ای. ساندرارام
دانشگاه مادورای کاماراج
این مطلب ترجمه گزیده ای است از فصل 13 کتاب زیر:
Chandramohan B. & Stephen Fallows Edits. (2009) Interdisciplinary Learning and Teaching in Higher Education, , New York: Routledge.
یادگیری و تدریس میان رشته ای در آموزش عالی : نظریه و عمل،
ترجمه: محمد رضا دهشیری،
مقدمه
در عرصه آموزش عالی هندوستان، رشتههای تخصصی مجزا و منفک از یکدیگر، حرکات موجی و نوسانی خود را ادامه میدهند، در حالی که چنین وانمود میکنند که از وضعیت «انحصاری متقابل» برخوردارند.
پیچیدگی جامعهای که در آن زندگی میکنیم، و گستره مشکلاتی که ما نیازمند حل آن هستیم، چشماندازهایی جدید در زمینه تدریس و یادگیری را تجویز میکنند. واقعیتهای متغیر و سطوح پیچیدگیمرتبط با آن که باید در حال حاضر مدیریت شود، این الزام را ایجاد میکند که یک رویکرد میانرشتهای به وسیعترین و عمیقترین شیوه ممکن اختیار شود.
رشتههای تخصصی متعدد و متداول بازتاب تلاشهایی هستند که در صدداند ماهیت چندوجهی واقعیت را به صورت جزیی اما دقیق تحت تسخیر و فراچنگ خود درآورند. مضافاً آنکه نتایج یک رویکرد اثباتگرایانهبه شمار میآیند.
این واقعیت میتوانست بینهایت زیباتر و مطلوبتر باشد در صورتی که چیزی شبیه استعاره میبود که در آن اجزای یک شی میتوانند بازتاب کل به شمار آیند و بالعکس. اما با کمال تأسف باید اذعان داشت که واقعیت هرگز برابر با مجموعه اجزای آن نیست.
واقعیت یک کل پیچیده است که عناصر متعددی را با درجههای متغیری از تعاملات و پویاییها در برمیگیرد که به عنوان یک تمامیت متفاوت از مجموعه عناصر متشکله قلمداد میشوند.
هرچند یک عنصر واحد به گونهای تفصیلی و کامل مورد مطالعه و بررسی قرار گیرد لیکن پویایی یک عنصر واحد همیشه متفاوت و متغیر خواهد بود آن هنگام که در درون یک کل عمل میکند.
این رفتار سیستم ماهیت رشتههای مجزا و منفک را ناقص و غیردقیق میگرداند همانند فیلی که پنج انسان نابینا از پنج منظر آنرا تفسیر کردند، به گونهای که برداشت آنان از فیل مطلوب بود، لیکن تفاسیرشان متعدد بود. (پنج دانشگاهی میتوانستند این گونه تدبیر کنند که تعداد تفاسیر خود از فیل را حداقل به هفت تفسیر بالغ سازند!).
تقلیلگرایی به عنوان آموزهای تبعیضآمیز، مایه بیماری صعبالعلاجی است که اکنون دچار آنیم و امروزه روز، همچنان بر مشکلات پیش رو میافزاید؛ گرچه جالب توجه آن است که این تقلیلگرایی از دل کالبدگرایی (یا انداموارهگرایی) یا کلگرایی برآمده و سپس دستخوش تحول شده است.
منافع اصلی ناشی از این رویکرد بسیار خطرناک، و گاهی اوقات بسیار خودستایانه، در شرایط ضعف کنونی مدارس، چندین مطلب را با خود به همراه دارد که میتواند برای ارسطو، اندیشمند قدیمی دایرهالمعارفی، آموزنده باشد. این رویکرد به خوبی میداند که زمین کروی و گرد و نه مسطح و صاف است، زمین به دور خورشید میچرخد و نه بالعکس و اینکه کار ویژه مغز برای به جریان انداختن خون نیست.
تفکیک رشتههای تخصصی، به اکتساب حوزههای عمیق و وسیع دادهها درباره مطالب و پدیدارهای متنوع، تکنیکهای تحلیلی بسیار پیچیده، روشهای پژوهشی عمیق و نوعی درک و فهم رفتار عناصر مورد مطالعه کمک نموده است. تدریس و یادگیری مطالعات آیندهنگری برای بیش از یک دهه بینشهای مهم و عمدهای را در این زمینه به ما ارزانی میدارد.
مطالعات آیندهنگری، پس از جنگ جهانی دوم به وجود آمد.
گروههای ایجادشده توسط ارتش آمریکا در پژوهشهای مربوط به سیاستگذاری، دخیل و درگیر شدند. در سال 1967، نخستین کنفرانس در این زمینه در اسلو پایتخت نروژ برگزار شد. دیدگاه و تفکر اندیشمندان مطالعات آیندهنگری درباره کارکرد «پیشبینی» منفک و متمایز است. واژه «آینده» اصطلاحاتی عطشآور است که مشتاقان را تشنه نگاه میدارد و پیشبینی و پیشگویی درباره آن با «بالاترین» دقت نظر را برای همگان امری دشوار ولی مقاومت ناکردنی مینماید. یک مکتب غالب در مطالعات آیندهنگری آن را مستعد برای پیشبینی طیفی از احتمالات ممکن در آینده و بنیادی برای استدلالهای مطلوب در آینده قلمداد میکند. در واقع، فالگویی بیدردسر و پیشگویی اقبال چرخ فلک، سهم و بهره مطالعات آیندهنگری به شمار نمیآید. مطالعات آیندهنگری تحت حاکمیت اصول برآمده از رویکرد سیستمهای دقیق و سختگیرانه و عینیتگرایی قرار دارد. آمیزهای از تکینکهای متعدد و فنون متنوع و سنتز و ترکیب خردمندیهای به سختی برآمده از رشتههای تخصصی متعدد، مواردی ضروری برای مطالعات آیندهنگری محسوب میگردند.
مطالعات آیندهنگری باید از توانمندی لازم برای درک و فهم پارادایمهای مسلط و تغییرات قریبالوقوع برای ارائه گزینههای ممکن در آینده برخوردار باشد. به واسطه عدم قطعیت آن به گونهای که پرداختن به آینده همیشه نامشخص و ابهامآمیز بوده است، شرط احتیاط صرفاً آن است که پیشگویی آینده ضرورتاً به هر رشته منفرد و مجزا محدود نشود زیرا که آیندهنگری ماهیتاً میانرشتهای است.
مطالعات آیندهنگری بر رویکردی کلگرایانه و وحدتگرایانه تأکید میورزد با توجه به اینکه وظیفه پیش روی آن در گذشته شناخت حیطه مکاشفه خدایان و پیشگویی کاهنان بوده است.
همچنین، مطالعات آیندهنگری تا حدود زیادی در دستان مکاشفه گرایان سنتی، دعانویسان درمانی، کشیشان، کاهنان و پزشکان حیکمباشی بوده است. هر نوع تقدیر و سرنوشتی که برای آن کاهنان و غیبگوییهای آنان رخ داده باشد ما هرگز قادر نیستیم اطلاع و آگاهی کاملی از آن داشته باشیم. لیکن آشنایی با رخدادهای مزبور به عنوان یک تذکاریه به کار میرود تا محتاطانه در این زمینه گام برداریم، تمام امور مرتبط را با یکدیگر تشبیه کنیم، در به دست آوردن حقایق و یافتهها پشتکار به خرج دهیم، و در عین حال یک یا دو پانوشت محتاطانه را به نتیجه و ماحصل نهایی بیفزاییم.
ما با کثرت واژگان از جمله «آیندههای ممکن»، «آیندههای محتمل» «آیندههای جایگزین» و «تجویز آیندههای مطلوب» روبرو هستیم. بنابراین، یک روحیه قوی میانرشتهای مورد نیاز است تا بتوان بر مشکل توصیف فائق آمد، عوامل و اسباب احتمالی را شناسایی کرد، پیشبینیها و حدسها و گمانها را هدایت و راهبری نمود، به پیشبینی نتایج ممکن و مطلوب مبادرت ورزید و به برنامه ریزی و طراحی اقدامات امکانپذیر پرداخت تا بتوان آینده طراحیشده را تحقق بخشید.
در تمام این مدت شایسته است ضربالمثل قدیمی و عجیب عربی را به خاطر سپرد که میگوید: «هر کس آینده را پیشبینی میکند دروغگوست، حتی اگر هرآنچه میگوید راست و حقیقت باشد».
این اقدام در واقع کاری دشوار به شمار میآید. فائق آمدن بر تعصبات سخت و ذهنیتهای متصلب بسیاری از دانشمندان برجسته و در عین حال بیگانه هراس، به سادگی میسر نیست.
گونهای شدن تأسفبار رشتههای علمی، و تبدیل آن به شاخههای مختلف بیشتر یک قاعده و کمتر یک استثناء به شمار میآید. با وجود این، زیربنای خواسته و اراده خوشبینانه برای جایگزینسازی و سازگار نمودن رشتههای متعدد علمی با یکدیگر در راستای تحقق یک هدف مشترک همانا بر موفقیت مستمر علوم در طول تاریخ علم برای فائق آمدن بر تعصبات حاکم و سوءبرداشتهای روزگاران استوار است.
تأیید و تصدیق تلاشهای پیشگام، همیشه به نبوغ طرفداران یک ایده که جهشی را ایجاد کرده و یا دستاوردهای عظیمی را به بار آورده است بستگی نداشته است. در عوض، این مزاج فکری زمانه است که بر تلاش مزبور مهر شناسایی تأیید میزند. مزاج فکری زمانه میتواند بسیار بیثبات و متلون و یا روامدار و تحملپذیر باشد. کلیسا گالیله را به خاطر عقاید بدعتآمیز (اما درستش) محکوم کرد و داروین اثر خود درباره انتخاب طبیعی را به مدت دو دهه اصلاح و بازاصلاح کرد پیش از آنکه جرأت انتشار آن را بیابد. چه بسیار فیلسوفان بزرگی بودهاند که در زمان خود مایه تمسخر قرار گرفتند لیکن این آنان بودند که آخرین خنده بر لبانشان نقش بست. مزاج فکری جامعه معاصر شایسته آن است که در حال حاضر مورد بازنگری قرار گیرد.
با ظهور و رشد تماشایی شبکه جهانگستر و در عصری که به نام «عصر دانش» نامیده شده است، فرو ریختن دیوارها به همان شیوه برجسته و پرمعنایی به وقوع میپیوندد که در مورد فروپاشی دیوار برلین رخ داد. فروریزش دیوارها ادامه مییابد و شبکه الکترونیکی صبغه فرارشتهای روزبهروز قویتری را به دست میآورد. تعاطی افکار و غنابخشی متقابل ایدهها، با توجه به مرزناپذیری گرداگرد اندیشهها، تسهیل میگردد و این امری کاملاً طبیعی است. با ظهور زبان انگلیسی به عنوان زبان واسط بینالمللی برای برقراری ارتباطات، دیگر هیچگونه کمیابی و نایابی اطلاعات وجود ندارد. تحولات پدیداری اخیر در عرصه فناوری، ما را به گونهای عمده از مرزهای جغرافیایی رها ساختهاند.
این تحول توسط فرآیند عمده دیگری موسوم به «جهانی شدن» بیش از پیش تکمیل شده است، که در حال حاضر روندی روبه پیشرفت را طی میکند و کاملاً دایر و در جریان است بهرغم آنکه، در برخی مناطق و نواحی، مقاومتی شدید در برابر آن صورت پذیرفته است. مباحثات درباره مزایا و مخاطرات پیشرفت آن برای مدت زمانی طولانی ادامه خواهد یافت. تا حدود زیادی، مباحثات مزبور به همان شیوهای در گرفته است که در جریان و در پی وقوع انقلاب صنعتی رخ داد. اما جهانی شدن نزد ماست و واقعیتی امکانناپذیر به شمار میآید. تجارت همچنان، تا حدود زیادی، یک ویژگی فرامرزی به خود گرفته است.
از منظر آماری، چنین گزارش شده است که تعداد کل شرکتهای فراملی در سال 1998، به میزان 000/60 شرکت با 000/500 شرکت فرعی و وابسته بوده است که در مقایسه با 000/37 شرکت فراملی و 000/170 شرکت فرعی و وابسته در سال 1990، روندی روبه رشد را طی نموده است. همانند یک موجود زنده تنومند و عظیمالجثه، جهان شبکهای تجارتها را به سوی گسترش در سراسر گیتی رهنمون میسازد.
رویکرد نظامهای میانرشتهای تنها راه ممکن برای درک هرآنچه قابل فهم است محسوب میشود، از آن رو که گامهای مربوط به تمامی این فرآیند برداشته نشده است بلکه به صورت تدریجی اما، در عوض، همراه با تحولی شگرف به وقوع میپیوندد. این نظام شبکهای دیوارهای سرزمینهای حفاظتگرا (طرفدار رویه بستن صنایع داخلی به روی واردات) را یکی پس از دیگری میشکافد و همانند یک سونامی آن ها را مستغرق میگرداند. این مهم نوعی بازنگری سریع در موسسات، آموزش، فرهنگ، لیاقتها و شایستگیهایمان را ایجاب میکند و به طور خلاصه اقتضای آن را دارد که ذهنیت و برداشت خود را درباره تمامی آنچه انجام میدهیم و یا آرزوی انجام آن را داریم، اصلاح نماییم.
برای حمایت و پشتیبانی از این استدلال که انزوا به تدریج مسیر را به بنبست میکشاند، شایسته است نوعی تشبیه و همانندی را از جغرافیای زیستی جزیره، انتزاع و استخراج نمایی، با توجه به اینکه جغرافیای زیستی عرصهای فرارشتهای و جذبکنده رشتههای گوناگون عملی به شمار میآید.
چارلز داروین و آلفرد والاس بینش مشهور خود درباره تکامل را از خلال مطالعاتشان به ترتیب رد جزایر گالاپاگوس و مجمعالجزایر مالای آرچیپلاگو به دست آوردند. در آخرین روز، زیست – جغرافیدانان جزایر که در انجا استقرار یافته بودند از رهگذر مطالعه جزیرهها و موجودات زندهای که در آنجا زندگی میکردند دریافتند که گونههای منزوی احتمالاً تغییرات ریختشناسی از قبیل عظیمالجثگی (دیوپیکری) یا کوتولگی (کوتاهقدی) را متحمل میشوند که به عنوان مثال میتوان به لاکپشتهای عظیمالجثه، اژدهاهای غولپیکر) کومودو (فیلهای قدکوتاه، و اسب آبی کوتاه قد اشاره کرد. تمامی این اشکال افراطگونه هستند و بدین ترتیب نسبت به انقراض جمعی آسیبپذیرترند.
به همین منوال، رشتههای منزوی تمایل به آن دارند که بیش، از پیش پیچیدهتر شوند، و بدین ترتیب روز به روز حاشیههای باریکتر و گسترههای انحصاری بیشتری را به دست آورند. آنها احتمالاً این خطر را به جان میخرند که به عنوان رشتههایی آنقدر شدیداً تخصصی مطرح شوند که عملاً به عنوان حرفههایی بیفایده به شمار آیند. فقدان کاربردی بودن معادل انقراض زیستشناختی است.
هر زمان که محیطزیست متحمل یک تغییر فاحش میشود، گونههای زیستی مجبورند خو د را با محیط، سازوار و منطبق سازند، یا اینکه به سرنوشت دایناسورها یعنی انقراض دچار شوند. دایناسورها هرگز این انگیزه را در نظر نداشتند که فیل شوند تا اینکه در آینده افرادی چون اسپیلبرگ بتوانند از کالبد یخزده آنها میلیونها دلار به جیب بزنند. چرا ما باید آرزوی فسیل شدن بکنیم؟ ما باید خود را با محیط وفق دهیم و سازگارترین موجودات در قبال آن باشیم. تنها به یک دلیل ساده که همانا بقاء است.
همافزایی ناشی از مهارتهای فرارشتهای روند رشد را تسهیل میکند و گردهم آوردن رشتههای علمی سازگارتر و همخوانتر تضمینکننده بقاء است. نکته جالب توجه آنکه فناوری اطلاعات با منابع بالقوه آن همچنان موجب پیدایش و تکوین رشتههای نوینی شده است که اساساً میانرشتهای محسوب میشوند. انفورماتیک زیستی، انفورماتیک جغرافیایی و الکترونیک پزشکی در زمره برخی از رشتههای جدید به شمار میآیند که به عنوان رشتههای نوین الحاقی و انضمامی قلمداد میشوند.
مروری بر یادگیری و تدریس میانرشتهای در بستر هندوستان:
چندین مطالعه موردی در ایجاد راهکارهای توسعه:
مرکز مطالعات آینده پژوهی در دانشگاه مادورای کاماراج در سال 1990 تأسیس شد. هشت مرکز از این نوع در زمینه مطالعات آیندهپژوهی در دانشگاههای هندوستان در آن سال تأسیس گردیدند لیکن تعداد اندکی از آنان همچنان امروزه از جنبه کارکردی برخوردارند. جدای از این دپارتمان، هیچ مرکز یا دپارتمانی در ایالت تامیل نادو از کارکرد مزبور برخوردار نیست و در حدود سه مرکز در سراسر هندوستان استثنائاً کار خود را به خوبی انجام دادهاند. در سال 1994، هیأت امنای دانشگاه مادورای کاماراج جایگاه این مرکز را به دپارتمان مطالعات آیندهپژوهی ارتقاء بخشید.
در حال حاضر، دپارتمان مزبور به عنوان دپارتمانی در درون «دانشکده انرژی، محیط زیست و منابع طبیعی» فعالیت میکند. این رتبهبندی مجدد همسازی و سازگاری بیشتری با تفکر کنونی دارد که خواستار ارتقای میانرشتهایگرایی در میان درپارتمانهاست. به شیوههای متعددی، دانشگاه مادورای کاماراج در معرفی و شناساندن یادگیری میانرشتهای در آموزش عالی پیشگام بوده است. حتی پیش از آنکه مطالعات آیندهپژوهی تأسیس شود، دانشگاه مزبور رشته زیست فناوری را در سال 1985 ارائه نمود، تقریباً بلافاصله پس از آنکه شورای ملی زیست فناوری، با هدف پشتیبانی از رشته زیست فناوری، آن را به عنوان عرصه محوری فعالیتهای خود معرفی کرد. پنج دانشگاه دروس کارشناسی ارشد در رشته زیست فناوری را به صورت رسمی در سال 1985 در چارچوب برنامه مشترک شورای ملی زیست فناوری و کمیسیون اعطای درجه تحصیلی دانشگاه برای توسعه نیروی انسانی در این حوزه زیستی، آغاز کردند. امروزه، 104 دانشکده، رشته زیست فناوری را در زمنیه کارشناسی مهندسی / کارشناسی فناوری عرضه میدارند. در ایالت تامیل نادو به تنهایی، 36 دانشکده به ارائه درجه کارشناسی مهندسی یا کارشناسی فناوری در این قلمروی تخصصی، مبادرت میورزند.
در مصاحبهای برای درج در شماره اینترنتی مجله فرانت لاین، آقای دهارمالینگام، استاد ارشد و رئیس دپارتمان مهندسی ژنتیک در دانشکده زیست فناوری، دلیل علمی زیرا را برای عدم ارائه این درس در سطح کاردانی / کارشناسی ذکر کرد: «این یک درس میانرشتهای محسوب میشود که در آن شما نیاز به متخصصانی در زمینههای شیمی، آمار، ریاضیات، میکروبیولوژی، گیاهشناسی و جانورشناسی دارید.» وی خاطرنشان کرد که دشوار خواهد بود تا متخصصانی را بیابیم که این موضوع را در سطح کاردانی / کارشناسی تدریس کنند با توجه به اینکه زیست فناوری نیازمند سطحی از دانش در حد کارشناسی ارشد و نه در سطح کاردانی / کارشناسی است به علاوه، دشوار خواهد بود که مجموعه واحدهای درسی د راین زمینه را در سطح کاردانی / کارشناسی طراحی کرد. وی اظهار داشت که راهحل «ایدهآل» میتواند در ارائه یک درس دو درجهای (کاردانی – کارشناسی) قرار داشته باشد که به مدت چهار سال به طول بیانجامد. به عنوان مثال، یک دانشجو میتواند یک لیسانس سه ساله در رشته میکروبیولوژی بگذراند و سپس یک سال درس پیشرفته را در زمینه زیستفناوری در سال چهارم تحصیل طی کند.
در همان مقاله، چنین گزارش شده است که دانشگاه بانوان مادر ترزا، واقع در کدایکانال، هم اکنون شروع به آزمودن و تجربه کردن این برنامه دو درجهای نموده است. معاون این دانشگاه، دکتر آناندهاوالی ماهادوان، اظهار داشت که دانشگاه مزبور یک «درجه تحصیلی مفهومی» در پایان سه سال تحصیلی عرضه میدارد ویک «درجه تحصیلی فنی» را در پایان سال چهارم ارائه مینماید. به عنوان مثال، یک دانشجو که در حال تکمیل دوره کارشناسی در رشته جغرافیاست میتواند رشته جهانگردی را در سال چهارم تحصیلی بگذراند، یک دانشجو که در حال تکمیل دوره کارشناسی در رشته گیاهشناسی یا جانورشناسی است میتواند به تحصیل در رشته زیستفناوری در سال چهارم تحصیلی بپردازد؛ و آنها که برای اخذ درجه کارشناسی درادبیات انگلیسی به تحصیل پرداختهاند، میتوانند دوره ارتباطات تصویری یا ارتباطات جمعی را در سال چهارم تحصیلی بگذرانند.
دلگرمکننده است که از گسترش رویکرد میانرشتهای در ایالت تامیل نادو و به طور کلی در صحن دانشگاه آگاهی یابیم.
دپارتمان مطالعات آیندهپژوهی در دانشگاه مادورای کاماراج، اهداف زیر را در آغاز کار در نظر گرفته است:
1- معرفی و ارائه مطالعات آیندهپژوهی در آموزش عالی؛
2- ارتقای تحقیق در مطالعات آیندهپژوهی؛
3- ایجاد آگاهی نسبت به مطالعات آیندهپژوهی از طریق فعالیتهای انبساطی و توسعهای؛
4- ترویج کاربرد مطالعات آیندهپژوهی در کارگزاریهای کاربر از قبیل کارخانجات صنعتی، هستههای برنامهریزی، حکومت، جوامع ،سازمانهای استخدامی و غیره.
سال 2004 شاهد اتمام نخستین دهه برای دپارتمان مزبور بود. رسیدگی به داشتهها و دستاوردها، شیوهای مفید برای مستندسازی درسهای اساسی به دست آمده در زمینه مساهمت و مشارکت در یادگیری میانرشتهای در عرصه آموزش عالی و مسلماً جهتیابی در مسیر پیشرفت محسوب میشود.
در بادی امر، دپارتمان مزبور یک برنامه پیش دکترای تماموقت را عرضه داشت که در آن دانشجویان واجد شرایط برای تحصیلات تکیملی پذیرفته شدند. این برنامه برای آن طراحی شده بود که آموزشهایی را در زمینه تکنیکهای پیشبینی، رویکرد کلنگر، رویکرد نظامها، پویایی نظامها، پردازش دادهها و قابلیت کاربرد در قلمروهای نوظهور و مشابه ارائه نماید.
در این برنامه، شناسایی روندهای در حال شکلگیری در قلمروهای تخصصی از قبیل مواد درسی آیندهپژوهی، انرژی، فناوری، آموزش و ارزیابی مخاطرات زیستمحیطی مورد تأکید قرار گرفتند. کارمیدانی و پروژههای مرتبط به مسائل اجتماعی، بخشی از واحد درسی به شمار میآمدند بدون اینکه به جلسات کلاس درس محدود شوند. همزمان برنامههای دکترا نیز عرضه شدند. تعدادی از پروژههای معنادار با رویکرد میانرشتهای مدنظر قرار گرفتند که فهرستی نمایانگر از کارهای تحقیقی مزبور در حوزههای انتقادی در مقطع دکترا، ذیلاً ارائه میشود. در حالی که مطالعات دکترا و پیشدکترا همانا برنامهریزی و کمک به برنامهریزی است. همچنین به پروژههای مربوط به پیشبینی نیز اهتمام خاصی مبذول میشود. فنون ثابت مربوط به مطالعات آیندهپژوهی در قلمروهای تخصصی زیر به کار برده شدهاند.
آموزش
- واحدهای درسی علوم در آموزش دانشکده.
- مطالعات آیندهپژوهی در آموزش زیستمحیطی.
محیط زیست
- توسعه طراحی زیستمحیطی و تحول در چشمانداز برنامهریزی کاربرد زمین توسط سرزمین اتحادیه پاندیچری.
- · ارزیابی عدم توازن بومشناختی تپههای پالانی و حفاظت از جنگلهای شولا با بکارگیری نظام اطلاعات جغرافیایی و فناوریهای حساس کنترل از راه دور.
- برنامهریزی و مدیریت آبریز ترکار از طریق نظام اطلاعات جغرافیایی و فناوریهای حساس کنترل از راه دور.
