نقش مديريت دانش در آموزش عالي
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[08 Mar 2015]
[ فاطمه شعيبي- سيد محمود هاشمي]
چكيده
تعريف هاي مختلفي براي مديريت دانش ارائه شده است ، اما مي توان گفت كه مديريت دانش فرآيند تبديل اطالعات و سرمايه هاي فكري به ارزشهاي ماندگار و دير پا است. دانش را بايد از داده ها و اطالعات متمايز ساخت. داده ها حقايق و واقعيت هاي خام هستند، اطالعات داده هايي است كه در يك بافت مشخص قرار گرفته، و دانش اطالعاتي است كه با تجربه و داوري فرد تركيب شده باشد. دانش بر دو نوع است : دانش آشكار، و دانش ضمني. كاربرد مديريت دانش در آموزش عالي امكان پذير و بسيار سودمند است كه باعث افزايش كيفيت، قدرت رقابت، و ماندگاري موسسات آموزش عالي مي شود.
واژه هاي كليدي
دانش ، مديريت دانش ، سازمان هاي آموزشي ، آموزش عالي ، دانش آشكار ، دانش ضمني ،
مقدمه
اهميت دانش به عنوان يك منبع راهبردي كه قدرت رقابت و ماندگاري را افزايش داده و در راه رسيدن به اهداف دراز مدت بسيار مؤثر است، براي بيشتر مؤسسات اقتصادي شناخته شده است . به همين دليل است كه اين سازمان ها ميكوشند تا دانش را به شيوه اي نظام مند و اثر بخش مديريت كنند. امروزه باور بر اين است كه كاربرد مديريت دانش مي تواند به افزايش خالقيت، بهره وري، قدرت رقابت، و ايجاد رابطه اي بهتر در سازمانهاي مختلف منتج شود. اما سؤال اين است كه آيا مي توان مديريت دانش را در سازمان هاي آموزشي بطور عام و آموزش عالي بطور خاص بكار بست؟ پاسخ اين سؤال قطعا آري است.
امروزه موقعيت دانشگاه ها در بسياري از كشورها و ازجمله در ايران از برخي جنبه ها مانند سازمان هاي اقتصادي و صنعتي است ، به اين مفهوم كه به منظور باال بردن قدرت پايايي و رقابت پذيري خود مجبورند به روز بوده و دانش را مديريت كنند. بازار آموزش هر روز بيش از پيش جهاني شده و دانشگاه هاي دنيا مي كوشند تا با ارتقاء كيفيت آموزش و بين المللي كردن برنامه هاي آموزشي خود دانشجوبان را صرفنظر از موقعيت جغرافيايي آن ها از سراسر جهان جذب كنند. مؤسسات آموزش عالي مجبور اند خود را با تحوالت بسيار سريعي كه در زمينه فناوري در جهان روي مي دهد منطبق سازند ، در غير اين صورت امكان چنداني براي بقا نداشته و ممكن است موجوديت آنها به خطر بيفتد.
براي اينكه بتوان دانش را مديريت كرد بايد درك درستي از ماهيت و ويژگيهاي آن داشت. دانش سازه اي است كه جنبه هاي بسياري دارد و ارائه يك تعريف دقيق از مفهوم آن چندان آسان نيست. اولين قدم در ارائه تعريف دقيق دانش ،تمايز بين داده ها، اطالعات، و دانش است. داده ها را مي توان به عنوان مجموعه اي نمادين از اعداد، حروف، حقايق، و ابزاري دانست كه به وسيله آن اطالعات و دانش اندوخته و منتقل مي شود. اطالعات دسته بندي اين بروندادها و قرار دادن آنها در بافتي است كه آنها را ارزشمند مي سازد. به عبارت ديگر، اطالعات داده هايي است كه به شيوه اي معني دار مرتب شده باشند. دانش مشتمل بر تركيب تجربه ، مهارت ، بينش، انديشه، داوري، انگيزش، و تفسير است. به بيان ديگر دانش به معني تلفيق عناصر تفكر و احساس است. از نظر احمد پرواييز " دانش اطالعاتي است كه انسان را قادر مي سازد كنشي را متفاوت يا موثرتر انجام دهد".1اين تعريف نشان مي دهد كه دانش ماهيتي شخصي و غير ملموس دارد، در حاليكه اطالعات ملموس و قابل دسترسي براي كساني است كه در پي آن باشند. دروكر در اين زمينه معتقد است:
"دانش و اطالعات دو چيز متمايزاند. دانش در بافت ذهني كنش قرار دارد كه مبتني بر اطالعاتي است كه هر فرد دارد. بنابر اين ، دانش در درون شخص قرار دارد و نه در مجموعه اي از اطالعات - موضوع واقعا با اهميت چگونگي واكنش و پاسخگويي كاربر به اين مجموعه از اطال عات است."2
در حالي كه تمايز قائل شدن بين دانش و اطالعات گاهي اوقات مشكل است هر دو آنها از داده هاي خام ارزشمند تر اند. دانش بر پايه اطالعات آغاز مي شود، اما هوش افزوده شده به اطالعات است كه ان را به دانش تبديل مي كند.
انواع دانش
به نظر پوالني3 دانش را مي توان به دو گروه دانش آشكار و دانش ضمني تقسيم كرد.
دانش آشكار دانشي است كه به آساني تدوين و ثبت مي شودو بيان ، انتقال، وتبادل آن نسبتا آسان است. اين دانش معموال به شكل فرمول ، در كتاب هاي درسي و اسناد فني يافت مي شود.
دانش ضمني دانشي است كه معموال با ارائه مثال و نمايش تجربي بيان شده وتوصيف آن بسيار مشكل است ، و چيزهايي از قبيل مهارت ها را شامل مي شود.
ويژگي هاي دانش
دي و وندلر دانش را پديده اي پيچيده با ويژگي هاي چندگانه و منحصر به فردمي دانند.4 برخي از مهمترين اين ويژگي ها عبارتند از:
-1 چسبندگي. بخشي از دانش را مي توان مدون ساخت، اما چون دانش ضمني در ذهن افراد جاي دارد مايل است كه در همانجا بماند ) بچسبد(. حتي با استفاده از ابزارهاي مدرن كه مي توانند اطالعات را به سرعت و به آساني از جايي به جاي ديگر منتقل كنند، انتقال دانش از يك فرد به فرد ديگر مشكل و كنداست، زيرا دارندگان اين دانش ممكن است از آنچه مي دانند و اهميت آن آگاه نباشند. از آنجاييكه دانش چسبنده است اغلب نمي توان آنرا مانند چيزهاي ديگر تملك و كنترل كرد.
-2 تاثيرگذاري فوق العاده و برگشت پذيري افزاينده. هر قدر افراد بيشتري از دانش استفاده كنند تاثيرات شبكه اي آن آشكارتر مي شود. اين كار بران مي توانند همزمان از دانش بهره برده و مقدار آن را با افزايش ، انطباق و غني سازي بنيان دانش باال برند. دانش بر خالف چيزهاي ديگر كه در اثر استفاده مستهلك و فرسوده مي شوند ، دانش هر چه بيشتر به كار برده شود بيشتر مي شود.
-3 پراكندگي و نياز به نوسازي. درحاليكه دانش رشد مي كند، احتمال پراكندگي و شاخه شاخه شدن آن بيشتر مي شود. مهارت هاي تخصصي امروز در اثر رشد و تعميق دانش به معيارهاي متداول فردا تبديل خواهند شد.
-4 تغيير پذيري دائمي. هرروزه دانش جديدي ايجاد شده،و دانش قبلي كهنه و در مواردي بي استفاده مي شود . بنابر اين، يافتن و تعريف دقيق آن مشكل است.
