نقش مهاجران درآمریکا از نگاه جوزف نای
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[15 Jan 2013]
[ جوزف نای]
آمریکا ؛ نگاه نو– گرچه گفته میشود که مردمان شمال اروپا مانند وایکینگها بارها به سواحل شرقی آمریکا آمده بودند ولی موج مهاجرت اروپاییها، پس از سفر کریستف کلمب از کشور پرتغال به این قاره آغاز شد. در سالهای ۱۶۰۰ به تدریج گروههای اروپایی به قاره جدید آمده و در آنجا زندگی تازهای را شروع کردند.
اسپانیاییها در منطقه فلوریدای امروز ساکن شدند. بریتانیاییها شهر جیمز تاون در ویرجینیای امروز را آباد کردند، هلندیها نیو آمستردام را که اکنون نیویورک خوانده میشود، ساختند و فرانسویها نیز در ایالت جنوبی لوئیزیانا و اطراف رودخانه میسی سی پی ساکن شدند.
جوزف ساموئل نای مبتکر تئوری قدرت نرم و استاد دانشگاه هاروارد می نویسد : آمریکا کشور مهاجران است. به غیر از گروه کوچکی از بومیان آمریکا، همه ساکنان این کشور اصالتا به جایی دیگر تعلق دارند و حتی مهاجران جدید هم میتوانند به جایگاههای بالای اقتصادی و سیاسی برسند. در سالهای اخیر اما سیاست آمریکا به شدت لحن ضد مهاجرت گرفته و این مسئله نقش مهمی در رقابتهای انتخاباتی حزب جمهوریخواه در سال ۲۰۱۲ داشت.
اما انتخاب دوباره باراک اوباما در این رقابتها نشان داد که قدرت انتخاباتی رایدهندگان لاتینتبار و آسیاییتبار در آمریکا چقدر زیاد است. از هر ۴ نفر این گروه از رایدهندگان سه نفرشان علیه میترامنی جمهوریخواه رای دادند. در نتیجه، اکنون چندین سیاستمدار جمهوریخواه برجسته از این حزب خواستهاند که در سیاستهای ضدمهاجرتی خود تجدید نظر کند و تصمیم دارند که اصلاحات در برنامههای مهاجرتی را در برنامه کار دولت دوم اوباما قرار دهند. اصلاحات در این زمینه اگر با موفقیت صورت گیرد، گام مهمی در جلوگیری از افول قدرت آمریکا خواهد بود.
نگرانی درباره تاثیر مهاجرت بر ارزشهای ملی و حس منسجم هویت آمریکایی، مسئله جدیدی نیست. جنبشی که در قرن ۱۹ با عنوان دانش هیچ، شکل گرفت، بر اساس مخالفت با مهاجران به ویژه مهاجران ایرلندی پایهگذاری شد.
از سال ۱۸۸۲ به بعد چینیها هدف این مخالفتها قرار گرفتند و با تصویب قانون مهاجرت در سال ۱۹۲۴، مهاجرت به طور کلی طی ۴ دهه بعد از آن در آمریکا روندی کند یافت.
در قرن بیستم، آمریکا بالاترین درصد ساکنان خارجیتبار را ثبت کرد. در سال ۱۹۱۰ این رقم ۷/۱۴ درصد بود. یک قرن بعد، بر اساس آمار سرشماری سال ۲۰۱۰، ۱۳ درصد از جمعیت آمریکا خارجی بودند. اما با وجود اینکه آمریکا کشور مهاجران است، هر روز بر تعداد آمریکاییهایی که نسبت به مهاجرت بدبین هستند اضافه میشود. نظرسنجیهای متعدد نشان میدهد که اکثریت مردم آمریکا نظر مثبتی نسبت به مهاجرت ندارند. رکود اقتصادی این نظر را تشدید کردهاست. در سال ۲۰۰۹ نیمی از آمریکاییها از محدود کردن مهاجرت حمایت میکردند. این رقم نسبت به سال ۲۰۰۸ که ۳۹ درصد بود، افزایش نشان میدهد.
هم شمار مهاجران و هم ریشه و تبار آنها موجب نگرانی آمریکاییها شده و آنها نسبت به تاثیر مهاجرت بر فرهنگ آمریکایی دغدغه دارند. تحلیلگران سرشماری و نفوس میگویند آمریکا در سال ۲۰۵۰ کشوری است که در آن سفیدهای غیراسپانیاییتبار تنها اکثریتی قلیل خواهند بود. در این آمریکا، اسپانیاییتبارها ۲۵ درصد جمعیت را تشکیل میدهند و آفریقاییها و آسیاییتبارها به ترتیب ۱۴ و ۸ درصد را تشکیل میدهند.
اما ارتباطات جمعی گسترده و عوامل بازار، همچنان انگیزههای نیرومندی برای یادگیری زبان انگلیسی و همگرایی با بطن جامعه ایجاد میکند. رسانههای مدرن به مهاجران جدید کمک میکنند تا بیشتر درباره کشور جدیدی بدانند که نسبت به یک قرن پیش متفاوتاست. همچنین، اکثر شواهد حاکی از آن است که مهاجران جدید، بسیار سریعتر از مهاجران قبلی در جامعه ادغام میشوند.
اگر چه نرخ سریع مهاجرت میتواند مشکلات اجتماعی ایجاد کند، اما در درازمدت مهاجرت، قدرت آمریکا را تقویت میکند. تخمین زده میشود که دست کم ۸۳ کشور دنیا اکنون میزان زاد و ولدی پایینتر از حد نیاز برای حفظ جمعیتشان دارند. درحالیکه اکثر کشورهای توسعهیافته با کمبود جمعیت در آینده روبهرو خواهند شد، آمریکا یکی از معدود کشورهای پیشرفته جهان است که چنین مشکلی نخواهد داشت و آهسته و پیوسته سهم خود را از جمعیت جهان حفظ میکند.
مثلا ژاپن برای آنکه بتواند میزان جمعیت کنونی خود را حفظ نماید، باید طی ۵۰ سال آینده ، سالانه ۳۵۰ هزار مهاجر جدید بپذیرد. این برای فرهنگی که از نظر تاریخی نسبت به مهاجرت خصومت داشته، کار دشواری است. این درحالیست که آمارها نشان میدهد جمعیت آمریکا طی ۴ دهه آینده ۴۹ درصد رشد خواهد داشت.
امروز آمریکا سومین کشور پرجمعیت جهان است. تا ۵۰ سال دیگر هم آمریکا این جایگاه را حفظ خواهد کرد و بعد از چین و هند در مکان سوم میماند. این مسئله قدرت اقتصادی آمریکا را حفظ میکند. درحالیکه تقریبا همه کشورهای توسعه یافته با مشکل رو به رشد تامین مالی و زندگی نسل سالمند روبهرو هستند، مهاجرت میتواند این مشکل را برای آمریکاییها کمتر کند.
از سوی دیگر، مطالعات نشان میدهد که مزایایی اقتصادی کوتاهمدت مهاجرت نسبتا اندک است و کارگران بدون مهارت ممکن است از رقابت آسیب ببینند، اما مهاجرت بامهارت برای بعضی بخشها بسیار مهم و مفید خواهند بود و برای رشد درازمدت اقتصادی بسیار تعیینکننده و مفید خواهند بود.
میان شمار ویزاهایی که برای متقاضیان بامهارت صادر میشود با حق اختراع و پیشرفتهایی که به ثبت میرسد، همواره نوعی ارتباط معنا دار وجود دارد. در آغاز این قرن، مهندسان چینی و هندی یک چهارم کسب و کارهای تکنولوژیک آمریکا را اداره میکردند. فروش این بخش ۸/۱۷ میلیارد دلار محاسبه شدهاست. در سال ۲۰۰۵، مهاجران به شروع کار یک چهارم همه کسب و کارهای تکنولوژیک آمریکا کمک کردند. مهاجران یا فرزندان آنها ۴۰ درصد از ۵۰۰ شرکت برتر مجلسه فورچون در سال ۲۰۱۰ را پایهگذاری کردهبودند.
نکته مهم دیگر اینکه، مزایایی مهاجرت برای قدرت نرم آمریکا هم بسیار زیاد است. این حقیقت که مردم دنیا علاقه زیادی به آمدن به آمریکا دارند، اهمیت و جذابیت این کشور را نشان میدهد و جایگاه آن را در میان دیگر کشورها ارتقا میدهد. از سوی دیگر ارتباطات میان مهاجران ساکن آمریکا و خانوادهها و دوستانشان باعث تبادل اطلاعات مثبت درباره آمریکا میشود.
از آنجا که حضور فرهنگهای مختلف در آمریکا نوعی شاهراه ارتباطی میان آمریکا و دیگر کشورها ایجاد میکند، دید آمریکا نسبت به جهان را در عصر جهانیشدن توسعه میدهد. مهارت هم قدرت نرم آمریکا را افزایش میدهد و هم قدرت سخت آن را .
لی کوان یو، رهبر سابق سنگاپور که یک کارشناس و ناظر مطلع از وقایع آمریکا و چین است، میگوید که چین نمیتواند آمریکا را به عنوان قدرت برتر قرن بیست و یکم پشت سر بگذارد زیرا آمریکا همچنان برای دنیا جذاب است. چین جمعیت زیادی دارد اما از نظر لی، فرهنگ چینمحور چین، آنها را برای جهان غیرجذاب میکند. این دیدگاهی است که آمریکاییها باید درک کنند. اگر اوباما در پیشبرد برنامههای اصلاحات مهاجرتیاش در دولت دوم موفق شود، راه زیادی در عمل به وعدهاش برای حفظ قدرت آمریکا پیمودهاست.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: