اين مقاله برگرفته شده ازآخرين كتاب "ري كرزول" مخترع وآينده پژوه مي باشد ، كه ايشان درآن كتاب دربارۀ آيندۀ هوش مصنوعي وديگرموضوعات توضيح مي دهد . استعداد تميز و تشخيصي كه ذهن هاي جانداران پستاندار دارند هيچ گونۀ ديگري از جانداران ندارند . ما درفهم ساختن چارچوب ها ، عناصر پديده هاي مختلف و ترتيب آنها داراي ظرفيت تفكّر سلسله مراتبي هستيم ، كه ترتيب مذكور با يك نشانه ياسنبل نمايانده مي شود ، وسپس همين سنبل بطور استادانه به عنوان يك عنصر در ساختارهاي بيشتر بكار گرفته مي شود . شكل گيري اين استعداد در ساختمان يك مغز " نئوكورتكس" ناميده مي شود و اين همان چيزي است كه در ذهن انسان وقتي به آستانه اي ازكمال مي رسد مي توانيم نام آن پديده را "فكر يا ايده " بناميم . ما قادر به ساختن ايده هاي بسيار پيچيده تري هستيم كه تابحال سابقه نداشته اند . واين آرايه هاي وسيع قابل برگشت بهم پيوستۀ افكار و ايده ها ، آگاهي ناميده مي شوند . فقط آن دسته از معرفت انساني كه دانش پايه باشند ، بصورت نمايي رشد نموده و در خلق ايده ها مؤثر خواهند افتاد و از ايده اي به ايدۀ ديگر نفوذ خواهند نمود .
ما اكنون در موقعيتي قرارداريم كه بسرعت درحال يادگيري هزاران يا ميليون ها عامل فرآيند انتقال از هوش زيست فناورانه به هوشمندي غير زيست فناورانه هستيم . اگريك نئوكورتكس يك مهارتي را ياد بگيرد ، قادر خواهد بود كه آن دانايي را در مدت يك دقيقه و حتي يك ثانيه انتقال دهد . نهايتأ ما مي توانيم نئوكورتكس مصنوعي خلق كنيم كه دقيقأ با نوع انساني آن مشابهت داشته باشد . وامّا مزيت آنرا در نظر بگيريد ، جريان برق ميليون ها بار سريعتر از جريان بيولوژيكي آن در مغز ما انسان هاست . ابتدا تمام اين رشد سرعت ها را براي جبران كسري سرعت درموازي كاري ها در كامپيوترهايمان بكارخواهيم گرفت . همساني يا انجام چند عمل در آن واحد ، همان چيزي است كه به ما توانايي انجام عمليات مختلف مانند قدم زدن ، صحبت كردن و استدلال كردن را بطور همزمان به ما ميدهد ، ودر حين انجام يكپارچۀ همۀ اين اعمال بصورتي ناخودآگاه درضمن ما مشغول زندگي سعادتمندانۀ خود نيز هستيم . همين مكانيزيم يعني فرآيند زيست فناورانۀ اعمال توسط نئوكورتكس ديجيتالي با سرعت بيشتري انجام خواهد شد . وقتي كه بتوانيم نئوكورتكس مصنوعي به نوع طبيعي آن دربدن اضافه نماييم ديگر نبايد نگران اين باشيم كه براساس محاسبات امروز، دربدن و مغزما چه مقدار نئوكورتكس قابل گنجايش است . درنئوكورتكس زيست فناورانۀ مغز ما درحدود 300 ميليون تشخيص دهندۀ موضوعات وجود دارند .حتي با تكامل نوآوري ها حداكثر نئوكورتكس در جمجمه هاي با پيشاني بزرگ بصورتي فشرده 80 درصد فضاي آنرا اشغال مي كنند . بزودي ما دربارۀ تودۀ ابري آنرا مورد مطالعه قرار خواهيم داد ، كه محدوديت نوع طبيعي را در برنخواهد داشت ودر آن صورت هرجا كه نياز داشته باشيم (وقانون شتاب ظهور فناوري ها اجازه بدهد) خواهيم توانست يك ميليارد و يا يك تريليون تشخيص دهنده (حسگر) را مورد استفاده قرار دهيم . براي اينكه يك نئوكورتكس ديجيتالي دقيقآ مانند نئوكورتكس زيست فناورانه قادر به فراگيري يك مهارت بشود هنوز تكرار آموزش هاي زيادي لازم است . وقتي براي يكبار با يك سيگنال يك نئوكورتكس مصنوعي (ديجيتالي) دريك جايي يك چيزي را بيآموزد بدون تآخيرخواهد توانست دانش آن مهارت را با ديگرنئوكورتكس هاي ديجيتالي به اشتراك بگذارد . بنابراين ما خواهيم توانست ، توسعه دهندۀ تودۀ ابري نئوكورتكس به عنوان نئوكورتكس اختصاصي خود باشيم . نهايتآ اينكه ما بدون تآخير قادر خواهيم بود از قسمت ديجيتالي هوش خودمان نسخۀ پشتيبان تهيه نماييم .در اين زمينه هراسي كه وجود دارد اين است كه محتويات غير اطلاعاتي نئوكورتكس هاي ما هم نسخه برداري شوند . با اين وجود البته يكي از راه هاي نسخه برداري از اطلاعات مغز ما تبديل آن اطلاعات به نوشته خواهد بود . نهايتآ اينكه : توانايي انتقال برخي از تفكراتمان ، يك قدم عظيمي است مبني براينكه بيشتر از بدن بيولوژيكي خود زنده بمانيم ، ضمن اينكه علاوه برادامه دار بودن ذخيرۀ تفكرات ، آسيب پذير نيز خواهد ماند .
فصل بعدي درهوش مصنوعي :
هوش مصنوعي دور بر مارا فرا گرفته است . با يك عمل سادۀ برقراري ارتباط با افراد ديگر از طريق اطلاعات متني ، ايميل ، تلفن همراه مي شود در شاهراه درخواست الگوريتم هاي هوش مصنوعي قرار گرفت . غالبآ انگشت روي هر محصولي بگذاريم اساسآ با همكاري انسان و هوش مصنوعي طراحي شده وسپس دركارخانه هاي اتوماتيك ساخته شده است . اگر سيستم هاي مبتني بر هوش مصنوعي ما همين فردا تصميم به اعتصاب بگيرند تمدّن ما فلج خواهد شد : از بانك هايمان نمي توانيم پول بگيريم ، براستي پول ما ناپديد خواهد شد ، ارتباطات ، عبور ومرور، ساخت و ساز همگي قفل خواهند شد . خوشبختانه ماشين هاي هوشمند تمدّن ما هنوز بقدر كافي هوشمند نشده اند كه بتوانند توطئه اي را عليه ما سازماندهي نمايند . مثال هاي كاربردي و عمومي جديدي تحت تأثير هوش مصنوعي مي توان ارايه داد . مثلا درنظر بگيريد خودروهاي راننده سر خود گوگل را ، كه بتوانند 200000 مايل در شهرهاي بزرگ و كوچك راه بپيمايند . اين فناوري تعداد عظيمي ازتصادفات را كاهش خواهد داد و ظرفيت جاده ها را افزايش خواهد داد ، كارهاي عادي و طاقت فرساي رانندگي انساني را كم كرده ومنافع زياد ديگري را حاصل خواهد كرد. گرچه خودروهاي بدون راننده با مختصر محدويت هايي قبلآ درمسيرهاي عمومي نوادا بكارگرفته شده است ولي انتظار نمي رود استفادۀ وسيع عمومي درسراسرجهان زودتر از دهۀ جاري اتّفاق بيفتد . فناوري هوشمند قبلآ براي نظارت و هشدار و احتمال وقوع خطرات درخودروها جاي داده مي شد . شخصي كه در دانشگاه " ام آي تي " چنين فناوري را براساس خلق فرآيند بصري درمغز با موفقيت انجام داد " توماسو پوگيو " بود كه آنرا "چشم خودرو" ناميد ، اين فناوري توسط " امنان شا چوآ " توسعه داده شد كه درحقيقت نسخۀ پيشرفتۀ رسالۀ فوق دكتراي " پوگيو " بود . فناوري مذكور ظرفيت اين را دارد كه احتمال وقوع تصادف يا دويدن بچه اي به جلو خودرو را به راننده هشدار دهد واخيرآ اين فناوري در ساخت محصولات كارخانه هايي نظير " ولوو" و"بي ام وي" بكار رفته است . اكنون من به چند دليل روي زبان فناوري ها تمركز خواهم كرد : تعجبي ندارد ، طبيعت سلسله مراتبي زبان و گفتار تمامآ عكس طبيعت سلسله مراتبي انديشيدن است . سخن گفتن ما بعنوان اولين فناوري ما محسوب مي شود ، زبان نوشتاري دومين فناوري محسوب مي شود . من درحرفه ام يعني كار در زمينۀ هوش مصنوعي، قسمت اعظم فعّاليّتم تمركز روي زبان بوده است . زبان اصلي يك ظرفيت قدرتمندي است . واتسون (يعني كامپيوتر آي بي ام) در دو گرفتاري حقوقي پيشين در سال 2011 براي دفاع از خود حدود يك ميليون صفحه از مستندات مربوط به اين موضوع موجود در روي شبكۀ جهاني را مطالعه كرده بود . سرانجام اينكه ماشين ها مي توانند حاوي دانش اصلي بشري در شبكه جهاني باشند ، كه در ارتباط با كليۀ دانش ها در تمدن انسان – ماشين امروز ضروري به نظر مي رسد . بنابراين لازم نيست يك شخص متخصص هوش مصنوعي باشد تا بتواند مستندات واتسون (ماشين آي بي ام) در يك مشكل حقوقي را بررسي نمايد ! هرچند فهم مستدل كاربرد برخي از كليدهاي زيرسيستم هاي آن را بايد داشته باشد . بنابراين حتي با فهم عملكرد كامل يك جزء از كل هم نمي توان عكس العمل واقعي واتسون به يك وضعيت را درك نمود كه چيست . چونكه آن ماشين از صدها زيرسيستم تأثيرگذار و تإثير پذير از هم تشكيل شده است ، كه اين زيرسيستم هم بنوبۀ خود درگير ميليون ها فرضيۀ رقيب درهمان لحظه ميباشد و به اين ترتيب پيش بيني خروجي آن ناممكن است . فرآيند تجزيه وتحليل بعد از ارايۀ عوامل در طول دو سه ثانيه تفسير خواهد شد كه اگر توسط انسان انجام مي شد شايد يك قرن طول مي كشيد . يك محدوديت ديگر در مخاطرات حقوقي اين است كه پاسخ ها عمومآ مختصرند : براي مثال درپاسخ به مرتب سازي پنج نام اوليۀ دو شهر در يك منازعه ، عبارت "وجود ندارد" دريافت مي شود . براي پاسخگويي به اين نياز ، نوع جديد واتسون بايد طوري توسعه داده شود تا بتواند مستندات مربوط جهت بررسي آنهارا پيدا نمايد . موضوع مهم ديگر و درحال ظهور خواندن عين مستندات ومكتوبات ، بدون نسخه برداري از فكر ديگر متفكرين است . امروزه ظرفيت انجام وظايف پيچيده تر نيز ميسّر مي باشد . آنچه كه دراين زمينه با ارزش است اين است كه ، دوماشين (كامپيوتر) با اتكا به مهارت هاي زبان ماشين كه همانند دو انسان تحصيل كرده از پس يك دعواي حقوقي برآمدند ، آنها قادر به انجام دقيق اين كار شدند بدليل اينكه با استفادۀ از حافظه هاي ماشين ها ، توانايي زبان و فهم دانش را تركيب نمودند. به همين دليل است كه ما بايد قبلا بطوركامل تمام محتويات حافظۀ فردي ، اجتماعي و تاريخي مان را در حافظۀ ماشين ها ذخيره نماييم . شركت يا مجموعۀ " وولف رام / آلفا" يكي از سيستم هاي مهمي است كه در نقش سازمان دهنده و ذخيره كنندۀ دانش بشرظاهر شده است . سيستم" وولف رام آلفا " يك ماشين پاسخگو مي باشد كه توسط رياضيدانان و دانشمندان بريتانيايي ( استفن وولف رام وهمكاران او) در بخش تحقيقات مجموعۀ مذكور انجام شده است . براي نمونه اگرشما ازماشين وولف رام سئوال كنيد كه : تعداد اعداد اول كمتر از يك ميليون چند تاست ؟ پاسخ خواهد داد : " 78498 " ، او دنبال جواب نمي گردد بلكه محاسبه مي كند و پاسخ توليد شدۀ معادلات را استفاده مي نمايد . اگر اصرار داشته باشيد كه چگونگي اين محاسبه را بدانيد مستقيمآ الگوريتم مورد نياز را هم ارايه خواهد داد . سپس شما بايد آن فرمول ها را به سيستم ديگري تحت عنوان " Mathematica" كه توسط " وولف رام " توسعه داده شده است ارايه دهيد كه بوضوح درمقايسه با يك سئوال ساده از آلفا كار بسيار زيادي مي طلبد . بعلاوه سيستم آلفا تشكيل شده از " 15 ميليون سطر كد رياضي " . اين سيستم با استفاده از 10 تريليون بايت داده ، كه توسط همكاران محقّق " وولف رام " مهيا شده است ، پاسخ را بصورت خيلي دقيق ارايه مي دهد . حتي شما مي توانيد سئوالهاي واقعي بسياري از اين سيستم بپرسيد مانند اينكه : كدام كشور بالاترين توليد ناخالص سرانۀ را دارد ؟ پاسخ اين خواهد بود : موناكو با 212000 دلار آمريكا بازائ هرنفر ، يا اينكه بپرسيد " استفن وولف رام چند سالش است ؟ پاسخ خواهد داد : 52 سال و 9 ماه و 2 روز ، در آن روزي كه پرسيده شده است . سيستم آلفا را در حقيقت مي توان جدّ سيستم هاي " اپل " و " ميكرو سافت " دانست . وولف رام ، اخيرآ گزارش كرده كه : سيستم آلفا در پاسخ به سئوالها در 90درصد اوقات موفق عمل مي نمايد . همچنين ايشان گزارش نموده كه : درحدود نيمي از زندگي 18 ماهۀ خود ميزان اشتباهاتش بصورتي نمايي كاهش پيدا كرده است . در ضمن سيستم مذكور در صنايع متكي به دست وكنترل دستي داده ها يك سيستم مؤثر است . همچنين اين سيستم منشوري است درارتباط با اينكه : چرا براي اولين بار به خلق كامپيوتر دست زده ايم . و چرا روش هاي علمي و رياضي را كشف وتأليف نموده ايم ، در اين زمينه كامپيوترها بسيار بهتر از هوش بي هدف انساني آنرا عملياتي و انجام مي دهند . بيشتر روش ها ومتد هاي علمي در تمامي علوم از اقتصاد گرفته تا فيزيك با رعايت توالي تاريخي آنها در سيستم آلفا بصورت كد درآمده است . در زمينۀ پوشش حوزۀ خصوصي "ولف رام " تخمين زده است روش هاي " خودسازمان ده " آنچنان كه در ماشين آي بي ام واتسون بكاربرده شده وقتي بخوبي كاركنند 80 درصد نتايج دقيق بوده است . در صورتيكه داراي 90 درصد دقت هستند . البته در استفاده هاي مختلف "خود انتخابي" ، درسطح دقت هاي يادشده بايد ديد كه سيستم آلفا در كداميك بهتر است ، روش "خودسازمان ده" يا روش "خودانتخابي" . مثلآ دقت 80درصد درجستار ماشين واتسون دريك مسئلۀ حقوقي تخمين قابل قبولي است ، واين مقدار دقت براي شكست بهترين انسان ها كافي بنظر مي رسد . بنظرمن (كرزول ) روش خودسازمان دهندگي درمواردي مانند "مهارت در سخن گفتن" براساس تئوري "تشخيص پديده هاي مغز" ، فهم دقيق اين تئوري را لازم دارد ، اغلب دقت و ابهام ها درسلسله مراتب پديده ها ازجمله زبان گفتار بدليل عدم درك صحيح تئوري ياد شده مي باشد . مختصر و دقيق اينكه يك سيستم ايده آل و پايدار هوشمند بايد براساس تئوري " تشخيص پديده هاي مغزي" مرتبط با هوش و تركيب سلسله مراتب متكي به اين تئوري با شرط دانش علمي و اطلاعات لازم كار كند . اين شرايط لازم است تا بتوان يك انسان را با يك كامپيوتر توصيف كرد . در سال هاي پيش رو هر دوجنبۀ هوشمندي ( زيست فناورانه وغير زيست فناورانه) را تقويت خواهيم كرد . ما به هوش زيست فناورانۀ خودمان با توجه به انعطاف پذيري عظيمي كه نئوكورتكس مغز ما دارد ، توجه كرده واحترام خواهيم كرد ، كه معماري پايه اي آن با محدوديت هايي فيزيكي محصور شده است . جايدهي يك نئوكورتكس اضافي در پيشاني جلويي مغز، يك نوآوري مهم تكاملي بوده است ، ولي درحال حاضر ما نمي توانيم اندازۀ عضله هاي جلو مغز را با يك ابزار از هزاران عاملي كه در اختيار داريم گسترش دهيم ، حتي با 10 درصد آنها . اين همان چيزي است كه بطور بيولوژيكي ( زيست فناورانه) نمي توانيم انجام دهيم ، ولي با بهره گيري از فناوري ، بدرستي ودقيق انجام خواهيم داد . مغز ديجيتالي ما به عنوان يك افزونگي ذاتي هر پديده اي ، خود را تحميل نموده وسازگار خواهد كرد . اين موضوع باعث خواهد شد تا تشخيص پابرجا وپايداري از پديده هاي مشترك داشته باشيم و همچنين يكي از روش هاي كليدي براي رسيدن به تشخيص هاي متفاوت از پديده هاي مختلف محسوب مي شود . گرچه براي موارد ضروري اجازۀ استفاده ازاين افزونگي را خواهيم داشت ، ولي در زمينۀ پديده هاي عمومي سطح پايين حافظۀ اضافي همراه به خود اضافه نكرده واز آن استفاده نخواهيم كرد .
آموزش مغز غير زيست فناورانه :
يكي از ملاحظات مهم ، آموزش ويا تربيت يك مغزيا يك ذهن است ، چه ذهن زيست فناورانه وچه ذهن غير زيست فناورانه ( نرم افزاري ). سيستم " تشخيص سلسله مراتبي پديده ها " چه ديجيتالي وچه بيولوژيكي فقط دوسطح سلسله مراتبي پديده ها را " ترجيحآ يكي ازآن دو را " در زمان معيني فرا مي گيرد . براي راه اندازي سيستم ، قبلا ما با شبكۀ سلسله مراتبي كه ياد گرفته بوديم بايد عمل مي كرديم يعني گام هايي از قبيل تشخيص گفتار ، چاپ حروف و ساختارهاي زبان طبيعي . مانند سيستمي با ظرفيت خواندن مستندات زبان طبيعي ، امّا فقط با توانايي تقريبآ يك مفهوم در يك زمان . مفاهيم فراگرفته شده قبلي هرسطح بايد پايه اي براي سطح بعدي قرارمي گرفت . سيستم با مطالعۀ بيشتر وبيشتر مستندات ، تارسيدن به يك سطح جديد مفهومي مي تواند ادامه دهد ، مشابه اينكه در تكرار مطالعۀ متون ، فرد به يك فهم عميقي از آن متن دست مي يابد . ميلياردها صفحه مطلب در روي شبكۀ الكترونيكي جهاني در دسترس است . مثلا ويكي پديا به تنهايي 4 ميليون مقاله به زبان انگليسي را شامل مي شود . همچنين ما بايد مدل تفكر مبتني برمقالات علمي را تهيه نماييم ، بنحوي كه زمينه هاي مرتبط موضوعي بصورتي ادامه دار دربين كليۀ موضوعات تشكيل داده شود ، مرور سازگاري آن موضوعات با ديگر موضوعات را توسط نرم افزار " نئوكورتكس " جستجو نمايد . حال آنكه در مغز بيولوژيكي ما انسان ها اين امكان وجود ندارد . اين موضوع همان راهي است كه : انسان را قادر مي نمايد افكار متناقض را با ملايمت وآرامي تحمّل نمايد . مدل ديجيتالي نئوكورتكس با تشخيص يك فكر وايدۀ متناقض بخوبي خواهد توانست كه: تحليل، ساختارهاي غشايي با محتويات قابل دست يابي روي آنها را جستجو نمايد .تحليل ممكن است به اين معني باشد كه فقط يكي از آن ايده هاي متناقض نادرست از آب در بيايد . بيشترين سودمندي اين شيوه دراين است كه ممكن است يك ايدۀ مفهومي جديدي در سطحي بالاتر از حل تضادّ وتناقض ظاهرشده درتوضيح چشم اندازايده ها وافكار مهيّا گردد . سيستم تحليل جديد را به عنوان پديده اي جديد در ارتباط با تحليل اصلي موضوع به آن خواهد افزود . اين مدل اساسي وبنيادين انديشيدن ، وظيفۀ پيوستگي زمينه هاي موضوع راعملي خواهد نمود . اين سيستم در زمينۀ موضوعات مشابه ، كه اگر ذهن انساني قبلا به آنها برخورد كرده باشد بسيار سودمند خواهد بود . ما بايد در هرنظام وسيستمي مدلي را تهيه نماييم تا : مسائل وسئوال هاي باز را تشخيص دهد . ديگر وظيفۀ پيوستگي اصلي اين خواهد بود كه : راه حل مسائل در يك زمينۀ دانشي خاص را در حيطۀ دانش اصلي متفاوت ديگري جستجو نماييم . دانش موجود در نئوكورتكس ، عميقآ بصورتي تودرتو وآشيانه اي با تشابهاتي استعاره اي تشكيل مي شود . ما مي توانيم با استفاده از يك موضوع ، يك راه حل پيدا نماييم يا در زمينه اي نامرتبط در خلال اين كار، پديده اي ديگررا شاهد باشيم . براي نمونه تحرك مولكول هاي يك مادۀ در حالت گازي را در نظر بگيريد ، بدون اينكه بتوانيم مستقيمآ مشاهده نماييم مي توان آن را بصورتي تصادفي در نقطه اي در نظر گرفت . با اين وجود در يك لولۀ آزمايش مولكولهاي گازبصورتي نامرئي وجود دارند ، كه باندازۀ كافي وقت مي گيرند تا لولۀ آزمايش را ترك كنند . اين پديده باعث ايجاد يك سئوال اساسي در زمينۀ چشم انداز سير تكامل هوش مصنوعي شده است . همانند مولكول هاي ناپيداي موجود در يك مادۀ گازي شكل تحولات تكاملي در هر زمينه اي بدون اينكه مستقيمآ مشاهده شوند اتفاق خواهند افتاد . با اين وجود همراه با حركت بسوي پيچيدگي عظيم و هوشمندي بزرگتر ، دست آورد هاي عالي تكامل انديشيدن، براساس ظرفيت سلسله مراتبي نئوكورتكس ظاهر شده است. بنابراين قادر خواهيم بود بطورغير مستقيم وغير ظاهري وغير عمدي در يك زمينه هاي خاص ( مانند تكامل زيست شناسي ) با جستجو در زمينه هاي ديگر ( مانند انرژي جنبشي در اثر گرما) سود ببريم . ما بايد در ميان انبوهي از پديده هاي همزمان ، مشابه با ساختمان فكرمرحله اي ، اقدامات مرحله اي معنا داري تدارك ببينيم . ليستي از احكامي را تهيه نماييم بنحويكه : تمركز روي حل مشكلات نموده وراضي كننده باشند . در يك فرآيند جستحو در بين مستندات مرتبط در سلسله مراتبي از ايده ها يك اقدام مي تواند اين باشد كه : جستجوي برگشت پذيري را بنيان نمايد . ذهن انساني درآن واحد فقط قادر است با چهارپديدۀ همزمان سر وكار داشته باشد ( البته بدون كمك ابزار هايي مانند كامپيوتر ) ، ولي براي يك نئوكورتكس هوش مصنوعي محدوديت اين چنيني معنا ندارد . همچنين ما با نوعي ازهوشمندي كه معمولا كامپيوتر ها درآن زمينه ، عالي عمل مي كنند ذهن هاي مصنوعي خودمان را تقويت خواهيم كرد . بنحوي كه آلگوريتم هاي سريع وكارآي شركت " ولف رام " را با تركيب نمودن شيوه هاي علمي شناخته شده با دقت تمام در بين اطلاعات وسيع موجود وهمچنين اطلاعات داده شده اجرايي خواهد كرد . اين نوع سيستم ها به توسعۀ خود ادامه خواهند داد وبنابرمشاهدات "ولف رام " : نرخ خطاي آن ها بصورتي نمايي كاهش خواهد يافت . سرانجام اينكه ذهن ومغزتوسعه يافتۀ ما به هدفي متعالي نياز خواهد داشت . هدفي كه شامل مجموعۀ فشرده اي از اهداف باشد . در ذهن بيولوژيكي ( زيست فناورانه ) ما ، قصد واهداف ما توسط مراكز لذّت و وحشتي كه ازذهنيت قديمي به ميراث برده اند ثبت مي شوند . اين عناصر اوليۀ ذاتي براي پرورش وحفاظت از گونه ها درتكامل زيست فناورانۀ موجودات زنده نهاده شده است ، امّا نئوكورتكس ، ما را قادر خواهد ساخت تا آن ها را متعالي تر ، پاكيزه تر وتصفيه شده تر بازسازي نماييم . هدف ماشين "واتسون آي بي ام " پاسخ به يك دعواي حقوقي بود . يك هدف ديگر سادۀ منطقه اي مي تواند انجام يك آزمايش در زمينۀ نژادها باشد . براي موارد مشابه ، يك ذهن ديجيتالي قاعدتآ براي اينكه بصورت يك ذهن بيولوژكي انساني وانمود شود نياز خواهد داشت تا با يك داستان ظريف ذهن انساني خود را محك بزند . بنابراين ذهن مصنوعي بجاي اينكه خود را درهرسيستمي صاحب نظر ذيصلاح و داراي دانش جلوه دهد ، بي پرده وسريع غيرزيست فناورانه تلقي خواهد شد . جالب تر اينكه : خواهيم توانست اهداف بلند پروازانه تري را براي ذهن جديد خود قايل شويم ، مانند مشاركت درساختن دنيايي بهتر . البته در راستاي اهداف يادشده ، سؤال هاي متعدّدي نيز مطرح خواهد شد از قبيل اينكه : دنياي بهتر براي چه كسي ؟ دنياي بهتر ازچه نظر؟ وساختن دنياي بهتر فقط براي انسان هاي بيولوژيكي ؟ يا براي تمام آنهائي كه مي خواهند آگاه زندگي كنند ؟ دراين صورت ، چه كسي يا چه چيزي آگاه محسوب مي شود ؟
افزون برموارد فوق ظرفيت مغزهاي غيربيولوژيك (ذهن هاي مصنوعي) همانند نوع بيولوژيك خود درتغييرات جهان مؤثر خواهند افتاد ، سرانجام ظرفيت آنها ازظرفيت نوع بيولوژيكي تقويت نشده بسيار فراتر خواهد رفت ، بطوريكه لازم خواهد بود كه ما براي چنين ذهن هاي غيرزيست فناورانۀ قدرتمندي آموزش هاي اخلاقي درنظر بگيريم . يك نقش طلائي براي اين ذهن هاي غيربيولوژيك شايد بكارگيري يك ايده اي قديمي از يكي از اديان باستاني باشد .
اين نوشته برگزيده اي از آخرين كتاب "كرزول" مي باشد . عنوان كتاب مزبور" چگونه مي توان يك مغزساخت ؟" مي باشد كه درسال 2012 منتشرشده است .