مديرت دانش
در مجموع مي توان گفت كه مديريت دانش داراي مفهومي پيچيده، چند اليه ، و جنبه هاي چند گانه است. اين موضوع را مي توان از نظر هاي متفاوتي كه در مورد ماهيت مديرت دانش وجود دارد مشاهده كرد ، و بيانگر آن است كه يك تعريف واحد مورد قبول همگان از مديريت دانش وجود ندارد. با اين حال، بيشتر صاحبنظران توافق نظر دارند كه مديريت دانش به مديريت نظام مند دانش براي بهره گيري هر چه بيشتر از كاربرد دانش مربوط مي شود. از نظر احمد پرواييز و همكاران:
" مديريت دانش تلفيق فرايندهاي سازماني، فناوري هاي پردازش اطالعات، راهبردها و فرهنگ سازماني به منظور ارتقاء كيفيت مديريت و گسترش دانش و يادگيري در جهت منافع سازمان است"5
داونپورت و ديگران معتقدند : " مديريت دانش به بهره گيري و افزايش سرمايه هاي علمي يك سازمان به منظور پيشبرد اهداف آن سازمان مربوط مي شود".6
در اين زمينه رولي7 معتقد است براي داشتن دركي صحيح و روشن از مديريت دانش، ابتدا بايد به اين سئواالت بطور روشن پاسخ داد.
-1 هدف اصلي مديريت دانش در يك سازمان چيست؟
-2 مديريت دانش را در چه سطحي ، و در هر سطح چگونه بايد اجرا كرد؟
-3 از چه نوع فنون و فناوري هايي قرار است در اين فرايند استفاده شود؟
4 چه بخشهايي از سازمان براي پشتيباني از از مديريت دانش الزم است ، و چه قابليت هايي را بايد كاركنان و سازمان بدست آورند؟
به اين سئوال ها نمي توان به سادگي پاسخ داد زيرا در يك محيط هاي مختلف و متغير، ماهيت مديريت دانش احتماال پيوسته در حال تغيير خواهد بود. در حقيقت مديريت دانش در سازمان هاي مختلف مي تواند هدف هاي متفاوتي داشته باشد. مديريت دانش يك كاركرد يا فرايند مديريتي مجزا و مستقل نيست . مديريت دانش متشكل از مجموعه اي از فرايندهاي سازماني ميان – رشته اي است كه در پي ايجاد مداوم و مستمر دانش جديد ونشر آن از طريق هم كوشي و تركيب فناوري هاي اطالعات ، و خالقيت و ابتكار انسان است.
نقش فناوري در مديريت دانش
مديريت توليد علم مستلزم اين است كه افراد و گروه ها اطالعات، تجربيات و بينش خود را سهيم شوند.فناوري هاي جديد اين فرايند را تسهيل مي كنند. در فرايند توليد علم سازمان ها بايد به دو فعاليت اساسي گردآوري و پيوند مبادرت ورزند. پيوند شامل برقراري ارتباط بين افراد نيازمند به دانستن با افرادي كه مي دانند ، و در نتيجه افزايش ظرفيت هاي جديد جهت پيشبرد دانش و كنش آگاهانه است. از آنجاييكه دانش در افراد و در روابط درون و بين سازمانها تجسم مي يابد پيوند الزم است.
گردآوري به گرفتن و انتشار دانش مربوط مي شود. فناوري هاي اطالعات و ارتباطات تدوين، اندوزش و بازيابي محتوا را اسان مي سازد. از طريق اين گونه مجموعه هاي محتوا، آنچه آموخته شده است به آساني براي كاربران اينده قابل دسترس خواهد بود. هرچند، حتي جايي كه مجموعه هاي جامعي از مطالب وجود دارد، استفاده موثر از اين مجموعه ها نيازمند تفسير آگاهانه و ماهرانه و انطباق آن با بافت محلي جهت حصول نتايج اثربخش است. اين كار فقط از عهده انسان بر مي آيد. بنابر اين سازمان هايي كه انرژي خود را صرف گرد آوري اطالعات ميكنند بدون اينكه ارتباط بين افراد را گسترش دهند در نهايت دستاوردي جز انبوهي از اسناد نخواهند داشت. برنامه هاي مديريت دانش بايد رويكرد يكپارچه اي نسبت به آن داشته باشد كه تنها از طريق برقراري توازن ميان ارتباط بين افرادي كه مي دانند و افرادي كه نياز به دانستن دارند ، گردآوري آموخته ها به عنوان نتيجه اين پيوندها و آسان سازي دسترسي به آنها براي ديگران امكان دارد.
مديريت دانش در آموزش عالي
دانشگاهها بطور معمول تا حد زيادي به فعاليت هاي علمي مي پردازند ، اما بايد دانست كه انجام يك سري فعاليت هاي علمي نا مرتبط كافي نيست. دانشگاهيان بايد به نقش متغير خود در يك جامعه دانش- بنيان اگاه باشند. دانشگاهها بايد آگاهانه و آشكارا فرايندهاي مربوط به توليد علم را مديريت كرده، ارزش اين سرمايه فكري را در رابطه با تداوم ايفاي نقش خود درجامعه ، و در بازار جهاني آموزش عالي بشناسند. منظور از دانشگاه در اينجا مجموعه استادان، دانشجويان و كاركنان است. به نظر داوِنپورت 8) Davenport( ،
مديريت دانش در دانشگاهها بايد چهار هدف را دنبال كند. -1 ايجاد و نگهداري مخازن دانش -2 باال بردن امكان دسترسي به دانش -3 تقويت محيط دانش -4 ارزش گذاري دانش.
كاربرد تكنيك هاي مديريت دانش در آموزش عالي به اندازه كاربرد آنها در هر سازمان ديگر حياتي و مهم است. امروزه دانشگاههاي دولتي، خصوصي، و غير انتفاعي در جهان با پديده اي به نام اموزش الكترونيكي ، آموزش از راه دور، و دانشگاههاي مجازي مواجه اند كه كار بست مناسب آنها مديريت دانش را ايجاب مي كند. با كاربرد صحيح مديريت دانش مي توان دانشجويان بيشتري را جذب كرده و دانشجويان موجود را حفظ نمود، به نيروي انساني كمتري براي انجام امور نياز داشت ، خدمات مبتني بر شبكه بيشتري را ارائه داده، كاربرد فناوري را مقرون به صرفه ساخته، داده هاي موجود را به اطالعات تبديل كرده و سپس انها را به مديريت ارائه داد، و در نهايت امكان رقابت ، ماندگاري، و پيشرفت و توسعه را فراهم كرد.
مديريت دانش اگر به گونه اي اثر بخش بكار گرفته شود، مي تواند به افزايش قدرت تصميم گيري، كاهش مدت چرخه توليد ) به عنوان مثال فرايند برنامه ريزي درسي و پژوهشي( ، ارتقاء كيفيت خدمات اداري و آموزشي، و كاهش هزينه ها منجر شود. براي اين منظور نمي توان تنها به دانش نهادي افراد يعني آنچه در ذهن آنها قرار دارد و باعث كاهش امكان انعطاف پذيري و پاسخدهي هر سازماني مي شود اتكا كرد. بلكه بايد كوشيد تا امكان دسترسي آسان و گسترده به اين اطالعات را براي اساتيد ديگر و همچنين كاركنان دانشگاه فراهم كرد. دانش تنها چيزي است كه به هر ميزان آنرا با ديگران سهيم شد از مقدار آن نه تنها كاسته نمي شود، بلكه با اشاعه آن افزوده مي شود. در اين مورد مي توان به يك مثال استناد كرد. به عنوان مثال اگر شخصي پنج پرتقال داشته باشد و آنها را با چهار دوست خود بطور مساوي تقسيم كند به هريك از آنها يك پرتقال ميرسد و در نهايت براي خود او هم يك پرتقال باقي مي ماند و اين خاصيت تمامي منابع مصرف پذير است، اما اگر فردي كه دانشي را در اختياردارد به ديگران بيا موزد ،در نهايت نه تنها دانش خود او نقصان نيافته ،بلكه به احتمال زياد در اثر تمرين و مرور انجام شده در جريان فرايند انتقال، عميق تر هم ميشود.
يك عامل بنيادي در آمادگي مؤسسات آموزش عالي در اجراي مديريت دانش فرهنگ، باورها، ارزشها، هنجارها و شيوه هاي رفتاري حاكم بر آن سازمانها است. به قول هكت" اين قوانين نا نوشته يا شيوه معمول انجام امور است كه حتي از قوانين مصوب هم مهمتر اند."9
برخي نكات كليدي الزم جهت اجراي مديريت دانش
-1 تعيين اهداف راهبردي- پيش از انجام هر كاري بايد بطور مشخص هدف از بكار گيري مديريت دانش تعريف شود.
-2 ايجاد زيرساخت هاي سازماني- منابع انساني، ارزيابي موفقيت هاي مالي، و فناوري اطالعات عواملي هستند كه بايد مديريت دانش را پشتيباني كنند.
-3 انتخاب فردي شايسته و توانمند جهت راهبري مديريت دانش-
4 انتخاب يك طرح پايلوت) آزمايشي( جهت اجراي مديريت دانش- طرحي كه در حد امكان هزينه كم و اثر بخشي زيادي داشته باشد.
-5 ارزيابي دقيق طرح آزمايشي پس از اجرا
پتريدز مي گويد:" بسياري از موسسات آموزش عالي ميليونها دالر را در زمينه فناوري اطالعات بدون در نظر گرفتن چگونگي كاربرد اين فناوري در فرايندهاي برنامه ريزي و تصميم گيري جمعي و ارتقاء سطح عملكرد سازماني هزينه مي كنند".11
يكي از مزاياي مديريت دانش بكار گيري فعاالنه و اثر بخش فرهنگ فناوري و فرهنگ اطالعات در يك موسسه آموزشي و ارتقاء همزمان آنها است. فرهنگ فناوري و فرهنگ اطالعات هر موسسه اموزشي به خود ان موسسه تعلق دارد. فرهنگ فناوري موسسه آموزشي را مي توان به عنوان استفاده ان موسسه از اين فناوري در راستاي برنامه ريزي، توسعه، عملكرد، و ارزيابي در نظر گرفت. به عنوان مثال سئوال هايي از قبيل: آيا اساتيد در كالس هاي درس به رايانه و اينترنت دسترسي دارند؟ آيامشاوران تحصيلي مي توانند به پيشينه و عملكرد قبلي دانشجو دسترسي داشته باشند؟ ايا اساتيد مي توانند ارزيابي هاي مستمر و گاه روزانه از پيشرفت تحصيلي دانشجويان داشته باشند؟
از طرف ديگر، فرهنگ اطالعات با آنچه به عنوان" سيستم هاي اطالعات"( )information systems شناخته مي شود متفاوت است. فرهنگ اطالعات شامل سياستها و فرايند هاي اطالعاتي مي شود كه در جهت مشاركت اطالعات در درون سازمان بكار مي رود. به عنوان مثال: چه كسي داراي اطالعات است؟ ايا مشوق ها و ابزارهاي موثري براي مشاركت اطالعات مهم جهت ارتقاء عملكرد سازمان وجود دارد؟ آيا مديريت موسسه آموزشي از داده هاي موجود جهت تشخيص نياز به يك برنامه خاص استفاده ميكند؟ آيا اساتيد و كاركنان دانشگاه اطالعات به روز و مورد نياز جهت انجام بهينه وظايف خود را دارند؟
سازمانهاي آموزشي ماشين نيستند. يعني اينكه، مدل مكانيكي توسعه سازماني كه در آن ورودي ها طي فرايندهاي مشخصي به خروجي تبديل مي شو ند در اينجا كامال صادق نيست، زيرا سازمانهاي آموزشي چون با انسانها سر و كار دارند كاركرد بسيار پيچيده اي دارند. سازمانهاي آموزشي را بايد به عنوان سيستم هاي اجتماعي در نظر گرفت كه افراد در جهت رسيدن به اهداف مشترك با هم همكاري مي كنند. اندامواره ها ) ارگانيسم ها( از طريق تبديل ماده و انرژي به يكديگر، خود را باز توليد مي كنند. طبيعت نيز از طريق چرخه هاي طبيعي و تغيير فصول خود را نوسازي مي كند. سازمانهاي آموزشي نيز بايد از طريق توليد دانش و مشاركت آن با ديگران به نوسازي خود كمك كنند. از نظر هنسن و ديگران:
" مديريت دانش سه منبع مهم سازماني يعني افراد، فرايندها، و فناوري را با هم تلفيق مي كند تا سازمان بتواند استفاده از اطالعات و مشاركت آن با ديگران را به گونه اي اثر بخش تر انجام دهد".11
الف- افراد: دانش را افراد مديريت مي كنند نه سيستمها. اما سازمانها مي توانند سياستها و روشهايي را در پيش گيرند كه به افراد در مشاركت و مديريت دانش كمك كند. مديريت دانش در دانشگاهها بايد مبتني بركارهاي گروهي باشد كه افراد را در سطوح مختلف سازماني فعاالنه در فعاليتها درگير كرده و آنها را تشويق نمايد آنچه را مي دانند و يا دارند ياد مي گيرند با اعضاي ديگر گروه در ميان بگذارند. تشكيل جلسلت بين اعضاء يك گروه آموزشي با هم ، با گروههاي ديگر، و با كاركنان دانشگاه و مبادله اطالعات و تجربيات سياست موفقي است كه در بسياري از موسسات آموزشي در سطح جهان اجرا مي شود. اين جلسات باعث افزايش صميميت و اعتماد به يكديگر و در نتيجه ارتقاء ميزان همكاري و كارآيي سازمان آموزشي مي شود.
ب- فرايندها: شيوه هاي مديريتي رسمي و غير رسمي، فرايند هاي برنامه ريزي اموزشي، الگوهاي تبادل و مشاركت اطالعات، شيوه هاي ذخيره اطالعات، مشوق هاي مالي، و بسياري از عوامل ديگر بر چگونگي جريان اطالعات در يك سازمان تاثير مي گذارند.
ج- فناوري: تهيه و استفاده از آخرين يافته هاي فناوري را نبايد به عنوان يك هزينه سربار كه بر منابع محدود مالي تحميل مي شود در نظر گرفت، بلكه بايد به آن به عنوان يك عامل ضروري و حياتي براي سالمت و اثر بخشي سازمان آموزشي نگريست. بكارگيري فناوري پيشرفته در چارچوب مديريت دانش باعث ارتقائ تبادل سريع و صحيح اطالعات در يك سازمان مي شود.
چالش هاي پيش روي كاربرد مديريت دانش در آموزش عالي
برخي از چالش هاي پيش روي كاربرد مديريت دانش در دانشگاهها عبارتند از:
-1 كاركنان وقت كافي براي اين كار ندارند.
-2 فرهنگ موجود مؤيد اين كار نيست.
-3 درك كافي از اين كار و مزاياي آن وجود ندارد.
-4 مهرت هاي مورد نياز براي اين كار وجود ندارد.
-5 فرايند هاي سازماني موجود براي اين منظور طراحي نشده اند.
-6 منابع مالي كافي وجود ندارد.
-7 فناوري مناسب جهت اين كار وجود ندارد.
نتيجه گيري
بطور خالصه مي توان گفت ، مديريت دانش رويكردي است كه مي تواند با بكارگيري شيوه هاي مختلفي در درون يك سازمان باعث ارتقائ عملكرد آن سازمان ، و از جمله سازمانهاي آموزشي شود. بكارگيري مديريت دانش موفق مستلزم تلفيق مناسب سه منبع اصلي، يعني افراد، فرايندها، و فناوراي است. انديده گرفتن هر يك از اين منابع، هزينه سنگيني را بر سازمان آموزشي وارد مي سازد. سرمايه گذاري در زمينه فناوري هاي نوين الزم است، اما اين سرمايه گذاري بخودي خود، و بدون توجه به الگوهاي سازماني و انساني موجود
مشاركت اطالعات لزوما اثر بخش نخواهد بود. تسهيل فرايند تصميم گيري مناسب، افزايش خالقيت و نوآوري، و تقويت روابط و ارتباطات درون سازماني از جمله دستاوردهاي بكارگيري مناسب مديريت دانش در يك سازمان است. البته در سازمانهاي آموزش عالي بيشترين سود از بكارگيري مديريت دانش را دانشجويان و سپس استادان، و در نهايت مجموعه سازمان آموزشي مي برد.
دانشگاهها و ساير موسسات آموزش عالي امكانات بسيار مناسبي جهت اجراي مديريت دانش دارند ، اجراي مديريت دانش در آموزش عالي مي تواند باعث ارتقاء سطح خدمات آموزشي و اداري ارائه شده شود كه به جذب بيشتر دانشجو، افزايش ميزان رضايتمندي آنها، و در نتيجه افزايش اعتبار دانشگاهها، باال رفتن قدرت رقابتي آنها در جامعه اي جهاني شده و در نهايت ماندگاري آنها شود.
تشون يپ
1- Ahmed Pervaiz K. Lim K.K. Loh Y.E. Learning through knowledge, London, Butterworth-Heinemann, 2112, P 22.
2- Drucker, P. F. (1191). The New Realities. Harper and Row.
3- Polanyi, M. (1111). The Tacit Dimension. Anchor Books.
4- Day, J. and Wendler, B. (1119). The power of knowledge. McKinsey Quarterly, 3, 22–29.
5- Ahmed Pervaiz K. Lim K.K. Loh Y.E. Learning through knowledge, London, Butterworth-Heinemann, 2112, P 25.
1- Davenport, T.H., DeLong, D.W. and Beers, M.C. (1119), ``Successful knowledge management projects'', Sloan Management Review, Vol. 31 No. 2, Winter, pp. 43-55.
5- Rowley, J.E. (1119), ``Towards a framework for information management'', International Journal of Information Management.
9- Davenport, T.H., DeLong, D.W. and Beers, M.C.(1119), ``Successful knowledge management projects'', Sloan Management Review, Vol. 31 No. 2, Winter, pp. 43-55.
1- B. Hackett, Beyond Knowledge Management: New Ways to Work (New York: The Conference Board, March 2111).
11- Petrides, L. A. ( 2112 ). Turninng knowledge into action: What's data got to do with it? League of Innovation, Leadership Abstracts, 15(9).
11- Hansen,M.T., Nohria, N., & Tierney, T. ( 1111). What is your strategy for managing knowledge? Harvard Business Review, 55(2), 111.
The Role of Knowledge Management in Higher Education
Seyed Mahmoud Hashemi.1
Fatemeh Shoeibi.2
Abstract
Different definitions are given for knowledge management, but we can say that it is the process of transforming information and intellectual capital to enduring values. Knowledge should be distinguished from data and information. Data is the raw facts, and information is the data put in a specific context, and knowledge is the information combined with personal experiences and values. Knowledge is of two kinds: Explicit knowledge, and implicit knowledge. Applying knowledge management in higher education is possible and very useful and can result in the improvement of , quality, competitive power, and sustainability and durability in any educational organization.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
|
بنیاد آیندهنگری ایران |
پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳ - ۱۴ نوامبر ۲۰۲۴
|
|