دموكراسي و تكنولوژي
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[22 Jul 2004]
[ نويسنده: كن هيرشكوپ مترجم: رضا مريدي]
تغيير اجتماعي بدون تغيير در مناسبات اجتماعي ـ بدون درد، رويارويي، احساس گناه و فداكاري كه لازمه تغيير در مناسبات اجتماعي است و آرزوي ديرينهي شاخهي خاصي از انديشهي سوسيال ـ دموكراتيك و سوسياليستي بوده است.
همواره كساني هستند كه ميپندارند زندگي اجتماعي را با توجه كارآمدتر در منابع موجود، با ادارهي عقلاييتر اقتصاد و حكومت يا با رها كردن «پيشرفت» در انجام فرآيند خود، ميتوان متحول كرد. در اين سناريوها هيچ زورآزمايي و هيچ باختي وجود ندارد؛ زيرا تغيير، از بيرون از حوزهي خود مناسبات اجتماعي يعني از علوم، جامعهشناسي، يا دين، سرچشمه ميگيرد. در اواخر سدهي بيستم، جهان «بيروح» ماشينآلات و تكنولوژي، مسووليت درمان بيماريهاي اجتماعي را بيآنكه به كسي آسيب برساند بر عهده گرفته است. پشتيبانان تحولات تكنولوژيك دعوي اجراي آرمانهاي اجتماعي طرح شده از سوي تندروهاي سياسي را دارند و قول ميدهند كه ميتوانند اين آرمانها را بدون تغيير وضعيت سياسي موجود پياده كنند. چنين ديدگاههاي شگفتانگيز دورهي پس از جنگ كه بر پيشرفت تكنولوژي تكيه كرده است، تمايل دارد تا بر ريشهكن كردن فقر، نويد غذاي ارزان (مانند «انقلاب سبز»)، كالاهاي مصرفي ارزان، شيوهي زندگي راحتتر، دستمزدهاي بالاي قابل اطمينان متمركز شود. ولي با پيدايش گونههاي نوين «تكنولوژي اطلاعات»، شرط و شروطهايي مطرح شدهاند. نوآوريهاي فني در پردازش و رساندن اطلاعات به عنوان عاملي اصلي نه تنها با تجديد ساختار اقتصادي بلكه با تحولات زندگي سياسي هم پيوند يافته است و رونق بيشتر و دموكراسي گستردهتري را در آن واحد نويد ميدهد. از نيوت گينگريچ تا ال گور معاون رئيس جمهور ايالات متحده آمريكا، از بنياد پيشگام الكترونيك تا طرفداران نه چندان زياد و آنارشيستهاي رايانهاي و فمينيستها اشكال جديد ارتباطات و تجهيزات كامپيوتري قابل حمل به مثابه ابزارهاي سياسي و اجتماعي دموكراتيكتر انگاشته شدهاند. يك شهروند سدهي بيست و يكم با يك كامپيوتر شخصي و يك مودم به عنوان سخنگوي خود چنان از دموكراسي برخوردار خواهد شد كه به سادگي براي نسلهاي پيشتري كه تحت ستم و بيحقوق [اجتماعي] بودند قابل تصور نيست.
تكنولوژيهاي تودهگير؟
اين تكنولوژيهاي اطلاعاتي جديد چه هستند؟ براي اين بحث، دو رشتهي مهم را براي تحولات تكنولوژيك دو دههي گذشته بايد در نظر گرفت. رشتهي نخست عبارت است از اختراع و تكامل «كامپيوتر شخصي» و نرمافزارهاي مربوط به آن ـ در واقع، كامپيوتري با قدرت پردازش و حافظهاي گسترده كه براي استفادهي تودهي مردم (در خانه يا محل كار) طراحي شده و به مثابهي يك اسباب خانه قابل خريداري است. ميزان تكامل فني موجود در كامپيوتر شخصي (كه در اينجا شامل كامپيوترهاي كوچك ساخته شده از سوي اپل مكينتاش هم ميشود) براي همگان روشن است. يك فرد در حال حاضر با دسترسي به اين كامپيوتر كه خيلي گران هم نيست (گرانتر از ماشينشويي و ارزانتر از يك خودرو است) توان محاسباتي بيش از توان محاسباتي يك مؤسسهي تحقيقاتي بزرگ در سي سال پيش را در دست دارد. همراه با تكامل سختافزاري كامپيوتر شخصي، تكامل صنعتي نرمافزاري هم به جاي متخصصان براي استفاده از تودههاي مردم طراحي شده است.
اختراع «نمودارهاي دو بعدي» («زبان» نمادي سيستم اپل مكينتاش و ويندوز) و برنامههاي «آسان مصرف» كاربرد كامپيوتر را از نظر فني آسانتر كرده است كه يك دورهي كوتاه آموزش (كه طبعاً خود يك مهارت محسوب ميشود) براي مقدمات استفاده از آن كافي است.
همان طور كه زبان كامپيوتري بيشتر قابل دسترسي شده مسايل مورد «محاوره» كامپيوتر هم وسيعتر شده است. بازار اصلي كامپيوترهاي شخصي همچنان محل كار است و نه خانه و بسياري از مدلهاي آن (ولي نه تمام مدلها) بر پايهي اين بازار طراحي شدهاند. با اين وجود، چيزي كه زماني در واقعيت يك «صنعت اطلاعاتي سنگين» بود، اكنون به يك قلم كالاي مصرفي تبديل شده است كه در دسترس غيرمتخصصان قرار دارد. رشتهي دوم عبارت است از «انقلاب» در ارتباط از راه دور كه انتقال انواع جديد اطلاعات را در مقادير انبوه و با سرعت زيادي كه پيشتر باورنكردني بود، امكانپذير ساخته است. نمادهاي معروف اين تحول عبارتند از: ماشين فاكس، تلويزيون كابلي و اينترنت، اين نمادها با تحولات پيدرپي كامپيوتر، انتقال بلافاصلهي مقادير انبوه اطلاعات را در سراسر جهان عملاً فراهم آوردهاند و تعامل ميان دارندگان و كنترلكنندگان كامپيوترها را امكانپذير ساختهاند. در اين حالت، تبديل كميت به كيفيت بسيار ساده است: مقادير جديد اطلاعات به معناي انواع جديد اطلاعات است كه نه تنها اعداد و ارقام بلكه متنهاي پيچيده، تصويرها و صداها و نيز امكان همآهنگ كردن آنها را با هم دربردارد.
تحول در تكنولوژيهاي انتقال، شامل كابلگذاري و توسعه تكنولوژي سختافزاري بوده و موجب پيدايش صنعت نرمافزاري خاص خود شده است. در مجموع اين تكنولوژيها امكاناتي فراهم آوردهاند تا يك غيرمتخصص بتواند هم از كامپيوتري كه توان دستكاري متنها و تصاوير را دارد استفاده كند و هم با ديگر كامپيوترها در جهان تماس بگيرد. طبيعي است كه قدرتهاي اقتصادي گرايشي به توقف در اين مرحله ندارند. اين قدرتها مايل هستند تا خدمات كامپيوتري را با شبكهي تلويزيوني كابلي و تلفن پيوند دهند به گونهاي كه خانوادهي آينده، تمام مخابرات الكترونيكي خود با جهان خارج را از طريق يك رشته خدمات و بسيار سودمند به انجام رساند. باز هم طبيعي است كه تضاد اقتصادي شديدي در زمينهي شكل اين ادغام وجود دارد؛ زيرا در اين زمينه هم مانند ديگر حوزهها نياز به يك سيستم واحد مخابرات با هرج و مرج بازار در تضاد ميافتد.
نمونهي بسيار بارز يعني ميكروسافت را به عنوان پيشتار در زمينه توليد نرمافزاري كامپيوتر شخصي در نظر آوريم كه با وارد كردن ديگر توليدكنندگان كامپيوتر شخصي به شامل كردن برنامه ويندوز به عنوان بخشي از بستهي نرمافزاري اساسي، تسلط خود بر بازار را تضمين كرده بود. ولي هنگامي كه اين كامپيوترهاي شخصي به شبكه كامپيوتري وصل شدند، نرمافزارهاي ديگري كه به «شبكههاي خدماتي» جديد متصل بودند به كار گرفته شدند و ميكروسافت مجبور شد واكنشي تهاجمي از خود نشان دهد و شبكهي خدماتي و نرمافزار خاص خود را پيريزي كند. در يك نظام يكپارچه هر قدر هم كه مطلوب باشد، هيچ كس سهم بازار خود را فداي آن نخواهد كرد.
تاريخ اين تكنولوژي آشكار است و كسي دربارهي آن مناقشهاي ندارد: هم نرمافزاري و هم سختافزاري مرتبط با اينترنت در مؤسسات خصوصي و دولتياي تكامل يافتند كه تا حد زيادي به سرمايهگذاري وزارت دفاع ايالات متحده وابسته بودند، در حالي كه تكنولوژي كامپيوترهاي كوچك از سوي توليدكنندگان سختافزاري كوچكي تكامل يافت كه نياز جمعي به دست كاري و انتقال اطلاعات داشتند. هيچ كس انكار نميكند كه تكنولوژي اطلاعات اساساً در درون توسعهي گستردهي خدمات بازرگاني و تحول در سازماندهي توليد كه به «پسافورديسم» موسوم است، شكل گرفته است. تكنولوژيهاي جديد به عنوان خدمات عمومي طراحي نشده بودند؛ گرچه اينترنت براي خدمات «دولتي» طراحي شد. اين تكنولوژيها دستآورد پژوهشي و توسعهاي شركتهاي بزرگ يا دولتي ـ نظامي بوده و هستند. با اين وجود، نتيجهي نهايي چيزي است كه هيچ كس جز چند نويسندهي داستانهاي تخيلي پيشبيني نميكرد.
تكنولوژيهاي جديد در واقع كاربرد كامپيوتر را «عموميت» بخشيده و منابعي را كه تا پيش از آن جزء تكنولوژي «عالي» و گرانقيمت بودند كاملاً در دسترس قرار داده است. صنعت كامپيوتر شخصي تأكيد زيادي روي كامپيوترهايي با قدرت بالاتر از آن دارد كه مناسب «شهروند مصرفكننده» باشد؛ با اين همه حقيقت دارد كه كامپيوترهاي شخصي به حد اجناس قابل خريداري رسيدهاند و اين گرچه ميتواند گاه موجب خشم و عصبيت شود، به هر حال نرمافزارهاي جديد سواد كامپيوتري را تبديل به يك پديدهي تودهاي كرده است. استفاده از كامپيوترهاي شخصي و ارتباط از طريق شبكهي بينالمللي مخابرات نياز به منابع مالي فوقالعاده و مدرك دانشگاهي ندارد. دسترسي به اينترنت و منابع شخصي پردازش اگر همچنان محدود به اقليتي حتي در ميان ملتهاي ثروتمندتر است ولي به صورت يك واقعيت بالقوه براي اكثريت مردم چندين كشور درآمده است.
اما اين دسترسي به چيست؟ در حالي كه بسياري از امكانات تبليغ شده، بيپايان مينمايند، آنها را ميتوان به دو نوع اساسي ارتباطات تقسيم كرد. از يك سو، كامپيوترهاي شخصي است اعم از اينكه تواماً با اطلاعات ضبط شده بر ديسك فشرده، يا از طريق اينترنت به كار گرفته شوند، آن منابع اطلاعاتي و آموزشي را در دسترس قرار ميدهند كه قبلاً به اطلاعات كامپيوتري برگردانده شدهاند.
اين منابع ميتواند شامل متنها، صداها و تصويرها باشند و از جاذبترين ظرفيتهاي نوين ارتباطات ميتوان از توان ظرفيت دنبال كردن و يافتن انواع خاصي از اطلاعات نام برد، اعم از اينكه اينها اطلاعات گزارش يك مناظره، برنامهي حركت قطارها و يا نقشهي محله خاصي باشند. كامپيوتري كه به شبكه وصل شده باشد در واقعيت پايانهاي است كه به وسيلهي آن شخص ميتواند به «آرشيوهاي» كامپيوتري بسيار متنوعي دست يابد، يعني آرشيوهايي كه ميتوانند روزانه به هنگام شوند. از نظر دسترسي به اطلاعات، تبليغات داراي يك نقطه قوت است: تكنولوژيهاي جديد گويا يك جهش كوانتومي است.
دومين نوع خدمات عبارت از تعامل ميان افراد استفادهكننده است. ارتباط شبكهاي در ميان كامپيوترها، شكلگيري تدريجي شبكه روزافزوني از شبكهها امكان گونهي نويني از گفتوگوي نوشتاري را فراهم آورده است و در نازلترين شكل خود به صورت پست الكترونيكي درآمده است كه در سطح بينالمللي مبادلهي سريع نامهها را امكانپذير ميسازد كه در عصر پيشتر در شمار امتيازهاي اشراف شهرنشين قرار داشت. برخي انواع اصليتر آن موسوم به فهرست بحثها و بولتنها است كه صحنهاي را ايجاد ميكند كه پيوسته باز است و هر شخصي در صورت دسترسي به يك پايانه ميتواند در آن گفتوگوها مشاركت داشته باشد. اينها نيز از تمام امكاناتي كه در دهههاي پيشتر وجود داشت، هم سريعتر و هم بينالملليتر است.
ولي آخرين و از لحاظ تكنولوژي بارزترين گام شامل گفتوگوهاي «همزمان» است كه شركتكنندگان بيدرنگ روي پرده ظاهر ميشوند و پاسخ خود را هم بيدرنگ ميگيرند، اين پديده آيندهي نويني از انواع مخابرات را نشان ميدهد كه به مقياس زمان «شفاهي» در شكل به صورت نوشتاري و از لحاظ دامنه الكترونيكي است.
با توجه به تازگي آن به عنوان شكلي از ارتباطات، جاي شگفتي نيست كه بيشترين اظهارنظرها دربارهي آخرين شكل آن صورت پذيرفته است. امكان گفتوگو كه به طور سنتي نزديكترين شكل ارتباط است، در مقياس بينالمللي و با پنهان ماندن نام گفتوگوكنندگان صورت ميگيرد (زيرا گفتوگو كنندگان عملاً از نظر يكديگر نامرئي هستند). بر پايه ديدگاه شخصي هر فرد ميتواند [اقدامي] جسورانه و پيشتاز و يا جانشيني غمانگيز براي آناني تلقي شود كه گفتوگوهاي سنتي را بار اجتماعي سنگين ميانگارند. با اين وجود، تمام اشكال تعامل در يك جنبهي مهم تمايزپذير هستند:
آنها ميتوانند پايهاي براي جوامع موسوم به «جوامع مجازي» باشند يعني جوامعي كه بر مبادلهي پيامها در شبكه كامپيوتري پيريزي شدهاند. تا آنجا كه ميتوان گفت، شبكهي موجود شمار زيادي از اين جوامع را در خود جاي داده است كه دامنهي موضوع آنها از مسايل بسيار بچهگانه تا مسايل سياسي جدي را دربرميگيرد و روشن است كه توصيف جامعهي مزبور با صفت «مجازي» البته مبالغهآميز است. چون هنگامي كه بشريت مانع گفتار شفاهي را پشت سر گذاشت، يعني نگارش را ابداع كرد، بسياري از جوامع بر پايهي چيزي جدا از نزديكي فيزيكي پيريزي شدند. شبكههاي كامپيوتري در اين زمينه چيز نويي نميآفرينند، اگرچه سازماندهي و نگهداري آن آسانتر ميكنند.
دموكراسي بر خط؟
اعتبارنامهي دموكراتيك تكنولوژيهاي جديد در اين قابليتها استوار است كه يك شخص با يك كامپيوتر كوچك، دانش پايهاي از نرمافزار مربوطه و يك مودم خط تلفن، ميتواند پيامها، اطلاعات، تصويرها و صداها را به هر پايانهي بينالمللي ارسال و يا دريافت كند. امكاناتي كه بدين وسيله در پيش روي سازماندهي سياسي قرار ميگيرد و با كاربرد افسانهاي اطلاعات تكنولوژي از سوي ماركوس رهبر زاپاتيستها آشكار شد كه با ارسال قطعنامههاي خود به اينترنت، عملاً رسانههاي سنتي را دور زد.
بيشك تكنولوژيهاي جديد به مثابهي ابزارهاي سازماندهنده، بسيار قدرتمند هستند و موجب تسريع و تسهيل و ارزاني ارتباطات بينالمللي شده و امكان ارسال بولتنها و درخواست نامههاي بينالمللي را فراهم ميكنند به طوري كه شبكههاي تلفني قديم را از رده خارج ميكنند؛ ولي براي سازماندهي تكنولوژي، از لحاظ سياسي خنثي است؛ زيرا مردم هم به قدرتمندان و هم كساني كه ميكوشند در برابر آنها ايستادگي كنند به يكسان كمك ميكند. ادعاهاي سياسي واقعي در مورد تكنولوژيهاي جديد از اين باور مايه ميگيرند كه اين تكنولوژيها امكان دسترسي به اطلاعات و شكلي بينالمللي از تعامل را به وجود ميآورند كه از لحاظ سياسي خنثي نيست و ماهيتاً مردمسالارانه است؛ زيرا اگر مباحثات آگاهانه كه كم و بيش سدي بر آنها ايجاد نشده براي زندگي دموكراتيك حياتي است، تكنولوژياي هم كه اين فرآيند را تقويت ميكند ميتواند تنها به سود نيروهاي دموكراسي جريان پيدا كند.
به هر حال با توجه به شگفتيهاي مشتاقان تكنولوژيك، شخص احساس ميكند كه كه چيزي اين شگفتيها را دامن ميزند اين نيست كه اينترنت چه كارهايي ميتواند براي يك شهروند هوشيار و مسوول انجام دهد، بلكه به وجود آوردن فرصت خيرهكننده براي كساني است كه تمايلات شيطاني هرج و مرجطلبي دارند. تكنولوژي براي اينترنت در چارچوب يك سيستم نظامي فرماندهي و كنترل، طراحي شده كه بتواند در برابر حمله اتمي و هستهاي دوام آورد. دانشمندان با روشي به نام «انتقال بستهاي» راهي را براي ارائهي اطلاعات غيروابسته به تشكيلات ارتباطي مركزي پيدا كردند. اين به معناي آن است كه هيچ مركزي نيست كه (دست كم تاكنون) از آن نتوان شبكهي ارتباطات را كنترل و يا نظارت كرد، كما اينكه نوعي آزادي معين در برابر محدوديتهاي مركزي در خود سيستم كارسازي شده است. دومين موضوع شگفتانگيز از بيامنيتي به ظاهر دائمي تمام سيستمهاي متكي بر نرمافزار مايه ميگيرد؛ سازمانهاي بزرگ هر قدر هم كه تلاش كنند باز هم نميتوانند از نفوذ يك دستبرد زنندهي مصمم به سيستم خود جلوگيري كنند. بنياد پيشگام الكترونيك كه در پي حملهي سازمان يافته دولت به اين دستبردزنندهها ايجاد شد؛ براي حفظ اين آزادي اينترنت در برابر تجاوز شركتها و دولت فعاليت ميكند.
متخصصهاي اقتصاد سياسي كه گرايشهايي به چپ دارند، نسبت به سادهلوحي اين آنارشيستهاي رايانهاي آتي حساس بودهاند. آنها به ما خاطرنشان كردهاند كه سرچشمهي اين تكنولوژيها در قالب مجموعه صنعتي ـ نظامي ايالات متحده آمريكا نهفته است، اين كه تحقيق و توسعه در اين زمينه هرگز با هدفي جز مصارف نظامي و بازرگاني صورت نپذيرفته است. هر اندازه كه خود تحقيق شبكه دلگرم كننده باشد (كه سنت در دسترس گذاشتن رايگان نرمافزار آن را بارها و بارها از سوي مشتاقان تكنوكرات عنوان شده است) آن را بايد تحولي در حاشيهي تكنولوژي جديد قلمداد كرد كه بيشترين سهم آن بدون هيچ گونه شرمندگي به سازماندهي مجدد صنعت سرمايهداري و نگهداري كنترل و امنيت نظامي اختصاص دارد. كامپيوترهاي شخصي و شبكهها ممكن است تا حد بالايي در سياست مورد استفاده قرار گيرند؛ ولي شكل شبكه و ساختار تجهيزات كامپيوتري اساساً و بالاتر از همه بر پايهي نيازهاي شركتهاي سرمايهداري و دولت تعيين ميشود.
با توجه به پولي كه در ميان است، بعيد مينمايد كه جز اين باشد. هزينهي نسبتاً نازل كامپيوترهاي شخصي و مودمها، هزينههاي كلان تحقيق و توسعهي كامپيوتري و نيز پياده كردن و نگهداري شبكهي زيربنايي را پنهان ميكند. اين پول بايد از جايي تأمين شود، اين جا همان دولت فدرال و شركتهاي بزرگ (مانند اي تي اند. تي و آي. بي. ام) است كه به اين موضوع به عنوان سرمايهگذاري براي سود آينده و نه گسترش دموكراسي نگاه ميكند. روي هم رفته براي اين شركتها شيوهي جديد مخابرات به عنوان شيوهاي نو براي استثمار تلقي ميشود كه گونههاي نويني از كار و اشكال جديدي از نظارت را فراهم ميآورد (زيرا كامپيوتر ميتواند به دقت كار انجام شده را اندازهگيري كند) و كار در خانه را امكانپذير ميسازد كه صرفهجويي كلان را در مخارج بالاسري براي كارفرما در پي دارد.
تكنولوژي جديد حتي به مثابهي يك كالاي مصرفي، محدوديتهاي آشكاري دارد؛ زيرا در حالي كه مبالغ موضوع بحث در حد كالاهاي بسيار فني كلان نيستند، ناچيز هم نيستند و دلايل زيادي براي اين باور وجود دارد كه تكنولوژيهاي جديد به جاي گسترش دسترسي در جامعه، شكل نويني از آپارتايد ارتباطي را به وجود ميآورد. مادام كه منابع جديد باعث تحريك قدرت خلاقهي كساني كه وضع بهتري دارند ميشود، منابع قديمي اطلاعاتي (مانند كتابخانههاي عمومي) در جريان افول و يا خصوصي شدن قرار ميگيرند (مانند جايگزيني تلويزيون كابلي يا خبرپراكني سنتي). هنگامي كه دستمزد واقعي بيشتر مردم ثابت يا در حال كاهش است، نويد افزايش دسترسي به اطلاعات و ارتباطات در قبال مبلغي هر چند ناچيز نميتواند خيلي جذاب باشد.
به اين ترتيب محدوديتهاي آشكار در راه دسترسي به منابع جديد كامپيوتري و مخابراتي وجود دارد، و تا هنگامي كه تكنولوژيهاي جديد امتياز ويژهي جهان نظامي و شركتهاي بزرگ باقي بماند اوضاع گرايش به بدتر شدن و نه بهتر شدن خواهد داشت. علاوه بر اين، طراحي نرمافزار و سختافزار همچنان در جهت منافع صنعتي و نه نيازهاي سياستهاي دموكراتيك سوق خواهند يافت.
آيا اطلاعات قدرت است؟
اگرچه انتقادهاي متخصصان اقتصاد سياسي كاملاً به جاست؛ اما آنها از جهت ديگر يك نكته را ناديده ميگيرند؛ زيرا برداشت آشكار اين است كه اگر همه افراد بتوانند كم و بيش دسترسي يكساني به اين منابع جديد داشته باشند دستآورد حاصل حقيقتاً دموكراتيك خواهد بود. اطلاعات بيشتر و دسترسي آسانتر به آن موجب مطلعتر شدن شهروندان خواهد شد؛ يك شهروند مطلعتر با توجه به امكانات ارتباطي اينترنت ميتواند با اشكال گستردهتر و پيگيرانهتر مشاوره (مانند همهپرسي، مباحثات عمومي، مشاورهي الكترونيكي با موكلين) قدرت بيشتري اعمال كند.
اين معادله نقطه ضعف واقعي در بحثهاي سياسي دربارهي تكنولوژي جديد است. هيچ كس نميتواند شك كند كه دسترسي به اين تكنولوژيها به معناي دسترسي به منابع اطلاعاتي، امكان بحث و مشاورهي سريعتر و حتي بينالمللي است؛ ولي آيا مسألهي دموكراسيهاي ليبرال كمبود اطلاعات است و يا اين كه روشهاي رأيگيري بسيار پرزحمت هستند؟
من فكر نميكنم كه چنين باشد. چامسكي زماني خاطرنشان كرد كه نگرش از طريق ايدئولوژي دولت نه بر آموزش خاص و نه به دسترسي به بايگاني خاصي نيازمند است: اطلاعات آشكار و در دسترس عموم قرار دارند، تنها چيزي كه يك فرد به آن نياز داشت آن بود كه شكورزي كند و در پي كشف ريشهي واقعيتها برآيند. وجود اينترنت و كامپيوتر شخصي دسترسي به اطلاعات را گسترش ميدهد (و از لحاظ نظري «رأي دادن» را سادهتر و سريعتر ميكند) ولي از ابتدا هم ميشد گفت كه دسترسي به اطلاعات مسأله اصلي نيست.
البته وضعيتهاي زيادي وجود دارد كه در آنها دسترسي به اطلاعات يك مسأله است. به ويژه در جاهايي كه مسايل سياسي با مسايل علمي درهم آميختهاند. (مانند سؤال دربارهي آلودگي صنعتي، ايمني داروهاي تجاري و غيره)؛ ولي نابرابري اساسي در قدرت سياسي، ريشه در نابرابري دسترسي به اطلاعات ندارد: آناني كه حكومت ميكنند به دليل دانستن بيشتر حكومت نميكنند (چه بسا كه به رغم تظاهر خود كمتر بدانند)، بلكه چه بدانند كه چه كار كنند و چه ندانند، حكومت ميكنند. شركتهاي سرمايهداري ممكن است به خوبي اطلاعات را به نمايندگان سياسي و بوروكراتها ارايه كنند، ولي نفوذ آنها بر اين افراد «در تحليل نهايي» به كيفيت اطلاعات بستگي ندارد بلكه منوط ميشود به توان آنها براي حمايت و يا حمايت نكردن از طرحهاي دولت يا از گروههاي سياسي معين. نهادهاي تجاري خصوصي و شركاي شبه دولت آنها قدرت مالي و ساختارهاي مديريتي دارند؛ دولت نهادهاي قضايي دارد و ميتواند از قدرت قهري خود به هنگام ضرورت استفاده كند.
آنها قطعاً از دانش استفاده ميكنند و به دسترسي مستمر اطلاعات نياز دارند، ولي اين را نميتوان پايهي قدرت آنها به شمار آورد. پيدايش صنايع جديد كامپيوتر كه بر «پردازش شخصي» و نرمافزاري جديد تكيه دارد، اين موضوع را مغشوش كرده است. بيل گيتس تمثال اصلي اين نوع انباشت سرمايه، به صورت خركاري نمايان ميشود كه كارش گرفته است. گويا ثروت شخصي كلان و موقعيت مالياش دليل بر تخصص علمي ـ فني او است. ولي هر قدر خاستگاه بيل گيتس بر خركاري باشد، او مؤفق است؛ زيرا با تركيب مناسب حمايت مالي، كالايي كه مناسب تغييرات در فعاليتهاي تجاري است، توان وادار كردن بازار به شكل مورد نياز خود، به خوبي بر موج اخير ساختار مجدد سرمايهداري سوار شده است. حتي محصول اصلي گيتس يعني نرمافزار ويندوز كه نه اصيل و نه اساساً تحسينبرانگيز است، نسخهي رقيق شدهي سيستم بسيار بهتر مكينتاش است.
همين محدوديتها دربارهي رؤياهاي همه پرسيهاي بيپايان الكترونيك هم صدق ميكند. فقدان قدرت مردمي در توانايي تحميل به بازار به صورت مورد نياز خود در دموكراسيهاي ليبرال، هيچ ارتباطي با شمار دفعات رأي دادن مردم نداشته، بلكه ريشه در نفس برابر گرفتن قدرت مردمي با عمل رأي دادن دارد. با توجه به شكل و محدوديتهاي دولت سرمايهداري ليبرال، قدرت مردمي نه تنها از طريق رأيگيري صوري (براي گزينش نمايندگان و يا همهپرسي) بلكه همچنين به شكل تظاهرات سازمانيافته، اقدامات صنعتي، بايكوتها و مانند آنها اعمال ميشود. آناني كه افزايش كمي در رأيدهي را به مثابهي راه درمان بيماريهاي دموكراسي ميدانند به طور ضمني چنين ميگويند كه مشكل دموكراسي نه به واقعيتهاي سرمايهداري بلكه به واقعيت «نمايندگي» مربوط ميشود. اين واقعيت سرمايهداري است كه تضمين ميكند كه رأيگيري به تنهايي در بهترين حالت ميتواند استراتژي و سياست مشروع اتخاذ شده از سوي نخبگان باشد. اين فقدان لحظهاي قوهي تشخيص (يا نياز به يك منجي در عصر تاريكي) نبود كه موجب شد بسياري از افراد چپ خود را دربارهي امكانات دموكراتيك رسانههاي گروهي نو گول بزنند. باور به آنچه كه تكنولوژي ميتوانست انجام دهد به برداشت اساساً نادرست از ماهيت دولتهاي ليبرال سرمايهداري و قدرت سياسي در اواخر سدهي بيستم بستگي داشت. به اين ترتيب بسياري از اين افراد چپ پيشاپيش و حتي پيش از پيدايش كامپيوتر شخصي و اينترنت دربارهي يك معادلهي غيرموجه بين دانش و قدرت، زمينه ذهني داشتند. خردهگيريهاي دههي 1960 از «تكنوكراسي» به درستي منافع سياسي و اقتصادي آنهايي را كه مدعي بودند صرفاً سرمايهداري را به كارآمدترين راه ممكن اداره ميكنند آشكار ساخت. اين خردهگيريها علاوه بر اين گرايشي را به وجود آورد كه اقتدار علوم را به خودي خود به مثابه نمايي از اقتدار سياسي بينگارد. در دههي 1980 اين گرايش در چارچوب معادلهي «پسامدرن» بين علم و اقتدارگرايي شكوفا شد كه بر پايهي آن هر گونه ادعايي براي بيان صحت و سقم چيزها را بايد به مثابهي گام نخستين نزديك شدن به گولاگ تلقي كرد.
دولتها و شركتهاي سرمايهداري به يقين مخارج مالي بررسي و پژوهش را تأمين ميكنند و به آن وابسته هستند. ولي اين يكي از خصلتهاي بارز طبقهي حاكم سرمايهداري آن است كه ميتواند دستآوردهاي پژوهشي را بپذيرد و يا جلوي آن را بگيرد، همچنين توان آن را دارد كه بر پايهي نظر اعضاي خود آن دستآوردها را ناديده بگيرد و يا به كار بندد. دانش، علوم يا فرهنگ بنيان قدرت را تشكيل نميدهند بلكه ابزاري براي آن هستند و تنها ابزار آنها نيز نيستند. در يكي از سرمقالههاي پيشتر، يكي از مجلههاي فني جاهطلب به نام موندو 2000 ادعاي خود براي سروري را اعلام ميدارد «نخبگان اطلاعاتي پيشين در حال فروپاشي هستند» و مطمئن هستند كه خود چيزي پيشتاز را نمايندگي ميكند و به يقين نخبگان اطلاعاتي وجود دارند، آنها ممكن است كه گاه از هم فرو بپاشند؛ ولي آنها با نخبگان سياسي يا اقتصادي يكي نيستند ـ ما در جمهوري افلاطون زندگي نميكنيم. زيادهرويهاي فنپرستان ريشه در اين باور آنان دارد كه به محض آن كه اطلاعات در دسترس قرار گيرد قدرت سياسي سقوط ميكند يا شايد به دست شمار بيشتري از مردم ميافتد. ولي اطلاعات، پيشاپيش تا حد زيادي در دسترس بوده است و اگر قدرت به صورت متمركز مانده به آن دليل است كه اطلاعات هيچ گاه به تنهايي كافي نبوده است.
اطلاعات ممكن است براي كساني كافي به نظر رسد كه از لحاظ معيشت وابسته به توليد آن هستند. هانس ماگنوس انزنس برگر نويسنده آلماني يك بار خاطر نشان كرد كه وجه مشخصهي طبقات متوسط عبارت است از علاقهي آنان به نوآوري نگارش، اختراع و دانشآفريني. آنها با توجه به فقدان قدرت و ثروت يك فرد كاملاً بورژوا، خود به توليد «فرهنگ» به مفهوم عام كلمه روي ميآورند. هنگامي كه شخص داستانهاي افسانهاي جاري دربارهي استثمار «كامپيوتربازها» را ميخواند و فداكاري بيادهاي حرفهايهاي كاميپوتر را ميبيند كه در ميان همه چيزها نرمافزار خود را در دسترس ميگذارند بياختيار نميتواند درباره آنها فكر نكند. يك دانشمند يا تكنسين حرفهاي كه باور دارد كه دسترسي به ثمرهي كار او كليد دموكراسي است، نقش خود را در طرح مسايل را به فراموشي ميسپارد. يك كامپيوترباز تنها در نظر كساني يك فعال سياسي جلوه ميكند كه تصور ميكند كه در مركز قدرت سياسي قرار دارد و نه در حاشيهي آن. به هر حال، اين دانشمندان نيستند كه آي.بي.ام را ميگردانند، بلكه هيأت مديره است و آن صرفاً بنابرخواست سهامداران اصلي در اين موقعيت قرار دارند. دانش چيز بزرگي است و پيگيري آن اقدامي شرافتمندانه است ولي فقدان آن را نميتوان علت زندگي غيردموكراتيك ما به شمار آورد، به علاوه اين دانش چه به صورت تصوير روي پرده باشد و چه به صورت چاپي حكومت دموكراتيك را به وجود نميآورد. امروزه نيروي محركهي جامعهي ما تكنولوژي جديد نيست بلكه امروز هم مانند گذشته سود است. تكنولوژي اطلاعات در حال حاضر پسر دلبند سرمايهداري است ولي نبايد فراموش كرد كه موقعيت آن مديون پدر و مادرش است.
چند سال اخير براي سوسياليستها و حتي سوسيال دموكراتهاي ميانهرو بسيار نااميدكننده بوده است. در پي اين همه پسرفتها و نااميديها، اين پندار كه سرمايهداري پل تكنولوژيك زياده قدرتمندي به وجود ميآورد و خود را نفي ميكند، وسوسهانگيز است. چه كسي ميتواند در برابر زيبايي شاعرانهي قدرت فائقهاي كه گوركن خود را ارزان و به شكلي بسيار پيشرفته به مردم ميفروشد، مقاومت كند؟ و جذابيت زيبايي شاعرانه برخلاف زيبايي واقعي، همواره آن بوده است كه شخص ميتواند يله بدهد و پيشرفت آن را بنگرد. هنگامي كه استخوانبندي ساختار يك جامعه به فقدان دموكراسي وابستگي پيدا كند، دموكراسي به ستيز، به نيروهاي اجتماعي ذينفع، به اراده و هوشياري در مبارزه براي آن بستگي پيدا خواهد كرد. بيشك تكنولوژي در اين مبارزه نقش خواهد داشت ولي هيچ راه ميانبري را در پيش روي قرار نميدهد: نميتوان دموكراسي را از قفسه [فروشگاه برداشت و ] خريد، يا آن را از ايستگاه «وب» پياده كرد. دموكراسي، دليري، بردباري و سازمان سياسي را ميطلبد، تا آنجا كه ما ميبينيم مايكروسافت هنوز طرح چنين نرمافزاري را عرضه نكرده است.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
منبع: منبع: باشگاه انديشه 28/4/1383