امروزه همه کسبوکارها به این نتیجه رسیدهاند که هرچه بیشتر از فناوری در دنیای کسبوکار استفاده شود، بهتر است. اگر به وضعیت بازار چه در بعد درونمرزی و چه در بعد برونمرزی نگاهی بیندازیم، متوجه خواهیم شد که فناوریهای مختلف بر روند خرید، ارتباطات، به اشتراکگذاری اطلاعات و حتی بر فرایند یادگیری تأثیرگذار بوده و تغییرات بنیادین به وجود آوردهاند. همین موضوع باعث شده است کاربران برای پذیرش این فناوریها انگیزه لازم را داشته باشند.
در حالی که فرایندهایی همچون خرید آنلاین در هر نقطه از جهان مرسوم شده است، فناوری از زاویه دیگری که به تأثیرگذاری آن بر کارکنان و عملکرد آنها مرتبط است، کمتر واکاوی شده است. در این میان نقش کارکنان دانشمحور در حوزههای مختلف میتواند متفاوت و تأثیرگذار باشد. این نقش به اندازهای مهم است که مجله بیزینس ویکس اعلام کرد هر فردی در حد توان خود میتواند یک کارمند دانشمحور باشد.
پیتر دراکر، نویسنده علوم مدیریتی، از جمله افرادی است که تعریف دقیقی از اصطلاح کارمند دانشمحور ارائه کرده است. او میگوید: «کارمندان سطح بالایی که دانش نظری و تحلیلی خود را از طریق آموزشهای رسمی به دست آوردهاند و از این دانش برای توسعه محصول یا سرویسهای جدید استفاده میکنند، نمونه بارز کارمند دانشمحور هستند.» این تعریف نشان میدهد فناوریهای ارتباطی نقش مهمی در زندگی کارمندان دانشمحور دارند. با وجود این، در بعضی موارد ارزش فناوری در مقایسه با کارکنان دانشمحور یکسان نبوده و ممکن است از جایگاه بالاتری برخوردار باشد. برای مثال، فناوریهای مدرن میتوانند کارهای تکراری را به طور خودکار انجام دهند. این ویژگی باعث میشود طیف گستردهای از فرصتهای کاری در خصوص مفهومی که آن را کار شناختی مینامیم، شکل بگیرند.
ماشینهای هوشمند بهسرعت در حال ورود به عرصههای مختلف هستند. گارتنر میگوید: «آینده به طور کامل یک مفهوم دیجیتالی خواهد بود. تا سال 2018، بیش از سه میلیون کارمند حضور یک رئیس روباتی را تجربه خواهند کرد. از سوی دیگر، پنجاه درصد شرکتهایی که رشد سریعی دارند، بیش از آنکه کارمند داشته باشند، ماشینهای هوشمند در اختیار خواهند داشت. در آینده، شش میلیارد دستگاه متصل به اینترنت که به یکدیگر نیز متصل هستند، به پشتیبانی نیاز خواهند داشت.» بدون شک این یک بازار بزرگ است. اما تأثیرگذاری این ماشینهای هوشمند بر عملکرد کارکنان، بهویژه کارکنان دانشمحور، خود موضوعی جالب توجه است. مهمترین مسئلهای که در این راستا وجود دارد، به فضای اعتمادسازی مربوط میشود. در حالی که همه ما میدانیم بهرهوری ماشینهای هوشمند قطعی است، اما عامه مردم نمیتوانند بهراحتی به ماشینها اعتماد کنند و همین موضوع باعث میشود برای انجام کارهای مهم خود از ماشینهای هوشمند استفاده نکنند. مردم در انجام کارهای سادهای همچون انجام فعالیتهای تکراری یا خودکارسازی فرایندهایی همچون آماده کردن گزارشها و مستندات و ارسال آنها از طریق ایمیل، به ماشینها اعتماد میکنند. اما زمانیکه قرار باشد فروشگاهی آنلاین، سفارشهای بزرگ اینترنتی را تحویل دهد، مسئله کاملاً متفاوت میشود.
در نمونه دیگری، فرض کنید قرار باشد مردم با یک ماشین هوشمند و خودران به تعامل بپردازند. آیا بهسادگی این ماشین را میپذیرند یا در برابر آن مقاومت خواهند کرد؟ پژوهشهای دانشگاه فناوری ویرجینا نشان میدهد که ماشینهای خودران گوگل در هر یک کیلومتر 3.2 مرتبه دچار حادثه میشوند، در حالی که عامل انسانی در هر یک کیلومتر 4.2 مرتبه دچار حادثه میشود. در بازه زمانی کوتاهمدت و میانمدت، این احتمال وجود دارد که به ماشینهای هوشمند و قابلیتهای خودکارسازی اجازه دهیم کارهایی که خروجی آنها مشخص است، انجام دهند. این بدان معنا است که فناوریهای جدیدتر بیشتر از آنکه در نقش خودکارساز ظاهر شوند، در نقش تقویتکننده ظاهر خواهند شد.
توماس اچ داونپورت و جولیا کربی از دانشگاه هاروارد، در مقاله بازبینی کسبوکار عصر جدید، مفهوم یادشده را اینگونه توصیف کردهاند: «اتوماسیون با یک کار پایه آغاز میشود و همان کاری را انجام میدهد که مردم بهطور معمول انجام میدهد و به این شکل از حجم کاری مردم کم میکند؛ همانگونه که از کامپیوترها برای کم کردن وظایف انسانی استفاده خواهد شد. اما تقویتکننده در نقطه مقابل اتوماسیون قرار دارد و به جای آنکه از حجم کاری مردم بکاهد، بر عمق کاری که مردم انجام میدهند، میافزاید.» این رویکرد باعث میشود نقش کارکنان دانشمحور در سطح کاربردی تغییر پیدا کند.
امروزه نگرانیهای گستردهای در خصوص هوش مصنوعی، غلبه آن بر احساسات انسانی، تحولاتی که در آینده باعث فراگیر شدن این محاسبات میشود و روباتهای انساننمایی که مستقیماً با مردم در تعامل خواهند بود، وجود دارد. واقعیت این است که هوش مصنوعی، مشاغل خاصی را منسوخ خواهد کرد، اما در مقابل کلاس جدیدی از مشاغل را به وجود خواهد آورد. برای مثال، یک تحویلدهنده پیتزا با روی کار آمدن هواپیماهای بدون سرنشین کار خود را از دست خواهد داد، اما مشاغل جدیدی برای برنامهنویسان این هواپیماها یا تکنسینهای تعمیر و نگهداری ایجاد خواهد شد. در نتیجه، در آینده به دلیل پیشرفت فناوری و هوش مصنوعی، تنها چهره کار دانشی و نقش کارکنان دانشمحور تغییر پیدا خواهد کرد؛ درست به همان شکلی که انقلاب صنعتی باعث تحولی عظیم شد.