مدیریت شهری
- ارزیابی دورنمای مرکب منطقه مرکزی مادورای با رویکرد نظام اطلاعات جغرافیایی.
- یک مدل شبیهسازی پویایی سیستمها برای توسعه ناحیه مادورای.
صنعت روستایی
- مطالعه و بررسی برنامهریزی تولید و نظارت بر صورت موجودی در کارخانجات صنعتی در مقیاس کوچک.
جامعه
- مطالعه و بررسی نقش نظام قضایی در نظام سیاسی هندوستان: رویکردی آیندهپژوه.
شایان ذکر آنکه پروژههای کارشناسی ارشد فلسفه حتی از نظر موضوعات تخصصیشان متنوعتر بودند.
کشاورزی
- هل هندی و آینده آن.
- تولید کائوچو و آینده آن.
- برداشت آب باران برای تأمین آب آشامیدنی در آینده در شهر راماناتاپورام.
صنعت روستایی
- ارزیابی مخاطرات شغلی صنایع مختلف در ناحیه سیواکاسی تالوک.
- روندهای تولید پارچه کتانی در تامیل نادو تا سال 2007.
- ارزیابی آیندهپژوه از برنامههای صرفهجویی در مخارج حیوانات در تی. کالوپاتی.
انرژی
- تولید نیروی بادی در کایاتار: مطالعهای آیندهپژوه.
- نظامهای یکپارچه انرژی روستایی برای چراگاههای دامی در ناحیه نلائی: یک مدل شبیهسازی رایانهای.
در حالی که موارد فوق، برخی پروژههایی بودند که تکمیل شدهاند، طراحی مجموعه واحدهای درسی که ما را قادر به انجام این کار نمود، ذیلاً تبیین میشود.
برنامههای پیش دکترا به مدت دونیمسال تحصیلی، ارائه شدند و مقرر گردید طی آن دانشجویان به تکمیل یک پروژه مبادرت نمایند. مقولههای کلی تدریس شده که محورهای برنامه تحصیلی را تشکیل میدهند، به اختصار توضیح داده شده است.
نخستین واحد درسی پژوهشی: درآمدی بر مطالعات و تحقیقات آیندهپژوهی:
1- مفاهیم پایه: ده ساعت
ضرورت تحقیقات آیندهپژوهی ،دیدگاهها درباره آیندهپژوهی، خصوصیات و ویژگیهای آیندهپژوهی، آیندهپژوهی برون یاب و تعمیمنگر، آیندهپژوهی هنجاری، آمادهسازی برای آیندهپژوهی، مهفوم تغییر، نیاز به برنامهریزی، برنامهریزی چشمانداز راهبردی، برنامهریزی کوتاهمدت، هدفگذاری، تولید گزینهها و آلترناتیوها، تصمیمگیری، شناخت نقاط قوت و ضعف و فرصتها و تهدیدها، فرآیند تحلیلی سلسلهمراتبی / پروژههای فوقالعاده
2- مفاهیم: بیست ساعت.
تحلیل و مدلسازی نظامها، رویکرد نظامها، ساختار نظامها، رفتار نظامها، وضعیت نظامها، انواع نظامها: جوهرهها، ویژگیها و سنجش، پویش نظامها، انواع مدلها، راستی آزمایی و شناسایی اعتبار مدلها.
3- پیشبینی فناوری: هفت ساعت
فناوری، وضعیت نوآوری فناوری، تغییرات سریع در عرصه فناوری، نیاز به پیشبینی فناوری و کاربرد آن.
4- سنجش فناوری: ده ساعت.
جنبههای اساسی، انواع سنجش و ارزیابی، درآمدی بر سنجش فناوری و ارزیابی تأثیرات زیستمحیطی، عناصر تشکیلدهنده سنجش فناوری، تعاریف، حدود و مرزها، ویژگیهای فناوری، پیشبینی فناوری، پیشبینی اجتماعی، شناسایی تأثیرات: تحلیل و ارزیابی، تحلیل سیاستگذاری و ارتباطات.
5- پیشبینی اجتماعی: هفت ساعت.
نیازها و ضرورتها، شاخصهای اجتماعی، پیشبینی اجتماعی
6- روششناسی و طراحی تحقیق: شش ساعت
فرضیه، طراحی و سازماندهی تحقیق، تکنیکهای نمونهبرداری، پیشنهاد پروژه و طرح پژوهشی، ارائه و عرضه پروژه.
دومین واحد درسی پژوهشی: تکنیکهای پیشبینی: درآمدی بر تکنیکهای پیشبینی و روشهای طبقهبندی آن:
1- پیشبینی کوتاهمدت و میانمدت: پانزده ساعت.
مدلهای دورههای زمانی، میانگینهای متحرک، مدل ریاضی پیشبینی بر اساس مشاهدات طولانیمدت، تکنیکهای آرامسازی / هموارسازی، مدلهای ریاضی پیشبینی دقیق کوتاهمدت مرسوم به آریما
2- پیشبینی بلندمدت: پنج ساعت
مقدمه، موضوعات و مباحثی درباره پیشبینی بلندمدت
3- روشهای کشفی: ده ساعت.
تکنیکهای تعمیمنگری و برونیابی و جایگزینسازی روندها، منحنیهای رشد، تکنیکهای شبیهسازی، روشهای ایجاد طوفان مغزی، تحلیل تأثیرات تعاطی آرای کارشناسان در زمینه ترکیب نمودارهای گرافیکی، سناریوسازی، پویایی نظامهای ابتدایی و اولیه
4- روشهای هنجاری: بیست ساعت
تحقیقات میدانی، نشستهای تخصصی، سناریوها، شجرههای ارتباط، تحلیل ریختشناسی، مروری بر مدلهای تحقیق عملیاتی و کاربردی.
5- مزایا و محدودیتهای روشهای پیشبینی: ده ساعت
راههای برطرف کردن موانع، ابتکارات و نوآوریها، محدودیتهای روشهای مختلف پیشبینی، اشتباهات و خطاهای پیشبینی فناوری، پیشبینی تلفیقی و ترکیبی.
سومین واحد درسی پژوهشی: ارزیابی تأثیرات زیستمحیطی:
مقدمه، ضرورت ارزیابی تأثیرات زیستمحیطی، اشکال و عناصر تشکیلدهنده ارزیابی فناوری و ارزیابی تأثیرات زیستمحیطی، جنبههای تعیین محدوده و راهبردهای تحلیلی، طبقهبندی تأثیرات، روششناسیها برای ارزیابی تأثیرات، تأثیرات بومشناختی، تأثیرات اجتماعی – اقتصادی، ملاحظات عملی برای ارزیابی تأثیرات زیستمحیطی، ارزیابی خطرات و مدیریت مخاطرات، ارزشگذاری کالاهای غیربازاری.
چهارمین واحد درسی پژوهشی: کار پروژهای در هر یک از قلمروهای فوق:
دانشجویان دکترا در انتخاب روششناسی خود، هدایت و راهنمایی میشوند و در فرضیهسازی، تکنیکهای آماری و روشهای تحقیقی مورد نیاز، آموزش میبینند. از دانشجویان انتظار میرود در بحث «مروری بر روششناسی» تناسب و همخوانی روششناسی را نشان داده، و آن را با اقامه دلیل به اثبات برسانند.
معمولاً یک تحقیق دکترا مدت چهار سال به طول میانجامد و پس از چهار سال تکمیل و به اتمام میرسد.
در تدریس و راهنمایی دانشجویان برای اتخاذ رویکرد میانرشتهای به منظور تکمیل و اتمام پروژهها، طراحی واحد درسی معمولاً کافی به نظر میآید. در آن نوعی تأکید بر انتخاب بهترین تکنیکهای مناسب و ساز وار به منظور اهتمام و رسیدگی به موضوعات اساسی وجود دارد. به نظر میرسد که گزینش فزاینده «نظامهای اطلاعات جغرافیایی» برای توسعه روشهای سنجش دورنما، مدیریت آبریزها، و موضوعات بومشناختی، نتجیه تأکید قوی بر رویکرد میانرشتهای باشد. همچنین، تمایل / جهتگیری اجتماعی به سوی انتخاب پروژه، در راستای اهداف دپارتمان به شمار میآید.
با وجود این، ثبت نام دانشجویان در برنامه پیش دکترا مطابق با انتظارات نبود. جمعاً دپارتمان مزبور درجه پیش دکترا را به 55 دانشجو از زمان آغاز این دوره در سال 1991، اعطاء کرده است. بعد از بررسی کاهش تعداد ثبت نام و بازنگری تضییقات و تنگناهای سازمانی پیش رو، دپارتمان مزبور راهبرد ارائه بخشهای تشکیلدهنده رشته به دانشجویان تحصیلات تکمیلی را تحول بخشد به گونهای که دانشجویان در نظام موسوم به نظام واحدی انتخاب مدار به گزینش موضوعات مورد علاقه بپردازند. پس از یک واکنش سرد اولیه، راهبرد مزبور موثر واقع شد و تعداد بیشتری از دانشجویان علاقه شدیدی را به پی گرفتن این رشته از خود بروز دادند. از تعداد پنج دانشجو در سال 2000، میزان ثبت نام دانشجویان به دقیقاً 35 نفر در سال 2002 بالغ گردید. به دنبال آن، تعداد دانشجویان به 42 و سپس به 45 عدد در سالهای بعد افزایش یافت. دانشجویان مزبور متعلق به رشتههای متعددی از قبیل زیستشناسی، جامعهشناسی، جغرافیا، محیط زیست (مبتنی بر فناوری حساس از راه دور)، نقشهشناسی، زبان انگلیسی، روزنامهنگاری و شیمی بودند.
نظام واحدی انتخابمدار ده درس انتخابی را عرضه میدارد. هر درس انتخابی دارای چهار واحد درسی است. طرح امتحانات به ارزیابی درونی (40 درصد نمرات) و ارزیابی بیرونی (60 درصد نمرات) تقسیم میشود و حداقل نمره قبولی 50 درصد است.
دروس انتخابی به شرح زیر به صورت فهرستوار ارائه میشود:
- درآمدی بر مطالعات آیندهپژوهی
- کاربرد رویکردهای سیستمها
- کارگاه آموزشی آیندهپژوهی
- آیندهپژوهی شهرنشینی
- آیندهپژوهی علوم، فناوری و جامعه.
- مدلهای تصمیمگیری برای آیندهپژوهی.
- پیشبینی تجارت
- ارزیابی تأثیرات زیستمحیطی
- آیندهپژوهی پایدار و جهانی
- آیندهپژوهی زنان
از میان ده درس ارائه شده، پرطرفدارترین گزینههای دانشجویان عبارت بودند از: «کاربرد رویکردهای سیستمها»، «ارزیابی تأثیرات زیستمحیطی»، «آیندهپژوهی زنان» و «آیندهپژوهی علوم، فناوری و جامعه». گزینههای دانشجویان متأثر از در دسترس بودن نسبی درس انتخابی به معنای ارتباط آن با رشته و واحدهای تحصیلی انتخاب شده از سوی آنان، بوده است. به عنوان مثال، دانشجویان رشته محیط زیست (مبتنی بر فناوری حساس از راه دور) واحد درسی «ارزیابی تأثیرات زیستمحیطی» را انتخاب کردند، دانشجویان رشته جامعهشناسی یکی از واحدهای درسی «آیندهپژوهی زنان» یا «آیندهپژوهی علوم، فناوری و جامعه» را به عنوان گزینه خود انتخاب کردند. اما چنین دریافته شد که دانشجویان نسبت به محتوای درس رضایت داشتند.
خطوط راهنمای «طرح دهم» که از سوی کمیسیون اعطای درجات تحصیلی دانشگاه صادر شده بود، دانجشویان را دعوت به ارائه پیشنویس طرح پژوهشی برای رشتههای تخصصی در سطوح کاردانی، کارشناسی ارشد و تحصیلات تکمیلی از جمله دیپلمهای تحصیلات تکمیلی در مطالعات میانرشتهای و قلمروهای نوظهور میکرد؛ و آنان را به تطبیق ایدههای درخشان و طرحهای پیشنهادی ابتکاری فرا میخواند تا بر تدریس، تحقیق، مزیت آکادمیک، رشد اجتماعی و فعالیتهای مرتبط در رشتههای مختلفی تأثیر گذارد که اولویتهای آموزشی، ملی و جهانی را تأمین میکردند.
دپارتمان مطالعات آیندهپژوهی، در راستای تحکیم تجربیات به دست آمده از رهگذر برنامههای متنوعی که تاکنون ارائه شده است، یک رشته تحصیلات تکمیلی موسوم به «کارشناسی ارشد علوم در مطالعات آیندهپژوهی» را، عرضه داشته است. منطق پیشنهاد رشته مزبور این بوده که ارائه یک درس میانرشتهای در سطح کاردانی و کارشناسی، احتمالاً نمیتواند تمرکز لازم را برای دانشجویان فراهم آورد. یک درس تحصیلات تکمیلی با جهتگیری کاربردی، سطح مناسبی محسوب میشود که در آن میتوان تدریس میانرشتهای را به پیش برد. این پیشنهاد در دست بررسی است.
به هنگام طراحی و تدوین سیلابس دروس، میتوان نوعی ثبات فزاینده ابزارهای تحلیلی و عناصر نظری را تشخیص داد. تعمیمنگری و برونیابی تحلیل روندها، تحلیل تأثیرات بینابینی و متقابل، رویکرد نظامها، برنامه گرافیک و رسم نمودارها، شجره ارتباط و تحلیل ریختشناسی، فرایندهای سلسلهمراتبی تحلیلی، و دیگر تکنیکهای مستقر و مشابه، سالهاست که، به عنوان بخشی از مجموعه واحدهای درسی، لایتغیر باقی ماندهاند. در این ضمن، دیدگاههای فلسفی درباره مطالعات آیندهپژوهی، تغییراتی ریشهای را شاهده بودهاند. ریچارد اسلاتر توصیههای خویش را برای یک مدل دانشمدار در سال 1993 مطرح کرده است که در آن ترکیبی از جنبههای درونی و بیرونی را ارائه میدهد و عناصر اساسی و محوری را ردهبندی میکند. تفاسیر یادشده در مباحث آیندهپژوهان معاصر از قبیل سهیل عنایت ال...، جیمز داتور، ضیاءسردار (اگر بخواهیم صرفاً اسامی تعدادی از آنها را ذکر کنیم)، و نفوذ فلسفه پسانوگرا آنقدر عمیق هستند که نمیتوان آنها را نادیده گرفت. به عنوان مثال سؤال وزین جیمز داتور مبنی بر اینکه «اگر مطالعات آیندهپژوهی نمیتوانند هیچ چیز را درباره آینده بدانند پس فایده آنها چیست؟ «در حال حاضر قابل ملاحظه و شایان توجه است. همچنین ملاحظات اجتماعی وندل، هازل هندرسون و ماسینی به همان میزان از اعتبار قابل توجهی برخوردارند. از یکسو، تجربه یک دههای در تدریس مطالعات آیندهپژوهی نشانگر شکلگیری نوعی مطالعات رشتهای نوظهور است. از سوی دیگر، نیاز به بازنگری منظم و قاعدهمند و گنجانیدن جنبههای نظری این قلمروی مطالعاتی در مجموعه واحدهای درسی نیز شدیداً احساس میشود.
در زمینه هندوستان، فقدان شناسایی مطالعات جدید از جنبه فرصتهای شغلی عامل بازدارنده قابل توجهی فراروی گسترش و موفقیت تدریس میانرشتهای به شمار میآید. هیچ نهاد آکادمیکی نمیتواند از مسئولیت خود در زمینه قادر ساختن دانشجویان برای بقاء و تداوم فعالیت در بازار کار سرباز زند. گرچه دروس میانرشتهای آیندهپژوهی تعداد زیادی از تکنیکهای تحلیلی را در عمق و ژرفای بیشتر از رشته مدیریت پوشش میدهند لیکن هیچ فرصت شغلی متقاعدکنندهای برای کسانی که رشته مطالعات آیندهپژوهی را به اتمام رسانیدهاند وجود ندارد. این واقعیت موجب دلسردی و کاهش روحیه دانشجویان برای انتخاب رشتههای جدید میانرشتهای میشود. این در حالی است که رواج موفقیتآمیز رشته زیستفناوری همزمان با جذب فزاینده دانشجویان به صنعت روبه شکوفایی زیست فناوری صورت پذیرفته است.
از این موضع، اگر در حد امکان تلاش شود تا یک سیلابس حتیالامکان مشترک در سراسر جهان برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی مطالعات آیندهپژوهی توسعه و تحول یابد، میتوان چنین پیشبینی کرد که شناسایی فزایندهای نسبت به این رشته صورت خواهد گرفت. همچنین، گفتگوهای میاندانشگاهی درباره ارتقای کیفی تدریس و یادگیری، کیفیت دروس و رشتههای تحصیلی را افزایش خواهد داد. شایان ذکر است که کمیسیون اعطای درجات دانشگاهی و دیگر نهادهای سیاستگذار ترجیح و اولویت خود را برای یک رویکرد میانرشتهای. به منظور تأمین نیازهای ملی و جهانی ابراز داشتهاند.
اطمینانیابی و الهامگیری برای ارائه یک رشته تماموقت در زمینه مطالعات آیندهپژوهی، بر اساس تجربیاتی بود که از دو پروژه اساسی به دست آمد که در سالهای 1996 و 1999 صورت پذیرفته بودند. فدراسیون جهانی مطالعات آیندهپژوهی مبادرت به انجام یک پروژه بینش جهانی محور نمود، که دانشجویان متعلق به 15 کشور متفاوت در این پروژه آیندهنگری دخیل و درگیر شدند. این دپارتمان، دانشجویان متعلق به رشتههای مختلف در بسیاری از دانشکدههای وابسته به دانشگاه و چندین دپارتمان درون دانشگاه را به کار گرفت. پس از آشنا کردن مشارکتکنندگان گزینش شده با یکدیگر، آموزش در زمینه آیندهنگری ارائه شد. و بینشها در این زمینه ترکیب و تحکیم گردید. یک درس عینی در زمینه بینش یابی موجب آگاهی دانشجویان با سودمندی تعاملات میانرشتهای شد.
در پروژه هزاره، دپارتمان به عنوان یک کارگزار محوری در هندوستان عمل کرد، و بیش از سیصد دانشجوی مشارکت کننده، به شناسایی چالشهای پیش رو با تمرکز بر دیدگاههای مطرح نسبت به آینده به منظور پیشرفت در فرآیند تصمیمگیری نمودند. این رویکرد میتواند آنان را در کاهش شکاف بین هشدارهای آیندهمدار، و زودهنگام از یکسو و اقدام به موقع از سوی دیگر یاری رساند. موضوعات مرتبط از قبیل اخلاق و امنیت زیستمحیطی نیز مورد واکاوی و کند و کاو قرار گرفتند. تعامل با رشتههای مختلف تخصصی در سراسر جهان، سهم عمدهای را در درک روشهای کلیدی و شناسایی موانع و گزینههای ممکن ایفا نمود.
از دیدگاه سیاستگذاران هندی، این یک اولویت شناخته شده است که کاربرد فناوری افزایش یابد، تا بتوان به موضوعات توسعه کلیدی از قبیل توسعه روستایی، مدیریت منابع آبی، جلوگیری از انحطاط زیست محیطی و بهبود آن، برنامهریزی شهری و شهرنشینی، و غیره اهتمام و رسیدگی کرد. اطلاعات موردنیاز برای تنظیم و تدوین سیاستهای توسعهای از منابع متنوع انتزاع و استخراج شدهاند؛ و تقریباً در اغلب اوقات بازیابی دادهها یک فرایند پیچیده، زمان بر و وقتگیر، دارای قابلیت خطا، و گاه مهجور و منسوخ قلمداد میشود. فقدان نظام اطلاعرسانی صحیح برای حمایت از تصمیمگیری شدیداً احساس گردید. با توجه به وسعت و گستره سرزمینی، پیچیدگیها و تنوعات جغرافیایی موجود در درون کشور هند، هرگونه تلاشی برای سرمایهگذاری در زمینه ایجاد یک نظام اطلاعرسانی ملتگستر، به صورت فوری و یکباره، مسلماً هزینهبر خواهد بود و حتی میتواند به امری زیانبار و مغایر با هدف و خواسته اولیه تبدیل شود. جنبه دیگری که با این موضوع آمیخته شد تعداد دپارتمانهای دخیل در جمعآوری دادهها برای حکومت و از همه مهمتر کیفیت دادههای فضایی آنها بود، با توجه به اینکه بازتاب تغییرات دورنما به شمار نمیآمدند و قدیمی، منسوخ و غیرروزآمد بودند. سازمان تحقیقات فضایی هندوستان منابع سرسامآوری را صرف کرد تا ماهوارههایی را به فضا پرتاب کند. این اقدام هرکول مانند در این کشور فقر زده میتواند یک گناه به شمار آید در صورتیکه به بهترین نحو مورد بهرهبرداری قرار نگیرد. دادههای بدست آمده از فناوریهای حسابی از راه دور به سادگی میتوانند برای به روز کردن نقشهها به کار گرفته شوند مشروط بر آنکه یک رویکرد میانرشتهای در این زمینه اتخاذ گردد. نیاز به ایجاد مدلولهای نمونه اولیه به منظور نشان دادن ماندگاری، سودمندی و گستره آراستگی مورد تأکید قرار گرفته است. از جامعه دانشگاهی تقاضا شده تا راهحلهای فنی و راهکارهای مناسب فناوری را در این زمینه، ارائه نماید.
دپارتمان مطالعات آیندهپژوهی، در راستای تحقق اهدافش، مبادرت به تدوین مدلهای مزبور نمود و آنها را به کارگزاریهای حکومتی مختلف در زمینه توسعه پیشنهاد کرد. نظام اطلاعات جغرافیایی به عنوان راهحل ممکن شناسایی گردید. رشتههایی که راهکارها و راهحلهایی را عرضه داشتند عبارت بودند از: جغرافیا، زمینشناسی، فناوری حساس از راه دور، نقشهبرداری، نظامهای مکانیابی جهانی با عناصر فناوری اطلاعات و نرمافزار نظامهای اطلاعات جغرافیایی که تمامی دادهها را انسجام میبخشد.
خلاصه
درسهای فراگرفته از مطالعات موردی، و نیز از امور نامطلوب و نادرست که اشتباه و ناکارکردی آنها، همچنان تداوم دارد، بیشمارند. اما رضایت شدید ناشی از کار همانا بر درک این مطلب استوار است که یک مطالعه میانرشتهای ترکیبی معنادار از بهترین اقدامات و تجربیات برآمده از رشتههای تشکیلدهنده آن برای رسیدگی و پاسخگویی به مشکلات است.
کاربرد رایانههای پیشرفته، نرمافزارهای با هزینه گزاف، ابزارهای پیچیده و حساس با کنترل از راه دور برای گردآوری دادهها، نظام مکانیابی جغرافیایی مورد پشتیبانی چندین ماهواره، که همگی این اهداف را دنبال میکنند که در زندگی یک کشاورز دارای زمین اندک تغییراتی را به وجود آورند، نوعی احساس عجیب و فوقالعادهای را در ما ایجاد میکند. ایفای مسئولیت اجتماعی همچنان به عنوانی یکی از انگیزشهای اساسی، حتی در عصر جهانی شدن، استمرار خواهد یافت.
البته این مهم یک جنبه موضوع به شمار میآید. جنبه دیگر موضوع نیز شایسته امعان نظر است. سختی گردآوری دادهها در قلمروی آیندهپژوهی، فرآیند پرزحمت رقومی کردن، تخطیها از مهلت زمانی انجام پروژهها، تأخیر در تأمین اعتبار پروژهها، موانع نابخشودنی که در حین عرضه برنامهها ناگهان بروز میکند همگی ارزشمند هستند، لااقل آن زمان که با نگاه به گذشته، به منظور عبرتآموزی، نگریسته شوند. مشکلات مزبور شگرف بودن کار پیش رو و نیاز به همخوانی و سازگاری با آهنگی مناسب را به ما یادآوری و خاطرنشان میسازند. مجریان سیاست در حال حاضر علاقه بیشتری را به رویکردهای میانرشتهای در جستجوی راهحلهای توسعه، ابراز میدارند. عرضه هزاران مطلب با پاورپوئینت، درباره مزایای بالقوه یک رویکرد منسجم و یکپارچه میتواند صرفاً فریادهای خفهکنندهتری را به عنوان دستاورد در پی داشته باشد. اینکه چیز ملموسی وجود دارد که به آن التفات شود تا به واکاوی کاربردهای احتمالی آن مبادرت گردد، موجب گشایش دریچه علائق شده است. یادگیری و تدریس رویکرد میانرشتهای با هدف اهتمام به مدیریت مسائل و موضوعات توسعهای، امری عبث و بیهوده نبوده است. تجربیات به دست آمده از پروژههای عملی، به مراتب بیش از واقعیت فارغالتحصیلی مکانیکی و خروج فیزیکی تعداد بیشتری از دانشجویان از دانشگاه، ما را به درک ضرورت تغییر همگام با زمان، و اهمیت اتخاذ یک رویکرد منسجم و یکپارچه رهنمون میسازد.