فلسفه تاريخ و جهاني شدن
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[08 Mar 2015]
[ بن درفمن]
نويسنده: بن درفمن، استاديارگروه تاريخ در دانشگاه آلبرگ دانمارک مترجم: سید محمود هاشمي، فاطمه شعیبي
شايد بتوان فيلسوف آلماني فردريش هگل را به عنوان بنيان گذار فلسفه تاريخ به شيوه مدرن دانست. هگل درسگفتارهای فلسفه تاريخ اش را در سالهای ميان1311-1381 ايراد کرده بود که بعدها در 1381 اين درسگفتارها با عنوان فلسفه تاريخ جمع اوری شد. در نظر هگل"تاريخ فلسفي کم و بيش حاصل تامل عقلي تاريخ جهان در مقياس جهاني است".))1 هگل به انگونه که در بحث پديدار شناسي روح مطرح مي سازد، تاريخ جهان را به عنوان فرايندی يگانه و به عنوان تجلي روح يا ذهن يا آگاهي در نظر مي گيرد که به گونه ای ديالكتيكي اتفاق مي افتد،" روح" در بحث فلسفه تاريخ به يك موضوع مهم در فرهنگ جهاني يا " روح جهاني" تبديل شده و در اينجا افراد و رخدادها در مقياس جهاني با خود و با ديگران تعامل دارند. هگل تاکيد مي کند که اين تعامالت تنها مي توانند توسط کساني که در باالترين سطح از رشد ذهني قرار دارند و به عنوان " ذهن انديشمند" از آنها ياد مي کند درك شوند.))1
اين که چه چيزی باعث ايجاد اين تغييرات در مقياس جهاني شده و چگونه بايد اين تغييرات را شناخت با پاسخ های متفاوتي مواجه شده است. اگر چه نظريه توسعه معنوی يگانه در تاريخ جهان در قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم توسط کساني چون ياکوب بوکهارت (Jacob Buckardt) مورخ، فردريش نيچه (Friedrich Nietzche) فيلسوف، و ماکس وبر (Max Weber) جامعه شناس مورد چالش قرار گرفت اما اين نظر که موضوع نهايي تفكر تاريخي توسعه انساني در مقياسي بزرگتر است مورد قبول تمام متفكران اين دوره بوده است.)) 8 فلسفه تاريخ هگلي پس از جنگ جهاني دوم با جدی ترين چالشها مواجه شداوالً،. بدانگونه که فالسفه و جامعه شناسان مرتبط با مكتب فرانكفورت چون ماکس هورکهايمر (Max Horkheimer) وتئودور آدورنو (Theodor Adorno) اظهار داشته اند، بنظر مي رسد که جنگ جهاني
دوم رويای هگلي از درك جهان را کامالً وارونه به نمايش گذارد. به جای برداشت مطلق و کامالً عقالني هگل از جهان، متفكران مكتب فرانكفورت ادعا مي کردند که برداشت و ادراك جهان بايد بر اساس يك"ديالكتيك منفي" صورت گيرد.))4 اين به مفهوم مطلق گرا يا تماميت خواه شدن قدرت خرد و "روح" خواهد بود. به عبارت ديگر اتكا کامل به مفاهيمي چون" خرد" و " روح" با برداشتي مطلق گرايانه از سرنوشت و تقدير تاريخي مي تواند به جای پيشرفت تاريخي و آزادی خواهي، زمينه را برای بروز فاشيسم و سرکوب فراهم کند.))5 ديدگاه هگل در مورد فلسفه تاريخ همچنين از جانب پسا- ساخت گرايي فرانسوی و گفتمان های اروپايي و امريكايي پسا مدرنيسم مورد حمله قرار گرفته است. اين مكاتب اگر چه در مجموع اصطالح ديالكتيك منفي را رد مي کردند، اما چهره هايي چون ميشل فوکو،()Micheal Foucault فيلسوف و مورخ فرانسوی ، در حاليكه با مدل های جهاني تفكر مخالف بودند اعتقاد داشتند که در نيمه دوم قرن بيستم تالش برای يافتن فاعلي که از حوزه حوادث فراتر بوده و در جريان تاريخ دچار يكساني بي معني مي شود به پايان رسيده است.))6 فوکو معتقد بود که "تامل عقلي" در مقياسي جهاني بايد جای خود را به مفاهيمي چون شناخت خشونت ، مسائل غير قابل پيش بيني، و گسست های نظام تاريخي بدهد. بنابراين او ديدگاهتاريخي نويني را مطرح ساخت که مي بايست به مسائلي چون" رژيم حقيقت" يعني رابطه بين قدرت و دانش بپردازد. رابطه ای که مشتمل بر توليد تاريخ در مقياس جهاني به عنوان محصول گفتمان و خيال بوده و پديده های مطلق چون" روح" يا اصطالح فراتاريخي مارکس يعني " طبقه" را در تعيين واقعيت اجتماعي رد کند. )1(
دو دليل را برای طرح اين مبحث درباره فلسفه تاريخ مي توان ذکر کرد. اول اينكه، عليرغم ادعای ميشل فوکو مبني بر رد شيوه هگلي درك جهان، خود او با جايگزيني اصطالح" رژيم حقيقت" به جای اصطالحاتي چون" روح جهاني" و " تامل انديشناك" به تقويت اين ديدگاه کمك کرده است. به عبارت ديگر، در حاليكه هگل با استناد به اين واقعيت که تاريخ خود را به عنوان تجلي روح مي نماياند از امكان درك جهاني به مقياسي جهاني حمايت مي کند، فوکو معتقد است که " رژيم حقيقت" يك کليد جديد برای مسائل تاريخي است. )3( از نظر فوکو اين رژيم يك حقيقت است که " در رابطه ای چرخه ای با سيستم های قدرت که آن را بوجود آورده و حفظ مي کنند مرتبط است".))9 فوکو معتقد است که اين ارتباط به افراد درون سيستم رژيم حقيقت تا حدودی امكان دسترسي به کارکردهای آن را مي دهد: به جای تالش برای يافتن کارکردهای " روح" حاال مي توان در پي کارکردهای " نظم" ، " گروه بندی" و " کنترل " به عنوان شيوه های مشخص اعمال قدرت بود . بنابراين تاريخ به يك مضمون " فرا" يا " جهاني" جديد دست يافت که پيرامون بازی های قدرت سياسي و مبارزاتي که برای کنترل بر دانش انجام مي شود دور مي زند، چيزی که زاماًال در محدوده عقالنيت عمل نمي کند. )11(
دليل دوم که در واقع مضمون اصلي اين مقاله را تشكيل مي دهد خود متشكل از دو عنصر است. اوال، با ورود به قرن بيست و يكم حدود سه دهه از دوران شكوفايي پسا ساخت-گرايي و پسامدرنيسم مي گذرد که خود بيانگر چند موضوع است: ايجاد فضايي برای شيوه های جديد تفكر در حوزه علوم انساني، سالخورده شدن افراد تاثير گذار بر تاريخ روشنفكری در قرن بيستم و در نتيجه تغيير در روند روشنفكری در تاريخ غرب.
به هر حال پسا- ساخت گرايي و پسامدرنيسم در حال کهنه شدن بوده و شايد بايد منتظر ورود جريانات فرهنگي و روشنفكری ديگری بود )11(. همانطظور که پسا- ساخت گرايي و پسامدرنيسم ممكن است جای خود را به مكاتب فكری ديگری بدهند، شك گرايي چهره هايي نظير فوکو نسبت به ديدگاه هگلي تاريخ نيز ممكن است از بين برود.)) 11 به بيان روشن تر، فلسفه تاريخ به مفهومي کم و بيش سنتي يا هگلي ممكن است در آغاز قرن بيست و يكم حيات نويني يافته باشد.
فهم اين بحث مستلزم چند نكته است. اوالً، بايد در نظر داشت که جهاني شدن در اينجا به عنوان" مجموعه ای از فرايندهای اقتصادی، سياسي، فرهنگي، اجتماعي و فن آورانه" تعريف مي شود که " از طريق شبكه های ارتباطي فاصله ها را از بين برده و جوامع را در ابتدا مرتبط و سپس يكپارچه ساخته، و ساختارهای اجتماعي پيش رو را در مي نوردد." در حقيقت نكته اصلي در اينجا کاهش فاصله های زمان و مكان يا زيرپا گذاشته شدن مرزهای سياسي، اقتصادی، فرهنگي و اجتماعي نيست. مسئله اصلي وضعيتي است که مي توان از آن به عنوان "فرا- ملي"، " فرا- فرهنگي" ،" فرا- سياسي". " فرا- اجتماعي" نام برد. رونالد رابرستون (Ronald Robertson) که يك جامعه شناس و چهره ای شناخته شده در حوزه مطالعات جهاني شدن است وضعيت جديد فرهنگ جهاني را به عنوان "تشديد يا افزايش آگاهي جهاني به عنوان يكکل" مي شناسد. )18( در اينجا مي توان نمونه ای از توافق نظر بين مطالعات جهاني شدن و ديدگاه هگلي فلسفه را مشاهده کرد: تاريخ موضوعي جهاني است . بايد به شكلي جهاني مورد بررسي قرار گيرد. )14( تعريف ارايه شده از فلسفه تاريخ در اين مقاله چند نكته را بياد مي دارد. نكته اول اينكه فلسفه تاريخ را نمي توان صرفاً به هگل يا انواع برداشت های هگلي تقليل داد. نظر مارکس درباره "طبقه" در اين مورد مثال خوبي است. اگر چه در گفتمان های پسا -ساخت گرايي و پسا مدرنيسم نسبتاً متداول شده است که تاکيد مارکس برطبقه را به عنوان نوعي مطلق تاريخي در نظر بگيرند، اما خود او الزاماً چنين ديدی نسبت به موضوع نداشت.))15 همان گونه که خود اودر کتاب ايدئولوژی آلماني توضيح مي دهد، قصد او از قرار دادن طبقه به عنوان کانون تاريخ رد تفكر هگلي "روح" تاريخي بوده است.))16 او معتقد بود که روح از نظر
ماهيت پديده ای کامال ذهني است و به چيزی بيش از تصورات ذهني منجر نمي شود.))11 هر چند از نظر او جهان مادی را مي توان تا حدودی محصول خواسته های انساني در نظر گرفت،خواسته هايي که مهر روابط طبقاتي که آنها را بوجود آورده اند برخود دارند. )13( اين نظر برای افرادی که معتقدند مباحث مربوط به روح چيزی بيش از ايدئولوژی يا آگاهي مبتني بر ابهام سازی ببار نمي آورد اهميت حياتي دارد.))19
نكته دوم در مورد وجود نوعي توافق نظر بين جهاني شدن و فلسفه تاريخي هگل به نوع برداشت هايي مربوط مي شود که از جهاني شدن وجود دارد. برخي جهاني شدن را چيزی در حد محلي شدن مي بينند- يك سری فرايندهای تاريخي که بر خالف فرايندهای جهاني از نظر جغرافيايي محدودتراند. بعنوان مثال آنتوني گيدنز((Antony Gidens زوجهای متضادی از قبيل جهاني/ محلي را به عنوان "کشيدن و هل دادن" جهاني شدن مي بيند. از نظر او ماهيت فرامرزی جهاني شدن از يك طرف باعث از بين رفتن هويت های محلي و ملي شده و آنها را به يك هويت جهاني ارتقا مي دهد و از طرف ديگر همان فرايندها زمينه را برای شكل گيری مجدد هويت های محلي فراهم مي کند. )11( در اين مورد مي توان به ذکر يك مثال پرداخت: مقاومت های سياسي در برابر گسترش اتحاديه اروپا توسط احزاب ملي گرا، و سازمان های فرهنگي که سعي در حفظ فرهنگ بومي و ملي خود دارند، و حتي حرکت هايي که به منظور پاکسازی قومي و پااليش فرهنگي در برخي مناطق اتفاق مي افتد نمونه ای از اين مورد است.))11 هنگامي که بعد از المپيك 1114 سخنگوی اتحاديه اروبا اعالم کرد که ورزشكاران اتحاديه اروپا مدالها را درو کرده اند و انرا به عنوان پيروزی ورزشكاران اتحاديه اروپا قلمداد کرد سبب بروز يك سری اعتراضات شد.))11 در اين اعتراضات معترضين اين پيروزی ها را متعلق به ملت های خود مي دانستند و نه اتحاديه اروپا آيا اين موضوع بيانگر اين واقعيت نيست که طرفداران فدراليسم غرور ملي ناشي از هويت ملي را بدرستي
درك نمي کنند؟))18 در اينجا مي توان مشاهده کرد که هويت محلي بر هويت جهاني غلبه مي کند. شايد بتوان گفت که بر خالف ديدگاه هگل نسبت به فلسفه تاريخ، جهاني شدن به محلي شدن منتج مي شود. اگر چنين باشد مي توان به اين نتيجه رسيد که بطالت ديدگاه جهاني نسبت به تاريخ به واسطه اين نمونه های ملموس و واقعي مورد اثبات قرار مي گيرد.
با اين حال تعاريف ارايه شده در اينجا در باره تاريخ و جهاني شدن از دو جهت قابل دفاع اند.اول اينكه با در نظر داشتن نمونه مارکس ميتوان گفت که يك چيزی در شيوه انتقادی پسا-ساخت گرايي و پسا مدرنيسم از هگل وجود دارد که ويزگي های ان را حفظ ميكند.به منظور تبديل مباحث مربوط به "روح" به يك محصولفرعي ماهيت مادی تاريخ وسپس بي اثر کردن اين ماهيت از طريق تضاد طبقاتي بر سر "ابزارها و شيوه های" توليد خصوصيات اصلي تاريخ همان جايگاهي را برای ماديت قايل ميشود که هگل برای روح تاريخي قايل ميشود.به بيان ديگر تاريخ تحت تاثير تضاد طبقاتي مكانيسم جهاني جديدی را به وجود مياورد که ان را بر مبنای يك مقياس جهاني متحد مي سازد.از نظر مارکس تمامي تاريخ تا کنون تاريخ مبارزه طبقاتي بوده است.)) 14 اين موضوع راه را برای مبارزه بين طبقه کارگر و سرمايه داری در جوامع صنعتي باز ميكند-مبارزه ای که در نهايت به پيروزی طبقه کارگر يعني کنترل ان بر ابزار و شيوه توليد منتج خواهد شد که البته اين همان "مطلق" مارکسيسم است.))15
نكته دوم با در نظر گرفتن چيزی که ممكن است به عنوان محلي" شدنِ جهاني شدن" ناميده شود، يا اين ادعا که جهاني شدن هويت های محلي را نيز به اندازه هويت های جهاني پرورش مي دهد، بايد تصديق کرد که توليد هويت های محلي مبتني بر توليد هويت های جهاني است. بنابراين مي توان گفت که جهاني شدن تاريخ را در مقياسي جهاني يا حداقل در سطحي قرار مي دهد که چارچوب های محلي برای توضيح آن ديگر کفايت نمي کنند. وظيفه صاحبنظران جهاني شدن در چنين شرايطي بررسي تاريخ در اين سطح است.
در دهه های 11 و31 و اوايل دهه 91 چند متن که از آنها به عنوان نمونه های اوليه مطالعات جهاني شدن ياد مي شود زمينه را برای ظهور مجدد چنين درك جهاني از تاريخ فراهم مي کنند. اما نويل والرشتاين (Immanuel wallerstein)جامعه شناس در کتاب خود به نام "سيستم نوين جهاني" (The modern world system) ، پايه های اساسي سيستم اقتصادی جهاني را مطرح مي سازد و از آن به عنوان سيستم اقتصادی سرمايه داری نام برده و آن را حاصل توسعه اقتصادی غرب بر جهان و ايجاد يك سيستم اقتصادی واحد مي داند.))16
ديويد هاروی((David Harvey جغرافيدان نيز در کتاب شرايط پسامدرنيته (The conditition of Postmodernity) با فاصله گرفتن از تالش هايي که به منظور ارايه يك نسخه تاريخي از جامعه پسامدرن انجام مي شود بر اهميت فناوری به عنوان يك نيروی محرکه در تاريخ تاکيد مي کند. هاروی با کاربرد واژه هايي چون "تراکم زماني- مكاني" معتقد است که شيوه های" بيش سرمايه داری" (hyper capitalism) يا " پسافوردگرايي"((Post- Fordism انباشت سرمايه و افزايش سرعت پيشرفت فناوری در طي قرن بيستم به ايجاد احساسي مبني بر کم شدن فاصله های مكاني و سريعتر شدن گذشت زمان کمك کردند. )11( فردريك جيمسون (Fredric Jameson) نظريه برداز انتقادی نيز در کتاب "منطق فرهنگي سرمايه داری اخير (The cultural logic of late capitalism)" اظهار مي دارد که اقتصاد جهاني تحت سلطه آمريكا سبب ايجاد يك جهاني خيالي پسامدرن شده که توانسته است تا حد زيادی معيارهای فرهنگي جهاني را تعيين کند.))13 و سرانجام فرانسيس فوکوياما((Francis Fukuyama در دو کتاب خود با عنوان "پايان تاريخ (The End of History) و "آخرين انسان" (The last man) قرن بيستم را به عنوان قرن جدال بين سرمايه داری و کمونيسم دانسته و آن را با مفاهيم هگلي توضيح مي دهد. از نظر او پيروزی جهان سرمايه داری در جنگ سرد طليعه شكل گيری نوعي آرمان شهر بود که از تعارضات عمده آن نشانه های توقف زمان تاريخي خواهد بود.))19
اين مسئله را مي توان به روشني در متون نوشته شده در اوايل دهه 91 پيرامون جهاني شدن ديد. )81( رونالد رابرتسون در سال 1991 در کتاب خود بنام "جهاني شدن: نظريه اجتماعي وفرهنگ جهاني"
(Globalization: Social theory and Global culture) برای پديده تراکم زماني- مكاني که او به عنوان يكي از ويژگي های جهاني شدن مي داند پنج مرحله به شرح زير قايل مي شود.
اولين مرحله از سال 1411 - 1151 ميالدی ادامه داشته و توسعه و گسترش جهان غرب را در بر مي گيرد. به عنوان مثال استعمارگری های اسپانيا و پرتغال در آفريقا و آمريكا و کمي پس از آن استعمارگری های هلند و بريتانيا و فرانسه را مي توان از نشانه های اين مرحله دانست. از عوامل تاثيرگذار در اين مرحله رابرستون به پيشرفت علم جغرافيا و نقشه برداری اشاره مي کند که در سفرهای اکتشافي کاربرد داشته اند. دومين مرحله از سال 1151 - 1315 طول مي کشد و شامل ظهور نظام بين المللي يا نظام مند شدن روابط بين کشورهايي بود که در جريان مرحله اول جهاني شدن توسعه يافته بودند. در اين دوره نيز استعمارگری ادامه داشته و سبب گسترش روابط و افزايش تبادالت فرهنگي بين اروپا و جهان خارج شده است.
