بومی کردن اينترنت
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[22 Apr 2004]
[ گفت وگوي حميد ضيايي پرور با دکتر يحيي کمالي پور]
دوشنبه ۳۱ فروردِن ۱۳۸۳
17 مرداد 82 - روزنامه خراسان - پروفسور يحيی کمالیپور استاد و رئيس دپارتمان ارتباطات دانشگاه پوردوی آمريکا است. روزنامه خراسان پيشتر از طريق اينترنت، گفتگويی با او در زمينه مسايل ارتباطات و اينترنت انجام داده بود. در سفر اخير وی به ايران، فرصتی پيدا کرديم تا ميزبان پروفسور در تحريريه روزنامه خراسان در تهران باشيم. از پروفسور کمالیپور تا کنون علاوه بر صدها مقاله تخصصی، 10 کتاب در زمينه ارتباطات به زبان انگليسی منتشر شده است. گفتگوی ما با کمالیپور در واقع به يک ميزگرد تبديل شد.
نقش فنآوری اطلاعات در دنيای آينده چيست؟ و اين پديده چه تأثيراتی را از خودش به جای گذاشته و ما بايد چه رويکردی نسبت به اين پديده اتخاذ بکنيم؟
تکنولوژیهای ارتباطاتی ابزاری هستند که حرکت جهانی شدن را به واقعيت نزديک میکنند و اينکه عدهای فکر میکنند اين تکنولوژیها برای برخی کشورها مفيد نيست و يا آنکه آنرا ابزاری برای ايجاد تغيير و تحول در کشورهای به خصوصی تلقی میکنند، من اين را قبول نمیکنم چون اين يک حرکت جهانی است، ماهوارهها و اينترنت همه کشورهای دنيا و همه فرهنگها را تحتتأثير قرار میدهند. صاحبان رسانههای بزرگ، شرکتهای فراملی هستند که در رأس آنها افرادی مثل مرداک، تد ترنر، مکس ول قرار دارند و اين رسانهها نه تنها بر روی افراد مختلف و جوامع گوناگون بلکه بر روی مردم و فرهنگ آمريکا هم تأثيرگذار هستند. اگر کمی به اطراف خود نگاه کنيم میبينيم که ابزار مختلفی داريم که بومی نيستند، تلفن، کاست، دوربين، تلويزيون، ساعت، اتومبيل، ما اينها را وارد کردهايم، اين منطقی نيست که سعی کنيم دوچرخه را از نو ابداع کنيم، اما میتوانيم دوچرخه را بومی کنيم يعنی نوع استفاده از دوچرخه و کاربرد آن در جوامع مختلف متفاوت است. بنابراين آنچه حائز اهميت است محتوای رسانهها و نحوه استفاده از فنآوری اطلاعات است.
در واقع شما رويکرد کشورهای در حال توسعه به پديده فنآوری اطلاعات (Information Technology) را يک روند اجتناب ناپذير میدانيد، اما آيا نمیشود بدون در نظر گرفتن اين پديده، برنامهريزی برای روند رشد و توسعه انجام داد؟
متأسفانه چون کشورهای در حال توسعه هميشه بدنبال قافله حرکت کردهاند در دنيای ديجيتالی امروز و عصر اطلاعات، به خاطر تکنولوژیهای ماهوارهای و ارتباطاتی، سرعت انتقال اطلاعات و سرعت تغيير و تحول آنقدر سرسامآور شده که اگر آنها خودشان را با اين حرکت تطبيق ندهند، بيشتر عقب میمانند و رسانهها نقش مهمی در فرهنگسازی و افکار عمومی و حوزههای اقتصادی، اجتماعی و آموزشی دارند و بايد تا آنجا که امکان دارد از آنها استفاده کرد و در مورد بومی کردن اينترنت هم بايد توجه داشته باشيم که نمیتوانيم ذرهبين روی يک درخت بگذاريم اما جنگل را ناديده بگيريم، اينترنت يک بخشی از يک جريان و روند است مهم اين است که آن جريان را بشناسيم و از آن برای توسعه کشورمان و بهتر شدن شرايط زندگی استفاده کنيم.
چگونه میتوان اينترنت را بومی کرد؟
اينترنت از دو چيز تشکيل شده: 1- تکنولوژی به معنای ابزار و تکنيک 2- محتوا يعنی آنچه در بستر اينترنت جريان دارد. ما البته الان هم از ابزار اينترنت استفاده میکنيم اما بايد بياموزيم که چگونه از اين تکنولوژی نه تنها در سطح داخلی بلکه در سطح بينالمللی در جهت منافع ملی خود استفاده کنيم.
اينترنت به ما اين فرصت را میدهد که در سطح جهانی حضور داشته باشيم و حرف خودمان را بزنيم کما اينکه شما خودتان «وبلاگ» داريد و ديدگاههايتان را در بستری فراملی مطرح میکنيد.
آيا شما ديدگاه «مک لوهان» را نفی میکنيد که میگويد «رسانه همان پيام است» يا نه، معتقديد، رسانه میتواند پيام نباشد و پيام آن محتوايی است که در کشورهای مختلف بر اساس فرهنگ بومیشان روی آن رسانه سوار میشود؟
بحث مک لوهان يک بحث جنجالی است، او خودش هم میگفت که هدف من ايجاد «ديالوگ» است و واقعاً هم با اين تئوریهايش چنين ديالوگی ايجاد کرده است، و هنوز هم اين ديالوگها ادامه دارد. فرم و محتوا هر دو مهم است.
تأثير يک روزنامه بر خوانندگانش با تأثير تلويزيون بر بينندگانش فرق میکند. استفاده از اينترنت و تأثير آن بر مخاطبانش هم با ساير رسانهها متفاوت است. منظور مک لوهان اين بود که تکنولوژی روی محتوا اثر میگذارد.
تعاريفی که صاحبنظران از فنآوری اطلاعات (IT) دادهاند بسيار متفاوت است. امانوئل گاستلز در مجموعه کتب جديدش تحت عنوان عصر اطلاعات، تعريف بسيطی از فنآوری اطلاعات ارايه میدهد يعنی حتی مهندسی ژنتيک و نانوتکنولوژی را هم به دليل اينکه با دادهها و صفر و يکها و اطلاعات سروکار دارد، زيرمجموعه فنآوری اطلاعات تلقی میکند. در حالی که برداشت عمومی در کشورهای در حال توسعه و از جمله ايران از فنآوری اطلاعات، بيشتر مباحث ارتباطاتی آن است. از نظر شما تفاوت اين دو مقوله چيست و نگرش ما به اين دو مقوله (IT و ICT) چگونه بايد باشد؟
از ديدگاه من همه تکنولوزیها با هم مرتبط هستند. شما، اينترنت را در نظر بگيريد برای استفاده از اينترنت بايد از خطوط تلفنی استفاده کنيد، اين يعنی يکی بدون ديگری کاربردی ندارد. آنها لازم و ملزوم يکديگر هستند. بدون يک سيستم تلفنی خوب، شما نمیتوانيد به شبکه اينترنت بپيونديد اين تفاوتها هم بيشتر به تاريخچه اين دو مقوله برمیگردد. مثلاً اولين راديوها از خطوط تلفنی برای پخش همزمان استفاده کردند و با شرکتهای مخابرات قرارداد بستند. لذا اين دو با همديگر هستند.
با توجه به گسترش رسانههای اينترنتی، سايتها و وبلاگها روزنامهها بعنوان رسانه مکتوب به چه نياز مخاطب پاسخ میدهند؟ و اصولاً چرا در عصر اينترنت، نياز به رسانههای سنتی وجود دارد؟ از سوی ديگر در حوزه مخاطب، چرا رسانهها را تقسيم کردهاند اما در دو دهه اخير مخاطب جديدی به رسانهها اضافه نشدهاند؟
برای پاسخ به اين سؤال، ابتدا بايد به اين مسئله پاسخ داد که اصولاً چه نيازی به خبر هست؟ وظليف رسانهها چيست؟ تفريح، آموزش، اطلاعرسانی و آگاهی دادن و تبليغات 4 وظيفه اصلی همه رسانهها است. در برخی کشورها روی يکی از جنبهها بيشتر تکيه میشود. هدف از اين همه رسانهها چيست و چرا مردم دنبال خبر هستند؟ شما برای اينکه بدانيد در در شهر و کشور خودتان و در اين دهکده جهانی چه میگذرد و جايگاه خودتان را پيدا کنيد، کانالهای مختلفی در اختيار شما هست. يکی از ويژگیهای جامعه اطلاعاتی، سردرگمی مخاطبين است، چون آنقدر حجم اطلاعات زياد شده و اين اطلاعات، انبوه، متنوع و سرسامآور است که مخاطبين نمیتوانند به راحتی گزينش کنند.
از سوی ديگر مردم در بسياری از کشورها تابع عادات هستند و روزنامههای معتبر جايگاه خودشان را حفظ کردهاند و هم به صورت مکتوب و هم به صورت ديجيتال وجود دارند و جالب اينجاست کسانی که از طريق اينترنت میخواهند از اطلاعات مطلع شوند به سراغ سايتهای همان روزنامههای معتبر میروند. بر اساس تحقيق مستندی که اخيراً صورت گرفته، اکثر کاربران اينترنت، برای اطلاع از اخبار به سراغ همان منابع خبری شناختهشده و جاافتاده میروند. ما تشنه خبر هستيم، مخصوصاً خبرهايی که روی زندگی ما تأثير میگذارند. بر اساس اخبار هست که ما میتوانيم در حوزههای فردی و اجتماعی و عمومی برنامهريزی کنيم. هر چه اطلاعات ما در حوزههای مختلف بيشتر باشد، بهتر میتوانيم برای آينده برنامه داشته باشيم.
يک از کتابهای جديد شما «ارتباطات جهانی» نام دارد ابتدا فشردهای از مباحثی که در اين کتاب مطرح کردهايد بيان کنيد و سپس نظرتان را درباره ارتباط پديده جهانی شدن و مبحث ارتباطات بيان کنيد.
در کتاب ارتباطات جهانی که شامل 15 فصل است مسايلی همچون تاريخ اطلاعات، تئوریهای ارتباطات، تبليغات و روابط عمومی، قوانين بينالمللی آزادی اطلاعات، راديو و تلويزيونهای بينالمللی، نقش رسانهها در توسعه، شبکه CNN و تأثيرات آن در حوزه خبر و خبرنگاری و موقعيت آينده رسانهها در اين کتاب مطرح شده است. در مورد سؤال دوم شما، بايد گفت: جهانی شدن مسلماً به نفع همه نيست. از ديدگاه اطلاعاتی و اقتصادی، شکاف بين «دارها» و «ندارها» بيشتر و بيشتر میشود. حدود 300 ميلياردر نيمی از ثروت جهان را در دست دارند.
آيا در ميان آنها ايرانی هم هست؟
ممکن است ايرانی هم در ميان آنها باشد، چون ايرانیهای ميلياردر زياد هستند از جمله 2 برادر هستند که در کانادا زندگی میکنند و ساختمانهای عظيمی به نام «MALL» میسازند و عظيمترين مالها در آمريکا و کانادا توسط اينها ساخته شده است. صاحبان شرکتهای غولپيکر جهانی، همان ميلياردرها هستند، اينها نفوذ زيادی در ساختار اقتصاد و رسانهها در جهان دارند. حرکت جهانی شدن قدرت را در دست همين عده متمرکز میکند. شرکتهای مختلف در هم ادغام میشوند و به صورت شرکتهای فراملی درمیآيند که برای آنها مرزها ديگر مطرح نيست. هدف آنها فروش کالا و بازاريابی است و برای رسيدن به اين اهداف، از رسانههای جهانی ماهوارهها و تلويزيونها استفاده میکنند. اين رسانهها کانالهايی برای فروش بيشتر کالا هستند. بنابراين فرهنگی که اين رسانهها در سطح جهانی اشاعه میدهند من آنرا «فرهنگ خريد» نام گذاشتهام.
حرکتی در جهت ايدئولوژيک کردن مفاهيم ارتباطاتی در جهان مشاهده میشود. از نظر شما پيامد اين حرکت چيست؟ آيا اين حرکت در جهت تقابل با روند ارتباطات است؟
اين يک بحث چندجانبه و گسترده است، ما مشکلات مخصوص به خود را داريم، برخی از اين مشکلات فرهنگی و برخی اقتصادی هستند. يکی از مشکلات، گم شدن مسايل انسانی در فرآيند جهانی شدن است. اين فرآيند، هم ايجاد سردرگمی کرده و هم ايجاد رقابت شديد اقتصادی، اما مسايل انسانی گم شدهاند. مشکلات محيط زيست، فقر، نبودن امکانات، مشکلات نبودن آزادی، مشکلات آموزشی، اقتصادی، زيادتر شدهاند. به محيط زيست ايران توجه کنيد، ما کالاهای جهانی را وارد کردهايم کالاهايی نظير نوشابه، چيبس و... اما محيط زيست ما با زبالههای آن، آلوده شده است، بدون اينکه فرهنگ و سيستم بازيافت داشته باشيم. البته گروههای مختلفی برای حل اين نوع مشکلات فعاليت میکنند. به اين خاطر است که هر موقع «World Trade Organization «WTO سازمان تجارت جهانی کنفرانس برگزار میکند، اعتراضات وسيعی توسط اين گروهها صورت میگيرد. دليل آنها هم قانعکننده است، وقتی شما از ديدگاه جهانی به اين روند نگاه میکنيد و میبينيد که اولاً شکاف ثروت بيشتر میشود، ثانياً مسايل انسانی در اين روند گم میشود و کسی توجهی به انسانها ندارد، مسلماً به آنها حق میدهيد اعتراض کنند، اما از طرف ديگر نمیتوان و نبايد اين حرکت جهانی شدن را نفی کرد. بلکه بايد آنرا به راهی سوق داد که آن مشکلات را هم حل کند. اين اعتراضات جهانی، مسلماً تأثيرگذار است و آن شرکتهای فراملی مجبور میشوند راهحلهايی را پيدا کنند.
الان در آمريکا بيکاری خيلی زياد شده است. بخصوص پس از 11 سپتامبر که ضربه شديدی به اقتصاد آمريکا وارد آمد. شرکتهای فراملی هم با استفاده کردن از نيروی کار ارزان کشورها در حال توسعه اين روند را تشديد کردهاند. يکی از اعتراضات صنفهای کارگری اين است که چرا شرکتهای غولپيکر آمريکايی کارخانههايشان را در آمريکا میبندند و به کشورهای ديگر منتقل میکنند. اين روندی است که در آمريکا ادامه دارد.
اين شرکتهای فراملی به خاطر کسب سود بيشتر، حتی توجهی به مسائل داخلی کشوری که مرکزيتشان در آنجاست ندارند. اينکه 4000 نفر بيکار میشوند برای آنها مهم نيست.
البته سيستم، آن بيکاران را حمايت اجتماعی میکند ولی اين مبنايی نيست. چون آنها، جهانی نگاه میکنند و از ديدگاه آنها همه دنيا يک بازار است.
در واقع ما با يک پديده ديگری هم مواجه هستيم و آن اين است که همان شرکتهای بزرگ فراملی، اداره کننده و صاحب رسانههای بزرگ جهانی هم هستند. مثلاً جنرال موتورز صاحب NBC هم هست يا مرداک صاحب NewsInc هم هست، بدين ترتيب اين سؤال پيش میآيد که رابطه اين رسانهها و دولتها و رابطه اين نوع سيستم کاپيتاليسمی با خود دولتها چگونه است؟ آيا رسانهها ابزار اجرايی سياست کشورها هستند يا نه، دولتها هم به نوعی بستری برای رشد بيشتر اين سيستم سرمايهداری هستند؟
اينها مثل پازل هستند و از هم جدا نيستند، رسانهها، تبليغات، شرکتها، سياست، فرهنگ و اقتصاد با هم ادغام شده و متکی به يکديگر هستند. رسانههای جهانی در دست شرکتهای فراملی هستند و اهدافشان هم همان اهداف شرکتهای فراملی است. رسانههايی هم که در دست دولتها هستند در راه اهداف و ايدئولوژی آن دولتها قدم برمیدارند و رسانههايی هم که در بخش خصوصی فعالند، به خاطر نياز به منبع درآمد و انتشار آگهیها، به نوعی جزئی از سيستم سرمايهداری محسوب میشوند.
اما عملکرد رسانههايی مثل راديو فردا که وابسته به دولت آمريکا است يا Fox News که در جنگ عراق همسو با سياستهای جرج بوش عمل کردند، کاملاً ايدئولوژيک به شمار میرود؟
اينها اهرمهای سيستمهای سرمايهداری هستند که در مواقع به خصوصی مثل جنگ با عراق، خودشان را با دولت آن کشور هماهنگ میکنند. دلايل اين امر هم سياسی است و هم اقتصادی، در هيچ کشوری رابطه رسانهها، شرکتها و دولتها را نمیتوان قطع کرد وگرنه در سيستم اخلال ايجاد میشود.
از نظر شما با توجه به اين وضعيت، رسانه معتبر کدام است و شما به عنوان آقای کمالیپور اخبارتان را از چه کانالی دريافت میکنيد؟
نبايد اخبار را از يک کانال به خصوص بگيريم، بلکه بايد کمی اطلاعات از اين کانال و کمی از آت کانال بگيريم و اينها را روی هم بگذاريم تا آگاهی نسبی پيدا کنيم، چون هيچکدام کامل نيستند.
جنبههای مخرب و منفی اينترنت را چگونه میتوان کنترل کرد؟
هر کشوری مشکلات خاص خودش را دارد. اما در ديدگاه من، هرچه کنترل کمتر باشد، کشش عمومی به سمت موارد کنترلشده کمتر است و برعکس؛ اگر شما به وضعيت سيستم بسته شوروی نگاه کنيد میبينيد که سعی کردند دور خودشان را ديوار بکشند، اما عملاً مشکلات زيادی از نظر اقتصادی، اجتماعی و سياسی داشتند، نتيجه آن شد که آن سيستم به هم ريخت و کشورهای بلوک شرق به اقتصاد جهانی پيوند خوردند. نمونه ديگر آلمان شرقی بود که با آلمان غربی ادغام شد. اينها نمونههايی هستند از اينکه درها را نبايد به طور کامل بست، البته آزادی کامل در هيچ سيستمی وجود ندارد، اگر آزادی کامل باشد به هرجومرج منتهی میشود، اما سختگيری بيش از حد هم نتايج منفی به بار میآورد. در مورد فيلترگذاری اينترنت، هدف اصلی جلوگيری از انتشار تصاوير غيراخلاقی است، به همين دليل نه تنها در اينترنت بلکه حتی در تلويزيونهای نسل جديد، تکنولوژیای به نام «V-chip» به کار برده شده که با استفاده از آن پدر و مادرها مانع دسترسی کودکانشان به برنامههای غيراخلاقی میشوند و حالت همان فيلتر را دارد. اما همين هم چندان موفق نبوده است چون خيلیها اصلاً نمیدانند چگونه بايد از آن استفاده کرد. فيلترگذاری اينترنت، برای جلوگيری از انتشار اخبار نيست.
از نظر شما اينترنت در ايران، فرصت است يا تهديد؟
هيچ تکنولوژیای تهديد نيست، آنها در حالت عادی تهديد نيستند بلکه بستگی دارد به اينکه از آنها در چه راهی استفاده شود. بسياری از تکنولوژیهای نظامی در حال عادی تهديد نيستند. اما اگر در جهت غيرمشروع و غيرانسانی از آنها استفاده شود تهديد تلقی میشوند. اينترنت يک پديده ماندنی و جهانی است درهای زيادی را به روی ما باز میکند مشکل اين است که من حس میکنم بيشتر روی نقاط منفی تکنولوژیها تکيه میشود تا نقاط مثبت آنها. شما میتوانيد از اينترنت برای آموزش، خبررسانی، توسعه و بازاريابی استفاده کنيد. اينترنت جريان يکسويه اطلاعات را حذف کرده است و جريان دوطرفه اطلاعات را به وجود آمده است.
آموزش الکترونيکی چه جايگاهی در دنيا دارد و نظام آموزش و پرورش، دانشگاهها و رسانهها و ساير نهادهايی که نقش آموزشی در جامعه دارند، در آينده چه نقشی ايفا خواهند کرد؟
دانشگاهها بايد پاسخگوی نيازهای مردم باشند. نقش کامپيوتر و اينترنت در آموزش بسيار مؤثر است. هماکنون در آمريکا يک شبکه تلويزيونی به نام «کانال يک» برنامه آموزشی در تمام مدارس پخش میکند و ابزارهای اين سيستم آموزشی به طور رايگان از سوی شرکتها ارائه شده است که در ازای اين هزينهها، مدت اندکی تبليغات پخش میکنند.
در واقع تبليغات با اين شبکهها گره خوردهاند، حتی من در جايی خواندم که در سوئد يک شرکت پيشنهاد داده که کل هزينه مخابرات برای مردم رايگان باشد و به جای آن در ازای هر تماس، چند ثانيه تبليغات در ابتدای تماس پخش شود و در عوض هزينههای تماس را آن شرکت به مخابرات بپردازد.
بله تبليغات با اينترنت و رسانهها گره خورده است. تکنولوژیهای جديد اين امکان را به وجود آوردهاند که شرکتها و دولتها کنترل بيشتری بر علايق و سليقه مردم داشته باشند که چه میخوانند، چه میپوشند، چه میخورند و کجا میروند.
ارزيابی شما از روند رشد اينترنت از نظر کمی و توليد محتوای فارسی يا Content در اينترنت چيست؟
يکی از نقاط ضعفش اين است که به کندی پيش میرود. حضور داشتن در دنيای اينترنت کار سادهای است، اما ميزان تأثيرگذاری بر مخاطبان و کيفيت حضور بسيار مهم است الان رقابت شديدی در اين زمينه وجود دارد. رشد وبلاگهای فارسی بسيار مثبت است اگرچه خيلی از آنها ماندنی نيستند اما اين پديده، فرهنگ ديالوگ و بحث را بوجود میآورد. استفادهکنندگان از اينترنت، عمدتاً جوان هستند و مخالفين اينترنت عمدتاً مسن هستند و اينترنت جايی در زندگی آنها ندارد. دنيايی از اطلاعات در اينترنت جمع شده است و بايد از آن استفاده کرد.
در يک ارزيابی کلی متأسفانه بايد اذعان کرد عليرغم رشد تعداد کاربران اينترنت، حضور ايران و زبان فارسی در سطح جهانی در اينترنت محدود و ناچيز است دليلش هم اين است که امکانات و دسترسی به کامپيوتر و اينترنت و راه يافتن به شبکه و امکانات محدود است اين محدوديتها را بايد از بين برد و با شکوفايی علم و دانش در جهت باز کردن اين فضا حرکت کرد. URL: http://www.kamalipour.com
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
منبع: ايران و جامعه اطلاعاتي