موضوع بحث را با آیندهنگری و سابقه آن در جهان و ایران شروع میكنم و اگر فرصت ماند در آخرین دقایق راجع به سند چشمانداز ۲۰ ساله هم صحبت میكنم. در مورد چشمانداز چون سند آن ابلاغ شده است، قابل دسترسی است اما مهم برای اهل علم، متدولوژی آیندهنگری و خود آیندهنگری است.
بشر تنها موجود دارای حیات است كه آینده دارد و خود آگاه به آینده است. هیچ موجودی جز انسان نسبت به آینده آگاهی ندارد. این خصلت سبب شده تا انسان درباره آینده به صورت فردی و جمعی و به طور طبیعی در مورد هفته آینده، ماه آینده و سال آینده فكر كند و این در تمامی انسانها، مشترك است.
اگرچه برخی از انسانها به «در لحظه زندگی كردن» اكتفا میكنند، این شیوه زندگی همه افراد را قانع نكرده است و انسان متوسل به روشهایی برای اطلاع از آینده از جمله غیبگویی شده است و معمولاً كسانی كه به این شیوه متوسل میشوند به نوعی به یافتهها و گفتههای خود حالت قدسی میدهند و ادعا میكنند به آنها الهام میشود، ما در مورد پیامبران این را قبول داریم اما در مورد بقیه دلیلی نداریم. در یونان باستان مراكزی برای پیشگویی بوجود آمده بود، از جمله معبد دلفی كه توسط كاهنان مسیحی اداره میشد و افراد به آن مراجعه میكردند. سلاطین، جنگجویان و دریانوردان برای اطلاع از آینده خود به معبد دلفی مراجعه میكردند و این معبد از محل درآمدهای پیشگویی بسیار ثروتمند شده بود. غیر از معبد دلفی، شاید مركز دیگری در جهان برای پیشگویی مشهور نباشد.
در دنیا آیندهنگریهای زیادی شده است و به زبانهای مختلف و به صورت نثر و نظم خیلیها پیشگویی و پیشبینی كردهاند. در زبان فارسی و زبان كردی هم در این زمینه كتاب موجود است. اما به صورت منظم و علمی، آیندهنگری اولین بار به خاطر یك ضرورت نظامی مطرح شد و آن در موسسه «راند» در آمریكا بود.
اولین سند معتبر آیندهنگری در آنجا تهیه شد و آینده نظم جهانی با توصیف توان نظامی قدرتها در این سند پیشبینی شد. در این مطالعه آیندهنگری، متدولوژی تدوین سناریو معرفی شد و دیگران نیز از آن تبعیت كردند. آقای هرمن كان در این خصوص مشهور شده است و روشهایی را برای پیشبینی آینده تدوین كرده است.
در مورد آینده چند مسئله مطرح است. یكی اینكه زمان حال را تنها به «یك» آینده ربط داد. اما این یك ذهنیت سنتی است. روش دیگر این است كه ما از زمان حال كه به فرداها فكر میكنیم چند آینده یا گزینه را مطرح كنیم. این در مورد فرد و هم در مورد سایر زمینهها و كلیتهای اقتصادی و اجتماعی مطرح است.
این روش به یك كار علمی دقیقتر نزدیك میشود. كار آیندهنگر این است كه از بین این گزینههای آینده، یكی را برگزیند و از طریق متدلوژی خاص خود یك آینده محتملتر را تخمین بزند. این بحث جدی هم شهودی و هم علمی است و نمیتوان از یك آیندهنگری دقیق صحبت كرد.
اگر بحث را منحصر به حوزه اقتصاد كنیم همانطور كه میدانید متغیرهای زیادی در اقتصاد دخیل هستند. یكی از مفاهیمی كه ما از آن زیاد استفاده میكنیم «وضع مطلوب» است كه این بحثی هنجاری است. درواقع نوعی برنامهریزی است. در برنامهریزی متغیرها را تخمین میزنیم و بعد متغیرها را مطلوب میكنیم.
در جمهوری اسلامی ایران مثلاً از سال ۱۳۶۵، برای اولین بار بحث كنترل جمعیت مطرح شد و برای تغییرات آینده این متغیر بحث كنترل پیشنهاد شده. وقتی میگویم آینده مطلوب را ترسیم كنیم، روی متغیرهای مختلف میخواهیم تأثیرگذاری داشته باشیم. البته آیندهنگری علمی، با محتملها سروكار دارد نه مطلوبها، كه اینها كار برنامهریزی است. در بسیاری از پایاننامه این انگیزه وجود دارد كه به نوعی برای آینده برنامهریزی میكنند و سعی میكنند موضوع را به وضعیت مطلوب مورد نظر تبدیل كنند كه خروج از حوزه علمی و دانشگاهی و دخول در قلمرو هنجاری است.. پس گزینش آینده محتمل و ممكنالوقوع خیلی اهمیت دارد و با توجه به متدلوژیهای موجود یك كار علمی است.
یكی از روشهای آیندهنگری، روش دلفی است. در روش دلفی، موضوعی برای قضاوت اهل فن مطرح میشود. با افراد مخاطب به روشهای گوناگون ارتباط برقرار میشود و از آنها در مورد سؤالات، نظرخواهی میشود. پاسخها را یك هیئت مركزی جمعآوری میكند و از پاسخها، مشتركات و متضادها استخراج میشود. بر این اساس سؤالات جدیدی مطرح میشود و دوباره برای افراد مورد نظر ارسال میشود. چون حضور در جلسه پاسخها را تحت تأثیر قرار میدهد در روش دلفی سعی میشود كه افراد هنگام اظهارنظر، از نظرات همدیگر اطلاع نداشته باشند. از پاسخها در سری دوم گزینههای آینده استخراج میشود.
موضوع برخی از آیندهنگریها در كشورهای مختلف، البته كشورهای پیشرفته موضوعاتی هستند كه برای ما هنوز موضوعیت ندارند. مؤسسه جیمز مارتین در آكسفورد موضوعاتی را در دستور كار پژوهشهای آیندهنگری خود قرار داده كه تعجببرانگیز است، آن موسسه حوزههایی را كه علم برای آنها پاسخ پیدا كرده است، كنار گذاشته و وارد حوزههایی شده است كه هنوز علم بشر پاسخی برای آنها ندارد. از جمله یكی از موضوعات، تغییرات اقلیمی است. این حوزهای است كه مانند روشهای مرسوم علم اقتصاد نمیتوان از گذشته به بررسی و پیشبینی آینده رسید. مثل آب لرزه سونامی، یا مثل رانش زمین و زلزله كه هیچ روشی یا ابزاری برای پیشبینی آن نداریم. ما دومین كشور دنیا از لحاظ بلاهای طبیعی هستیم از ۴۲ بلای طبیعی، ۳۸ تا را در ایران داریم. به این جهات آیندهنگری در این زمینهها در كشور ما همه باید جدی گرفته شود.
سابقه آیندهنگری در ایران در ادبیات ایران وجود دارد. در زمان سلطان محمود غزنوی انوری شاعر ادعا كرده بود كه چنان طوفانی خواهد وزید كه چیزی را بر سطح زمین باقی نمیگذارد و همه باید به زیرزمین بروند. ساعت و روز آن را هم تعیین كرده بود. اما در آن ساعت نه تنها طوفان نشد بلكه نسیمی هم نیامد كه چراغ پیرزنی را كه بالای مناره شهر رفته بود خاموش كند. شاعر مورد غضب قرار گرفت و او بعد از مدتها سرگردانی تعهد داد كه دیگر آیندهنگری نكند.
در سال ۱۳۲۷ ایران وارد مرحلهای شد كه بدون برنامه نمیتوانست زندگی كند. اولین برنامه عمرانی هفت ساله تدوین و شروع شد. یعنی برای اولین بار ایران از اینكه صرفاً برای یك روز، یك ماه یا یك سال فكر كند، به این فكر افتاد كه برای هفت سال فكر كند. اما این كار آیندهنگری نبود. اولین آینده پژوهی ایران توسط دكتر مجید تهرانیان به روش دلفی در طرح رادیو تلویزیون انجام شد. او از صاحبنظران مختلف كمك گرفت و آینده جامعه ایرانی را مورد پرسش از آنها قرار داد.
كار دیگر در سال ۱۳۷۵ انجام شد كه به صورت پیوست شماره ۱۱ نشریه برنامه و بودجه منتشر شد و متدولوژی آیندهنگری را برای اولین بار وارد ادبیات رسمی برنامهریزی كشور كرد و پیشنهاداتی را مطرح كرده بود كه از آن جمله تأسیس مركزی برای مطالعات آیندهنگری در ایران بود.
از سال ۱۳۵۳ تا ۱۳۸۱، مطالعاتی در مورد آینده ایران صورت گرفت اما همه آنها نوعی برنامهریزی بلندمدت بود كه با روش حسابداری ملی، كمیتهای اقتصادی آینده را پیشبینی میكرد. كار دیگر، ایران ۱۴۰۰ بود كه به طور موازی دو گروه در سازمان برنامه روی آن كار كردند كه یكی تحت عنوان اقتصاد بدون نفت و دیگری به عنوان «شجره طیبه» تدوین شدند.
كار ارزشمند دیگر مربوط به سال ۱۳۴۷ است كه استاد دانشمند دكتر جهانبگلو به نام «چند مقاله درباره دورنگری» در انتشارات دانشگاه تهران منتشر نمود كه یادش را گرامی میداریم.
در جریان تدوین برنامه چهارم توسعه، سازمان برنامه به این فكر رسید كه بدون تصویر از آینده نمیتوان برنامهای را تدوین كرد. به ویژه در كشوری كه تغییر دولت و مجلس، همواره آینده كشور را دستخوش تحولات سلیقهای كرده است و اگر چشماندازی ۲۰ ساله تدوین شود، دولتهای مختلف از آن تبعیت خواهند كرد.
روشی كه برای مطالعات چشمانداز ۲۰ ساله به كار گرفته شد همان روشهای مرسوم بود: تصویربرداری دقیقی از ۱۰ سال گذشته صورت گرفت و در میانه راه و در هنگامی كه مضامین اصلی و دیدمانهای قابل طرح برای آینده كشور در مرحله بررسیهای كارشناسی در سازمان برنامه قرار داشت، در تعامل با مجمع تشخیص مصلحت، نتیجه كار به آنجا ارائه شد و دیگر سازمان برنامه، جز یك نقش محدود مشورتی نقشی نداشت تا زمانی كه ابلاغ شد. یك دیدمان در این چشمانداز برجسته است كه میگوید ایران در افق چشمانداز (۱۴۰۴)، كشوری است توسعهیافته با جایگاه اول در سطح منطقه. البته جای بسیار خوشحالی است و هم امیدوار بودیم كه براساس چشمانداز، برنامهها و اقدامات اجرایی انجام شود كه به نظر میرسد در سالهای اخیر فقط به صورت كلامی به این سند اهمیت داده شده است.
در مورد محتوای سند چشمانداز ۱۴۰۴ میتوانید به خود مراجعه كنید، هدفها و سیاستهای مطلوبی در آن پیشبینی شده است. اما برخی معتقدند كه اجرائی كردن این چشمانداز آسان و عملی نیست و حتی به صورت یك برنامه بلندمدت هم هدفی را نمیتوان به كمك آن معین كرد. چون شاخصهای هدف آن تغییر میكند زیرا منطقهای كه از آن صحبت میكند اگر دچار ركود شود ما در آن حالت میتوانیم اول شویم و یا اگر این كشورها با رشد بسیار سریع روبرو شوند آهنگ حركت ما باید بسیار سریعتر گردد و درواقع آینده ما با منطقه مرتبط میشود.
مقایسه خود با دیگران اشكال ندارد و در همه كشورها متداول است، اما قرار دادن هدفهای چشمانداز توسعه كشور بر عملكرد كشورهای دیگر و جلو زدن از آنها، قابل توجیه نیست آنها را نسبت به كشور ما حساس میكند و ممكن است تنگناها و مضایقی برای ما به وجود بیاورد.
این خصلت در جامعه نیز وجود دارد و منطقه خاورمیانه محیط دوستانهای نیست. تركیه، كشورهای عربی، و غیره همواره نسبت به ایران حساس هستند و لذا نمیتوان هدفهای ایران را نسبت به دستاوردهای آنها تعیین كرد.
نكته دیگر این است كه توسعه اقتصادی و اجتماعی متغیرها تابع عوامل متعددی است، از جمله منابع، مدیریت اقتصادی، نظام تدبیر و …. همه اینها متغیرهای درونزا هستند كه ما آنها را در هدفگذاریهای چشمانداز ۲۰ ساله خود، به متغیرهای برونزا مرتبط كردهایم.
یكی دیگر از متدولوژیهای آیندهنگری، سناریوسازی است. سناریو روش مهمی است كه در آن چند متغیر كلیدی انتخاب شده كه حالتهای مختلفی برای این متغیرها انتخاب میشود. مثلاً رشد بالا، رشد پایین. برای سایر عوامل نیز به همین شیوه اقدام میشود و حتی میتوان هز گیزینه از متغیرها را با كمیت بیان كرد و الزامات و احتمالات هر كدام از حالتها تخمین زده میشود و دست آخر یك سناریو ممكن انتخاب میشود كه اگر به صورت مطلوب درآید از آیندهپژوهی خارج شده و به برنامهریزی تبدیل میگردد.
سناریو در سینما و تأتر مورد استفاده است. سناریو، را میتوان راه تعریف كرد. در آیندهنگری هم سناریو این خصلت را دارد، ما راه را طراحی میكنیم تا به افق برسیم. این افق زمانی ممكن است ۲۰ سال آینده باشد كه در سناریو گامهایی را كه باید برداشته شود تا به آن افق برسیم، مشخص میكنیم.
موسسهای كه در كار سناریو، كارهای پیشرفتهای انجام داده است كمپانی شل است كه در این زمینه بسیار مشهور است. در سال ۱۹۷۳، زمانی كه بحران نفتی جدی شد كمپانی شل آیندهنگری كرد. گروهی در این كمپانی برای آینده انرژی و به ویژه نفت در جهان، سناریوسازی كردند و نتیجه این شد كه در آیندهای كه پیشبینی كرده بودند وضع این كمپانی نسبت به سایر كمپانیها بهتر شد. متخصصین این كار پیرواك فرانسوی و پیتر شوارتز آمریكایی بودند. روشهای دیگری نیز وجود دارد كه كار برد آنها بیشتر برای بنگاهها است. كمپانیهای صنعتی امروزه برنامهریزیهای استراتژیك خود را بر پایه مطالعات آیندهنگری طراحی میكنند.
دیدهبانی، نظرخواهی، مدلسازی، شبیهسازی، پیشبینی و پیشنگری، طوفان فكری، درونیابی، ردیابی محیطی، درخت وابستگی، تحلیل ریختشناسی و … روشهای مختلف آیندهنگری هستند.
در علم اقتصاد از نظر متدلوژی، حساسیتی وجود دارد كه این روشها را به سهولت به عنوان راهی برای كشف واقعیت قبول نمیكند. علمای اقتصاد، نظرخواهی را رد میكنند. آنها معتقدند برای اینكه اقتصاد یك علم باشد، باید رفتارها را مدنظر قرار داد. باید رفتارها را به صورت آمار و سری زمانی داشته باشیم تا بتوانیم از آن نتیجه علمی استخراج و استنباط كنیم. ما در مدلسازی و پیشبینی ، برخی رابطهها را میشناسیم و به صورت علمی كشف و اندازهگیری كردهایم مانند تبعیت مصرف از درآمد و نظرخواهی در اینجا فاقد اعتبار است. در روشهای آیندهنگری یكی از آسیبها، تكیه روی نظرخواهی است. روش دلفی، متكی به نظرسنجی است و در برخی موارد همه قبول دارند كه جز پذیرش نظر خبرگان راه دیگری وجود ندارد. مثلاً در مورد احتمال بروز جنگ جهانی سوم، راهی جز مراجعه به نظر نخبگان وجود ندارد و اگر بخواهید حدس بزنید كه چه زمانی جنگ صورت میگیرد باید به افراد صاحب اطلاعات مراجعه كنید. اما در امور اقتصادی تا جایی كه عدد و آمار باشد و تئوری پشتیبان آن باشد، نظرسنجی مورد قبول نیست. از مستندات سند چشمانداز چیزی منتشر نشده است. ولی بحث كه میشد، میگفتند روی این سند، ۵ سال كار شده است. به هر حال چشمانداز یك آرزو و یك آرمان است كه برنامههای پنجساله باید آن را محقق كنند.