مرحله سوم که از 1315 تا اواسط دهه 1911 ادامه يافته شامل پديد آمدن امپرياليسم يا بين المللي شدن کامل تر بوده است.))81 مرحله چهارم حدوداً از سال 1915 -1969 ادامه داشته و با بروز جنگ جهاني دوم و شكل گيری سازمانهای بين المللي از قبيل سازمان ملل متحد, بانك جهاني و بنياد بين المللي پول مشخص مي شود. مرحله پنجم از نظر رابرستون از سال 1969 شروع شده تا زمان حال ادامه دارد. از ويژگي های اين دوره افزايش شديد و سريع فناوری های ارتباطي، تحكيم سازمان های چند مليتي و گسترش سازمان های غير دولتي است. )81( نكات مطرح شده در تحليل رابرستون اگر چه صحيح، جالب و مرتبط هستند، اما کم و بيش مي توان آنها را در کتاب های درسي تاريخ يافت. )88( اين موضوع بيان کننده داستان تكراری چگونگي توسعه جامعه غرب و شكل گيری نظام بين المللي است. هر چند نوآوری رابرستون اين است که اين توسعه را به عنوان عنصری از جهاني شدن يا بخشي از يك فرايند واحد مي بيند که مي تبه عنوان شجره نامه فرايندهايي در نظر گرفته شود که از آن به عنوان دنيای پيش از جهاني شدن-(Pre global) يا قبل از شكل گيری روابط فرهنگي فرا- مرزی ياد مي شود. رابرستون استدالل مي کند که تحليل گرانيکه به بررسي وضعيت جهان امروز مي پردازند، غالباً با مسئله درك پديده های تاريخي ظاهراً پراکنده به عنوان پديده های مرتبط به هم، چگونگي جهاني شدن و چگونگي يافتن موقعيت های جهاني شده در گذشته مواجه هستند. در حقيقت به شيوه ای که يادآور ديدگاه هگلي است رابرستون معتقد است که تمام تحوالت تاريخي تجسم يك فرايند منفرد ) کارکرد روح تاريخي( است، او مي گويد که در عصر جهاني شدن با پديده ای به نام« خاص شدن عام گرايي(Particularozation of universalism) » مواجه هستيم. اين اصطالح برای رابرستون به مفهوم نوعي کارکرد فرايندهای تاريخي در مقياسي جهاني است که در لحظات و موقعيت های چند گانه مرتبط با آن فرايندها احساس مي شود. )84(
مارتين آلبرو (Martin Albrow) جامعه شناس در کتاب عصر جهاني() The Golbal Age که در سال 1996 منتشر شد، نظريه ای مشابه با نظر رابرستون را مطرح مي سازد. او به وجود يك عصر جهاني يا دوره تاريخي معتقد است که بر يك ارزيابي از روندهای سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادی در طي قرن بيستم مبتني است. آلبرو يك نظريه دوره ای تاريخي يا فلسفه ای از تاريخ را مطرح مي سازد که جوهره ان "دوران سازی است". در انجام اين کار او از منابعي استفاده مي کند که در مجموع بخشي از سنت هگلي فلسفه تاريخ را تشكيل مي دهند. آثار افرادی چون هگل ، مارکس، نيچه، و توين بي اين گونه اند. آلبرو استدالل مي کند که اگر چه پسامدرنيته غالباً به عنوان جايگزين مدرنيته محسوب مي شود اما نمي تواند به نيازهای جامعه جهاني که برای اثبات يك چنين تئوری "دوره ای" ضروری است پاسخ گويد. در عوض چيزی را که امروزه مي توان مشاهده کرد شكوفايي روندهای مختلف تاريخ جهاني است که قدرت دولت- ملت ها، جوامع ملي، و سازمان های فرهنگي، اجتماعي و اقتصادی ملي را کاهش مي دهد . اين مسئله حاکي از ظهور دوره ای با ويژگي های متمايز اما از نظر ساختاری مرتبط با تاريخ قرن های نوزدهم و بيستم است. آلبرو معتقد است که پسامدرنيسم بر خالف" جهاني بودن" از نظر جغرافيايي بسيار محدودتر از آن است که بتواند نمايانگر يك عصر تاريخي جهاني باشد. )يعني آن در اصل بديده ای اروبايي يا امريكای شمالي است(. در حقيقت پسامدرنيته ادامه روندهای بين المللي مدرنيته است که ريشه های"عصر جهاني" را تشكيل مي دهد.))85
در کتابي به نام تحوالت جهاني: سياست، اقتصاد و فرهنگ (Globalization:Politics,Economics and Culture) ديويد هلد((David Held دانشمند علوم سياسي، آنتوني مك گرو (Anthny McGrew) متخصص روابط بين المللي، ديويد گلدبالت (David Goldblat) جامعه شناس محيط زيست، و جاناتان پراتن (Jonathan Perraton) اقتصاددان نسخه دوره ای جديدی از جهاني شدن را ارايه مي دهند. آنها معتقدند که روند جهاني شدن را بايد به چهار دوره تقسيم کرد.
-1 قبل از سال 1511، 1351 -1945 -8 -1511 -135. -1، -4 از 1945 تا کنون. از ويژگي های دوره قبل از 1511 وجود امپراطوری های سياسي و نظامي از قبيل امپراطوری روم، مغول، عثماني، و مهاجرت مردم به مناطق زراعت نشده است. دوره 1511- 1351 بيانگر توسعه و استعمارگری اروپاست. دوره سوم يعني از 1351-1945 دوره تحكيم قدرت اروپا از طريق امرپاليسم، تحوالت عظيم در فناوری های حمل و نقل و ارتباطات، و گسترش سريع روابط بين فرهنگي است. و سرانجام آخرين دوره يعني از سال 1945 تا زمان حاضر نمايانگر تجزيسه امپراطوری های اروپايي، شتاب فزاينده فناوری های حمل و نقل و ارتباطي، و کم رنگ شدن مرزهای سياسي و گسترش روابط متقابل بين ملت ها در مقياسي جهاني است. )86( در اينجا نيز مانند نظرات رابرستون و آلبرو، نكته مهم اين است که يك تحليل گر تاريخ نمي تواند از يك مقياس جهاني تاريخي به عنوان روندی تاثيرگذار بر سطوح مختلف تجربه اجتماعي اجتناب کند. در حقيقت اين مقياس جهاني نه تنها در حال حاضر بلكه حتي پيش از کم رنگ شدن دوران مدرن نيز قابل اعمال است.).)81
بايد در نظر داشت که فلسفه تاريخ و از جملهنسخه هگلي آن صرفاً به بحث دوره سازی نمي پردازد. اگر چه هگل در مورد دوره های " روح جهاني" و جايگزيني آنها با " حقيقت اعصار") ويژگي های ضروری دوره ها(صحبت مي کند اما دوره سازی يك مشكل اساسي برای"تامل عقلي" تاريخ ايجاد مي کند. سئوال اساسي در اينجا اين است که دوره های تاريخي چگونه شكل مي گيرند؟))83 به عبارت ديگر چه عواملي سبب گذار از يك دوره تاريخي به دوره ديگر مي شود؟))89 شايد روح تاريخي با خود به مبارزه پرداخته و در اين اقدام به موجوديت خود پايان مي دهد.))41 اين روند سبب تبديل روح تاريخي به شكلي جديد مي شود که هر شكل خود يك مرحله از تاريخ جهاني را تشكيل مي دهد. )41( بنابراين روح به عنوان يك مكانيسم علتي نقش فعالي در تاريخ جهان ايفا ميكند.بر طبق نظر هگل، روح تاريخي يك سری روابط علتي را بوجود مي آورد که مسئول تغييرات و گذر از يك دوران تاريخي به دوران ديگر است.))41
البته تمام مطالعات جهاني شدن به اين ميزان بر روابط علتي به عنوان عامل تعيين کننده در مسائل تاريخي تاکيد نمي کنند. کساني چون رابرستون، آلبرو و هلدو ديگران با طرح مسئله دوره سازی در برداشت از تاريخ جهاني به چيزی شبيه به" باستان شناسي" (Archeology) که ميشل فوکو مطرح مي سازد اعتقاد دارند. اين بدين معني است که اين افراد به زمان رويداد حوادث بيشتر اهميت مي دهند تا چرايي و چگونگي آنها.))48
در واقع آنها جهاني شدن را به عنوان يك واقعيت موجود مي بينند و آن را دارای ريشه های تاريخي مي دانند ولي به مكانيسم های علتي کالن که عامل بوجود آورنده تحوالت تاريخي هستند کمتر توجه مي کنند.))44 در عين حال نظر آنها مبني بر اينكه تاريخ در مقياسي جهاني رخ مي دهد به فلسفه تاريخ مربوط مي شود.
البته وضعيت در آثاری چون "عصر اطالعات" (The Information Age) اثر مانويل کاستل (Manuel Castell) ، جامعه شناس، "گسست و اختالف در اقتصاد فرهنگي" (Disjunture and Difference in Global Cultural Economy) اثر آرجون آپادورای (Arjun Appadurai) مردم شناس، و
"امپراطوری" (Empire) اثر مايكل هاردت((Michael Hardt نظريه پرداز سياسي و آنتونيو نگری((Antonio Negri فعال سياسي متفاوت است. کاستلز نظر هاروی در مورد وضعيت پسامدرنيته را با اعالم فناوری به عنوان نيروی محرکه تاريخ تكرار مي کند. پيشرفت فناوری ، سرعت فزاينده، و حضور گسترده در زندگي روزمره به عنوان ويژگي اصلي مكانيسم علتي تاريخ شناخته مي شود. مهمترين نمونه در اين زمينه اينترنت است: کاستلز ادعا مي کند که موقعيت اجتماعي اصلي در عصر جهاني بين شبكه و فرد است.))45 اين موقعيت بنابراين از طريق فرايند «خرد شدن(microlization) » و توزيع جغرافيايي فناوری، در بررسي ارتباطات راه دور بويژه به مسئله کوچك شدن و توزيع جغرافيايي توجه مي کند. با وجود چنين فناوری هايي مي توان فروپاشي بسياری از دولت- ملت ها و جغرافيايي فرهنگي منزوی را به عنوان عامل سازمان دهنده اصلي صحنه تاريخي معاصر مي بيند. کاستلز همچنين تاکيد مي کند که هويت در درون مرزهای ملي يا فرهنگي همگن نه شكل مي گيرد و نه از بين مي رود. بنابراين ماهيت هويت معاصر بيانگر يك تجديد موضع نسبت به شكل جهاني تر آگاهي است که با نظر رابرتسون شباهت دارد- نوعي گرفتاری در اقيانوس مواج جريان های ناشناخته و غير قابل کنترل شبكه های جهاني که بر زندگي ما حاکم اند.).)46
گسست و اختالف در اقتصاد فرهنگي آپادورای نيز اهميت زيادی برای فناوری قايل مي شود. برای آپادورای فناوری يكي از دورنماها يا سطوح اصلي است که تغيرات جهاني در آنجا روی مي دهد. )41( اما آپادورای بر خالف کاستلز فناوری رابر امور اقتصادی، رسانه ها، ايدئولوژی يا رفتار سياسي فرهنگي ترجيح نمي دهد .
او اظهار مي دارد که حرکت ضروری فرهنگ جهاني مبتني بر يك گسست يا جدايي فزاينده بين پنج دورنمای جهاني است که عبارتند از : جنبش های مردمي (Ethno scapes) ، جنبش های مالي((Finance scapes ،جنبش های فناوری (Techno scapes) ، جنبش های تصويری يا رسانه ای (Media scapes) ، جنبش های عقيدتي()43(. (Ideo scapes در اين توصيف از فرهنگ جهاني هر دورنما دو سطح دارد. اول، هر سطح از سيستم جهاني توانايي حرکت به شكلي مستقل را دارد. بعنوان مثال، عليرغم اين واقعيت که گروههای چند فرهنگي مي توانند تحت حاکميت يك سيستم اقتصادی مشخص و در رابطه با يك فناوری مشخص گردآمده و يا حتي در محيط يك سيستم اعتقادی يا رسانه ای واحد همزيستي داشته باشند، اما اين گروه بندی های فرهنگي الزاًم همگن و يا حتي شبيه به يكديگر يا گروههای پيرامون خود نخواهند شد. آپادورای مي گويد اگر چه کارکردن در يك مكان باعث مي شود تا برخي گروههای کارگری مهاجر با مردم بومي ارتباط برقرار کنند اما برخي ديگر ترجيح مي دهندتا در محيط جديد در حالت انزوا زندگي کنند.))49
برای آ يادورای اين بحثها به معني جدايي سطح فرهنگي سيستم جهاني از سطوح ديگر آن است، به اين معني که اين سيستم از هم گسسته شده و تحت تاثير نيروی خود عمل خواهد کرد.به هر حال اين گسست باعث تغيير چيزی مي شود که مي توان از آن به عنوان تماميت تاريخي نام برد، يعني يك ترکيب جديد از موقعيت تاريخي که تمام سطح تجربه را در بر مي گيرد. به عبارت ديگر در محيط های فرهنگي مختلف در اقتصادهای ملي، نظام های اعتقادی ، سيستم های رسانه ای و محيط های فن آوری، اين اقتصادها، ايدئولوژی ها، نظام ها، و محيط ها ممكن است و احتماالً بايد تحت تاثير اين تنوع ها قرار بگيرند. به عنوان مثال، اقتصادها و سياست ها بايد به اين
شرايط فرهنگي جديد به عنوان شرايط بازار واکنش نشان داده و راه حلي را برای مسايل و مشكالت پيش رو پيدا کنند. تحت اين شرايط گسست مفهوم ديگری هم به خود مي گيرد. اين گسست بيانگر ارتباط راهبردی سطوح مختلف سيستم جهاني است. به اين معني که دورنماها واقعيت های جديدی را در سطوح مختلف ايجاد کرده که بار ديگر از يكديگر جدا مي شوند. اين فرايند ارتباط، تاثير و جدايي بين دورنماهای تاريخي به گونه ای اثر بخش به مكانيسم علتي اصلي تاريخ تبديل مي شود.
هاردت و نگری در بحث "امپراطوری" توجه خود را به موقعيتي مشابه در رابطه با مكانيسم های علتي تاريخي معطوف مي دارند.))51 عالوه بر اين آنها اولويت زيادی برای توليد اقتصادی قايل مي شوند. از نظر آنها امپراطوری متشكل از مكانيسمي است که مبادالت را در يك دنيای کمالً جهاني شده تنظيم مي کند.
به بيان ديگر، امپراطوری مجموعه ای از عناصر چند گانه است که جريان سرمايه و هويت را در سطحيکامالً فراملي و بين المللي حفظ مي کند.))51نتيجه اوليه اين جريان ها چيزی است که هاردت و نگری جماعت (Multitude) مي نامند. از نظر آنها اين جماعت يك طبقه توليد کننده بين المللي است که هويت های چندگانه آن تا حدودی از مزايای امپراطوری بهره مند شده و در همان حال به وسيله آن مورد بهره کشي قرار مي گيرند.))51
شناخت طبقه توليد کننده و تنوع هويت های ان يك مسئله اساسي است. در اينجا نيز مانند نظريه آپادورای تبادالت فرهنگي و سياسي هسته اصلي اين چندگانگي را تشكيل مي دهند زيرا ماهيت جهاني امپراطوری بدين معني است که فرهنگ و سياست ديگر در درون يك محدوده جغرافيايي مشخص جای نمي گيرند.
اين ديدگاه مدل های يك سويه يا منفرد در مورد عليت تاريخي از قبيل تاکيد کاستلز بر فناوری، يا تاکيد مارکس برتضاد طبقاتي و توليد مادی، يا تاکيد هگل بر روح تاريخي را نفي مي کند. عوامل دخيل در امپراطوری به اندازه هويت های موجود در آن متكثر و متنوع است. عالوه بر اين، تضاد تاريخي نيز خود را در سطح جماعت بر عليه امپراطوری يا طبقه توليد کننده بر عليه ساختارهای جهاني مبادله که خود آنها را توليد مي کند نشان مي دهد .اين فرآيند نتايج مشخصي در رابطه با تقسيم بندی مجدد اعصار تاريخي دارد. آنگونه که هاردت و نگری اظهار مي دارند پايان امپراطوری محتوم است: به اين ترتيب که تاريخ جهان به لحظه آگاهي يافتن جماعت از چندگانه بودن هويت خود نزديك شده و هويت های چندگانه هم در برابر اقتصاد استثمارگرانه امپراطوری مقاومت مي کنند. به عبارت ديگر، چندگانگي هويت جماعت توزيع نابرابر ثروت جهاني را تهديد مي کند.
هر چند اين مسئله بيانگر نوعي ديدگاه تاريخي تك علتي نسبت به تحوالت تاريخي است: حفظ تنوع هويت و حذف مخالفت های مبتني بر هويت از طريق يك اقتصاد جهاني مساوات طلبانه تر ) که هاردت و نگری از ان به عنوان زوال و سقوط امپراطوری ياد مي کند( بواسطه يك اقتصاد سرمايه ای بين المللي تعريف مي شود که باعث بروز تضاد بين طبقات مختلف و از جمله بورژوازی ) سرمايه داری( و پرولتاريا)طبقه کارگر(ياد مي کند.))58 به اين طريق تفكر هگل دوباره زنده مي شود- ما نه تنها تاريخ جهاني، بلكه تاريخ جهاني با يك سری علت های منفرد داريم که بايد به عنوان تاريخ جهاني خوانده شود.
بايد متذکر شد که مباحث مربوط به مطالعات جهاني شدن به موضوعات مطرح شده در اين مقاله محدود نمي شود. همچنين نبايد فكر کرد که اين نظرات تنها نقطه نظرات مرتبط با فلسفه تاريخ است. عالوه بر ديدگاههايي که در اينجا مورد اشاره قرار گرفت مي توان به آثاری چون "سناريوهايي برای فرهنگ های پيراموني"((Scenarios for peripheral Cultures نوشته اولف هانرز((Ulf Hannerz مردم شناس،
"جهاني شدن چيست"؟
(What is Golbalization?) اثر اولريش بك((Ulrich Beck جامعه شناس، و "فرهنگ های جهاني شدن"((The cultures of Golbalization اثر فردريك جيمسون((Fredric Jameson را مد نظر داشت. هانرز معتقد است که تاريخ از شبكه روابط قدرت سياسي و اقتصادی پيروی مي کند که فرهنگ از طريق آن شبكه منتقل مي شود.))54 ديدگاه بك برگرفته ار نظريه او درباره "جامعه خطر"((risk society است: پيچيدگي های ارتباطات متقابل جهاني به اين معني است که از نظر اقتصادی، سياسي، اجتماعي و حتي عاطفي به کساني اعتماد مي کنيم که هرگز آنها را نمي بينيم يا نمي شناسيم. با اين حال تاثير آنها بر زندگي ما بسيار زياد است. در چنين شرايطي تاريخ توسط عوامل پيچيده بسياری به پيش برده مي شود که رابطه متقابل آنها واقعي اما به طور کلي ناشناختني است.))55
سرانجام، انريك داسل((Enriuue Dussel فيلسوف در اثر خود بنام "فرا سوی اروپا محوری" (Beyond Eurocentrism) درباره فرهنگ های جهاني شدن همچون رابرتسون وهلد و ديگران مي گويد که ريشه های جهاني شدن به پيش از سالهای 1511 مي رسد. هر چند او عامل علتي را در امور جهاني مهم مي داند-اين عامل از نظر او يك روساخت ذهني سرمايه است که پيرامون مباحثي چون ليبراليسم و آزادی شكل گرفته است. )56( والترد ميگنولو (Walter D.Mignolo) منتقد و صاحب نظر ادبي در اثر خود بنام "جهاني شدن، فرايندهای تمدن و جايگاه مجدد زبان ها و فرهنگ ها" (Golbalization, Civilization Processes, and the Relocation of Languages and cultures) جهاني شدن را به عنوان يكي از فرايندهای تمدن دانسته و به عنوان گسترش فناوری های مدرن و اشكال سازمان های اجتماعي مي بيند که با گسترش زبان های بين المللي و فراملي بسيار نزديك است. اين فرايند از نظر ميگنولو بسيار شبيه به تبديل زيرساخت های زباني به روساخت هايي است که فرهنگ را با خود حمل مي کنند.))51 بايد به خاطر داشت که عالوه بر به چالش کشيدن ديدگاه هگلي درباره تاريخ، مهمترين چالش مطرح شده در اين مقاله درباره فلسفه تاريخ اين است که مسئله تاريخ نگاری ناديده گرفته مي شود، موضوعي که معموال در بسياری از گفتمان های مرتبط به فلسفه تاريخ مورد بحث قرار خواهد گرفت.))53 در مورد چگونگي ارايه تاريخ مي توان مشاهده کرد که مباحث جهاني شدن در مجموع اعتقاد دارند که تاريخ را بايد به شيوه ای جهاني نقل کرد. )59( اين ديدگاه روش های تاريخ نگاری موضوعي يا ملي يعني تاريخ نگاری محدود به يك محدوده جغرافيايي ، اجتماعي ، اقتصادی مشخص و يا به اصطالح"تك نگاری"((Monographicرا به چالس مي کشد. آپادورای معتقد است که ما در موقعيتي قرار داريم که ماهيت گسسته سيستم جهاني زمينه را برای ظهور ديدگاههای تاريخي فراهم مي کند که همچون خود تاريخ سيال اند. از نظر او فرهنگ ها، تفكرهای فرهنگي، و رفتارهای فرهنگي غير قابل پيش بيني بوده و شايد نتوانند فراگير باشند.))61 بنابراين منطقي به نظر مي رسد که انتظار داشته باشيم تا تصورات فرهنگي ما از گذشته از نظر ديدگاه ماهيت مشابهي داشته باشند.
قصد نويسنده اين مقاله از قايل شدن نوعي ارتباط بين فلسفه تاريخ و مطالعات جهاني شدن طرح يك عصر نوين فلسفه تاريخ نيست. شايد بتوان گفت که تاريخ خود تغيير کرده است، بدين معني که دنيای ما ديگر دينای هگل نيست. او نمي توانست در مورد مسايلي چون روابط فرا- مرزی، فرا- جامعه ای، فرا- سياسي ، صحبت کند. نمي توان از هگل انتظار داشت که تصوری از نوع رابطه بين فرد و شبكه داشته باشد، چون اين مسايل در آن زمان اصالً وجود نداشتند. شايد بتوان گفت که مسايلي چون "روح تاريخي" يا " تضاد طبقاتي" يا " ديالكتيك منفي" ديگر امروز کهنه شده اند. )61( با اين حال اين گفته هگل که تاريخ هيچگاه ثابت نمي ماند نكته بسيار مهمي است. )61( حقيقت يك عصر جای خود را به حقيقت عصر ديگری خواهد داد گويي که انگاراز ابتدا وجود نداشته است. در چنين شرايطي بايد گفت که جهاني شدن فلسفه تاريخ
نيست. عصر فلسفه تاريخ عصر ديگری بوده و جهاني شدن يكي از ويژگي های مهم جهان کنوني است. بااين حال مباحث مربوط به جهاني شدن ارتباط نزديكي با فلسفه تاريخ دارند.
NOTES
(1) Georg W.F. Hegel, The Philosophy of History, trans. J. Sibree (New York: Dover, 1956),
3.
(1) Hegel, The Philosophy of History, 3; Georg W.F. Hegel, The Phenomenolgy of Spirit, trans. A.V. Miller (New York: Oxford University Press, 1911).
(8) William H. Dray, On History and Philosophers of History (New York: Brill, 1939).
(4) Hegel, The Philosophy of History, 16. See also Hegel, The Phenomenology of Spirit, 419-98. The term "negative dialectics" is borrowed from Theodor Adorno, Negative Dialectics, trans. E.B. Ashton (New York: Continuum, 1918).
(5) Max Horkheimer and Theodor Adorno, "The Concept of Enlightenment," in Dialectic of Enlightenment, trans. John Cummings (London: Verso, 1919), 8-41.
(6) Michael Foucault, "Truth and Power," in Power/Knowledge: Selected Interviews and Other Writings, 1911-1911, ed. Colin Gordon (New York: Pantheon, 1931), 111.
(3) Hegel, The Philosophy of History, 9-11.
(9) Foucault, "Truth and Power," 188.
(11) Michael Foucault, Discipline and Punish: The Birth of the Prison, trans. Alan Sheridan (New York: Vintage, 1911).
(11) Jose Lopez and Gary Potter, After Postmodernism: An Introduction to Critical Realism (London: Athlone, 1111);
(11) Jean Baudrillard, The Illusion of the End, trans. C. Turner (Cambridge: Polity, 1994).
(18) David Cameron and Janice Stein, "Introduction," in Street Protests and Fantasy Parks:
Culture, Globalization and the State, eds. David Cameron and Janice Stein (Vancouver: University of British Columbia Press, 1111), 1.
(14) Roland Robertson, Globalization: Social Theory and Global Culture (London: Sage Publications, 1991), 3.
(15) Lyotard, "Missive on Universal History," 18-83; Foucault, "Truth and Power," 119-88.
16) Karl Marx, The German Ideology, ed. C.J. Arthur (New York: International Publishers,
1911), 46.
(11) Ibid., 46-41.
(13) Karl Marx, Capital, vol. 1, trans. Samuel Moore and Edward Aveling (New York: International Publishers, 1961), 48.
(19) Marx, The German Ideology, 81.
(11) Anthony Giddens, Runaway World: How Globalization is Changing Our Lives (London: Polity, 1111), 14.
(11) Anne Cvetkovich and Douglas Kellner, eds., Articulating the Global and the Local (Boulder, CO: Westview Press, 1991); Mark Kearney, "The Local and the Global: The Anthropology of Globalization and Transnationalism," Annual Review of Anthropology 14
(1995): 541-65.
(11) Thair Shaikh, "EU Was Real Winner of Olympics," The Times Online, August 81, 1114, http://www.timesonline.co.uk/article/1,,15319-1141513،11.html [accessed October 18, 1114],
1.
(18) "Hijacking the flag," The Mail Online, August 81, 1114, http://www.dailymail.co.uk/pages/live/articles/news/newscomment.html?in article id=8 1 [accessed September 14, 1115], 4.
(14) Karl Marx and Friedrich Engels, The Communist Manifesto, ed. Samuel H. Beer (Wheeling, IL: Harlan Davidson, 1955), 9; Karl Marx and Friedrich Engels, Collected Works, vol. 11 (London: Lawrence and Wishart, 1915-).
(15) Marx, The German Ideology, 58.
(16) Immanuel Wallerstein, The Modern World-System, 8 vols. (New York: Academic Press,
1914-39).
(11) David Harvey, The Condition of Postmodernity: An Inquiry into the Origins of Social Change (Oxford: Basil Blackwell, 1939).
(13) Fredric Jameson, Postmodernism, or the Cultural Logic of Late Capitalism (Durham, NC: Duke University Press, 1991).
(19) Francis Fukuyama, The End of History and the Last Man (London: Hamish Hamilton,
1991).
(81) John Beynon and David Dunkerely, eds., Globalization: The Reader (London: Athlone,
1111).
(81) H.L. Wesseling, Imperialism and Colonialism: Essays on the History of European Expansion (Westport, CT: Greenwood Press, 1991); Harrison M. Wright, The New
Imperialism: An Analysis of Late Nineteenth-Century Expansion (Boston: DC Heath and Company, 1961).
(81) Robertson, Globalization, 53-59.
(88) John P. McKay, et al., A History of World Societies (Boston: Houghton Mifflin, 1999),
491-515.
(84) Roberston, Globalization, 111.
(85) Martin Albrow, The Global Age: State and Society Beyond Modernity (London: Polity,
1996), 1-11
(86) David Held, et al., Global Transformations: Politics, Economics and Culture (Cambridge: Polity, 1999), 419.
(81) Jerry H. Bentley, "Cross-Cultural Interaction and Periodization in World History," American Historical Review 111:8 (June 1996):151.
(83) Hegel, The Philosophy of History, 18.
(89) Ibid.
(41) Ibid.
(41) Ibid., 13.
(41Marx and Engels, The Communist Manifesto, 9-11.
(48) Michael Foucault, The Archaeology of Knowledge, trans. Alan Sheridan (New York: Pantheon, 1911), 143.
(44) Hayden White, Metahistory: The Historical Imagination in Nineteenth-Century Europe (Baltimore: Johns Hopkins University Press, 1918
(45) Manuel Castells, The Information Age, vol. 1, The Rise of Network Society (Oxford: Blackwell Publishing, Inc., 1996), 15.
(46) Castells, The Information Age, vol. 8, End of Millennium (Oxford: Blackwell Publishing, Inc., 1993), 813
(41) Arjun Appadurai, "Disjuncture and Difference in the Global Cultural Economy" in
Theorizing Diaspora, eds. Jana Braziel and Anita Mannur (Oxford: Blackwell Publishing, Inc., 1118), 81.
(43) Ibid.
(49) Ibid., 85.
(51) Michael Hardt and Antonio Negri, Empire (Cambridge, MA: Harvard University Press,
1111), 418.
(51) Ibid., xi.
(51) Ibid., 41-65, 898-418.
(58) Ibid., 898.
(54) Ulf Hannerz, "Scenarios for Peripheral Cultures," in Culture, Globalization and the
World-System, ed. Anthony D. King (Binghamton, NY: SUNY Binghamton/MacMillan,
1991), 111-13.
(55) Ulrich Beck What is Globalization? (Cambridge: Polity, 1111); Ulrich Beck, Risk Society: Toward a New Modernity (London: Polity, 1991).
(56) Enrique Dussel, "Beyond Eurocentrism: The World-System and the Limits of
Modernity," in The Cultures of Globalization, eds. Fredric Jameson and Masao Miyoshi (Durham, NC: Duke University Press, 1993), 8-81.
(51) Claude Levi-Strauss, Anthropology and Myth, trans. Roy Willis (Oxford: Basil Blackwell, 1934).
(53) Hayden White, The Content of the Form: Narrative Discourse and Historical Representation (Baltimore: Johns Hopkins University Press, 1931); F.R. Ankersmit, History
and Tropology: The Rise and Fall of Metaphor (Berkeley, CA: University of California Press,
1994).
(59) Jean-Francois Lyotard, The Postmodern Condition: A Report on Knowledge, trans. Geoff Bennington and Brian Massumi (Minneapolis: University of Minnesota Press, 1934), xxiv.
(61) The vocabulary of an "incredulity" toward historical grand narratives is derived from Ibid.
(61) Norbert Ross, Culture and Cognition: Implications for Theory and Method (Thousand Oaks, CA: Sage Publications, 1114).
(61) Hegel, The Philosophy of History, 19.
BEN DORFMAN is an Assistant Professor of History in the Department of Languages and Intercultural Studies at Aalborg University, Denmark.
Ben Dorfman " Thinking the world: a comment on philosophy of history and globalization studies". International Social Science Review. Fall-Winter 1115. FindArticles.com. 11 Oct. 1111. http://findarticles.com/p/articles/mi_m1IMR/is_8-4_31/ai_n1599955
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
|
بنیاد آیندهنگری ایران |
پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳ - ۱۴ نوامبر ۲۰۲۴
|
|