رسانههاي ارتباطي و آزادي در عصر ديجيتال
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[27 Nov 2006]
[ پروفسور يحيي كماليپور]
آزادي مفهومي نسبي است كه افراد، مؤسسات و دولتها ميتوانند تعاريف و تعابير متفاوتي از آن ارائه دهند.
تعريفي كه مورد پسند و قبول همگان باشد از آزادي وجود ندارد. چنين چيزي هم به عنوان آزادي مطلق كه در آن يك شخص بتواند بدون توجه به عواقب كار، هر چه خواست انجام دهد وجود ندارد. مردم در جوامع دموكراتيك طبعاً آزادند افكارشان را به صورت شفاهي يا نوشتاري بيان كنند، اما بايد به ياد داشته باشند كه هر اقدامي عكسالعملي در پي دارد. به بيان ديگر، مسئوليت اجتماعي از عناصر مهم آزادي است. آزادي بدون مسئوليت هرجومرج به بار ميآورد.
از روزنامهنگاران انتظار ميرود به عنوان نگاهبان حقيقت عمل كنند. بنابراين آنها بايد اجازه داشته باشند حقيقت را آشكار كنند و بايد از عهده آزادي و مسئوليتي كه براي تأمين منافع مخاطبانش از آن بهره ميگيرند برآيند. بايد اضافه كنم كه منافع مخاطبان اغلب با منافع ملي منطبق است.
آزادي مطبوعات جهان
سازمان ملل متحد در سال 1993 روز سوم ماه مه را روز آزادي مطبوعات جهان ناميد تا آزادي رسانهها و حفاظت از حقوق روزنامهنگاران را در سراسر جهان ترويج كند. مثلاً در سال 2005 بيش از پانصد گزارشگر در كشورهاي مختلف بازداشت و زنداني شدند كه بسياري از آنها هنوز آزاد نشدهاند. از جمله اهداف اصلي روز جهاني آزادي مطبوعات اين است كه به مقامات دولتي يادآوري كند آزادي برقرار كردن ارتباط از اصول بنيادي حقوق بشر است كه شامل روزنامهنگاران و رسانههاي جمعي نيز ميشود.
مفهوم آزادي از حدود سال 1600 ميلادي كه گوتنبرگ چاپ را اختراع كرد و شيوه ابداعي او عمومي شد، مورد بحث بوده است. سيستم حروف متحرك گوتنبرگ توليد و انتشار مطالب چاپي را ممكن كرد. امروزه فناوري ارتباطات ديجيتال در حال به چالش كشيدن شيوههاي سنتي انديشيدن، مرزبنديهاي فيزيكي ميان دولت-ملتها و همچنين نهادهاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي است. عصر ديجيتال –كه طليعه آن را تكنولوژي كامپيوتر و محيط وب نمايان كرده است- فرصتهاي بيشماري در اختيار اشخاص، گروهها و سازمانها ميگذارد تا نظرات خود را از طريق وبلاگها، چترومها، MySpace، YouTube و ديگر زمينههاي ابتكاري و تعاملي، به صورت آزادانه بيان كنند. بنابراين امكان كنترل سيل اطلاعات در داخل و خارج مرزهاي جغرافيايي دولت-ملتها به شكلي روزافزون براي دولتها دشوار ميشود.
رسانه و عينيگرايي
مفهوم عينيگرايي از دهه 1980 ميلادي تاكنون موضوع بحث بوده است. منتقدان رسانهها، عينيگرايي را افسانه ميدانند، در حالي كه سايرين به آن به عنوان يك مسئوليت حرفهاي مهم روزنامهنگاري مينگرند. عينيگرايي يعني گزارش كردن رويدادها با روشي متوازن، منصفانه و بيغرض. بنابراين روزنامهنگاران براي اينكه عينيگرايانه گزارش كنند بايد تمام تلاش خود را براي فاصله گرفتن از ماجرا به كار گيرند و حقايق را بدون دخالت دادن عقيده يا نظر خود گزارش كنند. به بيان ديگر روزنامهنگاران حرفهاي ميكوشند نوعي آئيننامه داخلي و سنت پاسخگويي در قبال مخاطبان را بنا كنند. روزنامهنگار عينيگرا بايد تصويري دقيق و متوازن از جهان ارائه دهد. اگر اين تصوير دستكاري شده يا مخدوش باشد، كاري نادرست و فريبكارانه صورت گرفته است.
در سراسر جهان نسبت به ادعاي عينيگرايي ترديد و بدبيني وجود دارد. سئوالي كه غالباً مطرح ميشود اين است: روزنامهنگار چگونه ميتواند از رويدادها، سياستهاي روزنامه، منافع شركتها، منافع ملي، ارزشهاي اجتماعي، اصول شخصي و چيزهايي از اين دست فاصله بگيرد؟ مگر هر كس جهان را از ديد خود نمينگرد؟ مگر رسانهها و روزنامهنگاران ناچار نيستند در چارچوبي فعاليت كنند كه غالباً توسط صاحبان و گردانندگان رسانهها تعيين ميشود؟ معمولاً شاهديم روزنامهنگاراني كه از خطقرمزهاي نوشته و نانوشته ميگذرند در كشورهاي دموكراتيك از كار بيكار و در كشورهاي غير دموكراتيك بازداشت و زنداني ميشوند. البته تفاوت مهم اينجاست كه در كشورهاي دموكراتيك روزنامهها و رسانهها به دليل تخطي از هنجارهاي مورد انتظار تعطيل نميشوند، اما بسته شدن روزنامهها و لغو امتيازشان در كشورهاي غير دموكراتيك امري عادي است. اما با وجود گسترش دسترسي و محبوبيت اينترنت، معلوم نيست تا كي ميتوان اينگونه روشهاي قهرآميز را به كار گرفت.
مهار كردن سيل اطلاعات در عصر ديجيتال به صورت تكليفي هراسانگيز درآمده است. پديدههاي «وبكست»، «پادكست» و «WiFi» به مرزهاي فيزيكي محدود نميمانند و نميتوان آنها را با مسدود كردن به سادگي و به شكلي مؤثر كنترل كرد.
رسانه و مسئوليت
مفهوم «مسئوليت اجتماعي» از سالهاي دهه 1940 در ميان دانشگاهيان، روزنامهنگاران و منتقدان رسانهها مورد بحث بوده است. بايد به ياد داشت كه بيطرفي، آزادي مطبوعات و مسئوليت اجتماعي رسانهها موضوعاتي درهمتنيدهاند و احتمالاً جنجاليترين مباحث ارتباطات جمعي در دهههاي اخير را تشكيل دادهاند. هوادارن نظريه مسئوليت اجتماعي معتقدند روزنامهنگاران بايد تأثير گزارشهايشان را بر مخاطبان در نظر بگيرند و نسبت به ارزشهاي اجتماعي، اخلاقي، فرهنگي و عقايد خوانندگان، شنوندگان و بينندگان خود حساس باشند. ممكن است كسي بپرسد: «روزنامهنگاران چطور ميتوانند به هزاران نوع عقيده و ارزش آگاه باشند»؟ پاسخ اين است كه آنها نميتوانند همه چيز را بدانند ولي بايد تا حد امكان كسب آگاهي كنند و همواره از خود بپرسند يك داستان، كاريكاتور، تصوير يا گزارش مشخص بر بخشي خاص از مخاطبان «چه تأثيري دارد»؟ «روي چه كسي تأثير ميگذارد»؟ و «به چه بهايي»؟ به بيان ديگر روزنامهنگاران بايد درك اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي خود را ارتقاء دهند. آنها نه تنها تأمينكننده اخبار و اطلاعات، بلكه درعينحال ثبتكننده دوران ما هستند.
اكثر كشورهاي غير دموكراتيك برداشتي تمركزگرايانه از ارتباطات جمعي دارند. بر اساس اين برداشت از روزنامهنگاران انتظار ميرود در قبال آنچه مينويسند يا گزارش ميكنند مسئوليت اخلاقي و قانوني داشته باشند. به همين دليل در هر كشوري قواعد و مقرراتي هست كه بايد مراعات شود. اين مقررات معمولاً به «خط قرمز» تعبير ميشوند. يكي از دشواريهايي كه روزنامهنگاران، نويسندگان، برنامهسازان و هنرمندان در خاورميانه با آن روبرو هستند اين است كه اين خطوط قرمز به روشني تعريف نشدهاند و مدام تغيير ميكنند. در واقع امروز ممكن است چيزي مجاز يا غير مجاز تلقي شود و فردا برعكس!
رسانهها و دموكراسي
دموكراسي به مردم آگاه وابسته است و امروزه مردم براي به دست آوردن اخبار و اطلاعات درباره مسائل جامعه، كشور و جهان بيش از هميشه بايد به رسانههاي عمومي اتكا كنند. به طور كلي ميزان كارايي يك دموكراسي به ميزان آزادي و مسئوليتپذيري رسانههايش بستگي دارد.
البته هيچ ملتي در جهان كاملاً آزاد نيست و آزادي كامل مطبوعات نيز در هيچ كشوري وجود ندارد. آزادي يك مفهوم نسبي است و اين نسبيت درباره آزادي مطبوعات هم صدق ميكند. هر گونه آزادي، چه آزادي بيان، چه آزادي مذهب و چه آزادي مطبوعات، مفهوم خود را از جهتگيري اجتماعي ميگيرد. به بيان ديگر، رسانههاي جمعي هر كشور را نميتوان جدا از ساختارهاي موجود اقتصادي و سياسي در آن درنظر گرفت. «از تفاوتهاي بنيادين بين سيستمهاي دموكراتيك و اقتدارگرا اين است كه نظرات گوناگون در يك دموكراسي، دستكم به لحاظ نظري، امكان مطرح شدن (يا تحمل شدن) دارند، در حالي كه در نظامهاي اقتدارگرا هرگونه انتقاد از قدرت حاكم سركوب ميشود (يا تحمل نميشود)».
رسانهها و سانسور
سانسور دولتي و خودسانسوري در سراسر جهان، حتي در كشورهاي دموكراتيك وجود دارد. رسانههاي جمعي اغلب توسط دولتهاي حاكم به صورت عامدانه از پوشش دادن موضوعات مشخص منع ميشوند. ممكن است كسي بگويد دولتهايي كه ممنوعيتهاي كمتري بر آزاديهاي شخصي و آزادي مطبوعات تحميل ميكنند، نسبت به دولتهايي كه محدوديتهاي متعدد تحميل ميكنند واكنشي بازتر و منعطفتر به نظرات مخالف نشان ميدهند. از طرف ديگر ميتوان گفت اعمال محدوديت از سوي حكومت بر رسانهها، شهروندان را به سوي يافتن منابع خبري و اطلاعاتي جايگزين سوق ميدهد. از اين روست كه شهروندان در بيشتر موارد به سوي رسانههاي خارجي (بينالمللي) و به ويژه راديو، تلويزيون و اينترنت روي ميآورند. ماجرا اينجا تمام نميشود، بلكه نوعي سوءظن عمومي و بدگماني به رسانههاي داخلي –بهخصوص آنها كه متعلق به حكومت هستند- بين اغلب مردم رواج مييابد.
رسانهها و ادراكات
جالب است كه در ايالات متحده و به طور كلي دنياي غرب اين گرايش وجود دارد كه فلسفهها و كنشهاي رسانهاي را در كشورهاي در حال توسعه، مطابق با استانداردها و باورهاي مسيحي - يهودي تعبير كنند، بسنجند و قضاوت كنند. به عنوان نمونه كشورهاي غربي اصول و باورهاي مسلمانان را -كه يكپنجم جمعيت جهان هستند- رد ميكنند يا به آنها توجه نميكنند. اهالي خاورميانه و كشورهاي اسلامي نيز نظام رسانهاي غرب (آمريكا) را به همين شكل تعبير ميكنند. مثلاً منتقدان مدل غربي ممكن است ادعا كنند رسانههاي جمعي در كشورهاي صنعتي و توسعهيافته (مانند آمريكا، انگلستان و فرانسه) نميتوانند مسئوليتهاي اجتماعي را درنظر بگيرند. رسانههاي غربي به قصد جذب مخاطب و ارضاي اشتهاي سيريناپذيرشان براي كسب منفعت، به جامعه خود از طريق انتشار مطالب شورانگيزي كه با سكس، خشونت و هرزهنگاري پر شده است آسيب ميزنند.
رسانهها و دگرگوني
ماهواره، اينترنت و تكنولوژيهاي گوناگون ديجيتال خوشبختانه وضعيت سابق را كه در آن عمدتاً سيل يكطرفهاي از اطلاعات از سوي كشورهاي غربي به سوي ساير نقاط جهان جريان داشت تغيير دادهاند. امروزه بيشتر كشورهاي جهان، ميتوانند از طريق مجاري متنوع ارتباطي مانند راديو، تلويزيون ماهوارهاي و اينترنت به مخاطبان جهاني دسترسي داشته باشند. اين به راستي در تاريخ بشر بيسابقه است.
به عنوان نمونه، رسانههاي غربي در جريان جنگ آمريكا و انگليس در افغانستان و عراق حامل اصلي اطلاعات و اخبار نبودند. در واقع شبكه تلويزيوني پرطرفدار الجزيره كه در قطر استقرار دارد به يك بازيگر عمده تبديل شد. همچنين تلويزيونهاي ماهوارهاي جامجم، العالم و سحر كه در ايران مستقر هستند در كنار شبكههاي ديگري از مصر، اردن، كويت، سوريه، يمن، بحرين، تركيه، فلسطين، عربستان سعودي و جاهاي ديگر از طريق اينترنت و ماهواره به پوششي جهاني دست يافتند.
دنياي تازه و متفاوتي به وجود آمده است با هزاران فرصت تازه و هزاران مشكل بزرگ جهاني. مشكلاتي چون يأس فراگير، تبعيض، جنگ، قحطي و تضاد. تنها اميد براي رسيدن به آيندهاي بهتر و صلح نسبي در چنين فضايي اين است كه حقوق بشر، آزادي بيان، آزادي مطبوعات، توزيع عادلانه ثروت، دسترسي عمومي به آموزش و بهداشت و همكاريهاي بينالمللي از سوي همگان مورد توجه قرار گيرد.
آشكار است كه مرزهاي جغرافيايي دولت-ملتها ، دستكم براي اطلاعات و ارتباطات، بيمعني شده است. دولتها بيش از اين نميتوانند شهروندان خود را در تاريكي نگاه دارند. اخبار با سرعت نور انتشار مييابند و در فضاي اطراف كره زمين جريان دارند. در واقع يك راديوي ديجيتالي، يك ديش ماهوارهاي ديجيتالي، يك تلفن همراه ديجيتالي، يك كتاب ديجيتالي، يك كامپيوتر ديجيتالي يا حتي يك پيجر به هر كس در هر جا امكان دريافت فركانسها و تبديل آن به اطلاعات را ميدهد. در واقع تكنولوژيهاي ارتباطي مرزهاي مصنوعي را از ميان برده، رژيمهاي ديكتاتوري را به لرزه درآورده و ديوارهاي پنهانكاري را از ميان برداشتهاند. دنيا به سرعت درحال دگرگوني است، اميدواريم به سوي آيندهاي بهتر.
*پروفسور يحيي كماليپور رئيس دپارتمان ارتباطات و هنرهاي خلاقه دانشگاه پوردو ايالت ايندياناي آمريكا و سردبير Global Media Journal است.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: