آينده دمکراسی در ايران
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[26 Jan 2004]
[ محمدحسين اديب]
آينده دمكراسي در ايران الف: 1- فرض
كنيم محافظهكاران داوطلبانه از اعمال محدوديت براي حركت جامعه ايران به
سمت دمكراسي بيشتر دست بردارند و در ساخت اجتماعي ايران اين ذهنيت شكل گيرد
كه هيچ مانع سياسي براي كسب دمكراسي بيشتر در عرصه عمومي وجود ندارد، در
چنين حالتي چه اتفاق خواهد افتاد؟ 2- آمريكا آزمايشهاي اتمي را متوقف كرده
است علت اصلي توقف آزمايشهاي اتمي امكان آزمايش اتمي مجازي در كامپيوتر
است. در كامپيوتر ميتوان به صورت مجازي انفجارات اتمي را انجام داد و همه
آثار آن را مطالعه كرد. 3- هدف اين مقاله اين است كه آثار حذف محافظهكاران
از عرصه سياسي ايران و تأثير آن را بر دمكراسي به صورت مجازي بررسي كند. ب
– 1- ساخت سياسي نميتواند دمكراتيكتر از ساخت اجتماعي باشد. لذا ميزان
دمكراتيك بودن ساخت سياسي رابطه يك به يك با ميزان دمكراتيك بودن ساخت
اجتماعي دارد . 2- سؤال شاخص و اصلي اين است كه ساخت اجتماعي ايران به چه
ميزان دمكراتيك است و اگر همه محدوديتها حذف شود جامعه ايران به چه ميزان
ظرفيت و استعداد دمكراتيكتر بودن دارد؟ 3- به مطايبه ميگويند ايرانيان
اگر 3 نفر باشند بحث سياسي ميكنند، اگر 4 نفر باشند حزب تشكيل ميدهند،
اگر پنج نفر باشند انشعاب ميكنند و اگر شش نفر باشند بلافاصله 7 موضع
سياسي اختيار ميكنند. هر چند در اين مطايبه اغراق وجود دارد اما به هر سو
بخشي از واقعيت را نشان ميدهد. ميزان تفاهم در گروههاي سياسي ايران بسيار
ضعيف ارزيابي ميشود. 4- در بين چهرههاي شاخص محافظه كار و اصلاح طلب ،
حتي دو نفر نيستند كه مثل هم بيانديشند، هر كس فهم خويش از مسائل سياسي را
دارد كه به صورت قابل تشخيص با ديگري متفاوت است. ناديده گرفتن اختلاف در
ديدگاه حتي در بين اعضاي يك جناح نديده گرفتن جريان پيچيده واقعيت است. 5-
حتي يك چهره سياسي نيز در طول زمان ثابت نميانديشد. بدنه جناح اصلاح طلب
همان كساني هستند كه سفارت آمريكا را اشتغال كردند. آيا عباس عبدي امروز
همانسان ميانديشد كه به هنگام اشتغال سفارت آمريكا. بنابراين سابقه و
گذشته يك فرد ملاك مناسبي براي داوري در باب ديدگاه امروز او نيست . 6-
بدنه اصلاح طلبان امروز ، همان كساني هستند كه در دهه 1360 از گونه اي
اقتصاد سوسياليستي حمايت ميكردند و امروز نوعاً به طرفداران اقتصاد بازار
پيوستهاند . آيا ستاريفر رئيس سازمان برنامه كه با قاطعيت از اقتصاد
بازار دفاع ميكند همان كسي نيست كه تندترين دفاعيات را از اقتصاد متمركز
دولتي انجام ميداد؟ 7- ميزان تعامل فكري در بين گروههاي سياسي ايران بسيار
ضعيف ارزيابي ميشود نگارنده به ياد نميآورد كه حتي يك نفر از چهرههاي
شاخص دوجناح در موضعگيري آشكار به ديدگاه مخالفين خود پيوسته باشد. اساساً
پذيرش آشكار ديدگاه مخالف و اعتراف به اشتباه در بين شخصيتهاي سياسي ايران
ضد ارزش تلقي ميشود . 8- بر بنياد نكات فوق ساخت سياسي ايران سه ويژگي
شاخص دارد: الف- ميزان تفاهم در يك جريان سياسي واحد (با هر گرايش) بسيار
ضعيف ارزيابي ميشود. ب- ميزان تعامل فكري بين جريان سياسي مختلف با يكديگر
نادر و نحيف است. ج- ثبات سياسي در انديشه يك شخصيت سياسي نيز كمرنگ است.
9- سه نكته فوق سبب ميشود تا در صورت رهاسازي ساخت سياسي ايران به حال خود
به سرعت تنازعات حزبي جايگزين وضعيت موجود شود و بيثباتي سياسي اولين
نتيجه آن است . 10- مردم ايران به شدت شيفته دمكراسياند اما سلوك دمكراسي
ندارند و بدون سلوك دموكراتيك ، دمكراسي تحقق پذير نيست. در شرايط فقدان
سلوك دمكراتيك در ساخت اجتماعي و بالتبع در احزاب سياسي، ساخت سياسي ايران
اگر به حال خود رها شود به سرعت به سمت اعتراض با صداي گوشخراش خواهد رفت .
استراتژي اعتراض با صداي گوشخراش ، به بيثباتي سياسي منجر ميشود. 11-
حركت به سمت فضاي بازتر سياسي سبب ميشود تا احزاب متعدد تشكيل شود ولي
كمرنگ بودن سلوك دمكراسي در ساخت اجتماعي سبب ميگردد تا احزاب ايجاد شده
طول عمر محدودي داشته و سريعاً احزاب جديد به انشعاب و اختلاف كشيده شود.
12- هويتهاي قومي كه بدنه جمعيت را در استانهاي مرزي تشكيل ميدهند در
صورت واگذاركردن ساخت سياسي ايران به طبيعت خود سريعاً جو عمومي را در دست
گرفته و طبيعتي شبيه عراق ايجاد خواهد شد. به هر سو حداقل 40 درصد مردم
ايران زبان مادري آنها فارسي نيست و وجود گونهاي احساس تبعيض در هويتهاي
قومي استانهاي مرزي، وضعيتي ايجاد ميكند كه هسته اصلي و شاكله دمكراسي در
ايران را به جاي رقابت بين احزاب و جريانات سياسي به رقابت بين قوميتهاي
مخلتف تبديل ميكند يا حداقل رقابت بين قوميتهاي مختلف حالت غالبتري
خواهد داشت تا رقابت بين جريانات سياسي مختلف. 13- رقابت بين قوميتهاي
مختلف در شرايط فقدان تعامل فكري بين احزاب سياسي و در شرايط فقدان سلوك
دمكراتيك حتي در درون يك حزب سياسي برجسته تر خواهد كرد. 14-
تشديدرقابتبين قوميتهاي مختلف سبب ميشود تا سرمايهگذاري در استانهاي
مرزي فوقالعاده كاهش يابد و كاهش شديد سرمايهگذاري روند توسعه ناموزون
كشور را تشديد ميكند. قوميتهاي محلي كه ابتدا احساس ميكنند با بيان
مطالبات قومي، به توسعه استان خود بيشتر ياري ميدهند با كاهش
سرمايهگذاري، پس از 5 تا ده سال احساس ميكنند كه در مجموع چيز چنداني
نصيب آنها نشده است. ساخت اجتماعي 1- ساخت اجتماعي ايران رفتار سلبي دارد و
نه ايجابي، مردم ميدانند چه نميخواهند اما اگر از اين مرحله عبور ميكنند
در اين كه چه ميخواهند اختلافات گستردهاي وجود دارد. 2- رأي به خاتمي در
دوم خرداد 1376، رأي به خاتمي نبود. رأي مردم در دوم خرداد 1376 يك يورش
بيشكل بود به وضع موجود، يك رأي سلبي بود . اصلاحطلبان اين رأي را ايجابي
تفسير كردند و تصور كردند كه رأي دوم خرداد رأي به جناح اصلاح طلب بود. 3-
مرم با گرايشات سياسي متفاوت در يك چيز يا يكديگر مشترك بودند و آن ضرورت
تغيير بود. 4- هر كس اميد وار بود اصلاحات به نتايج مورد نظر او منجر شود و
چون چنين امري اتفاق نيفتاد همه به نقطه صفر مرزي بازگشته است. جامعه ايران
در شرايطي شبيه قبل از دوم خرداد 1376 قرار دارد. همه انتظار تحول مهمي را
دارند . 5- در وضع موجود نحوه عملكرد محافظه كاران همه را متحد كرده است.
محافظهكاران يك ويژگي شاخص دارند كه كمتر گروه سياسي به اين سطح از
توانايي ميتواند دست يابد. محافظه كاران استعداد و ظرفيت دارند تا همه را
عليه خود متحد و نه كه متحد بسيج كنند و در صورتي كه اين عامل وحدت بخش
داوطلبانه كنار برود، اختلافات تازه آغاز ميشود. بروز اختلاف بين گروههاي
ضد محافظه كار، بسيار شكننده و بعضاً فلج كنند، خواهد بود. 6- رهاسازي ساخت
سياسي ايران به حال خودعراق ديگري ميسازد و نه سوئيس و انگلستان ديگري. 7-
مردم ايران از تبديل شدن ايران به عراق ديگري به شدت ارزيابي دارند اما
نحوه عملكرد محافظهكاران كه باعث تشديد برخورد سلبي در مردم ميشود سبب
شده تا مردم متوجه نتايج نهايي آلترنانيو جانشين نشوند. 8- عملكرد محافظه
كاران با تشديد برخورد سلبي، اجازه نميدهد تا افكار عمومي ساخت سياسي
ايران را واقعبينانه ارزيابي كند. 9- گروههاي سياسي خارج از كشور عرصه
سياسي ايران را بگونهاي ارزيابي ميكنند كه ظاهراً مردم ايران دمكراتيك
ترين مردم دنيا هستند و تنها مشكل به ساخت سياسي ايران مربوط ميشود اين
گروهها كمرگ بودن سلوك دمكراتيك در ساخت اجتامعي ايران را در تحليلهاي خود
نديده ميگيرند و همه مشكلات پيش روي جامعه ايران در حركت به سمت دمكراسي
بيشتر را به دولت نسبت ميدهند و اين گونهاي موج سواري است . گروههاي
سياسي خارج از كشور به مردم ايران باج ميدهند و آنها را بسيار دمكراتيكتر
از آنچه كه هستند تصوير ميكنند مردم ايران به درجات مختلف با دمكراسي غربي
مشكل دارند. 10- عملكرد محافظهكاران امكان چنين موج سواري را هم براي
گروههاي سياسي خارج كشور تمهديد كرده و هم براي اصلاحطلبان داخلي.
استراتژي اصلاح طلبان بر يك نكته قرار دارد اين گروه سياسي با بد نشان دادن
عملكرد محافظه كاران خوبي خود را نتيجه ميگيرد. در حالي كه از اين مقدمه
(بد نشان دادن محافظه كاران) اين نتيجه يعني خوب بودن اصلاح طلبان نتيجه
نميشود. اصلاح طلبان موج سواري ميكنند. 11- قبل از هر حركت به سمت فضاي
بازتر سياسي در ايران ابتدا بايد فضاي سياسي كشور را بهداشتي كرد. فضاي
سياسي ايران ويروسي است. فضاي سياسي ايران امكان موج سواري را به احزاب
ميدهد. ابتدا بايد امكان موج سواري را خنثي كرد. ابتدا بايد فضايي فراهم
كرد كه هر گروه سياسي بر اساس عملكرد خود ونه ميزان بد بودن حريف ارزيابي
شود. 12- اگر جامعه ايران به حال خود رها شود در شرق آن افغانستان ديگري
ساخته ميشود (كه تا بخشي از مركز ايران ادامه مييابد) و در شمال و غرب و
بخشي از مركز عراق ديگري، اين را همه نيك به خاطر داشته باشند. 13- ميزان
حاكميت دولت در شرق ايران در همين وضعيت موجود نيز نسبي است نگارنده
مشاهدات كساني را به خاطر ميآورد كه جزء اولين سري كساني بودند كه كمكهاي
ارسالي به بم را حمل ميكردند. و غارت اينها به صورت گروهي!؟ در جاده
بوسيله اشرار به صورت آشكار ، علني و صريح تكان دهنده بوده است . 14- تضعيف
دولت مركزي در نواحي شرقي كشور وضعيت پيچيدهاي ايجاد خواهد كرد. و به هر
سو بخشي از ايران افغانيزه شده است و در هر نوع حركت جامعه ايران به سمت
دمكراسي بيشتر بايد بگونهاي عمل شود كه اين حالت حداقل تشديد نشود و
جغرافياي آن گسترش نيابد . 15- در صورتي كه در عراق امنيت برقرار نشود در
استانهاي غربي ايران ضريب امنيت كاهش خواهد يافت. در صورتي كه عراق در
آينده در بيثباتي سياسي فرد رود و حالتي شبيه افغانستان پيدا كند، اين امر
بر سراسر نواحي غربي ايران تأثير خواهد داشت و ضرورت دولتي متقدر در ايران
را بيش از پيش تقويم خواهد كرد. 16- اما در صورتي كه عراق و افغانستان
بتوانند طي 3 سال آينده، امنيت مطلوبي در كشور خود ايجاد كنند اين نكته
درشكل نظام سياسي ايران تأثير خواهد داشت و كاهش اقتدار دولت مركزي در
ايران توجيه بيشتري خواهد داشت. آينده ساخت سياسي ايران از جمله به وضعيت
دو كشور عراق و افغانستان وابستگي عميقي خواهد داشت. عراق و افغانستان
نيرومند و با امنيت بالا امكان تحقق دمكراسي بيشتري را براي ايران تمهيد
كند و عراق و افغانستان بيثبات استانهاي مرزي غربي و شرقي ايران را در وضع
دشواري قرار مي دهد و اين الگوي سياسي كل كشور را تحت تأثير خواهد گرفت.
مجلس 1- اگر ايران به عضويت WTO پذيرفته شود مجلس ايران چه ويژگيهايي
خواهد داشت؟ 2- اگر ايران ضوابط عضويت در WTO را بپذيرد مجلس حق دارد تنها
در 5 حوزه قانون تصويب كند الف- آموزش، ب - بهداشت ، ج- دفاع و امنيت ملي،
د- فرهنگ، هـ.- محيط زيست ميشود حداكثر 5 مورد ديگر را نيز به آن اضافه
كرد. اما عمده مواردي كه در صورت عضويت در WTO، مجلس در آن باب حق
قانونگذاري دارد بين 5 تا ده مورد است و در غير اين ده مورد مجلس نقشي
تشريفاتي دارد . 3- افكار عمومي مردم ايران اساساً نقش مجلس در آينده ايران
را اينگونه ارزيابي نميكند. مردم انتظار دارند در انتخابات شركت كنند و
نمايندگان خود را انتخاب كنند و سپس اين نمايندگان همه مطالبات مردم را به
قانون تبديل كنند. در حالي كه بيش از 90 درصد مطالبات مردم با ضوابط عضويت
ايران در WTO مغايرت دارد. 4- مردم نوعاً دمكراسي موج دومي ميخواهند. در
حال حاضر امكان تحقق دمكراسي پارلماني به سبك گذشته ديگر در هيچ كشوري وجود
ندارد . 5-در دنياي امروز دمكراسي ديجيتال جايگزين دمكراسي پارلماني شده
است . در ايران در اينترنت هر روز انتخابات برگزار ميشود اينترنت با 3/3
ميليون نفر كاربر در ايران امروز به مهم ترين كانون دمكراسي تبديل شده است.
اينترنت دادگاهي است كه هيأت منصفه آن 3/3 ميليون كاربران اينترنتي كشور
هستند . 6- بدنه مردم مجلسي ميخواهند كه مانع عضويت ايران در WTO ميشود.
7-گروههاي سياسي خارج از كشور با ناديده گرفتن اين مطلب، موج سواري
ميكنند . 8- اگر كليه محدوديتها براي انتخاب نمايندگان مجلس حذف شود و
مجلسي تشكيل شود بر اساس رأي واقعي مردم ايران،اين مجلس جز در ده مورد چه
كار بيشتري ميتواند انجام دهد؟ 9- واقعيت اين است كه در وضع موجود بسياري
از وظايف مجالس پارلماني به نهادهاي بينالمللي و فرا ملي واگذاشته است و
البته اين نهادهاي فراملي نيز به كفايت دمكراتيك نيستند . 10- آنجا كه بايد
دمكراسي بيشتر را طلب كرد نهادهاي فراملي است كه جايگزين نهادهاي ملي
دمكراتيك شده است و تلويزيونهاي لوسانجلس اساساً نسبت به اين بحث
بيتوجهاند. 11- فروش هزار شركت بزرگ عضو بورس بينالملل در سال 2002
ميلادي 14000 ميليارد دلار بوده است و كل صادرات جهاني در همين سال تنها
7000 ميليارد دلار بوده است. حرف آخر را هزار شركت بزرگ عضو بورس بينالملل
ميزنند و مردم جهان سوم و يا ايران كه سرنوشت آنها عمدتاً بوسيله اين هزار
شركت تعيين ميشود تا چه ميزان ميتوانند بر اين نهادهاي فراملي تأثير گذار
باشند؟ 11- نهادهاي موج سومي كه پيامد WTO هستند بايد دمكراتيك باشند كه
نيستند و تلويزيون لوسآنجلسي اين امر را كاملاً ناديده ميگيرند. دولت
مطلوب اگر معدل افكار عمومي ايران را مبنا قرار دهيم دولت مطلوب از منظر
افكار عمومي مردم ايران احتمالاً بايد داراي 3 ويژگي باشد . الف – مصداق
دولت رفاه باشد . ب – مصداق دولت مقتدر باشد د – آزادي خواه و دمكراتيك
باشد . دولت رفاه 1- با درآمد ريالي ناشي از فروش نفت تنها ميتوان هزينه
استخراج نفت، اقساط وام خارجي، آموزش و دفاع را پرداخت كرد و ديگر هيچ
(نگاه كنيد به مقاله نگارنده تحت عنوان نقد اكبر گنجي در سايت
WWW.TEHRANECONOMIST . COM). 2- بر بنياد نكته فوق تحقق دولت رفاه در ايران
به كمك درآمدهاي نفتي غير ممكن است مردم ايران اگر دولت رفاه ميخواهند
بايد ماليات بپردازند . 3- بدنه مردم ايران تصور ميكنند به كمك درآمدهاي
نفتي امكان دارد كه به همه مطالبات اقتصادي آنها پاسخ مساعد داده شود و اگر
پاسخ مساعد داده نميشود به سبب فساد و حيف و ميل درآمدهاي نفتي است . مردم
متوجه قلت درآمدهاي نفتي نيستند و بيش از 90 درصد نميدانند با درآمد ريالي
ناشي از فروش نفت تنها در 4 حوزه دولت ميتواند دخالت كند . ب – مردم ايران
به شدت شيفته آزادياند اما از دولت متقدر ارزيابي مثبت دارند و اين نكته
بسيار ظريفي است . تمايل مردم ايران به آزادي به معناي گريز از مفهوم دولت
مقتدر نيست. مردم براي ايران در حوزه اقتصاد دولت متقدر حداكثري (رفاه)
ميخواهند كه به گردش يک قلم به مطالبات اقتصادي مردم پاسخ مساعد بدهد.
مردم در حوزه اقتصاد تمايل دارند دولت دخالت حداكثري كرده و مشكلات آنان را
حل كند. ج- در جامعه ايران بيم از حاكميت روند رو به كاهش دارد اما كاهش
بيم از حاكميت بايد با احترام به قانون جايگزين شود به عبارت ديگر به نسبي
كه بيم از حاكميت كاهش مييابد بايد احترام به قانون افزايش يابد و در غير
اين صورت جامعه به سمت هرج و مرج ميرود. طي شش سال گذشته به نسبي كه بيم
از حاكميت كاهش يافته است احترام به قانون به همان نسبت افزايش نيافته است
و در صورتي كه اين وضعيت و روند براي بيشتر از سه سال ديگر تداوم يابد
طلايههاي هرج و مرج در افق پديدار خواهد شد. بر اين بنياد ميل مردم ايران
به آزادي (كه بسيار جدي است) نظر به اينكه با تمايل (احترام به قانون)
همپايه نيست پارادوكسي ايجاد ميكند و اين پارادوكس را تلويزيونهاي
لوسآنجلس در تحليلهاي سياسي خود نديده ميگيرند . ماحصل 1- اگر دولتي
دمكراتيك باشد اما مصداق دولت رفاه نباشد مطلوب مردم ايران نيست . 2- اگر
دولتي مقتدر نباشد با ذهنيت جامعه ايران تصادم دارد . 3- دولت «مقتدر
حداكثري مداخلهگر رفاهي» با دولت «دمكراتيك» تعارض دارد و مردم ايران به
اين تعارض مظاهر عميقي از كم توجهي نشان ميدهند. ميزان قدرت دولت 1- بر
بنياد نكات فوق، دولت با در آمد نفتي در 4 حوزه ميتواند دخالت كند لذا خود
به خود هزاران حوزه از دخالت دولت مصون ميماند. اگر دمكراسي را تز دولت
حداقل در اقتصاد و سياست تعريف كنيم در عمل در حوزه اقتصاد، دولت ايران به
سبب قلت درآمدهاي نفتي ديگر نميتواند حداكثري باشد. 2- امكان ندارد دولت
در حوزه اقتصاد حداقلي باشد و در حوزه سياست حداكثري، به ميزاني كه دولت در
اقتصاد حداقليتر شد قدرت مانور آن در حوزه سياست كمرنگ تر ميشود 3- نظر
به اينكه ساليانه 8/1 ميليون نفر به سن 24 سالگي و اشتغال ميرسند و نظر به
ثابت بودن درآمدهاي نفتي طي 20 سال اخير ، سال به سال نقش دولت در اقتصاد
كمرنگ تر ميشود. به عبارت ديگر كاهش تدريجي نقش دولت در اقتصاد به طور
اتوماتيك حركت به سمت دولت حداقلي در سياست را تسهيل ميكند. 4- استاندار
يكي از استانهاي مركزي ايران در جلسهاي كه نگارنده حضور داشت گفت دولت
توانايي خود را براي اعمال قانون از دست داده است. استاندار گلايه داشت كه
دستورات او را اجرا نميكنند و اين امر به قدري شدت يافته است كه از
پيگيري بسياري از امور نظريه بينتيجه بودن بعضاً صرف نظر ميكند. 5- كدام
دولت با كدام حوزه اقتدار را در حوزه سياست ميخواهيم حداقليتر كنيم؟
دولتي كه يكي از استاندارهاي كشور ميزان توانايي اعمال مديريت آن را در بند
بالا توضيح داد؟ 6- حقوقي كه كارمندان دولت دريافت ميكنند قادر به تأمين
زندگي آنها نيست و بسياري از كارمندان با حقوق دريافتي ده روز از 30 روز يك
ماه را هم نميتوانند طي كنند. قلت حقوقهاي دريافتي باعث شده تا حرف شنوي
كارمندان دولت بسيار كاهش يابد . كارمندان دولت روحيه كاري ندارند و نظر به
تأمين نشدن زندگيشان با حقوق دريافتي، با جديت، علاقه و انگيزه كار
نميكنند. فقدان انگيزه و نداشتن روحيه كاري سبب ميشود تا اموراداری
پيگيري لازم نشود. تقريباً هيچ كس در امور اداري قبول مسئوليت نميكند
مسئوليت گريزي اولين شاخصه بوركراسي دولتي ايران است . اين امر توانايي
دولت را براي اعمال مديريت تضعيف كرده است . 7- نظر به اينكه مردم در
مراجعه به وزارتخانههاي دولتي، احساس ميكنند سوبسيد چنداني وجود ندارد در
انتقاد از كارمندان دولتي محتاطانه عمل نميكنند و به سادگي دولت را زير
رگبار انتقاد ميگيرند رفتار مردم با نوع كارمندان دولتي با انتقاد، نيش و
نوش طنز و مطايبه همراه است . اين امر اقتدار دولت را تضعيف ميكند. 8-
بعضاً برنامه هايي از تلويوزيون پخش ميشود كه كارمند دولت را به مثابه
كساني نشان ميدهد كه به افلاس مالي رسيدهاند. اين امر، احترام عمومي نسبت
به كارمندان دولت را كمرنگ ميكند. 9- مدير كل يكي از ادارات دولتي به
نگارنده مي گفت در اداره او، اگر يك نامه به شش امضاء نياز داشته باشدو يكي
از شش نفر فوق «نه» بگويد، سيستم در بيش از 70 درصد مورد بگونهاي نيست كه
بتواند از اين «نه» عبور كند. در حالي كه در گذشته رئيس واحد حرف آخر را
ميزد و در سلسله مراتب اداري افرادي كه درمقابل سلسله مراتب متابعت
نميكردند به سادگي حذف ميشوند. گونهاي خانخاني اداري و ملوك الطوايفي
اداري رو به رشد ارزيابي مي شود . 10- اقتدار رؤساي واحدهاي اداري رو به
افول ارزيابي ميشود. 11- مقاومت پنهان و غير آشكار در مقابل دستورات رؤساي
واحدهاي رو به رشد ارزيابي ميشود. 12- انگيزه كارمندان دولت براي كار
اداري رو به افول است. 13- مقاومت و اعتراض در برخورد مردم با ادارات دولتي
رو به رشد است . 14- بدنه افكار عمومي معتقد است كه كشور مديريت نميشود
بلكه اداره امور ميشود به عبارت ديگر نظام مديريتي كشور دچار بحران
مشروعيت در ساخت اجتماعي است . 15- مردم در برنامههاي تلويوزيوني، وزراء و
مسئولين را زير رگبار انتقاد ميگيرند . تلويزيون تنها «بيادبيها» را حذف
ميكند. اين امر اعتبار دولت را به شدت در افكار عمومي خدشهدار ميكند.
16- آيا حركت دولت به سمت دمكراسي بيشتر به معناي اين است كه باقيمانده نيم
بند اقتدار دولت نيز كمرنگتر شود؟ حركت به سمت دمكراسي در ارتباط با ميزان
اقتدار مديران دولتي در اعمال مديريت به چه معناست؟ 17- آيا اقتداري براي
مديران دولتي باقي مانده است كه بخواهند بخشي از آن را توزيع مجدد كنند؟
اگر روند كاهش اقتدار مديران دولتي طي 5 سال آينده مشابه پنج سال گذشته
باشد در پايان 5 سال ، اعمال مديريت در وزارتخانههاي دولتي شكننده خواهد
بود. 18- ارتباط مؤلفههاي فوق با دمكراسي در ايران را چگونه ميتوان
تئوريزه كرد؟ اقتدار دولت 1- اقتدار دولت رو به افول است و اين فرايندي است
كه از سال 1368 با رياست جمهوري رفسنجاني آغاز شده است و همچنان نيز اين
اقتدار رو به افول ادامه دارد . 2- روند رو به افول اقتدار دولت عليرغم
محدوديتهايي كه محافظه كاران در مسير تحقق دمكراسي بيشتر اعمال ميكنند
همچنان ادامه دارد. به عبارت ديگر محدوديتهاي محافظه كاران، مانع تداوم اين
فرايند نيست . 3- سؤال شاخص اين است كه اين روند تا چه زماني ميتواند
ادامه يابد و ارتباط اين روند با بحث دمكراسي در ايران چگونه تئوريزه
ميشود . فضاي سياسي 1- فضاي سياسي ايران در مجموع از دوم خرداد 1376 تا
كنون به چه سمتي حركت ميكند؟ 2- در مجموع و عليرغم نوسانات فضاي سياسي
ايران از دوم خرداد 1376 تاكنون به سمت بازتر شدن حركت ميكند. 3- فضاي
سياسي امروز عليرغم همه بگير و ببندها بسيار بازتر از اوج آزادي مطبوعاتي
در دوره اول رياست جمهوري خاتمي است . 4- خطوط قرمزي كه در فضاي سياسي
امروز ايران غير قابل عبور اعلام شده است تنها سه مورد است، جز در سه مورد
، در ديگر حوزهها انتقاد كننده با مشكلي روبرو نميشود. 5- به هنگام رياست
جمهوري خاتمي در دوم خرداد خطوط قرمز در دهها حوزه بود و تقليل آن امروز به
سه حوزه گواه بازتر شدن فضاي سياسي ايران است . 6- در مجموع كنترلهاي سياسي
رو به افول ارزيابي ميشود. 7-در مجموع كنترل فرهنگي رو به افول مشاهده مي
شود. 8- نكته پنج و شش در فضايي اتفاق افتاده است كه محدوديتهاي
محافظهكاران همچنان استمرار داشته است . 9- محافظه كاران رفتاري دو رويه
دارند و اين نكته ايست كه تحليلگران تلويزيونهاي لوسآنجلسي قادر به درك
آن نيستند . 10- استراتژي نظام در بازترين فضاي سياسي ايران دو گام به جلو
و يك گام به عقب است. اصلاح طلبان از خطوط قرمزي عبور ميكنند و پيش
ميروند و اينكه تا كجا ميشود پيش رفت از قبيل تعيين نميشود، سپس محافظه
كاران دخالت ميكنند و اصلاح طلبان را وادار به عقب نشيني ميكنند اما در
مجموع نقطه جديدي كه اصلاح طلبان پس از عقب نشيني مستقر ميشوند همان نقطه
سابق نيست، به عبارت ديگر در مجموع پس از هر چالشي از يك سري از خطوط قرمز
عبور شده است و اين نكته بسيار ظريفي است كه در موارد بسيار ناديده گرفته
ميشود . ماحصل كلام يك جمله است عليرغم همه بگير و ببندها فضاي سياسي
ايران به صورت آرام رو به بازتر شدن است. 11- اما سرعت بازتر شدن فضاي
سياسي جامعه مورد پذيرش اكثريت مردم نيست و از سرعت كند آن ناراضياند در
مجموع بگير و ببندها باعث ميشود تا مردم حس نكنند فضا بازتر شده است، در
حالي كه با هر چالشي جامعه ايران از يك سري از خطوط قرمز براي هميشه عبور
كرده است . 12- در مجموع استراتژي دو گام به جلو و يك گام به عقب سبب
ميشود تا مردم دو گام به جلو را فراموش كنند و تنها يك گام به عقب را در
ياد نگهدارند اين استراتژي در مجموع حركت جامعه به سمت فضاي باز سياسي را
دچار بحران مشروعيت كرده است . 13- به خصوص ايرانيان خارج از كشور يك گام
به عقب را مساوي با توقف كامل اصلاحات در ايران ارزيابي ميكنند ( به سبب
عدم حضور در داخل كشور). مقايسه با منطقه 1- ساخت اجتماعي ايران يكي از
دمكراتيك ترين ساختارهاي اجتماعي خاور ميانه است. 2- ايران تنها كشور خاور
ميانه است كه چانهزني براي دمكراسي بيشتر در آن به مسئله روز كشور تبديل
شده است و اين نكته بسيار مثبتي است چرا كه ساختار اين چانهزني دمكراتيك و
مدني است در هيچ كدام از كشورهاي خاور ميانه چانهزني براي دمكراسي بيشتر
اينسان در دستور روز قرار ندارد و اينسان نيز مدني و دمكراتيك نيست. الف-
در اينكه ساخت اجتماعي ايران دمكراتيك تر از ساخت سياسي است ترديدي وجود
ندارد. ب- در اينكه ساخت سياسي ايران به سمت دمكراسي بيشتر حركت ميكند نيز
بر بنياد مؤلفههاي فوق ترديدي وجود ندارد. ج- در اينكه جامعه ايران به حجم
بيشتري از دمكراسي نيز احتياج دارد قاعدتاً نبايد ترديدي وجود داشته باشد.
د- اما در باب سرعت حركت ايران به سمت دمكراسي بيشتر ترديد و تحليل وجود
دارد سؤال شاخص اين است حركت جامعه ايران به سمت دمكراسي بيشتر بايد چگونه
تعيين شود و آيا سرعت موجود مناسب است؟ هـ - آيا اگر سرعت عبور جامعه ايران
به سمت دمكراسي طي 5 سال آينده نيز مثل 6 سال گذشته باشد در 5 سال آينده
دمكراسي موجود از هاضمه جامعه ايران عبور خواهد كرد و از نقطهاي به بعد
حركت به سمت دمكراسي بيشتر نظر به عدم رشد متناسب احترام به قانون به جاي
بيم از حاكميت با حركت به سمت هرج و مرج مساوي خواهد بود؟ و- فعال كردن
احساسات خام در ساخت اجتماعي تحت عنوان پاسخ به مطالبات مردمي به سود هيچ
كس نيست و اين امر يعني فعال كردن احساسات خام در ساخت اجتماعي جوهره، اصلي
حركت بسياري از گروههاي سياسي را تشكيل ميدهد و اين در مجموع باعث حركت
جامعه ايران به سمت دمكراسي بيشتر نخواهد شد . حرف آخر 1- جامعه ايران به
سمت دمكراسي ديجيتالي پيش ميرود در وضع موجود با 3/3 ميليون نفر كاربر
اينترنتي كه به زودي به5 ميليون نفر ميرسد دادگاهي تمهيد ميشود كه هيأت
منصفه آن همه شهرونداني هستند كه به اينترنت دسترسي دارند با اينترنت هر
روز در ايران انتخابات برگزار ميشود كه شركت كننده آن 3/3 ميليون نفراند.
2- مهمترين مانع شموليت عام يافتن اينترنت در ايران، سرعت پائين اينترنت
است هفته گذشته اينترنت پر سرعت در ايران پا گرفت آيا پا گرفتن اينترنت پر
سرعت كمتراز انتخابات مجلس در حركت ايران به سمت دمكراسي ديجيتالي مؤثر
است. 3- ايران به سمت گونهاي دمكراسي ديجيتالي پيش ميرود كه هيأت منصفه
آن همه شهروندان اين مملكتند! 4- عصر انديشيدن ذيل سر مشق دمكراسي پارلماني
به پايان رسيده است، دمكراسي ديجيتالي دارد جايگزين دمكراسي اينترنتي اصلاح
طلبانه ميشود.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
منبع: روزنامه مردم سالاری