By Ramez Naam
رامزنيام دانشمند علوم كامپيوتر وآينده پژوه مي گويد :عظيم ترين منابع طبيعي ما ايده هاي ما هستند . ايشان معتقد است مهمترين چالش هاي جهان امروز عبارتند از : رشد جمعيت ، توليد نزولي سوخت فسيلي ، تغييرات اقليمي ورشد محدود اقتصادي كه همۀ اين پديده ها باهم موجب ظهور نوآوري هايي خواهند شد .
بهترين زمان وكاميابي بي نظير:
بدلايل متعدّد ما در باشكوهترين دوران تاريخ بسر مي بريم . مي توانيم تصوّرنماييم آغازگرو روبسوي آينده اي داريم كه : علوم مرتّب سازي خواهد شد افسانۀ آرمانشهر بشر تحقق خواهد يافت ، جايي كه بطور غيرقابل باوري غنّي وموفق خواهيم بود ، وسيّارۀ ما سالم خواهد ماند . امّا بدلايل ديگري ما درآغاز دوره اي قرار گرفته ايم كه سلسله اي از تهديدات انسان را بسوي ضد آن آرمانشهر هدايت خواهند نمود . از منظر خوش بينانه ، اميد به زندگي رشد خواهد كرد يعني تا 150 سال ، رشد علم كه از قرن 20 دركشورهاي ثروتمند شروع شده بود دركشورهاي درحال توسعه سريعتر اتفاق خواهد افتاد . همراه با اين پديده ، فقر بطور قابل ملاحظه اي كاهش خواهد يافت . ريشه اي ترين قدرت انسان يعني آموزش دانش نه فقط در دنياي ثروتمند بلكه درسراسر جهان اوج خواهد گرفت . يكي ديگراز توانمند سازهاي بزرگ انسان ارتباطات است يعني اينكه دسترسي به اطلاعات و وسايل ارتباطي نيز بسيار رشد خواهد كرد . تعداد تلفن هاي همراه كه قبل از سال 1990 وجود نداشت هم اكنون به متجاوز از 4 ميليارد دستگاه در دست مردم رسيده است ، يعني بيشتراز سه چهارم جمعيت جهان ، در محدودۀ يك نسل به چنان پيوستگي وارتباطي دست يافته اند ، كه به گفتۀ پيتر ديامانديس اين امكانات ارتباطي حتي دراختيار هيچ رئيس جمهوري قبل ازسال 1995 نيز نبوده است . به همان دليل يك فرد هم اكنون درهند يا نيجيريه بهتراز ريگان درزمان تصدي رياست جمهوريش به اطلاعات دسترسي دارد . اين رشد پيوستگي از رشد دموكراسي فراهم آمده است . به موازات اينكه مردم ثروتمندتر، بادانش تر ، تواناتر در دسترسي به اطلاعات ، وتوانمندتردربرقراري ارتباط مي شوند ، بيشتراز قبل متقاضي حفاظت ازمحيط زندگيشان مي شوند . بويژه تعدادي ازكشورها يي كه از منظر دموكراسي دردنيا پيشرو بوده اند ، با فروپاشي شوروي سابق در اين امر دوبرابربيشتر از دهۀ هفتاد مصرّتر شده اند . بلحاظ اقتصادي مناطق مختلف جهان تعادل وتوازني بهتر از دهه هاي قبل خواهند يافت . بخصوص در آمريكا خيلي دربارۀ نابرابري ها مي شنويم ، ولي درابعاد جهاني متضاد اين موضوع بنظر مي رسد . بطوريكه ميلياردها نفر از فقر رها خواهند شد ، طبقات متوسط جهاني ثروت جهان را جذب خواهند كرد .بدلايل زيادي دورۀ بزرگترين چشم انداز بشر در زمينۀ آزادسازي ظرفيت هاي انساني است كه تاكنون در روي سيارۀ زمين نبوده است . وامّا از طرف ديگر با برخي بزرگترين خطرها روبرو هستيم .
بدترين زمان وبزرگترين خطرها :
يك شهري باستاني مانند " تيكال " درتمدن مايا در نقطۀ اوج خودش به عنوان يك كلانشهر 200000 نفرجمعيت از 20 ميليون نفر تمدن مذكور را درخود جاي داده بوده است . كه اگراكنون درهريك از آن شهرهاي تمدن مايا قدم بزنيد چيزي جز تلّي ازخاك نخواهيد ديد . به اين دليل كه ساختارها وساختمان هاي مذكور قرن ها رها شده است . كه اكنون ما متوجه شده ايم چه اتفاقي افتاده است : تمدن مايا بلحاظ جمعيتي، بيش از حد رشد كرده وبراي تغذيۀ جمعيت زياد خود ، مي بايد جنگل را به زمين زراعتي تبديل مي كرده است . به اين ترتيب تمام درختان جنگل را به تيغ تبر سپرده اند . اين دگرگوني موجب فرسايش خاك شده وخشكسالي رابدتر كرده است ، چرا كه درخت در بين ديگر گياهان رطوبت بيشتري در خود جذب كرده دوره هاي باران زايي را تسريع مي نمايد . بدون دخالت انسان تغييرات اقليمي نرمال وطبيعي اتفاق مي افتد ، ولي ماياها وقتي متوجه شدند كه باندازۀ كافي نمي توانند غذا داشته باشند . انرژي اوليۀ توليد غذا كه از چوب درختان تهيه مي شد باشدت تمام به مصرف چوب ادامه دادند وسرانجام جامعۀ وتمدن آنان فروريخت . اما امروز بزرگترين منبع انرژي تمدن امروزيمان سوخت هاي فسيلي است . ودر ميان آن سوخت ها هيچكدام باندازۀ نفت مهم نيست . كينگ هابرت درسال 1956 با مشاهدۀ توليد مشتقات از نفت پيش بيني كرد كه آمريكا بايد نقطۀ اوج اين توليدات را تا حول وحوش سال 1970 در نظر بگيرد كه بعد از اين سال توليد نفت در فاز سراشيبي قرار خواهد گرفت . پيش بيني او تا اندازه زيادي درست از آب درآمد : ضمن اينكه توليد محصولات نفتي همچنان ادامه پيدا كرده وتوليد نفت بطور كلي از نقطه اوج گذر كرده وبه دامنۀ نزولي افتاده است . اخيرآ توليد نفت درايالات متحده اندكي رشد كرد ، ولي باز با اين حال فقط كمي بيش از نصف توليد در نقطۀ اوج سال 1970 قرار دارد . هوبرت همچنين پيش بيني كرده بود نقطۀ اوج بازار جهاني نفت در سال 2000 خواهد بود كه به همين دليل مدت طولاني پيش بيني او را ابلهانه مي پنداشتند . ولي اساسآ امروزه اين موضوع امكانپذير تلقي شده است. از سال 2004 تا كنون رشد توليدات نفتي حدود 4 درصد بوده است ، حال آنكه درسال 1950 اين مقدار رشد درتوليدات نفتي هر سه ماه يكباراتفاق مي افتاد . در سراسر جهان هنوز توليد نفت اندكي رشد دارد ، وهنوز توليد نفت به نقطۀ اوج خود نرسيده است . بخصوص كه هنوز در دامنۀ كاهشي قرارندارد ، اما در فلات قاره قطعأ رشدعرضه بسيار آهسته تر از رشد تقاضا اتفاق مي افتد . گرچه زمين داراي نفت فراوان است ، وآنچه كه باقي مانده در ميدان هاي نفتي كوچكتر ، دوراز ساحل ، تحت فشارپايين و دشوار براي آوردن به سطح زمين .
آب ديگر منبع باارزشي است كه بطور روزافزون با ارزش ترهم خواهد شد . قسمت عمدۀ مصرف آب بيشتر از طريق غذايي است كه ما مصرف مي كنيم : 70 درصد آب آشاميدني قابل استفادۀ بشر وارد بخش كشاورزي مي شود . در منطقۀ آبخيز گوآلالا اززير پوستۀ زمين درآمريكا فسيل قوي جثه اي كه در پايان دورۀ يخبندان بدست آمده مربوط مي شود به 12000 الي 14000 سال قبل كه دراثر ذوب شدن يخ ها وعقب نشيني يخچال ها بيرون آمده ، واگر فرض را براين بگذاريم كه ريزش هاي جوّي نرمال خواهد بود ، در بعضي جاها بين 5000 و10000 سال طول خواهد كشيد تا دوباره آن يخچال ها جايگزين شوند . از سال 1960 به اين طرف بين يك سوّم تا نصف آب اين منطقه را بيرون كشيده ايم ، البته بستگي دارد به اينكه با چه ابزاري تخمين بزنيد . در بعضي مناطق افت منابع آبي به 3 فوت درسال نيز مي رسد (هرفوت 12 اينچ است ).
بنابراين اگر سطح آبهاي زير زميني دركانادا وآمريكا به اين ميزان افت كرده ومردم مي بينند كه اين اتفاق درحال رخ دادن است ، بايد اين نوع اشتباه بهره برداري از آبهاي زيرزميني را متوقف نمايند . بيش از آنچه كه انتظار مي رود استفاده مي شود ، بايد در نظر داشت اين منابع تنها منبع آبي است كه داريم . بعلاوه درشمال تكزاس اين آبها بيشتر افت كرده است ودر بعضي موارد مزارع رها مي شود ، چرا كه آنها مانند قبل نمي توانند آب داشته باشند . شايد بزرگترين خطرها تغييرات اقليمي باشد . در 130 سال گذشته درجۀ حرارت سيّارۀ زمين 2درجۀ فارانهايت گرمتر شده است ، واين نرخ با شتاب ادامه دارد . اين مقدمۀ انباشت دي اكسيد كربن به همراه متان ونيترواكسيد در جوّ مي باشد . سطح دي اكسيد كربن هم اكنون 390 در ميليون مي باشد كه در 15 ميليون سال گذشته بالاترين سطح است . هسته هاي يخي حداقل در هر ميليون سال يكبار برمي گردند ، وما مي دانيم كه دوره اتفاق اين پديده بلحاظ زماني طولاني است . بلحاظ تاريخي وقتي گاز دي اكسيد كربن سطح بالايي در جوّ داشته باشد ، درجۀ حرارت نيز در جوّ بالا خواهد رفت . امّا همچنين بلحاظ تاريخي ، در دورۀ حيات گونۀ ما ، حقيقتآ از زمان ظهور انسان سطح دي اكسيد كربن در روي زمين به اين حد بالا نبوده است . براي مثال يخچال هاي طبيعي مانند يخچال روسيه وپدرسن در آلاسكا فقط از 1920 به اين طرف ناپديد شده اند . واز ذوب اين يخچال ها آب توليد شده وارد دريا ها شده وسطح آب اين دريا ها بالا آمده است ، كه انتظار مي رود در قرن بعدي سطح آب دريا ها 3 تا 6 فوت ديگر بالا بيايد .حقيقت بالاتر اينكه اگر ذوب توده هاي يخي اتفاق نيفتد در اثر توسعۀ گرما اقيانوس ها گرمتر شوند تكه هاي كوچك يخ بزرگتر خواهند شد .
بالا آمدن 3 تا 6 فوت آب درياها در طول يك قرن در نظر ما بزرگ جلوه نمي كند ، بنابراين فكر مي كنيم وقوع اين مشكل فاصلۀ زماني دوري با ما دارد . در حقيقت مشكلات سخت تر، اين پديده تغييرات اقليمي است : كه هوا وكشاورزي را تحت تآثير قرار مي دهد . اروپا در سال 2003 موج گرمايي را تجربه كرد كه از سال 1540 به اين طرف به خود نديده بود . اكراين 75 درصد محصول گندم خود را از دست داد .در سال 2009 چين پديدۀ خشكسالي شاخص قرن را يكبار تجربه مي كرد ولي در سال 2010 دوبار تجربه كرد . از قرن 15 چشمه ها وچاه ها كه پيوسته منابع تآمين آب بوده اند شروع به خشكيدن نموده اند . كه بازيابي آب اين منابع از طريق ريزش جوی ميسر مي شد ، در اثر اين پديده آب جذب شده توسط جوّ بناچار به زمين برميگردد ، براي مثال در سال 2010 در پاكستان اين ريزش هاي جوّي نيمي از مساحت كشور را به زير آب برد ، يعني مساحتي بيشتر از مساحت آلمان . هواي گرمتر حامل آب بيشتري ميشود . بازائ رشدهردرجۀ حرارت هوا ، 7درصد آب بيشتري را حمل مي كند .ولي آن آب را بطور يكنواخت حمل نمي كند . بنحوي كه آب منطقه اي را مكيده ودرمنطقه اي ديگر سيل راه مي اندازد . براين اساس خشكي وسيل بصورتي همزمان وبسيارناهنجار، با شتاب ومتمركز اتفاق مي افتد . در موج گرماي 2010 روسيه 55000 نفر جان باختند ، 11000 نفر ازآنها در خود مسكو مردند . در سال 2011 آمريكا خشكترين سال را تجربه كرد ، درآمريكاي جنوبي وتكزاس هر ده ماه يكبار يك آتش سوزي مهيبي اتفاق افتاد . در بدترين خشكسالي 2012 آمريكا در اثر گردباد حاصل از گرد وغبار 20 درصد محصول ذرت از بين رفت .
كه اين موارد بزرگترين خطرات دنياي كنوني ماست : به اين ترتيب كه در صورت تغييرات بنيادي آب وهوا چگونه خواهيم توانست توليد محصولات غذايي را رشد دهيم ، از طرفي حتي بيشترازسوخت هاي فسيلي، همين اقليم منبع اصلي انرژي ماست . عده اي از مردم طرفدار محيط زيست معتقدند كه همين الان بايد رشد اقتصادي رامتوقف كرد . در عوض ريچارد هينبرگ از انستيتوي پست كربن دركتاب خود تحت عنوان " توليد همه چيزدر نقطۀ اوج : ظهور قرن توليد دردامنۀ نزولي " مي نويسند كه ظرفيت كرۀ زمين براي بهره برداري بيشتر از آن كامل شده است ، بنابراين بايد ما وفرزندان ما آماده باشيم تا در جايي با ثروت كمتر ازقبل زندگي نماييم . من توقف رشد را ايده اي واقع بينانه نمي دانم ، چونكه يك ميليارد از جمعيت جهان بعنوان طبقۀ مرفه زندگي خوب ودلپذيري را دارند و 6 ميليارد بقيۀ جمعيت چنين زندگي اي ندارند وگرسنگي براي آنان وجود دارد . ومي بينيم كه در دنياي درحال توسعه تقاضاي رشد يابنده براي منابع فيزيكي مانند آب ، غذا ، وانرژي وجود دارد . درحالي كه امكان تقاضاي بيشتر در آمريكا ، اروپا ، كانادا واستراليا براي منابع مذكور وجود ندارد . حتي اگربا مقداري شانس بگوييم كه اين امكان وجود دارد ويا اينكه از اين منابع باندازۀ كافي موجود است ، ولي با تآسف اجازۀ استفاده بيشتر را نمي دهيم ، چرا كه غرب با استفاده از منابع طبيعي ثروت بدست آورده است . بنابراين ما براي توليد ثروت راه متفاوتي را بايد جستجو كنيم .
ايده ها ابزاري براي : توسعه منابع، نگهداري منابع وكاهش اتلاف منابع :
پرفروش ترين كتاب زيست محيطي با عنوان " محدوديت هاي رشد " برپايۀ يك مدل كامپيوتري بنا شده است . مدل مذكور يك مدلي ساده فقط با 8 متغير است كه نشان میدهد چه اتفاقي در جهان رخ خواهد نمود . رشد اقتصادي ، توليد ثروت بيشتر فرياد بلند ناسزاگونه اين نكته است که: جمعيت بيشتر ومصرف بيشتر منابع محدود كه خود موجب محدوديت بيشتر شده وسرانجام اين فرآيند، اضمحلال و فروپاشي است . مدل مذكور به شكل وسيعي درستي پيش بيني هايي كه در واقع در صورت مسئله نبوده را نشان مي داد در حالي كه تعداد زيادي از پيش بيني هاي پژوهشگران كه در مدل گنجانده شده بودند درست از آب درنيامدند . حال بايد پرسيد چرا آنها اين نتايج غلط را بدست آوردند ؟ مهمترين چيزي كه آينده پژوهان قدرت آنرا در مدل دست كم گرفته بودند نقش ايده هاي جديد در توسعۀ منابع و ثروت بوده است . درصورتي كه ايده ها موجب ظهور پديده هاي عظيمي براي ما مي شوند . اجازه بدهيد از توليد غذا براي جمعيت جهان شروع نماييم .
در سال 1968 مصادف با وقوع انفجار جمعيت " پاؤل ارليچ" مانند مالتوس پيش بيني كرد كه عرضۀ مواد غذايي كفاف جمعيت جهان را نخواهد داد . امّا چه اتفاقي افتاده ما امروزه ازسال 1960 به اين طرف غذاي دو برابر جمعيت وحتّي نزديك به سه برابر جمعيت جهان را توليد وبه آنها عرضه مي كنيم . به عبارتي ديگر ما از سال 1960 به اين طرف عرضۀ سرانۀ غذا را 30 تا 40 درصد رشد داده ايم . اجازه بدهيد بصورت بلند مدت به اين موضوع نگاهي بياندازيم . شما چه تعداد جمعيت را با يك جريب فرنگي ( 4047 متر مربع) زمين مي توانستيد تغذيه كنيد ؟ قبل از ظهور دورۀ كشاورزي كمتر از يك هزارم نفر را يك جريب زمين تغذيه مي كرد . ولي امروزه مي توانيم بگوييم كه بطور ميانگين در جهان همان مقدار زمين سه نفر را مي تواند تغذيه كند. كه در قبل از دورۀ كشاورزي براي زنده ماندن يك نفرازطريق گردآوري وشكار 3000 جريب فرنگي زمين لازم بوده است . با دورۀ كشاورزي 3000 جريب مذكوربه يك سوم يك جريب بازاء هرنفر كاهش يافت . اين موضوع فقط بخاطر اين نبوده كه توليد چه غذايي وبا چه نيازي به نور خورشيد داريم ، بلكه دليلش اين بوده كه با نوآوري بهره وري منابع در توليدات كشاورزي را ارتقاء داده ايم ، وسپس صدها نوآوري به آن نوآوري اوليه افزوده ايم . همين كه امروزه رشد دو برابري جمعيت سيّاره زمين نسبت به سال 1960 ، با رشد حدّاكثر 10 درصدي زمين هاي قابل كشت ميسّر شده است دليلي براين مدّعا است . كه اگر در اين زمينه مجبور مي شديم براي رشد دوبرابري جمعيت ، دوبرابرزمين قابل كشت مهيّا كنيم ، هم اكنون بايد تمامي جنگل هاي كرۀ زمين را از دم تيغ تبر مي گذرانيديم . بنابراين ايده ها مي توانند مصرف منابع ( نهاده در توليد) را كاهش دهند . در اين زمينه مثال هاي زيادي قابل ارايه است . مثلآ در امريكا رشد انرژي مصرفي درمزارع از سال 1970 به اين طرف در حقيقت به نصف كاهش پيدا كرده است . وآن درحالي است كه ما در زمان فعلي فقط يك دهم انرژي حاصل از بارور كردن اتم هاي نيتروژن را بعنوان نهاده اي مهمّ استفاده مي كنيم . مقدار رشد توليد غذا بازاي مقدارآبي مفروض از سال 1980 به اين طرف با سختي فراوان دوبرابر شده است ، در واقع در مناطق مرطوب نسبت به سال 1960 سه برابر شده است . همچنين مصرف سرانۀ آب در آمريكا نسبت به سال 1960 به يك سوّم افت پيدا كرده است ، البته بعد از چند دهه که همواره رشد داشت . همچنين به موازات اينكه بخش كشاورزي كارآيي بيشتري پيدا كرده ، مصرف سرانۀ آب نيز كاهش پيدا كرده است ، واين يعني اينكه : ايده ها دوباره مصرف منابع در توليد را كاهش داده است . بنابراين ايده ها مي توانند براي منابع كمياب جانشين پيدا نمايند . در حقيقت ما در خطر از دست دادن خيلي چيزها هستيم ، حال اجازه دهيد در مورد اتفاقاتي كه در گذشته افتاده انديشه كنيم .
اغلب نهنگ عنبر شكار شده را منهدم مي كردند . در اواسط قرن 18 ، عنبرنهنگ ها يكي از بهترين منابع براي روشنايي بوده است . روغن نهنگ عنبر با عنوان روغن سر نهنگ اولين منبع روشنايي بود . روشنايي شفاف ، مداوم ويكنواخت وبدون دود توليد مي كرد ، بنابراين تقاضاي زياد براي آن باعث شد مقدار عظيمي از این نهنگ ها شكار شوند . كه تقريبآ در دورۀ زماني 30 سالة حدود يك سوّم نهنگ های عنبر در روي سيارۀ زمين منهدم ونابود گرديد . اين موضوع منجر به ظهور پديدۀ اوج مصرف منبع مذكور گرديد : بدين معني كه بخاطر ترس ازشكار انسان ها بمرور زمان مقدار آن كاهش پيدا كرد وكميابي بيشتر ظاهر شد . تقاضا رشد كرد وعرضه كم شد بنابراين تقاضا بشدّت افزايش پيدا كرد . كم وبيش شبيه به وضعيتي كه امروزۀ بازار نفت پيدا كرده است . اين مشكل نه با كشف بيشتر از مادۀ مذكور ونه با كشف موادي مشابه ، بلكه با كشف نفت سفيد توسط يك كانادايي بنام آبراهام گسنر حل شد . او توانست با سوزاندن زغال سنگ ، گرفتن دود حاصل ازاين سوختن و تقطير آن مايع سيالي خلق نمايد كه خيلي شفاف مي سوخت . حتي هزاران مرتبه بيشتر وبزرگتراز مقداري كه از نهنگ قابل دست يابي بود. در مجموع ما اطلاعاتي مبني براينكه بگوئيم " گسنر " دوستدارمحيط زيست ويا دلواپس نهنگ ها بوده باشد نداریم. بنابراين بدنبال فرصت عظيم تجاري كه بازارمربوط به" نور و روشنايي " ايجاد كرده بود وحس كنجكاوي علمي ايشان منجر به اين كشف بزرگ شد . ايشان چه كرد كه : همزمان هم نهنگ ها را از انهدام نجات داد وهم بطور مهيجي هزينۀ توليد روشنايي را پايين آورد .
ساختن دنياي بهتر فقط از طريق مجموعه اي ازنوآوري ها ميسّر مي شود :
در قرن گذشته ، در زمينۀ ريشه كن كردن بيماري ها موفق بوده ايم ، برداشت محصولات غذايي را چند برابر نموده ايم ، دسترسي ميلياردها نفراز مردم در فقر نگهداشته شدۀ جهان را به نيروي برق توسعه داده ايم ، و استانداردهاي زندگي درسراسر جهان را ارتقا داده ايم . وبنابر ادّعاي پيمايش " رامز نيام محقّق مؤسسۀ تركيب اخلاق وفناوري " : همۀ اين موفقيّت ها فقط در سايۀ نوآوري حاصل شده است .همچنين او معتقد است كه : در قرن حاضر نوآوري قادر خواهد بود ضمن بهبود بخشيدن به زندگي ما انسان ها از نابودي منابع ، تلاطم تغييرات اقليمي وآسيب هاي محيط زيستي نيز جلو گيري كند .
نقطۀ توجّه ايشان در آيندۀ نزديك چالش محيط زيست و منابع مي باشد ، وآنچه كه او بعنوان قدرتمندترين پيشران معرفي مي كند عبارتست از : موج خروشان مصرف منابع محدود در دنياي در حال توسعه ، درحالي كه تاكنون ميليون ها نفرازمردم فقير كشورهاي صنعتي پرهيز قابل توجهي نموده وسبك زندگي ميانه اي را در مصرف منابع بكار مي گيرند . بعضي از طرفداران حفظ منابع طبيعي معتقدند كه جهان در صورت مصرف بيشترمنابع و تحصيل رشد اقتصادي بيشتر قفل خواهد شد ، بنابراين ايشان موافق نيست مبني براينكه : مردم دنياي درحال توسعه براي دستيابي به استاندارد بهتر زندگي حق دارند بعبارت ديگر نبايد به قيمت نابودي منابع محدود سيّارۀ زمين بشر استاندارد زندگي خويش را بهبود ببخشد .
ايشان به اينكه توسعۀ فناوري ما را قادر خواهد ساخت تا با مصرف مواد اوليۀ كمتر، تولید انرژي بيشتر ، غذاي بيشتر توليد نماييم ، خوشبين است . در حقيقت مبناي اعتقاد او در اين زمينه پيشرفت هاي بسياري است كه : در ارتباط با توليد انرژي تجديد شونده ، رشد محصول و كارآيي در ساخت صنعتي اتفاق افتاده است . به همين دليل به جامعۀ جهاني اصرار مي نمايد تا سرمايه گذاري در تحقيق وتوسعۀ مربوط به فناوري را ارتقا دهند . چرا كه اگر ما اين كار را انجام دهيم آينده اي پايدار در انتظار مان خواهد بود . كتاب " محدوديّت منابع " تمركزوتوجه بسياري بر توسعۀ فناوري نموده ودر توصيف وتوضيح موضوع، زباني بكار گرفته كه براي خواننده قابل درك وفهم خواهد بود . كتاب "رامزنيام" كتابي دوست داشتني براي تمام افراد جامعه درسطوح مختلف بوده كه در زمينۀ زندگي باكيفيت آينده نگاشته شده است . يكي از كارهاي اساسي كه ايده ها مي توانند انجام دهند اينكه ضايعات را به ارزش تبديل مي كنند . در كشورهايي نظير آلمان وژاپن مردم به استخراج از معادن خشكي مشغولند . ژاپن تخمين مي زند فقط تا 10 سال ديگر مي تواند به استخراج طلا و ساير مواد كمياب معدني خود ادامه دهد . همچنين تخمين زده مي شود كه معادن آلومينيوم كرۀ زمين براي 15 سال كفاف خواهد داد .به همين ترتيب اطلاعات ترسناكي قابل ارايه است . وقتي كه ما چيزي را دور مي اندازيم ، آن ها نابود نمي شوند . يعني در حقيقت وقتي ما فلزي مانند آلومينيوم را مصرف مي كنيم ، در واقع آن را مصرف نمي كنيم بلكه ترتيبات آنرا تغيير مي دهيم . به عبارت ديگر مواد را جابجا مي كنيم . در بعضي مواقع غلظت وتمركز اين منابع درواقع در محدوده اي از خشكي ها بيشتر از آنچه كه در معادن ما بوده مي باشد . بنابراين آنچه كه ما نياز داريم تا مواد را از چرخۀ طبيعي خارج ودوباره به چرخۀ مذكور برگردانيم انرژي وفناوري مي باشد .
ايده ها ابزاري براي پايان دادن به محدوديت ها :
بنابراين ايده ها مي توانند هم مصرف منابع را كاهش دهند وهم براي منابع كمياب جايگزين پيدا كنند و هم ضايعات را به ارزش تبديل نمايند . در يك چنين زمينه اي چه محدوديتي هايي براي رشد باقي مي ماند ؟ آيا محدوديتي براي جمعيت هست ؟ بلي حتمآ هست ، ولي گرچه در حال حاضر چنين به نظر نمي رسد . براساس پروژه اي كه هم اكنون روي اين مسئله كار مي كند ، در حوالي نيمه قرن حاضر جمعيت جهان به نقطۀ پيك خود يعني به 9 يا 10 ميليارد نفر خواهد رسيد ، وبعد از آن شروع به كاهش خواهد كرد . در حقيقت در آن زمان بيشتر در زمينۀ كهنگي وبيرنگي تمدّن صحبت خواهيم كرد ، وشايد كمي جمعيت ، نرخ رشد پايين مواليد در روندهاي كنوني بحث خواهيم نمود .
در زمينۀ منابع فيزيكي چه اتفاقي خواهد افتاد ؟ آيا درسيّارۀ زمين محدوديتي براي بهره برداري از منابع فيزيكي وجود دارد ؟ بله به طور قطع ويقين چنين خواهد بود . آيا سيارۀ زمين محدود ومتناهي است . وآن محدوديت ها در كجاي اين سياره خواهد بود ؟ براي تصوير بهتر اجازه دهيد از بخش انرژي شروع كنيم . چرا كه مهمترين منبعي كه به صورت هاي مختلف استفاده مي نماييم همين انرژي است . اما چه موقعي تمام انرژي فسيلي(اعم از نفت ، ذغال سنگ ، گاز طبيعي وغيرۀ ) كه امروزه توسط بشراستفاده مي شود در مقايسه با منابع عظيم انرژي هاي اطراف ما كم فروغ مي شود ؟ همانند اينكه مثلا ما هر روز چه مقدار انرژي از خورشيد دريافت مي كنيم . به عبارتي مقدار انرژي كه از نور خورشيد بصورت روزانه به لايۀ بالايي جوّ زمين اصابت مي كند ، 10000 مرتبه از انرژي فسيلي مورد استفادۀ روزانه ما بيشتر است . تابش 10 ثانيه اي خورشيد به زمين معادل انرژي مورد نياز جمعيت جهان در يك روز است . تابش يك ساعتۀ خورشيد به سطح زمين باندازۀ انرژي مورد استفادۀ يكسالۀ مردم جهان از تمام منابع را توليد مي نمايد . البته اين يك مورد از هزاران موارد منابع انرژي افسانه اي در جهان است . اين انرژي در روي كرۀ زمين به شكل هاي مختلف جلوه مي نمايد . وبه شكل هاي متفاوت به جوّ زمين وارد مي شود ، مثلا باد توليد مي كند كه مي توانيم نيروي باد بگيريم . اين انرژي ممكن است آب را تبخير نموده وموجب بارش در جاي ديگري شود ، ويا به پديده هايي نظير رودخانه و آبشار تبديل شود كه مي توانيم بصورت نيروي هيد رولوژي از آن بهره برداري نماييم . بيش از نيمي از فوتون هايي كه از طريق نور خورشيد به زمين مي رسند قابل استفاده هستند ، طوريكه با فناوري امروز در مناطق كوچكي از كرۀ زمين باطري هاي خورشيدي با 14درصد كارآيي قابل بهره برداري است ، كه مي توان بقدر كافي انرژي الكتريسيته براي نيازهاي مختلف بشر از اين طريق بدست آورد . مشكل اصلي تحصيل انرژي نيست مشكل ، مشكل هزينۀ تحصيل انرژي است . فناوري ما در ساخت باطري هاي خورشيدي نظير ساخت مدار مجتمع هاي كامپيوتر قديمي است . كه در روي سيليكون هاي پنجره اي در اتاق هاي تميز با درجۀ حرارت بالا ساخته مي شوند و بسيار بسيار گرانقيمت هستند . ولي نوآوري اين هزينه را به ميزان عجيب وعظيمي كاهش داده است . بطوريكه در طي 30 سال گذشته از هزينۀ 20 دلاري استحصال يك وات انرژي خورشيدي به حدود هزينۀ 1 دلار بازائ هر وات رسيده ايم . به عبارتي ما در هر دهه كم وبيش توانسته ايم هزينۀ دريافت انرژي خورشيدي را به نصف كاهش دهيم . واين بدان معناست كه در مناطق آفتابي جهان امروز نور خورشيد اساسآ موجب تعادل وتوازن در هزينۀ انرژي شده است ، بدون اينكه يارانه اي در بخش هاي ذغال سنگ وگاز طبيعي پرداخت كنند . واين موضوع در 12 الي 15 سال آينده درسراسر كرۀ زمين گسترش خواهد يافت . كه بطرزي باور نكردني خبر خوبي براي ماست . البته نياز ما به انرژي فقط درزمان تابش خورشيد نيست . بلكه وقتي كه در شبها برق شهرها قطع مي شود به اين انرژي نياز پيدا مي كنيم ، همچنين براي جابجايي با وسايل نقليه كه شدت مصرف انرژي زيادي دارند به انرژي مذكور نياز داريم . كه در هردوي اين نيازها به ذخيره سازي انرژي نياز داريم ، وامروزه ذخيره سازي انرژي از استحصال آن چالش برانگيزتر است . دلايلي مبني بر اينكه ما بخوبي مي توانيم بر مشكلات ذخيره سازي انرژي فايق آييم وجود دارد .
براي مثال باطري هاي حاصل از يون ليتيم لپ تاب ، تلفن همراه وغيره را در نظر بگيريد . تقاضا براي داشتن چنين باطري هاي با دوام تر موجب انبوهي از نوآوري ها ي عجيب وعظيمي در خلق اين باطري ها در دهۀ 1990 و سالهاي آغازين دهۀ 2000 شد . بين سال هاي 1991 و2005 هزينۀ ذخيره سازي انرژي در يون هاي باطري هاي ليتيومي به ميزان يك نهم كاهش يافته است ، وتراكم ذخيره به عبارتي ديگر درهر بار چه ميزان انرژي در باطري هاي مذكور قابل ذخيره سازي است ، اندكي به بيش از دوبرابر بازائ واحد زمان افزايش يافته است . كه با يك تلاش ديگر در اين زمينه قادر خواهيم بود مقدار ذخيره سازي را باز هم بيشتراز اين ها افزايش دهيم . وهمچنين در وسايل نقليۀ برقي هم توانسته ايم كارآيي آنها را به كارآيي وسايل نقليۀ گازوئيلي برسانيم . اين ليست طولاني ازپيشرفت ها در سايۀ اختصاص ميليون ها دلار به امر تحقيق وتوسعه ميسّر شده است ، وامّا اين مقدار مربوط مي شود به پديده هايي كه امكانپذير بوده ومسبوق به سابقه است .
ديگر دست آوردها مربوط به تبدل انرژي به سوخت مي باشد . وقتي كه سوختي مانند گازوئيل مصرف مي شود ، درواقع آن منبع انرژي نيست . بلكه آن يك حامل انرژي است ، يك سيستمي براي ذخيرۀ انرژي است . كه مي توانيد ميزان انرژي زيادي را دريك مقدار كمي ازآن ماده مانند گازوئيل ذخيره نماييد . امروزه دونفر درترتيب گذاري پروژۀ ژنم پيشگام هستند " كرايگ ونتر و جورج كرك " كه شركت هايي بنيان نهاده اند براي خلق نسل بعدي سوخت هايي با منشآ زيستي . آنان شيوه اي كه بكار مي برند اينست كه : زنجيرۀ ژن هاي باارزش و سريع را درمناطق سيارۀ زمين گسترش بدهند .
آنچه كه آنان تلاش مي كنند انجام بدهند درواقع مهندسي ميكرو ارگانيزم هايي است كه با مصرف دي اكسيد كربن ، نورخورشيد ، شكر به عنوان خروجي " سوخت " توليد نمايند . كه اگر ما قادر به انجام اين كار بشويم ، شايد فقط دريك درصد از سطح زمين يا يك سي ام سطحي كه براي كشاورزي مورد استفاده قرار مي دهيم ، خواهيم توانست تمام سوخت مايع مورد نيازمان را توليد نماييم . براحتي ما مي توانيم جلبك را در آب هاي شور و زائد پرورش دهيم ، چرا كه توليد سوخت برمبناي زيست فناوري رقابتي براي مصرف آب سالم وتازه نخواهد داشت . كه اگر قادر به انجام آين كار شويم بازده فراواني خواهد داشت . بنابراين اگرما بتوانيم در توليد اين نوع انرژي موفق عمل نماييم ، در ساير كارها نيز موفق خواهيم شد : از جمله
در بخش اب : آب يعني زندگي . ما در دنيايي از آب زندگي مي كنيم ، امّا فقط يك دهم درصد ازآب جهان سالم وآشاميدني و قابل دسترس بشر است . 97 درصد از آب هاي جهان در اقيانوس ها وشور است . كه براي نمك زدايي از آب درياها بايد آن راجوشاند و وبخار آن را گرفت وسپس فشرده كرد تا آب حاصل شود . در بين دورۀ زماني يونان باستان تا سال 1960 فناوري نمك زدايي از آب تغيير نكرده بود ، ولي پس از آن تغيير كرد . بشر شروع به خلق غشاء يا پوسته هايي مانند پوستۀ سلول ها كرده كه همانند آنها بعضي مواد به داخل آنها نفوذ مي كنند وبعضي نمي توانند . بشربا استفاده ازپلاستيك ها يي با تحت فشار قرار دادن آب شور نمك آن را جدا مي نمايند . در نتيجه بدين وسيله مقدار انرژي لازم براي نمك زدايي يك ليتر آب شور به يك نهم كاهش پيدا خواهد كرد . هم اكنون درجهان با استفاده از كشت گياهان نمك زدا ، قيمت نمك زدايي يگ گالون آب به حدود يك دهم سنت كاهش پيدا كرده است . فناوري به موقعيتي دست پيدا كرده است كه در واقع بعنوان جانشيني براي منابع كمياب (از جمله آب خالص وآشاميدني ) نيز مي توان آنرا بكار گرفت .
در بخش غذا : آيا ما مي توانيم باندازة كافي توليد غذا را افزايش دهيم ؟ در فاصلۀ زماني امسال (2013) تا 2050 بايد محصولات غذايي را تا 70 درصد رشد دهيم . آيا اين امر ممكن است ؟ من اعتقاد دارم كه بله ممكن است . در كشورهاي صنعتي ، بازدۀ کشت محصولات غذايي ازقبل دوبرابر بازدهي دركل دنياست . دليل آن اين است كه : آبياري ، بكارگيري تراكتور ، مواد آفت كش وغيرۀ كشورهاي صنعتي بهتر است . فقط با بدست آوردن انرژي وسرمايه از هم اكنون مي دانيم كه براي تغذيۀ كل مردم كرۀ زمين مي توانيم باندازۀ كافي غذا توليد كنيم . نكتۀ ديگر اينكه برخي شيوه هاي ارزانتر طبيعت در توليد موجود است که بكار گرفته خواهد شد . چيزي كه بيشتر مردم نمي دانند بازدۀ محصولات غذايي در هر جريب فرنگي برحسب كالري است که مي تواند 70 درصد بيشتر ازآنچه كه از كشت گندم بدست مي آيد حاصل شود . غلات محصول فتو سنتز ماده اي بنام ژن C4 مي باشد : ازسي ميليون سال قبل ژن مذكوردرغلات بطريقۀ متفاوتي نور خورشيد را با كربن تركيب ، انواع قندها را بيرون داده است . امروزه دانشمندان جهان روي اين موضوع كار مي كنند كه بتوانند ژن C4 را از محصولات غلات بگيرند و آنرا در گندم وبرنج پيوند بزنند ، كه اين كاربازدهي محصولات غلات اصلي را بيشتر از 50 درصد افزايش خواهد داد . محدوديت هاي فيزيكي گرچه در فاصله هاي زماني دورتر از زماني فعلي ما ، ولي بالاخره وجود خواهند داشت . چرا كه تا ابد نمي توانيم منابع فيزيكي خودمان را بشكل نمايي رشد دهيم ، وبه آن نقطۀ پاياني رشد فيزيكي منابع در قرن آينده برخورد خواهيم كرد . واين سرانجام آن چيري است كه بايد در آينده بفكرش باشيم گرچه مشكل فعلي ما نيست .
در بخش ثروت ودارايي : يك چيزي كه مردم خيلي قدر آنرا نمي دانند: ثروت سرشار حاصل از تجزيۀ منابع فيزيكي واستفادۀ از آن در روي كرۀ زمين است . مصرف انرژي برحسب واحد سرمايه بالا رفته ، انتشار دي اكسيد كربن هم همين طور ، اما هر دو اين پديده ها ( مصرف انرژي وانتشاردي اكسيد كربن )برمقدار ثروتي كه توليد مي كنيم ، پيشي جسته اند . وبه همين دليل ما مي توانيم با مصرف انرژي كمتر، بازاي هرواحد رشد توليد غذا ، بسيار بيشتر كارايي داشته باشيم . كه اين موضوع دوباره سر وصداي شديد وملموسي ايجاد خواهد كرد ، اجازه بدهيد با تركيب اين موارد با مثال محكمي بگويم كه اين اتفاق چگونه افتاده است . كامپيوتر انياك ( اولين كامپيوتر ديجيتالي بود كه خلق شده بود ) را با يك تلفن همراه امروزي ( آيفون) مقايسه نماييد . يك آيفون امروزي ميلياردها بار كوچكتر ، درمصرف انرژي ميلياردها بار كم مصرف تر و در قدرت محاسباتي ميلياردها بار پرقدرت تراز كامپيوتر انياك است . اگر بخواهيم با فناوري مربوط به انياك يك تلفن همراه مانند آيفون بسازيم ، محلي باندازۀ يك مايل مكعب فضا نياز خواهد بود و ميزان برق مورد نياز آن معادل ميزان برق مصرفي ايالت كاليفرنياي آمريكا خواهد بود . بدون توانايي دسترسي به اينترنت ، به اين دليل كه آن زمان اينترنت اختراع نشده بود . منظور من از اينكه مي گويم منابع نهايي عبارتند از: ايده ها ، همين است . تفاوت انياك با تلفن همراه در اين است كه تجسم بخش علم وآگاهي است ، كه به شما اجازه مي دهد با منابع كمتر كار بسيار بيشتري انجام دهيد . پديده اي كه فقط به فناوري هاي برتر محدود نمي شود ، بلكه همۀ پديده هاي اطراف ما را در برمي گيرد . بنابرمطالب پيش گفته " فكر وايده " منابع نهايي اند . كه در طول زمان انباشته شده اند . براستي كه ذخيرۀ دانشي امروزي بشر وسيعتر از ذخاير دانشي گذشتۀ اوست ، برخلاف منابع فيزيكي كه ذخاير امروزين ما نسبت به گذشتۀ اين منابع بسيار كمتر است .
چالش هاي پيش روي نوآوري در آينده :
امروزه مسابقه اي را شاهديم بين ميزان مصرف منابع وميزان نوآوري ، كه موجب چالش هاي فزاينده اي شده است . يكي از از اين چالش ها در مورد فرآيند " بقاي اصلح داروين " است . در بخشي مانند صنعت سبز ، صدها بلكه هزاران شركت پايه گذاري شده اند كه 99درصد از آنها مسلّط خواهند شد . كه نشان مي دهد در اين زمينه ها نوآوري چگونه رخ مي نمايد ؟ همچنين مشكلات ديگر نيز قابل ملاحظه است . براي مثال ، نيروي هوايي تآسيساتي براي تنظيم هاي انرژي خورشيدي در كاليفرنيا برقرار كرده است ، و به 10 ميليون از آن نياز خواهيم داشت تا به ميزان نياز انرژي جهان نائل شويم . بنابراين زمين را داريم ، وانرژي خورشيدي را هم كه همواره بر آن مي تابد داريم ، امّا ميزان زيادي توليدات صنعتي را هم داريم قبل از اينكه به این رموز آگاهی پیدا نماییم اتفّاق افتاده اند . نوآوري بطرز غيرقابل باوري قدرتمند است ، امّا مقايسۀ شتاب سرعت نوآوري ومصرف بسيار مهم است . بزرگترين چالش در برابر افزايش شتاب نوآوري جايي است كه بازار شكست مي خورد . در سال 1967 در اوهايو براي قدم زدن در راستاي رودخانۀ " كوياهوگا " كه پوشيده از كثافات و روغن سوخته بود ، نياز به عصايي مناسب داشتيد . در آن زمان كارخانجات و بنگاه هاي تجاري كه در كنار رودخانه و بموازات آن استقرار يافته بودند ، رودخانه براي آن ها جزء منابع مجانّي محسوب مي شد . كه براي آنها تخليۀ ضايعاتشان در رودخانه ار استقرار امكانات براي بازيافت اقتصادي تر بود . وبراي عموم مردم بهره برداري غلط يا درست از رودخانه اهميتي نداشت ، وضايعات آنها يك زيان بیروني محسوب مي شد كه در محاسبات مالي بخش آنها وارد نمي شد ( توسعۀ پايدار مد نظر نبود) . در يك چنين تجارت يا كارخانه اي ، تخليۀ مواد زائد در رودخانه هزينه محسوب نمي شد . ولي براي مردمي كه زندگيشان وابسته به آن رودخانه بود هزينه زيادي را در برداشت . منظور از اثرخارجي وشكست بازار همين است ، چرا كه اين منابع براي همۀ ما مهم اند . ولي هيچ كس مالك آنها نيست ، هيچ كس آنها را نه مي خرد ونه مي فروشد ، براين اساس رفتار ما انسان ها با اين منابع بسيار شكل بدي پيدا كرده بود كه انگار اين منابع فاقد قيمت وارزش هستند . در سال 1969 كه اين گونه رفتار با منابع عمومي بحد نهايت خود رسيده بود ، زنجيره ای از اتومبيل هايي كه از پلي از روي اين رودخانه در حال عبور بودند جرقه اي به يك سطح صيقلي برخورد كرد ودر طول يك مايل از رودخانه نفت ومشتقات نفتي كه پخش بود همه را گرفتار شعله هاي آتش نمود . كه در مجلۀ تايم تبدل به داستان هاي دنباله داري شد . اين اتفاق مثل بمب صدا كرد وتحرك هاي زيست محيطي بسياري را موجب شد ودر اثر راشل كارسن با عنوان " چشمۀ خاموش " به اوج خود رسيد . كه در سه سال بعدي نهاد هاي مدني حفاظت از محيط زيست در آمريكا تآسيس شدند وبدنبال آن نهادهايي براي حفاظت از آب هاي سالم وهواي سالم نيز تآسيس شدند . هر نوع مصيبت زيست محيطي در روي سيارة ما نتايجش كل ساكنان زمين را در بر مي گيرد ، چه به تيغ تبر سپردن چنگل ها كه مالكي ندارند ، چه خشكاندن درياچه ها ، چه بهره برداري از ماهيان اقيانوسها ، چه آلوده كردن جوّ وچه افزودن بر گرماي زمين كه هيچكدام مالك ندارند باشد . دود اين خرابكاري ها به چشم همه خواهد رفت . نتايج مصيبت بارهمۀ موارد مذكور براي عموم خواهد بود . نتايج مصرف بي رويۀ برخي منابع وتخليۀ كامل آن منابع گرچه بلحاظ فردي هزينه اي نداشته باشد ، هزينه اي به مراتب بيشتربه جامعه وافراد ديگر تحميل خواهد كرد . اجازه دهيد برگرديم به موضوع "محدوديت رشد" ، رشد اقتصادي كه به بهاي آلودگي بيشتر ومصرف بيشتر ميسّر شود ، مارا در موقعيت محدوديت مضاعف قرارداده ونهايتآ به فروپاشي رهنمون خواهد شد . با توصيفي كه ذكر آن رفت ، تمام منابعي كه ما در بارۀ آنها صحبت كرديم الآن بايد وضعيت وخيم تري داشته باشند . ولي شرايط امروز رودخانۀ کوياهوگا به ما اين را مي گويد كه وضعيت وخيم تر نشده است . درعين حال توليد ناخالص داخلي در آمريكا سه برابر موقعي كه رودخانۀ مذكورآتش گرفت ، شده است بدون اينكه محیط آلوده تر شده باشد بلكه رودخانه در دهه هاي اخير جزء تميزترين رودخانه ها بوده است . دليل آن نبوده است كه رشداقتصادي را متوقف كرده باشيم ، بلكه درمديريت منابع عمومي به انتخاب هاي هوشمندانه اي دست زده ايم . مثال ديگر اينكه : در سال 1970 ما كشف كرديم كه لايۀ ازن در حال نازك شدن واز بين رفتن است كه توسعۀ آن منجر به انهدام كليۀ گونه هاي جانوري وگياهي خواهد شد . ولي به مرور زمان كه پيش آمده ايم لايۀ ازن وضعيت بهتري پيدا كرده است . به اين دليل كه انتشار ضايعات كارخانجات را كه موجب تخريب لايۀ ازن ميشود كاهش داده ايم ، بخصوص مقدار گازهايي كه در جوّ تخليه مي شد بشدت كاهش داده وبه صفر رسانده ايم و هيچ صنعتي بخاطر اين پديده از فعاليت حود باز نمانده است . رشد اقتصادي دچار لغزش نگرديده است . يك مثال ديگر وآخرين مثال : باران اسيدي است كه كارخانه هاي اوليه كه داراي سوخت ذغال سنگ بودند همراه با فعاليتشان دي اكسيد سولفور ( so2) در محيط انتشار مي دادند ، ودرحال حاضر كاملا كنترل مي شود . راهبردي كه تحت عنوان " كلاهك وتجارت" يعني به ميزاني كه بتوان دي اكسيد سولفور با كلاهك انتشارداد مي توان اعتبار انتشار خريداري كرد تامقدار بهينۀ انتشاربدست آيد به عبارت ديگر با اعمال سياست اعتبار انتشار حد مجاز دي اكسيد سولفور با كلاهك درمحيط وامكان مبادله آن توانسته ايم توليد وانتشار آنرا كاهش دهيم . هميشه هزينۀ پايين تر فعاليت ها از مقدار پيش بيني شده باندازۀ كافي جالب توجه بوده است . در هرصورت صنايع هميشه مي گويند اين روند همه چيز را تمام خواهد كرد . در زمان ريگان رييس كارمندان كاخ سفيد گفته بود كه اقتصاد هرقفلي را باز خواهد كرد يعني كليد حل هرمشكلي اقتصاد وبازار است منتهي با كمترين هزينه اين كار بايد انجام شود ، در صورتي كه تخمين هزينه هميشه اشتباه بوده وبسيار بالا برآورد شده است . تحليل همۀ موارد مرتبط در گذشته نشان مي دهد كه : كاهش دادن انتشارگازهاي مورد بحث در جوّ هميشه ارزانتراز مقداري بوده است كه انتظار داشته ايم ، اما نگهداري پس از پاكسازي بسيار گرانتر از آني خواهد بود كه حدس مي زديم . امروزه يكي ازمعمول ترين پديده هايي كه موجب تغييرات اقليمي شده است ، گاز دي اسيد كربن وساير گازهاي گلخانه اي است كه در جوّ زمين تخليه مي كنيم . يكي از كارهاي منطقي كه در اين زمينه بايد انجام شود اين است روي مقدارتخليۀ اين گازها در جوّ قيمت نعيين نماييم . يعني اگرشما جوّ را با انتشار گاز دي اكسيد كربن آلوده كرديد وموجب گرم شدن زمين ، وخسارت مردم ديگر شديد . به تناسبي كه موجب زيان ديگران شده ايد جبران نماييد . اگر ما اين كار كرديم ، فشار مضاعفي به اقتصاد وارد نخواهد كرد ؟ همۀ موارد فوق به انرژي مربوط مي شود ، كه نسبت بزرگي از اقتصاد را شامل مي شود . صنعت ساخت وابسته به آنست ، حمل ونقل وابسته به آنست . كه اگر مشكل عظيم كمبود انرژي را نداشتيم آيا بابت انتشار كربن در جوّ قيمت وهزينه درنظر مي گرفتيم ؟
بسيار خوب در زمينۀ موارد فوق الذكر راه خلاقانه فكر كردن بهترين راه است . يك نكته اي كه هميشه اقتصاددانان به ما گوشزد مي كنند اين است كه: برقراري ماليات شيوۀ خوبي براي كنترل فعاليت ها نيست ، مدل ايده آل دراين زمينه اينست كه : آلوده كردن محيط را هزينه تلّقي كنيم وبراي آن قيمت گذاري نماييم ، كه به اين مدل ، مدل " منافع غيرجانبدارانه " يا به عبارت ساده تر تحصيل درآمد براي خنثي سازي اثرات مخرب آلوده كردن محيط زيست مي گويند. مانند برقراري ماليات غير جانبدارانه برانتشار كربن و مدل نصب كلاهك براي عدم انتشار آلودگي ورونق تجارت : بنابراين اگردولتي بخواهد براي تحصيل درآمد بدون تحت فشار قراردادن اقتصاد از بين اخذ ماليات وماليات برآلودگي ، ماليات برآلودگي را برگزيند راهش اينست كه به ميزاني كه ماليات برآلودگي را افزايش مي دهد به همان ميزان ماليات مستقيم را كاهش دهد . در اين صورت است كه ضمن حفظ قدرت واقعي اقتصاد دركل ، شاهد ضعيف شدن تدريجي اقتصاد در اثر آلودگي ها هم نخواهيم بود .
روش هاي پيش گفته اثرات مثبتي براي محيط زيست خواهد داشت به اين دليل كه اندازۀ قيمت ها را نظام مند خواهد كرد . حال اگر فروشندۀ انرژي هستيد وبدنبال انرژي خورشيدي دربرابر ذغال سنگ وگاز طبيعي باشيد ، قيمت انتشار كربن ، قيمت ذغال سنگ وگاز را براي شما افزايش خواهد داد اما هزينۀ انرژي خورشيدي زياد نشود . بنابراين رفتار مصرف كننده را تغيير خواهد داد ومصرف از يكي به ديگري شيفت خواهد خورد بدون اثر سوء افتصادي ، حتي شايد در بلند مدت منافع اقتصادي در اثر سرمايه گذاري در زمينه انرژي سبز با كاهش قيمت عايد اقتصاد شود .
پيش بسوي آينده اي ثروتمند تر وپاكيزه تر :
بنابراين تنها راه آلوده نكردن محيط زيست ودرعين حال مصرف انبوه ، صرف نظر كردن از رشد اقتصادي نيست . مصداقي براي اين موضوع عبارت است از : درحالي كه ثروت آمريكاي شمالي سه برابر شده است ، لايۀ ازن كه باسرعت رو به زوال گذاشته بود خيلي پربنيه درحال بازگشت است . بنابراين نتيجه گيري اساسي در اين زمينه اين نيست كه براي اجتناب ازآسيب هاي محيط زيستي رشد اقتصادي را محدود كنيم ، بلكه اقدام بنيادين انتخاب سياست وساختار اقتصادي مناسبي است كه بجاي ترجيح منافع خصوصي، منافع عمومي را ترويج كند . بنابراين چه كاري از دست ما برمي آيد ؟ چهاراقدام از جانب همۀ ما قابل انجام است :
1- برقراري ارتباط : پديده هاي اين چنيني تفرقه اندازند، ولي آگاهيم كه باورها ورفتارها درارتباط با چنين پديده هايي در دنيا بصورت دهان به دهان وشفاهي گسترش پيدا مي كند، از فرد مورد اعتماد شما به فرد مورد اعتماد ديگر . بنابراين درمورد اين پديده ها بايد باهم گفتگو كرد . بسياري از ما دوستان، همكاران يا بستگاني دارند كه نظر متضادي در اين زمينه ها با شما دارند، ولي با آنها گفتگوكنيد . شما ازهركس ديگري توانايي بهتري درمتقاعد كردن آنها داريد .
2- مشاركت : منظور بيشتر مشاركت سياسي دولت هاي ملي ومحلي است . چراكه دولت ها ازموكلين وملت خود درمورد اين پديده ها مسئوليت و حرف شنوي دارند . كه رفتار آن ها را عوض مي نمايند، چون تعدادي از موكلين با تجمع در مقابل مرجع قانون گذاري ، يا با نوشتن يك نامه ميتوانند تآثير بزرگي بگذارند .
3- نوآوري كردن : مشكل عدم نوآوري هنوز حل نشده باقي مانده است . چرا كه هنوزفناوري حل اين مشكل دردسترس ما قرار نگرفته است . روند نوآوري خوب به نظر مي رسد، ولي همين روند نشاندهندۀ اين امر است كه نوآوري به افراد وايده هاي روشن وپژوهش هاي زيادي نياز دارد. بنابراين اگر در مورد تغييرشغل فكر مي كنيد، ويا بسياري از افراد جوان شغل خود را مي سنجند مبني براينكه: آيندۀ آن شغل ياحرفه چگونه است و خروج از آن شغل سودمند است يانه.
4- اميدوار بودن: چون باوجود اميد قبلي پيروزي قطعي مي شود، آينده چيزي نيست كه تابت وبرسنگ نوشته باشند ، مي تواند خوب يا بد باشد اما مهم اينست كه ما خوشبين باشيم. من مي دانم ما توانايي انجام اين كاررا داريم وفكر ميكنم اراده وخواست ما هم همين است. نهايتآ اينكه ايده ها وافكار ما مهمترين منابع طبيعي ما هستند.