درس هایی از گذر موفقیت آمیز به دمکراسی
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[30 Dec 2015]
[ ترجمه :فرهاد یزدی ]
تحولات داخلی ایران پای به مرحله ی گذر گام به گام از حکومت خودکامه به دمکراسی نهاده است. از این رو ترجمه چکیده پژوهشی که در این باره انجام گرفته، می تواند برای ایران مفید باشد. این پژوهش همراه با مصاحبه با افرادی که در گذر به دمکراسی نقش نخست را در برزیل، شیلی، غنا، اندونزی، مکزیک، فلیپین، لهستان، آفریقای جنوبی و اسپانیا بازی کرده اند، تهیه شده است. برخی از مصاحبه ها با رهبران حکومت خودکامه و برخی در گروه اپوریسیون و یا در نقش واسطه ارتباط با طرفین قرار داشتند.
درس هایی از گذر موفقیت آمیز به دمکراسی.
گرچه نیروهای کلان اجتماعی، مدنی و سیاسی، نقش مهمی را بر عهده داشتند، رهبران نقش کلیدی در گذر به دمکراسی را بازی کردند. آنان در پایان دادن به رژیم خودکامه و جایگزینی آن با دمکراسی بسیار مهم بودند. دمکراسی ای که با انتخابات منظم و تا اندازه زیاد خالی از تبعیض همراه با مهار قوه اجرایی و تضمین های عملی حقوق سیاسی، نهادینه شد. در برخی از این کشورها، دمکراسی هنوز پخته نشده اما این گذر، توزیع قدرت و سیاست را از پایه دگرگون کرده است.
با در نظر گرفتن این واقعیت که شرایط در تمامی اجتماعات متفاوت است، با این حال تاریخ می تواند درس هایی به ما بی آموزد. در مقایسه با آنان که هوادار حل نهایی یکباره هستند، کسانی که به سوی دمکراسی گام برمی دارند، باید آمادگی مصالحه برمبنای اولویت ها را داشته باشند. آنان باید دست به ایجاد اتحاد و مصالحه با برخی در داخل رژیمی که خواستار جایگزینی آن هستند، باشند. همچنین باید آماده مبارزه با مساله عدالت و غرامت مطرح در آینده باشند. باید بتوانند، نیروهای مسلح را زیر مهار غیر نظامیان در آورند.
گذر موفقیت آمیز به دمکراسی، مدت ها پیش از در دست گرفتن نهادها وسیله ی منتخبین ملت، آغاز می گردد. اپوزیسیون باید به اندازه کافی از حمایت عمومی برخوردار باشد تا بتواند ظرفیت های رژیم برای حکومت را به چالش کشیده و همزمان خود را به عنوان جایگزین قدرت، تثبیت کند. در اکثر مواقع این امر به مصالحه بر سر هدف ها، رهبری، استراتژی و تاکتیک نیاز دارد. بیش تر افرادی که ما با آنان مصاحبه کردیم، در راه تلاش بر چیره شدن اختلافات و ایجاد جبهه ی متحد از احزاب، جنبش های اجتماعی، دانشجویان، نهادهای مذهبی و گروه های کارگزی و بازرگانی، در زمان دراز تلاش کرده اند. می توان از لهستان، برزیل و اسپانیا نام برد.
در جهت مخالف، هنگامی اپوزیسیون از رسیدن به اتحاد در می ماند، دمکراسی آسیب می بیند. در ونزوئلا، عدم موافقت در روش مبارزه با حکومت، به اپوزیسیون اجازه نداد که از وضعیت بد اقتصادی، بهره برداری کامل کند. در صربستان بخاطر نبود اتحاد در اپوزیسیون، حکومت توانست به طور روز افزون به سوی خودکامگی گام بردارد. انقلاب نارنجی در اوکراین توانست انتخابات مخدوش را باطل کند. اما بخاطر اختلاف، نتوانستند نهادهای مورد نیاز دمکراسی و حکومت قانون را استوار کنند که سبب ادامه یک دهه حکومت آلیگارشی و فساد سیاسی شد.
اپوزیسیون دمکراتیک باید آمادگی رسیدن بتوافق با افزادی که در رژیم خودکامه فعال بودند ولی اکنون آماده حمایت از دمکراسی می باشند، را داشته باشد. تمرکز بر مصیبت های گذشته، سازنده نیست. از این رو باید مسلسل وار، دید مثبت و آینده نگری در باره گذار به دمکراسی را مطرح کرد. همزمان، باید نیروهایی را که خشونت را محکوم نمی کنند و یا خواسته های غیر قابل گذشت در مورد خودمختاری منطقه ای، قبیله ای و قومی را دارند، به حاشی راند.
اما اتحاد مخالفان به تنهایی کافی نیست. اپوریسیون باید شکاف درون رژیم را درک و از آن بهره گیرد. برای قانع کردن افرادی که پذیرای دگرگونی هستند، باید اطمینان معتبر، که انتقام جویی و مصادره اموال در برنامه نخواهد بود، را ارایه دهند. اپوزیسیون باید به عنوان وسیله، برای کسانی که خواستار دور شدن ازحکومت خودکامه هستند در حالی باشند، که سرسختان را نیز منزوی کنند. به عنوان نمونه، در برزیل، تلاش در راه جدا کردن نیروهای مسلح ازحکومت خودکامه بود.
در مذاکرات، باید خود را در جای طرف مقابل فرض کرده و حداقل های آنان را درک کرد تا بتوان همراهی سازنده آنان را در دوران مذاکرات و بده و بستان جلب کرد. در این فرآیند، اپوزیسیون با وارد آوردن فشار دایم، طرف را وادار به دادن امتیاز مداوم حتا اگر کوچک و تدریجی، کرد. باید آماده مصالحه باشند حتا که بر برخی از هدف های مهم به طور کامل دست نیابند، و یا پاره ای هواداران را خشمگین کند. کنار گذاردان هدف های حداکثری در بیش تر مواقع به شجات بیش تر نیاز دارد، تا دنبال کردن هدف های جذاب ولی غیر عملی. دگم ها نمی توانند این فرآیند را به نتیجه برسانند. به عنوان نمونه در شیلی، چپ های تند براین نظر بودند که برای مبارزه از هر وسیله ای، حتا خشونت می توان استفاده کرد. بالاخره تا سال 1986 آنان درک کردند که قادر به برکناری دیکتاتوری با زور نیستند و همراهی با چپ های تندرو به اعتبار آنان زیان می رساند. از این رو به مبارزه مسالمت آمیز روی آوردند و دو سال پس از آن موفقیت در دست رس بود.
برکناری رژیم خودکامه با اداره کشور خیلی متفاوت است. رهبران دوران گذر زیر فشار شدید هستند که هرچه زودتر دست به تصفیه زنند. در این مورد باید مقاومت کرد. زیرا حکومت کردن به دیدگسترده، افراد و مهارت هایی نیاز دارد که ممکن است در اختیار اپوزیسیون نباشد. پس از دست گرفتن حکومت، مهم ترین مساله، پایان دادن به خشونت، برقراری نظم و اطمینان از این که تمامی نیروهای امنیتی در خط قانون عمل کنند. باید بسرعت تمامی نهادهای امنیتی را زیر فرمان لباس شخصی های دمکرات در آورد و همزمان با درک نقش مشروع آنان، احترام لازم و منابع را در اختیارشان قرار داد و از فرماندهان آنان در برابر انتقام کشی محافظت نمود. نیاز است که پلیس و نهادهای امنیتی از نیروهای مسلح جدا شوند. بدون آسیب رساندن به توان مقابله آنان در برابر خشونت، باید روشن گردد که وظیفه آنان حمایت از مردم و نه ببند کشیدن آنان است. باید تمامی فرماندهان مسئول شکنجه را برکنار و فرماندهان نظامی را زیردست غیر نظامی ها در آورد و تمامی افسران نظامی را تا وقتی که بازنشسته نشده اند از دخالت در سیاست برحذر کرد.
چنین گام هایی را مشگل می توان برداشت و نیاز به داوری درست سیاسی و شجاعت دارد. برخی را می توان زودتر اجرا کرد و برخی را باید به تاخیر انداخت. اما از آغاز، همیشه باید این امور در صدر و زیر نظر باشند. رابطه میان نیروهای مسلح و اپوزیسیون، اگر جنبش آزادی خواهی وسیله ی نیروهای امنیتی با خشونت سرکوب شده باشند، و عدم اعتماد میان آنان برقرار باشد و همزمان تخصص شخصی ها در اداره امور نظامی با تردید روبرو گردد، مشگل خواهد بود. باید رابطه ی مسالمت آمیز و قبول یک دیگر، میان دشمنان پیشین ایجاد کرد.
نیروهای امنیتی را زیر فرمان شخصی ها در آوردن، یکی از چالش های دنباله دار دمکراسی های نوپا می باشد. سپردن مهار نیروهای نظامی به دست غیر نظامیان، به ایجاد اعتماد داخلی و مشروعیت خارجی رهبران دوران گذر، کمک می کند. گام مهم دیگر ایجاد نظام رای گیری است که بازتاب خواست های اکثریت در حالی باشد که حقوق اقلیت و نگرانی های آنان وسیله ی قانون تضمین شده باشد. طیف گسترده ای باید در نوشتن قانون اساسی که خواست های پایه ای گروه های اصلی را در نظر داشته باشد، حتا اگر به معنای محدود کردن موقتی روش های دمکراتیک باشد، انجام گیرد. باید به نمونه شیلی و آفریقای جنوبی اشاره کرد. گرچه نص قانون اساسی مهم است، اما مهم تراز آن، چگونگی، زمان و اشخاص می باشند. باید طوری نوشته شده باشد که نه به راحتی بتوان آن را تغییر داد و نه تغییر آن از نظر عملی غیر ممکن باشد. هدف کلیدی باید قبول قواعد اصلی فرآیند دمکراسی باشد. این فرآیند باید هواداران رژیم پیشین را نیز در بر گیرد زیرا آنان نیاز به تضمین دارند که حقوق آنان نیز رعایت خواهد شد. تحت تعقیب قرار دادن فله ای مسئولین پیشین توصیه نمی شود. رهبران جدید باید فرآیند شفاف و قانونی برای دست یابی به حقایق و اجرای عدالت را فراهم آورند. ظلمی که بر قربانیان وارد شده و شاید هم غرامت باید در نظر گرفته شود و مقصرین اصلی را به دست عدالت بسپارند. گرچه آشتی کامل غیر ممکن است، هدف باید رواداری طرفین باشد.
هنگامی که گذر به دمکراسی اتفاق می افتد، عامه مردم، رهبران و یا حتا خود دمکراسی را در دست نیافتن به انتظارات اقتصادی و سیاسی مقصر می شناسند. رهبران جدید با فساد و ناکارایی ژرف روبرو می گردند. اتحادی که در مقابل حکومت خودکامه شکل گرفته بود، می تواند از تکه تکه شود. برقراری رابطه سازنده میان دولت و اپوزیسیون جدید، چالش دنباله داری خواهد بود. برای دمکراسی رقابت میان دولت و اپوزیسیون، لازم است. اما فلج کردن کامل دولت وسیله ی اپوزیسیون و یا جلوگیری از انتقاد وسیله ی دولت، می تواند دمکراسی را به سرعت داغان کند. دادگستری مستقل که بدون سد کردن بسیاری از ابتکارات، بر دولت نظارت داشته باشد همراه با نشریه های آزاد و مسئول، به استواری ادامه دار دمکراسی یاری می رساند. احزاب به شرطی که وسیله ی در دست فرد و وابستگان آنان نشود، می توانند نقش اساسی بازی کنند. احزاب دمکرات کارا و با تشکیلات، جایگاه مناسب برای مشارکت همه ی طبقات مردم است که بتوانند فشار موثر و حمایت ادامه دار و همزمان کلاسه کردن خواست های مردم و شگوفایی رهبران جدید را فراهم آورند.
گرچه در بیش تر موارد، گذر به دمکراسی بخاطر مسایل سیاسی شکل می گیرد، به سرعت چالش های اقتصادی، به اولویت نخست دولت می شود. کاستن از فقر و بیکاری با اصلاحات اقتصادی که بتواند رشد دنباله دار و ثبات اقتصاد کلان را تضمین کند، ممکن است تضاد پیدا کنند. بیش از اینکه حمایت قوی مردم رو به کاهش گذارد، دولت باید دست به اقداماتی برای کاستن فشار به آسیب پذیرترین گروه ها در حالی زند که سیاست پولی مسئول را کنار نگذارد. تمامی رهبرانی که با ما مصاحبه کردند، اقتصاد برپایه ی بازار، همراه با سیاست های درست مالی و اقتصادی را با اهستگی دنبال کردند تا متهم نشوند که منافع عمومی را فدای منافع ثروتمندان کرده اند. حتا افرادی که نخست با اقتصاد آزاد مخالف بودند، به این درک رسیدند که در شرایط جهانگرایی اقتصادی کنونی بازار آزاد، همراه با سیاست هایی که تساوی اقتصادی بیش تر هدف آن است، مورد نیاز می باشد. گرچه دخالت غرب در خاورمیانه ثابت کرد که دمکراسی را نمی توان صادر کرد، اما قدرت های خارجی می توانند گذر به دمکراسی را بدون وارد شدن در آن حمایت کنند.
در شرایط امروزی، ورود بازیکنان جدید، تکنولوژی، فشار اقتصادی و پویایی ژئوپلیتکلی، فرایافت گذر به دمکراسی را دگرگون کرده است. هرکس با تلفن همراه می تواند با ضبط خشونت نیروهای امنیتی، جرقه اعتراض عمومی را روشن کند. وسایل جمعی می توانند بر نظر مردم اثر گذارده و ایجاد تشکیلات برای اعتراض بخش بزرگی از مردم را فراهم کنند. اما تکنولوژی نمی تواند جایگزین کار شاق سازندگی نهادها باشد. همیشه تجهیز توده برای خراب کردن بسیار ساده تر از ساختن است. عامه نمی تواند نهادها را بسازد و از این رو رهبری بسیار مهم است.
در سال های آینده، جنبش های اجتماعی و جامعه مدنی با استفاده از تکنولوژی قادر خواهند بود که رژیم های خودکامه را با دفعات و کارآیی بیش تر زیر فشار قرار دهند. اما این جنبش ها جایگزین احزاب و رهبری نمی توانند باشند. در نهایت احزاب و رهبران هستند که باید نهادها را به وجود آورده، ائتلاف انتخاباتی و حکومتی را ایجاد کرده، حمایت ملت را جلب، سیاست ها را طرح و اجرا، و بخاطر سود همگان از خودگذشتگی داشته و این باور را در مردم ایجاد نمایند که دمکراسی و حکومت موثر، انجام شدنی است.
دمکراسی در سرزمین هایی که تجربه آن را ندارند و یا دچار چند دستگی، قومی، قبیله ای و منطقه ای هستند به سادگی به دست نمی آید. همچنین در سرزمین هایی که نهادهای دمکراتیک مانند دادگستری مستقل و یا قوه مقننه قوی ندارند و تنها انتخابات نمایشی را دارا هستند، استواری آن نیز مشگل می باشد. امروز گردآوری جمعیت بزرگ ساده تر شده، به ویژه اگر سطح بیکاری بالا باشد. اما چالش در مبارزه ادامه دار و ساختن احزاب پایدار و دیگر نهادها، نهفته است. دمکراسی به طور مستقیم و حتم از جمعیت و خیابان بوجود نمی آید. ساخت دمکراسی به دید، بده و بستان و مصالحه همراه با سخت کوشی و پایداری، مهارت و توان رهبری با کمی بخت، نیاز دارد. با تمام این مشکلات، در گذشته گذر به دمکراسی با موفقیت انجام شده است.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: