نقش فنآوريهاي نوين ارتباطي در مديريت دموكراتيك جامعه
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[16 Aug 2004]
[ دكتر شمسالسادات زاهدي]
یکشنبه ۲۵ مرداد ۱۳۸۳
دكتر شمسالسادات زاهدي - استاد دانشكدة مديريت و حسابداري دانشگاه علامه طباطبايي
مقدمه
فنآوري پيامدي از خصيصة ابزارسازي انسان است. با نگاهي عميق به پيرامون و تعمقي درخور نسبت به خود و نسبت به غير، درمييابيم كه اساسيترين تفاوت ما با غير، همان ويژگي ابزارسازيِ ماست. بشر موجودي ابزارساز است و اين كار را در بلنداي تاريخ ادامه داده است. از تفكر و خلاقيت خويش مدد گرفته و در سيرِ تكامليِ حياتش از سادگي به پيچيدگي ميل كرده و در اين فرايند از تنوعِ خواصِ ابزارِ خوساخته بهره ستانده است. اين، سرنوشتِ مختوم انساني است، بيشينه طلب است و كوشنده، براي تصرف و تسلطِ بيشتر، از ظرفيتها و استعدادهاي دروني مايه ميگذارد و ماية فكري را با دستماية كاري درميآميزد و در اين مسير، براي كاملترشدن، نه تنها نميايستد، بلكه ميدَود، ميكوشد، ميپويد، آنگاه ميستاند و باز هم ميستاند و در پس هر ستاندني به كاستيهاي جديدش
پي ميبرد و باز ميطلبد و ميكوشد و ميگيرد و بازهم و بازهم …
در اين سيرِ پويندگي، هر شناختي بيابد و هر معرفتي كسب كند، از آن بهره ميگيرد، اگر چنين نكند، علم و معرفتش مفيد نخواهد بود و علمي كه كاربرد نداشته باشد فرصت چنداني براي ابراز وجود نخواهد يافت. كاربرد علم است كه انگيزة عالمتر شدن را ميآفريند و تصور دستيابي به نتايج مطلوب است كه شوقِ تلاش را ميافزايد و همين جاست كه فن يا تكنيك، كاربرد مييابد و براي تأمين نيازهاي انساني مورد استفاده قرار ميگيرد و فنآوري، مفهوم پيدا ميكند. به همين دليل، فنآوري مسير پيشرفت را ميپيمايد و از اين پيمايش نيز حَرَجي بر او نيست زيرا همزاد بشر است و هركجا اين باشد، او نيز هست. به قول يكي از صاحبنظران، نزاع با فنآوري، جنگ با طبيعت بشري است (McFarland, 254) . نگارنده نيز بر اين باور است كه فنآوري، در هر حال، راهِ خود را باز ميكند و در گوشه و كنار، و در عمق و سطح، آثار خود را ظاهر ميسازد.
همانطور كه فنآوري، متأثر از انسان است، بر او اثر هم ميگذارد و در نتيجة تقابل اين تأثير و تأثر، هر يك از ديگري رنگ ميگيرد و به ديگري شكل ميبخشد. بنابراين، فنآوري در همة آنچه به انسان مربوط ميشود، در تشكلهاي انساني، نظامهاي سازماني و اجتماعي وارد شده، وجود خود رااثبات و نقش خود را اِعمال ميكند و بنا به ضرورت، تغيير و تعديلهايي را متناسب با نوع و ماهيتِ خويش پديد ميآورد.
در اين نوشتار تأكيد ما بر فنآوري اطلاعات است كه در پگاه هزارة سوم و در سپيده دم قرن بيست و يكم آنچنان تند و پرشتاب پيشرفت كرده كه باورِ آن دشوار مينمايد. فنآوري اطلاعات، جهانگير شده و به تعميق سلطة خود بر جهان ادامه ميدهد بهطوري كه سازمانها و نظامهاي اجتماعي بدون بهكارگيريِ مظاهر و نمودهاي آن به سختي ميتوانند به حيات خود ادامه دهند.
به يمن پيشرفت فنآوري اطلاعات و گسترش دانش ارتباطات، امكان تبادلِ خودكار اطلاعات بين سازمانها و نظامهاي اجتماعي فراهم آمده و دسترسي به اطلاعات تسهيل شده است. فنآوري اطلاعات چونان ابزاري نيرومند در دست مديران و متخصصان قرار گرفته و هر مقدار از دانايي را كه بطلبند در اختيارشان قرار ميدهد و آنها را به آگاهيهاي مورد نياز تجهيز ميكند. در چنين فضايي، آگاهي از ماهيت و مكانيزم فنآوري اطلاعاتي و استفاده از قابليتهاي آن بسيار ضروري است. براي بقا در محيطي چنين پويا، متحوّل و سيّال، بايد به ابزارهاي هماهنگ با آن مجهز بود و دانش و آگاهيِ لازم را براي كار و فعاليت و زندگي، در چنين موقعيتي به دستآورد.
ظهور جامعة اطلاعاتي باعث شده است كه امكان پردازش اطلاعات، برقراري ارتباطات و كنترلِ كلية جنبههاي زندگي جامعه و رفتار اجتماعي فراهم شود (Beniger, 436). تمدن اطلاعات، ظهور كرده و فنآوري اطلاعات انقلاب عظيمي را در پهنة گيتي بهطور عام و در مجموعه وظايف مديريتي بهطور خاص بهوجود آورده است. مهمترين كاربردهاي فنآوري اطلاعات در برنامهريزي، كنترل و پيشبيني است. اجراي درست هر يك از اين وظايف، منوط به دستيابي به اطلاعات است و با فنآوري اطلاعات ميتوان اين پيش نياز را با كيفيت مناسب در اختيار مديران قرار داد تا آنها بتوانند وظايف خويش را به خوبي انجام دهند.
اطلاعات به عنوان منبع مفهومي
اطلاعات عبارت است از جريانهايي كه مجموعة داناييها را تغيير ميدهد، اين تغيير زماني اتفاق ميافتد كه يا مطلبي به مجموعة داناييها افزوده شود و يا تجديد ساختاري در آن بهوجود آيد (Schultze, 5). اطلاعات از مهمترين منابع هر سازمان و نظام اجتماعي است. مديران موظفاند منابع موجود يعني نيروي انساني، مواد اوليه، سرمايه و تجهيزات و اطلاعات را بهگونهاي با هم تركيب كنند كه بهترين استفادة ممكن از آنها بهعمل آيد. اگر نيروي انساني، مواد، سرمايه و تجهيزات را منابع فيزيكي بدانيم، اطلاعات در زمرة منابع مفهومي يك نظام بهشمار ميآيد. منابع فيزيكي بهوسيلة منابع مفهومي اداره ميشوند و از طريق سيستم مفهومي، اطلاعات مربوط به منابع فيزيكي، انعكاس مييابد. براي تلفيق منابع فيزيكي و منابع مفهومي ميتوان از فنآوري اطلاعات بهره گرفت. كانون اصلي توجه در فنآوري اطلاعات و سيستمهاي اطلاعاتي، مديريت دانش است. مديريت دانش عبارتاست از چالش كشف داناييهاي فردي و تبديل آن به يك موضوع اطلاعاتي به نحوي كه بتوان آن را در پايگاههاي اطلاعاتي ذخيره كرد، با ديگران مبادله نمود و در فرايند كارهاي روزمره به كارگرفت (Schultze, xi).
اطلاعات به عنوان ابزار كنترل
انقلاب كنترل از دهة آخر قرن نوزدهم شروع شد و تغييرات شديد آن با ايجاد فنآوري ميكروپروسسورها شتاب بيشتري يافت. انقلاب اطلاعات كه زمينهساز انقلاب كنترل شد، هم از ابعاد علمي و فرهنگي و هم از نظر مادي تأثيرات زيادي بر جامعه گذاشت. از نظر گسترة نفوذ و حجم اثراتش بر جامعه، انقلاب اطلاعات از اهميتي همانند انقلاب صنعتي در اين عصر برخوردار بوده است (Beniger, vi). اهميت اطلاعات در نظامهاي اجتماعي ناشي از اهميت كنترل در اين نظامهاست. ماهيت كلية سيستمهاي زنده با كنترل عجين است. زندگي، خود، كنترل را تداعي ميكند. در يك سلول، يك ارگانيسم، يك نظام اجتماعي و در هر سيستم هدفمند ديگر، كنترل صورت ميگيرد و اين كنترل با اطلاعات، ارتباط دارد (Ibid.) و اطلاعات، ابزار كنترل است.
ضرورت بهكارگيري فنآوريهاي اطلاعاتي
به علت افزايش روزافزون پيچيدگي كارها و فعاليتها، مديران و گردانندگان جوامع در سالهاي اخير به فنآوري اطلاعات توجه زيادي كردهاند. پيچيدگيهاي موجود در جوامع و محيطهاي كار، ناشي از تأثير عوامل اقتصادي، رقابت جهاني، پيشرفتهاي فنآوري، فشردگي زمان و محدوديتهاي اجتماعي است. سازمانها صرفنظر از وسعت و قلمرو فعاليتشان تحت تأثير عوامل اقتصادي قرار دارند. نمودهاي پيشرفت فنآوري از يكسو در ظواهر زندگي پديدار ميشوند و از سوي ديگر در نظامهاي كاري و توليدي رخ مينمايند. زمان، مفهوم ديگري يافته است، لحظهها ارزشمند شدهاند و كارها در محدودههاي زماني فشردهتري انجام ميشوند. به علاوه، سازمانها بايد به مسئوليتهاي اجتماعي خود نيز پاسخ گويند و با توجه به اثراتي كه از ابعاد اجتماعي وميزان هزينههاي احتمالي اجتماعي دارند تصميمگيري كنند. براي اين مهم، نياز به اطلاعات مفيدي دارند تا بتوانند تصميمات مناسبي را اتخاذ نمايند. جملگي اين عوامل در پيچيدگي روزافزون كارها دخالت دارند و در اين ميان نظامهاي اجتماعي نميتوانند با اكتفاكردن به وسايل و سازوكارهاي ديروز به نيازهاي امروز پاسخ گويند و لازم است كه به ابزار روز مجهز شوند.
براي ادامة حيات در دنياي پيچيدة امروز نياز به تغييرات اساسي در سازمانهاست. فنآوريهاي جديد اطلاعاتي ميتوانند از طريق ايجاد ساختارهاي نوين و وظايف سازماني جديد، به تحقق اين هدف كمك كنند (Cooper, 270).
نمودهايي از فنآوريهاي اطلاعاتي
برخي از فنآوريهايي كه بر فرايند كارها در دوران جديد اثر ميگذارند و ماهيت آنها را دگرگون ميسازند در جدول (1) نشان داده شدهاند.
اينترنت پديدة شگفت قرن، انقلاب مهمي در ارتباطات پديد آورده است. ويژگي عمدهاي كه در اينترنت وجود دارد و در ساير رسانهها ديده نميشود، بازخور و تعامل است. اينترنت مانند صنعت چاپ امكان ايجاد اطلاعات را براي عموم فراهم ميكند؛ مانند تلفن تبادل اطلاعات را امكانپذير ميسازد؛ مانند كتابها و نشريات، امكان يادگيري و خودآموزي را بهوجود ميآورد؛ مانند سينما و تلويزيون امكان سرگرمي را فراهم ميآورد و كلية اين كارها را بهطور همزمان نيز انجام ميدهد. اما ويژگي عمدة آن در داشتن بازخور و قابليت تعامل است كه سبب شخصي كردن ارتباطات ميگردد، (Selnow, 60). برخلاف ساير رسانههاي سنتي كه جريان اطلاعات را يكسويه برقرار ميكردند و به كمك آنان، شنوندگان و بينندگان، فقط اطلاعات را دريافت ميكردند، اينترنت به كاربران اجازه ميدهد كه نقش فعالي را برعهده گيرند و از اين طريق براي نيازهاي شخصي خود پاسخ بيابند.
مديريت نظامهاي اجتماعي
يكي از مهمترين وظايف مديران، كنترل است. منظور از كنترل، تضمين اجراي استراتژيها و تحقق هدفهاي تعيين شده است. در كنترل، آنچه هست، با آنچه بايد باشد مقايسه ميشود. در واقع در كنترل، وضع موجود با وضع مطلوب مقايسه شده و تفاضل آنها تجزيه و تحليل ميشود. يافتههاي حاصل از اين تجزيه و تحليل مجددا" در چرخة برنامهريزي وارد ميشود و سير، ادامه مييابد. مراحل كنترل عبارتند از تعيين معيارها، ارزيابي و مقايسه عملكردها با معيارها، تشخيص انحرافها و تجزيه و تحليل آنها و بالاخره انجام اقدامات اصلاحي. براي انجام كلية اين مراحل، نياز به اطلاعات است. كنترل، زماني مؤثر واقع ميشود كه اطلاعات مبنايي آن دقيق، واقعي ، به موقع، و قابل فهم بوده و به شيوة مناسب در اختيار استفادهكنندگان قرار گيرد. ابزارهاي كنترل در طول زمان تغييراتي پيدا كردهاند كه در اينجا به گونهاي اجمالي به اين ابزارها اشاره ميكنيم.
سير تطور ابزارهاي كنترل
ابزارهاي كنترل را ميتوان در چهار زمينة كلي عنوان كرد :
1) كنترل سنتي ؛ 2) كنترل كريزماتيك ؛ 3) كنترل بوروكراتيك ؛ و 4) كنترل اينفورماتيك
در ساختارهاي سنتي فئودالي ، كنترل از طريق سنت، ادراك و اعمال ميشد. مقامات كنترل به طور سنتي و موروثي به نسلهاي بعد منتقل ميگرديد و جامعه نيز اين نوع ساختار كنترلي را، چون سنت بود، ميپذيرفت و به آن گردن مينهاد.
در وضعيت كريزماتيك، كنترل از طريق رابطة بين رهبر و پيروان اعمال ميگرديد. در اين حالت، رهبران كريزما ، شيوة عمل را انتخاب ميكردند و پيروان نيز از آنها تبعيت مينمودند چون آنها را قبول داشتند.
در بوروكراسي، كنترل در ساختار سازماني تعبيه ميشد، ساختاري كه بر قانون و مقررات استوار بود و جنبة غيرشخصي داشت و تبعيت از آن الزامي بود.
در اينفوكراسي، كنترل از طريق نرمافزارها اعمال ميشود. مجموعة دانشها و آگاهيهاي تخصصي، بسيار رشد كرده است و اينفوكراسي ميتواند هر نوع اطلاعي را از طريق شبكههاي الكترونيكي به دست آورد، از سيستمهاي خبره استفاده كند و به كلية دانشهاي تخصصي و حرفهاي مجهز شود.
هماكنون ما در حال گذار به يك جامعة اطلاعاتي هستيم، جامعهاي كه بر سيستمهاي اطلاعاتي مبتني است. در چنين جامعهاي، كنترل، نه تنها كم نشده بلكه در همه جا به چشم ميخورد. تفاوت اساسي در اين است كه كنترل از طريق استفاده از فناوري اطلاعات اعمال ميشود (Snellen, 265). به اين ترتيب، كنترل همچنان به عنوان يكي از وظايف مهم مديريتي صورت ميگيرد اما مكانيزم آن تغيير پيدا كرده است.
كنترل از طريق فنآوري اطلاعاتي روزبهروز وسعت بيشتري مييابد. در بُعد سازماني، اين كنترل، صرفا" با ايجاد يكي دو واحد در چارت سازماني صورت نميپذيرد، بلكه در كلية ابعاد و جنبههاي كار و سازمان از جمله سياستها، فعاليتها، و فرايندهاي كار، اثر ميگذارد و منجر به ايجاد تغييراتي در آنها ميشود. اين تغييرات تا سطوح عملياتي نيز گسترش مييابد و بر هر آنچه در سازمان است تأثير ميگذارد. در بُعد اجتماعي، با روند روبهرشد فنآوري اطلاعاتي ، توان نظارتي حكومتها افزايش مييابد و اين توان نه تنها شهروندان بلكه ساير فعالان و بازيگران جامعه (مانند سازمانهاي خصوصي و غيردولتي) را نيز پوشش ميدهد. در واقع ميتوان گفت كه تفكيك قدرتهاي حكومتي يعني قواي اجرايي، تقنيني، و قضايي كه تضميني براي آزاديهاي فردي و مانعي براي قدرتمندشدن بيش از حد دولت بوده است، با ورود و معرفي فنآوري اطلاعاتي به عرصة زيست و كار انسان، در حال فرسايش است. فنآوري اطلاعاتي سبب يكپارچگي بيشتر دستگاههاي حكومتي شده و تفكيك قوا را حداقل بهطور بالقوه به مبارزه ميطلبد و در اين فرايند، چهارچوبهاي مشخص فعاليتها و وظايف دولتي و خصوصي به تدريج جاي خود را به همكاري و ائتلاف بين اين دو زمينه ميدهد و ايجاد هماهنگي از طريق اينفوكراسي جايگزين هماهنگيهاي معمول از طريق بوروكراسي ميشود (Snellen, 271). استفادة گسترده از فنآوريهاي اطلاعاتي، اين امكان را براي سازمانها فراهم ميآورد كه هر فعاليتي، چگونگي انجام آن، و زماني را كه براي آن اختصاص مييابد كنترل كنند. كلية فعاليتها تحت نظارت قرار ميگيرند و اطلاعات مربوط به آنها در پايگاههاي اطلاعاتي وسيع ذخيره ميشوند. اين موضوع، اطاعت و تبعيت را در پي خواهد داشت و كنترل را محقق خواهد ساخت. به كمك فنآوري اطلاعاتي، سازمان ميتواند تجارب خود را بر مبناي زمان وقوع آنها در پايگاههاي اطلاعاتي مستند سازد و فعاليتهاي خود را محك بزند و به محض اين كه انحرافي از محكها و معيارهاي معين رخ داد، اقدام لازم را براي رفع انحراف انجام دهد.
گرايشهاي نو در مديريت جامعه
گسترش فنآوري اطلاعاتي باعث ميشود كه از ماهيت بوروكراتيك مديريت جامعه كاسته شده و به سمت و سوي اينفوكراسي ميل كند. ساختار بوروكراتيك و كلية اجزاي آن توسعه يافته و متحول ميشوند تا توانايي پردازش اطلاعات و كنترل محيطهاي دروني و بيروني را افزايش دهند (Beniger , 391). براي بهكارگيري فنآوري اطلاعاتي و بهرهمندي از نتايج آن، بوروكراسي ناچار است خود را با آن تعديل كند و تغييرات اساسي را در خود بهوجود آورد.
برخي از صاحبنظران بر اين باورند كه با تعميم و بسط فنآوري اطلاعاتي، مباني دموكراسي در مديريت جامعه تضعيف ميشود، زيرا ماهيت فنآوري اطلاعاتي بيش از آن كه جهتگيري دموكراتيك داشته باشد گرايشهاي تكنوكراتيك دارد. به عنوان نمونه در كشور سوئيس كه مهد دموكراسي مستقيم است مكانيزمها و نهادهاي خاصي كه براي اين نوع دموكراسي ايجاد شدهاند از دخالتها و كنجكاويهاي اينترنت گلهمندند و در مقابل اين دخالتها مقاومت ميكنند. ظرفيت رو به رشد سيستمهاي اطلاعاتي در زمينة جمعآوري، ذخيرهسازي، تجزيه و تحليل و ارائه متنوع دادهها باعث ميشود كه فرايند سياستگذاري روز به روز سيستماتيكتر و عقلاييتر شود و از روشهاي گام به گام و تدريجي فاصله گيرد و بهطور خلاصه، تكنوكراتيككردن فرايندهاي تدوين و اجراي سياستها ممكن است بر دموكراتيك بودن و ظرفيت يادگيري آن اثر گذارد (Snellen, 18). از سوي ديگر، عدهاي بر اين باورند كه به كمك فنآوري اطلاعاتي ارزشهاي دموكراتيك (مانند تكثرگرايي، آزادي بيان، تشكل، قلم و …)، تقويت خواهد شد. به عنوان نمونه، در كشور هلند استفادة گسترده از اينترنت باعث شده است كه مردم بتوانند از مفاد قوانيني مطلع شوند كه اتحادية اروپا انتشار آنها را ممنوع اعلام كرده بود. البته مردم هلند اطلاعات مورد نياز خود را دربارة قوانين ممنوعه بهطور غيرمستقيم دريافت ميكنند. قضيه از اين قرار است كه كشور سوئد براي آزادي اطلاعات ارزش زيادي قائل است و زماني كه سوئد به اتحادية اروپا ملحق شد براي آزادي اطلاعات، به مبارزهاي جدي و اساسي پرداخت و اتحادية اروپا پذيرفت كه سوئد از آزادي اطلاعاتي بيشتري برخوردار باشد. لذا سوئديها به آزاديهايي دست يافتند كه هلنديها از آن محروم بودند. در حال حاضر نشريات سوئدي كلية اطلاعاتي را كه بهدست ميآورند در اينترنت وارد ميكنند و هلنديها نيز ميتوانند اطلاعات مورد نياز خود را كه قانون هلند اجازة دسترسي به آنها را نميدهد از اينترنت دريافت كنند (Snellen, 270). به قول سِلنو (Selnow, 58)، اينترنت ميتواند روح دموكراسي را تقويت كند.
به نظر نگارنده ، فنآوري اطلاعاتي ميتواند موقعيت دموكراتيك جامعه و مردم را تحكيم بخشند، منتها اين استحكام زماني ميسر ميشود كه اطلاعات از هر دو بُعد كمّي و كيفي در اختيار مردم قرار گيرد. منظور از بُعد كمّي، وجود اطلاعات فراوان و قابل دسترسي است و غرض از بُعد كيفي، اطلاعات شفاف و واقعي با تحليلهاي علمي و منطقي است. در چنين حالتي مردم نيز ميتوانند از گسترش فنآوري اطلاعاتي بهرهمند شوند. به قول يكي از صاحبنظران، شبكههاي ارتباطي، محملي براي مشاركت سياسي هستند (Coutard, 118). براي مثال، حكومت آمريكا زيرساختهاي اطلاعاتي گستردهاي را در سطح مملكت تدارك ديده كه امكان دسترسي كليه دانشآموزان مدارس را به اينترنت فراهم آورده است و بديهي است كه توزيع آگاهي در گسترهاي چنين وسيع، ميتواند زمينة مساعدي را براي پرورش جامعهاي آگاه فراهم آورد. بنا به گفتة نيكلاس لوهمان (Niklas Luhmann)، جامعة مدرن مجموعهاي از سيستمهاي اجتماعي است كه از زير سيستمهاي خاصي تشكيل شدهاند. هر يك از اين زيرسيستمها در عين اين كه بهطور متمايز و مجزا فعاليت ميكنند با يكديگر نيز در ارتباط و تعاملند. وي معتقد است كه سيستمهاي اجتماعي، سيستمهاي زاينده و مولدي هستند كه با رويدادها ، ساختارها، كُدها و برنامهها سروكار دارند و عامل اصلي در تمام آنها، ارتباطات است (Coutard, 242). در چنين محيطي، ادارة امور سازمانها با ابزارهاي قديمي و سياستهاي سنتي، ناممكن است و نيازمند مدلهاي جديدي براي سياستگذاري است.
در جهان ارتباطات، كنترل مستقيم جاي خود را به ابزارهاي غيرمستقيم مانند استانداردسازي و آموزش و پرورش ميدهد و بوروكراسي به سمت اينفوكراسي گرايش پيدا ميكند. اينفوكراسي نيز همانند بوروكراسي يك ابزار كنترل است، منتهي براي اين كه دموكراسي را تهديد نكند و آزادي مردم و ساير فعالان و نهادهاي موجود در جامعه را مخدوش نسازد لازم است كه در فرايندگذار به سمت و سوي جامعة متمدنتر اطلاعاتي، دموكراسي و نهادهاي آن از جمله رهبران سياسي، مديران جامعه، حقوق شهروندي مردم، با توسعة فنآوري اطلاعاتي همگام شوند تا آنها نيز بتوانند از آنچه در كشور ميگذرد مطلع گردند. دموكراسي نياز به شهروندان خوب و نهادهاي خوب دارد (Gronlund , 22). مردم بايد خودشان متقاضي دموكراسي باشند و واقعا" آن را طلب كنند، در غير اينصورت دموكراسي واقعي بهوجود نخواهد آمد. به قول لوئيس برانديز، "مردم بيحال و بيتفاوت، بزرگترين خطر براي آزادي به حساب ميآيند". اگر مردم به دنبال دستيابي به اطلاعات نباشند و يا سهم بيشتري را در ادارة امور نطلبند كاري از پيش نميرود. اگر مردم، آگاه و خواهان باشند امكان تحقق دموكراسي الكترونيكي (E-Democracy Technologies -ICTs) افزايش مييابد (Selnow, 59). در دموكراسي الكترونيكي مشاركت شهروندان افزايش مييابد. به كمك فنآوري اطلاعات و ارتباطات (Information & Communication) ، سياستمداران با شهروندان مرتبط ميشوند. شهروندان آگاه بهطور مستقيم با كاركنان دولت تماس ميگيرند و سياستمداران نيز روز به روز بيشتر بر قدرت تحليلي بوروكراسي كه بهوسيلة فنآوري اطلاعاتي افزايش يافته است تكيه ميكنند و در اين ميان نقش واسطهاي كاركنان دولت، متحولتر و كاملتر ميشود. اِسنلن (Snellen) ميگويد در اين زمان به تئوري سياسي جديدي نياز داريم كه به اين نقشهاي جديد نيز توجه نمايد و آنها را دربرگيرد (Cronlund, 26). واتسن و ماندي (Watson and Mundy)، دولت الكترونيكي را با دموكراسي الكترونيكي همراه كرده و بر دموكراسي به عنوان جزيي از عمليات روزمره تأكيد ميكنند (Ibid.). امروز جامعة مجازي (Virtual Society) در كنار جامعة واقعي وجود دارد و شبكه، محملي براي تبادل نظرهاي حرفهاي و اجتماعي براي بسياري از شهروندان شده كه بهوسيلة آن ميتوانند نظرات خود را ابراز نمايند.
فرايندهاي تصميمگيري در دموكراسي نقش تعيين كنندهاي دارند، زيرا بايد از طريق دموكراتيك عمل كرده و صرفا" به توليد تصميم اكتفا نكنند. به عبارت ديگر، فرايند تصميمگيري بايد دموكراتيك باشد. در اين زمينه، دستيابي مساوي مردم به اطلاعات و تداوم اين دستيابي، بسيار مهم است و در اينجاست كه فنآوري اطلاعات و ارتباطات نقش بسيار مهم و تعيين كنندهاي را ميتوانند اعمال نمايند. اطلاع، مبناي قدرت است و انحصار قدرت، از هر نوع كه باشد، در بلند مدت، تبعات منفي خود را نمايان ميسازد، هم به جامعه ضرر ميرساند و هم كل حاكميت را زير سؤال ميبرد. فنآوري اطلاعاتي ميتواند مانع اين خسارت شود و قدرت مبتني بر اطلاعات را در ردههاي مختلف جامعه توزيع كند.
الزامات اخلاقي
در عصر فنآوري اطلاعات، ضرورت ايجاد يك بنيان اخلاقي و اعتمادي قوي بين نهادهاي حكومتي و مردم به شدت احساس ميشود. براي تحكيم مباني اخلاقي و تعميق بنيان اعتماد بين سياستگذاران (يعني تدوين كنندگان سياستها و خطوط مشي)، سياستگذاران (يعني مجريان سياستها و خط مشيها)، و تأثيرپذيران از سياستها (يعني مردم و آحاد جامعه)، بايد مجدانه تلاش شود، به نحوي كه اولا" ، دستگاههاي حكومتي وظايف خود را در قبال جامعه با كيفيتي برتر انجام دهند و به مسئوليت جوابگويي خود واقف، پايبند، و عامل باشند و ثانيا" ، مردم اطمينان يابند كه اطلاعات مربوط به وضع و حال آنان محرمانه نگهداري ميشود و آبرو و حيثيت آنان به بازي گرفته نميشود و ثالثا" ، جريان اطلاعات، دوطرفه باشد و مردم نيز بتوانند اطلاعات مربوط به عملكرد دستگاهها را بهطور شفاف و واقعي دريافت كنند و تصويري مبتني بر واقعيت از اوضاع مملكت به دست آورند.
در بهرهگيري از مظاهر فنآوري اطلاعاتي بايد جانب ملاحظات اخلاقي رعايت شود و اين الزام، كلية طرفهاي درگير را تحت شمول آورد. يكي از نويسندگان پرسش مهمي را مطرح ميكند: آيا نميتوان محيط اينترنت را به همان طريق كه براي تجارت الكترونيكي امن شده براي دموكراسي الكترونيكي نيز امن كرد؟ (Clift, 31). در اين زمينه بايد پژوهشهاي جامع و چند جانبهاي صورت گيرد و براي پرسشهاي به ميان آمده پاسخهاي علمي و عملي تدارك شود.
برخي از افراد از امكانات فنآوري در دسترس خود سوء استفاده ميكنند. در تحقيقي كه در يك كشور اروپايي انجام شده، 59 درصد از پرسششوندگان كه در زمرة تصميمگيرندگان كليدي سازمانها بودند، اظهار كردند كه استفادة شخصي از اينترنت را در ساعات اداري كاملا" غيرقابل قبول ميدانند. يافتههاي يك پژوهش كه در كشور آمريكا انجام شده، حاكي از آن است كه بيش از 60 درصد از كاركنان در طول ساعات كاري به سايتهاي بيارتباط با وظايف كاري خود وارد ميشوند و بسياري از مديران نگران تأثير سوء اين كارها بر بهرهوري هستند (Keyes, 75). در هر حال چنانچه بنيانهاي اخلاقي استحكام يابند و كنترلهاي دروني تقويت شوند جلوي بسياري از خطاها و انحرافها گرفته ميشود و نياز چنداني به كنترلهاي بيروني پيش نخواهد آمد.
نتيجهگيري
پيشرفتهاي فنآوري اطلاعات، امكانات فراوان و بسيار كارآمدي را نويد ميدهد كه طلايههاي آن در آغاز قرن جديد به وضوح نمايان است. طبق آنچه در منشور اوكيناوا بهوسيلة هشت كشور بزرگ صنعتي متشكل از آمريكا، انگليس، روسيه، ژاپن، آلمان، ايتاليا، فرانسه و كانادا (گروه هشت)، به امضا رسيد، فنآوري اطلاعات به سرعت به عنوان عنصر حياتي رشد در جوامع مطرح ميشود و از طريق آن موقعيتهاي كلان اقتصادي و اجتماعي توسط همگان قابل توزيع و استفاده ميگردد. به كمك فنآوري اطلاعات، افراد و جوامع بشري استفادة بهتري از دانايي بهعمل ميآورند، و ميتوانند تلاشهاي خود را به گونهاي جهت دهند كه به قدرتمندكردن دموكراسي و افزايش شفافيت، ادارة حكومت با حفظ ارزشهاي انساني، ارتقاي حقوق بشر و افزايش تنوع فرهنگي و پاسداري از صلح و پايداري كمك كند (منشور اوكيناوا در جامعة اطلاعات جهاني ، 2).
تمدن اطلاعات ظهور كرده و در تمامي مظاهر زندگي نمود يافته است. انسان بيشينهطلب و كوشنده، به آنچه دارد قناعت نكرده و در پي افزايش دانايي و بسط سلطة خويش بر كلية موجوديتهاست، پس باز ميكوشد تا داشتههايش را توسعه بخشد. اين تلاش براي توسعه، اگر كاربري مناسب و بايسته داشته باشد زيبا و مبارك است، در غير اين صورت به احتمال بسيار زياد به آنتروپي و نيروي مخلّ تبديل ميشود. در واقع هرجا وسيله و هدف، جابهجا شوند، هدفهاي مجازي، هدف اصلي را از قلمرو نظر و ميدان عمل بيرون رانده و حاصلي جز اختلال و بينظمي در پي نخواهند داشت. فنآوري بايد با ساير اجزاي تشكيلدهندة نظام به نحوي موزون و هماهنگ در تعامل باشد (زاهدي، 145).
فنآوري اطلاعات در همة وظايف مديريتي وارد شده و به شدت ابراز وجود ميكند. امروز بدون دسترسي به فنآوري نوين اطلاعاتي و ارتباطي امكان ادارة واحدهاي بشري ميسر نيست. كنترل در زمرة مهمترين وظايف مديريتي است كه در عصر اطلاعات به صُور جديدي اعمال ميشود. در عصر جديد، كنترل، براي اين كه تعيّن پذيرد مَركَبِ جديدي را به خدمت ميگيرد و ابزارهاي نويني را مورد استفاده قرار ميدهد. به تدريج الكوريتم كنترل در نرمافزارها تعبيه ميشود و استفادة فشرده از فنآوري اطلاعاتي به سازمانها اين قدرت را تفويض ميكند كه هر فعاليتي را تحت نظارت قرار دهند و اطلاعات مربوط به آن را در پايگاههاي اطلاعاتي ذخيره سازند. اين تغييرات به ظهور اينفوكراسي منجر ميشود. كنترلهايي كه بهوسيلة ساختارهاي بوروكراتيك اعمال ميشد به تدريج به وسيلة زيرساختهاي اطلاعاتي اعمال ميشود. در چنين جامعهاي ساختارهاي بوروكراتيك و غير منعطف و مكانيكي روبه كمرنگ شدن ميگذارند. اينفوكراسي ساختارهاي منعطفتر و ارگانيكتري را با سطح بالايي از كنترل تركيب ميكند و بهتدريج جايگزين بوروكراسي ميشود و زمينه را براي پيادهسازي دموكراسي الكترونيكي مهيا ميسازد. در دموكراسي الكترونيكي كه به دانش حرفهاي و تخصصي مجهز است، هر نوع اطلاعي را از طريق شبكههاي الكترونيكي ميتوان بهدست آورد و به اين ترتيب، دموكراسي الكترونيكي با بهكارگيري فنآوري اطلاعاتي، از بوروكراسي، بسيار قويتر ميشود.
از طريق فنآوري شبكهاي و با جريان يافتن اطلاعات در سازمانها، ساختارها مسطحتر، منعطفتر و ارگانيكتر ميشوند اما كنترل همچنان صورت ميگيرد. در اين جا چند پرسش اساسي دربارة 1) گستره و عمق كنترل ، 2) درجة قابل قبول مغايرت از معيارها، و 3) چگونگي رفع مغايرتها و اصلاح انحرافها قابل طرح است. پاسخ اين پرسشها بايد در نرمافزارها تعبيه شده و در تار و پود اينفوكراسي تنيده شود. در اينجاست كه حد و مرز كنترل مشخص ميگردد. براي محدود كردن قدرت مطلقة اينفوكراسي و بهكارگيري معقول آن به عنوان ابزاري براي مديريت دموكراتيك جامعه، نياز به آموزش است. آگاهي سبب ايجاد توازن در قدرت ميشود. با جهاني كه تحت سيطرة فنآوري اطلاعات است بايد زبان مشترك ايجاد كرد وگرنه گُسست علمي و عملي بين ما و صاحبان علم و فنآوري روز به روز وسيعتر ميشود و نصيب ما عقبماندگي و سقوط به قهقرا خواهد بود. در دنياي پرشتاب ما، راهي جز يادگيري و تجهيز به علم و آگاهي و اعمال آموختهها در عمل وجود ندارد. در عصر فنآوري اطلاعات ، ما نيز بايد بكوشيم تا بهگونهاي آگاهانه و مدبرانه از اين ابزار مديريتي، بهره ستانيم و بدون اينكه در چنبرة تسلط آن گرفتار آييم، مهارش را در دست گيريم و در جهت منافع كل جامعه، از داشتههايش برداشت كنيم، برداشتي موزون به نحوي كه به موازنة قدرت بين مردم و حاكميت خللي وارد نيايد و تلاش معقولي در جهت مديريت دموكراتيك جامعه باشد.
در پايان بيمناسبت نيست كه به نظر يكي از نويسندگان اشاره كنيم كه ميگويد: "فنآوري اطلاعات به دولتها اجازه ميدهد به جاي اين كه درِ خانة ما را بزنند و از ما سؤال كنند به آساني از بُرج مراقبت خود ما را نظاره و كنترل نمايند " (Hood, 458). اما نگارندة اين نوشتار معتقد است كه بايد براي اين بُرج مراقبت، دو كليد ساخت و كليد دومش را به دست مردم سپرد. دارندگان كليد، خود مراقب يكديگر خواهند بود تا پاي از گليم خويش بيرون ننهند. مديريت دموكراتيك جامعه نيز در گرو اين آداب دانيهاست.
در اينجا بيمناسبت نيست به كتاب معروف جرج اورول به نام "1984" اشاره شود كه در سال 1949 به رشتة تحرير درآورد و وضعيت جهان را براي سال 1984 طي داستاني تخيلي پيشبيني كرد. در بخشي از كتاب به تله اسكرينهاي وسيع و قدرتمندي اشاره كرده كه هر آنچه شهروندان انجام دهند در آن منعكس ميشود و كوچكترين حركات و حتي نحوة تفكر آنان نيز قابل كنترل ميگردد. براي گريز از اين كنترل شديد، شهروندان تلاش ميكنند در مكانهايي قرار گيرند كه از قلمرو رادار دستگاه در امان بمانند و لحظاتي را به راحتي به تفكر و عمل بپردازند.
فهرست منابع
الف : فارسي
1ـ اورول، جورج، "1984" ، ترجمه تهران ،
انتشارات
2ـ زاهدي، شمسالسادات ، "تجزيه و تحليل و طراحي سيستمها، مباني سيستمهاي اطلاعاتي مديريت" ، انتشارات دانشگاه علامه طباطبايي، تهران، چاپ سوم ، 1380 .
3ـ منشور اوكيناوا در جامعة اطلاعات جهاني، "روزنامة همشهري ويژة انفورماتيك" ، چهارشنبه 10 مرداد 1380 .
ب : خارجي
4- Beniger, James, R. “The Control Revolution, Technological and Economic Origins of the Information Society”, Harvard University Press, Massachusetts, 1986.
5- Clift, Steven, “An Internet of Democracy”, Association for Computing Machinery, Communications of the ACM; New York, Nov. 2000.
6- Cooper, Randolph B., Information Technology Development Creativity: A Case Study of Attempted Radical Change, “MIS Quarterly”, Volume 24, No.2, June 2000.
7- Coutard, Olivier, “The Governance of Large Technical Systems”, Routledge, London, U.K., 1999.
8- Grounlund, Ake, “Democracy in An IT-Framed Society”, Association for Computing Machinery, Communications of the ACM, New York, Jan. 2001.
9- Hood, C., Informatization and Public Administration Trends, in Snellen and Van de Donk, “Public Administration in An Information Age”, 1998.
10- Keyes, Jessica, “Internet Management”, Auerbach Publications, New York, USA, 2000.
11- McFarland, Dalton E., “The Managerial Imperatives, The Age of Macromanagement”, Cambridge, Mass., USA, 1986.
12- Schultze, Ulrike, A confessional Account of An Elhongraphy About Knowledge Work, “MIS Quarterly”, volume 24, NO. 1, March 2000.
13- Selnow, Gary, “The Internet: The soul of Democracy”, Vital Speeches of the Day; New York, Nov. 1, 2000.
13- Snellen, I. TH. M. and W. Van de Donk, “Public Administration In An Information Age”, IOS Press, Amsterdam, Netherlands, 1998.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
منبع: ايران و جامعه اطلاعاتي