آیا رژیم دست به مصالحه خارجی خواهد زد؟
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[24 Nov 2018]
[ فرهاد یزدی ]
- بیست و سوم نوامبر 2018
سفر اخیر وزیر خارجه انگلستان به تهران، گویا بدون دعوت، افزون بر بحث در باره مسایل منطقه مانند عراق، سوریه، عربستان و یمن، بدون تردید بایستی پیام مستقیم یا دستکم برداشت انگلستان از عزم متحد نزدیک آن کشور یعنی آمریکا، در مورد تحریم های ایران، همراه داشته باشد. البته تاکنون نظام اسلامی بایستی درک کرده باشد که فشارهای آمریکا تا هنگامی که گام های عملی (تعهد شفاهی کافی نخواهد بود) برای مهار مداخلات آن نظام در منطقه برداشته نشود، اگر افزایش حتا بیش تر نیابد، بر همین منوال همچنان ادامه خواهد یافت. فشار بر روی نظام که به تبع آن در بسیاری از موارد، فشار بر ایران نیز هست، سرمایه گذاری بر روی گروه های تجزیه طلب را هم در داخل و هم خارج کشور (به ائتلاف مزدوران در خارج کشور توجه شود)، نیز شامل می گردد. این گروه ها با وجودی که در داخل ایران، بخاطر عملیات ضد ایرانی نظام، در سال های گذشته توانسته اند که فعالیت خود را گسترش دهند، بخاطر وجود همبستگی ملی، امیدی ندارند که بتوانند به پایگاه چندانی دست یابند.
حادثه قتل ناراضی سیاسی عربستان در ترکیه، می توانست از چند جهت به سود نظام اسلامی تمام شود. نخست آنکه دشمن بزرگ نظام اسلامی و متحد نزدیک آمریکا با حکومتی دستکم بهمان اندازه عقب افتاده، تا مقدار زیادی مشروعیت خود را نه تنها در سطح دیوان سالاران جهان بلکه افکار عمومی، اثر منفی بالائی گذارد. این امر بخودی خود مقداری از فشار بر روی نظام را کاسته زیرا بخشی از اتهاماتی که بر نظام اسلامی وارد بود، در مورد متحدین آمریکا نیز صادق می باشد. دوم اینکه اتهامات وارده بر ولیعهد عربستان که پرچم دار مبارزه بر علیه نظام در منطقه بوده است، مقدار زیادی از کارآئی او در جهان را کاسته است. به احتمال پس از این او نمی تواند با برندگی و دست باز (هم مالی و هم سیاسی) گذشته در برابر رژیم جبهه گیری نماید. سومین نکته که می تواند به سود نظام بدل شود در مورد یمن می باشد. جنگ یمن با وجود کشته های فراوان و ویرانی گسترده، تا کنون بی نتیجه بوده است. مانند دیگر جنگ های داخلی در منطقه. جنگ افزار آمریکائی وسیله ی عربستان و متحدین بکار گرفته شده و می شود که آمریکا را به نوعی مسئول کرده است. این امر نقطه تاریک دیگریست در سیاست خارجی آمریکا و چون راه حل نظامی در دید رس نمی بینند، خواستار پایان آن است. چناچه در پیش ترها نیز اشاره شده، آمریکا خواهان پایان درگیری ها در منطقه، از افغانستان گرفته تا عراق و سوریه و یمن است. نظام اسلامی درگیر همه ی این جنگ ها می باشد. یمن ساده ترین راه خروج نظام اسلامی را از درگیری های مسلحانه، در مقایسه با بقیه ی سرزمین ها ذکر شده، ارائه می دهد. نظام با همکاری با آمریکا می تواند هم از ادامه درگیری که از نظر سیاسی و مالی هزینه ی بسیار بالائی را می طلبد، خود را خلاص کرده و همزمان، گامی کوچک در راه کاستن از تنش با غرب و آمریکا را بر دارد که رقیب خود در منطقه را (عربستان) مجبور به عقب نشینی می کند. جنگ یمن یکی از دلایل اصلی تنش در خلیج فارس، شریان حیاتی کشور می باشد. با هماهنگی در پایان این جنگ، همچنین عربستان سعودی از حالت تهاجمی، مجبور است که لاک تدافعی فرو رود. همزمان روسیه پیشنهاد کرده که در ازای خروج نظامی رژیم از سوریه، تحریم ها برداشته شود. روسیه با این پیشنهاد دو هدف را دنبال می کند: آن کشور از مدت ها پیش از حضور نظامی رژیم اسلامی در سوریه ناراضی می باشد و حساب می کند که بدون حضور جمهوری اسلامی دست بازتری در امور داخلی آن کشور می تواند بازی کند و زودتر به یک راه حل سیاسی رسد. دیگر آنکه بتواند نظام اسلامی، رژیمی که برایش بسیار سودآور است، را از مرگ حتمی نجات دهد. به موازات هردو تحول و حتا پیش از آن، تلاش آمریکا برای خروج از افغانستان آغاز شده است که به همکاری ایران نیاز دارد. آمریکا با قطع کمک مالی به پاکستان، دیگر دشمن رژیم و ایران، خواستار همکاری آن کشور به صورت کاستن از حمایت از طالبان شده. گرچه وام بزرگ عربستان به پاکستان بخشی از برندگی این حربه را کاست، اما در هر صورت جدی بودن تلاش آمریکا را برای دست یابی به صلح در جنگی که 17 سال است ادامه دارد، را نشان می دهد. باید بخاطر داشت که در تمام این 17 سال نظام اسلامی نیر همپای آمریکا در آن سرزمین حضور پیدا کرده است. در مقایسه با توان مالی و نظامی آمریکا، روشن است که ایران مجبور بوده به نسبت هزینه ای بزرگ تری را متحمل گردد.
با تمام این مسائل، شاهد هستیم که نظام اسلامی برمبنای خوی خود، نه تنها به درمان درد کوششی نمی نماید، بلکه بر آتش های موجود، مواد محترقه می افزاید. بدون کاستن از خطر در بقیه مناطق ایران، باید به خوزستان اشاره کرد. اعتصاب ها در استان بسیار حساس خوزستان که (1) در گذشته نزدیک شاهد عملیات مسلحانه بر علیه سپاه پاسداران بودیم و (2) تبلیغات شدید تجزیه طلبی با شرکت و سرمایه گذاری عرب های آن سوی خلیج فارس و قدرت های جهانی، که سال هاست ادامه دارد، رو به افزایش و گستردگی است. این اعتصابات حق طلبانه که تنها در باره دستمزدهای پرداخت نشده می باشد و ریشه در فساد نظام اسلامی دارد، مانند همیشه با بگیر و ببند معمول همراه بوده است. همزمان اعتصابات کامیون داران و معلمان در جریان است که با پیوستگی با یکدیگر، به جریان توانمند می تواند بدل گردد. تورم بالای موجود درایران که شتاب بازهم بیش تر بخود خواهد گرفت، (طبق آمار بانک مرکزی 32%) بناچار زندگی را بر ملت تنگ تر از آنچه که هست خواهد نمود که همراه با اعتصابات و خواست های سیاسی، به توفان بدل خواهد شد. تعجب در این است که هم فشارهای جهانی و هم نزدیک شدن توفان به صورت خیزش ملی که ملموس و قابل دید هستند، چرا چنین با بی تفاوتی از سوی نظام اسلامی روبرو گشته است؟ نه در برابر قدرت های خارجی و نه مسایل انبوه داخلی، نه تنها واکنش قابلی بیش از آنچه بارها و بارها در گذشته تکرار شده، از جانب نظام دیده نمی شود. گوئی نظام تسلیم به سرنوشت محتوم خود گردیده و ازهمپاشی رژیم را گریز ناپذیر دانسته است.
چنین بی تفاوتی ناشی از چه می باشد؟ نظام خسته و درمانده که در هیچیک از نبردهائی که وارد شده به پیروزی دست نیافته، با عدم اعتماد بنفس ونا امیدی تمام، ترجیح می دهد که مرگ خود را با زوال ایران پیوند دهد. ایرانی که نظام اسلامی از آن همیشه نفرت داشته. زیرا جهان بینی و فرهنگی که مبانی زنده بودن این ملت – کشور بوده، درست درجهت عکس آموزه های این رژیم منفور و عقب مانده، قرار دارد. ایران از نظر آنان تنها پایگاهی برای پرتاب قدرت خود می باشد و نه چیزی بیش تر. این پایگاه می توانست به عنوان نمونه در یمن و یا سوریه قرار داشته باشد. از سوی دیگر، ایران ثروتمند هم از نظر مالی و هم از نظر انسانی، برای آنان امتیازاتی را بهمراه می آورد که دیگر سرزمین ها از آن محروم بودند. چون نظام اسلامی محکوم است که فاسد باشد، ایران طعمه جذابی است تا سرزمین فلک زده یمن. چون ایرانی یک سروگردن از همسایگان بالاتر ایستاده است، استفاده از این نیروی انسانی برای پیش برد هدف های نظام نیز جذاب است. ایران محل مناسبی برای اجرای هدف های نظام می باشد و نه چیزی بیش تر. از این رو ایران متاعی است قابل مبادله. تاکنون هرچه ممکن بوده از کیسه ایران هزینه کرده و امتیازی نبوده به غرب، روسیه و چین نداده باشد. اما این نظام از روز نخست درک نکرد که با مقاومت "پدیده ایران" روبروست که توانسته در سال های دراز در برابر حمله های بسیار سخت تر، از موجودیت و ماندگاری خود با موفقیت دفاع کند. ایران دارای ملت است و نه امت. این پدیده ایست که نظام درک نکرد. طبیعت اهریمنی نظام، با ایران در ستیز است.
عامل مهم دیگری که نظام اسلامی قادر نیست که در برابر مسایل موجود، پدافند در خوری ارایه دهد، مربوط می شود که به تحجری که تمامی رژیم های ایئولوژیک را در بر می گیرد و آنان را انعطاف ناپذیر می نماید. چون ایئولوژیک است نمی تواند از اصولی خیالی خود عدول نماید. با این همه مسایل، از رئیس جمهور گرفته تا آخوندهای رده بالا، شاید مهم ترین هم و غم آنان حجاب و اسرائیل باشد. برای حل مسایل داخلی که یکی از بالاترین عناصر آنان مبارزه با فساد باید باشد، چون در رده های بالا همه گیر است، مجبور به کارهای ظاهری و آنهم دستگیری کارگزاران درجه پائین رژیم به جرمی که حتا در خود نظام نیز قانونی است، دست زنند و برای ترساندن مردم و برمبنای درنده خوئی خود، اعدام آنان می باشد. هیچ روشن نیست که چه مساله ای حل و چه نتیجه ای گرفته شد. گمان نظام اسلامی براین است که آنان باید قوانین اسلامی را بنا به تعبیر خود، در کشور پیاده کنند. از این رو تا هنگامی که چنین می کنند، فساد نظام بخودی خود تا هنگامی که ملت از آن بیخبر ماند، اهمیتی ندارد. به سخنان رئیس قوه قضائیه در نوزدهم نوامبر 2018 توجه کنید که می گوید افشای پول شوئی در نظام اسلامی وسیله ی وزیر خارجه "خنجری در قلب نظام است." او منکر پول شوئی نیست. تنها نباید افشا گردد. معاون وزیر خارجه مقدار پول شوئی را 10 تا 15 میلیارد دلار در سال برآود کرده است. رئیس ستاد مبارزه با قاچاق اعلان می کند که تنها در سال گذشته، 12 میلیارد دلار قاچاق وارد کشور شده است. آش چنان شور است که حتا دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام اقرار می کند "... چندین تن طلا و چند میلیارد دلار از ذخایر به بازارهای کاذب نمی رفت.".
روشن است که هر حکومتی برای ماندن به حمایت ملت احتیاج دارد به ویژه در دوره ای که از هر سو مورد حمله است. اما کوچک ترین گامی از سوی حکومت برای افزایش مشروعیت خود برداشته نمی شود. به احتمال زیاد راه دیگری را تشخیص نمی دهند و یا اگر می شناسند قادر به پذیرش آن نیستند. در عوض تا آنجا که می توانند برپیکر ایران آسیب می رسانند. شاید هم کارگزاران بالای نظام براین امید هستند که با پول های دزیده شده می توانند، چند صباحی با آرامش در نقطه ای از جهان زندگی نمایند. خیال باطلی که هر روزه ناممکنی آن اثبات می گردد.
عدم مداخله در امور داخلی کشورهای منطقه مهم ترین خواسته غرب برای عادی سازی با جمهموری اسلامی می باشد. آیا نظام اسلامی با استفاده از این سه تحول که در بالا اشاره شد، از فرصتی که پیش آمده برای نشان دادن همکاری با غرب استفاده خواهد کرد و برای خود زمان خواهد خرید؟ شاید پاسخ مثبت به این پرسش راه نجات نظام را نشان دهد. با این حال با نگاه ژرف تر به طبیعت رژیم، نمی توان مطمئن بود که این گزینه مورد قبول باشد. با وجودی که بسیاری در رژیم و به ویژه حکومت، خواستار بهبود روابط با غرب به امید دسترسی به منابع مالی می باشند، اما حکومت اسلامی نمی تواند طبیعت رژیم را به سادگی دگرگون نماید. گزینش راه نزدیک شدن با غرب و برگزیدن تعامل با جهان در سرشت این رژیم نمی باشد. به دلایلی که در بالا گفته شد، نبود اعتماد بنفس و نفوذ تحجر در تصمیم گیری های نظام، چنین گردشی ممکن نخواهد بود. از نظر اجرائی، رژیم باید نخست به خواست های غرب تن در دهد تا از سوی آنان امتیازی دریافت کند. نظام اسلامی، اعتبار و توانی ندارد که خواستار کاستن از تحریم ها در برابر عقب نشینی گام به گام رژیم باشد. از این رو هرگونه توافق رژیم با غرب مانند تسلیم بدون شرط است که با امید دست رسی به منابع مالی در آینده ای نا معلوم، باید انجام گیرد. هرچه رژیم عقب نشیند، هم در داخل و هم خارج، تعبیر بر افزایش سستی خواهد بود که با فشار بیش تر روبرو خواهد شد. رژیم اسلامی نمی تواند امید به ادامه زندگی خود چه در مخالفت با غرب و چه در راه کوشش برای رسیدن به توافق، داشته باشد. رژیم به انتهای خط رسیده است. تنها پرسش باقی مانده این است که سرنوشت ایران چگونه رقم خواهد خورد. آیا می توان امیدوار بود که رژیم اسلامی پیش از آنکه ایران را از پای دراندازد، از صحنه سیاست جهان حذف گردد؟
-------------------------------------------
۱ - احتمال برکناری او از مقام ولیعهدی بسیار واقعی است.
۲ - هردو مطلب نقل قول از رادیو فردا 20 نوامبر 2018
۳ - تابناک بیستم نوامبر 2018
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: