گامهاي آيندهپژوهي (بخش دوم)
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[08 Jun 2007]
[ دكتر سعيد خزائي]
ماهيت دانشپايهي آيندهپژوهي
انتشار ويژهنامهي فيوچرز[1] در سال 1993، نخستين گام براي ايجاد بخشهايي از دانش آيندهپژوهي بود. شكل يك، عناصر اصلي الگويي ساده را نشان ميدهد كه براي نيل به اين هدف پيشنهاد شده است. اين الگو از چندين لايه عنصر قابل شناسايي و همپوشاني تشكيل شده است. بهتر آن است كه براي بررسي اهداف تحليلي، اين لايهها را از يكديگر جدا كنيم. در حقيقت اين لايهها با يكديگر ارتباطي تنگاتنگ داشته و از منظر كاركرد، تفكيكناپذير هستند. در اين الگوي ساده و در همين حال گويا، لايهگذاري عناصر اصلي و بازنمايي رابطهي مستحكم آنها به شناسايي حوزهي مطالعات آينده منجر ميشود. ناگفته پيدا است كه بسياري از اين عناصر، با بسياري از حوزهها و مقولههاي خارج از مطالعات آينده داراي وجوه مشترك هستند. نقاط و حوزههاي همپوشاني به شناسايي تركيب داخلي عناصر كمك ميكند (اين همپوشاني با پيكانهاي عمودي مشخص شده است).
تركيب خارجي (پيكانهاي افقي) از طريق ارتباطهاي بعدي با ساير حوزهها مانند برنامهريزي بلندمدت، مطالعات سياست پژوهي، توسعه و ساير امور پديدار ميشود. استعارهي (لايهي نخست در شكل يك) مجموعه مفاهيم هستهاي براي خلق استعارهي دوم يعني دانش پايه است. بايد يادآور شد كه از واژگان ”هسته“ و ”پايه“ به معناي مفاهيم مورد توافق و بديهي كه پايه و اساس مطالعات آينده را شكل ميدهند، استفاده نشود، بلكه آنها خوشههاي پديدههاي مفهومي، روششناسي، اجتماعي و فرهنگي هستند كه در فرايندي اجتماعي ساخته ميشوند.
عناصر لايهي نخست، به طور مداوم ايجاد ميشوند، مورد نقد و بررسي قرار ميگيرند، از بين ميروند، مفهوم سازي دوباره ميشوند و فرمولبنديهاي جديدي را پذيرا ميشوند. دانش پايه در اين حالت نشانگر مجموعهي تصايري از فرايندهايي پويا است. در ادامهي اين مبحث، عناصر الگوي ياد شده و چگونگي رشد و گرايش اين چارچوب به سمت سه بخش نخست مجموعهي دانش پايهي آيندهپژوهي بررسي و مطرح خواهد شد. براي انجام اين كار بخش كوچكي از اين روند تكاملي رو به رشد را برجسته ميسازيم. با تعميم اين اقدام در عرصهاي گستردهتر، نمونههاي متفاوتي از دانش پايه پديدار خواهد شد.
1. زبان، مفاهيم و استعارهها
زبان، مفاهيم و استعارههاي حوزهي آيندهپژوهي را ميتوان خاستگاه انديشهي مقدماتي و منابع نمادين مطالعات آينده تلقي كرد. مفاهيمي همچون ”بديلها“، ”گزينهها“، مسايل قابل بررسي قرن بيست و يكم“ و ”تداوم روند“ منابع نماديني را فراهم ميآورند كه انديشيدن به آينده را امكانپذير ميسازند. اگر بخواهيم به زبان استعاره سخن بگوييم، اين مفاهيم ”تختهي پرش“ يا ”سنگبنا“ي فهم و ادارك آينده هستند. چنان چه اين مفاهيم توسعه يافته و تحليل شوند، موجب آن ميشوند كه مفاهيم آلوده به ابهام و ناپايداري از شفافيت و وضوح بيشتري برخوردار شوند و شكل روشنتري بگيرند. استعارهها كاربرد ويژهاي در ترسيم آينده دارند كه بخشي از آن از طريق راههاي پوياي موجود، به سازماندهي و شكل بخشيدن به ساختارهاي مفهومي ميپردازد.
2. نظريهها، ايدهها و تصاوير
”سنگبنا“هاي نماديني را در بخش پيشين از آنها ياد شد، ميتوان در ساختار قدرت و خلق ديدگاه بزرگ گرد هم آورد. براي مثال ”ترسيم چشمانداز جهاني“ يا ”فرهنگ خرد“ گزارههاي فراواني را با خود به همراه دارند كه ميتوان از آنها در آشكارسازي وجوه مهم گزينههاي آينده يا كنوني كمك گرفت. آينده را نه تنها از طريق نظريههايي مانند تحول، پيشرفت، آشوب، ثبات، پايداري، عملكرد و شكلهاي نوين اجتماعي، بلكه از جهات و روشهاي فراواني ميتوان بررسي و مطالعه كرد. برخي از اين جنبهها را ميتوان از طريق خلق تصاوير ديداري يا ادبي به بهترين شكل ممكن مطالعه و بررسي كرد.
تصاوير آينده متداول و فراگير هستند، اما با اين وجود هنوز هم در حال مطالعه و بررسي هستند و در تمام سطوح جامعه موضوع بحث و مذاكره هستند. تصاوير آينده در سالهاي واپسين سدههاي بيستم، فناوري مدار يا ناكجا آبادي بودند؛ اين دو رويكرد را ميتوان به شيوهاي سودمند مورد بررسي و نقد قرار داد و با گونههاي در حال پيدايش مانند ادبيات علمي ـ تخيلي، هنر و فرهنگهاي غير غربي مقايسه كرد. همانگونه كه در ادامه خواهد آمد، چنين اقدامهايي در حوزهي مطالعات آينده مورد بيتوجهي قرار گرفتهاند. اين بيتوجهي ناشي از تاثير طيف گستردهاي از سنتهاي آيندهپژوهانه، فرهنگها، شناخت شناسي و ديگر شيوههاي ادارك بوده است.
3. ادبيات
مطالعات آيندهپژوهي، از ادبياتي بسيار غني برخوردار است. آشنايي با اين ادبيات سرشار دسترسي به تاريخ، خطوط تحقيق، مواد فكري و كاربردي اين حوزه را ممكن ميسازد. در نتيجه آموزش و تحقيقات به ميزان قابل توجهي مرهون اين ادبيات است. در اين حوزه دو شاخهي بزرگ وجود دارد. هستهي حرفهاي ادبيات آيندهپژوهي در قالب 250 كتاب كليدي از نويسندگان سراسر جهان انتشار يافته است. نشريات نيز نقشي كليدي در باروري گفتمان و ايدههاي تازه، اشاعهي نقدها و فراهمسازي يك شبكهي حمايت نظام يافته، برعهده دارند؛ نشرياتي مانند فيوچرز، فصلنامهي تحقيقات آيندهپژوهي، برنامهريزي بلندمدت، پيشبيني فناوري و تغيير اجتماعي از اين دسته هستند. بخش ديگر ادبيات آيندهپژوهي نوشتههاي فكري يا افسانههاي تخيلي است. در حالي كه بخش قابل توجهي از كار آيندهپژوهي بر محور خرد، منطق، برونيابي و تحقيق استوار است، اما افسانهها علمي بر منابع مختلفي ـ به طور عمده تخيل و بازي و خلاقيت ـ استوار است (براي مثال تمرين تخيلي چه ميشد اگر ...؟ يا تخيل تاريخهاي بديل). آي.اف. كلارك و ديگران به روشني، تاثير ادبيات تخيلي بر فرايندهاي اجتماعي، فرهنگي و فناورانه را اثبات كردند. با وجود برخي محدوديتها و كاستيها، اين ادبيات منبعي سرشار و الهام بخش براي آن دسته از افرادي است كه دورتر از آيندهي نزديك ميانديشند.
۴. سازمانها، شبكهها و دستاندركاران
سازمانها و شبكههاي فراواني دستاندركار حوزهي آيندهپژوهي هستند. از اين ميان دو سازمان بر مطالعهي آينده تمركز يافتهاند: انجمن آيندهي جهاني و فدراسيون جهاني آيندهپژوهي اين سازمانها در ايالات متحده مستقر بوده و در سراسر جهان عضو دارند. اين دو سازمان جهاني به نيازهاي گسترده و روزافزون اغلب آيندهپژوهان از طريق انتشار مقالات، طرحها و نشستهاي گوناگون پاسخ ميدهند. افزون بر اين، شمار زيادي از سازمانهاي تخصصي و حرفهاي در سراسر جهان پراكنده هستند كه با عنوان ”موسسات آيندهنگاري“ طبقهبندي ميشوند. افزون بر اين، بيش از يكصد سازمان در سطح جهان وجود دارد كه بر روي جنبههاي ويژهاي از فعاليتهاي آيندهپژوهانه تمركز يافتهاند. دستهي اخير پيشگامان يا سازمانهاي راهبردي هستند كه زمينه و بستر لازم براي نوآوري اجتماعي و تحقيق را فراهم ميسازند. همپوشاني اين كانونهاي معطوف به آينده، دامنهي متنوع و گستردهاي از سازمانهاي مرتبط با آيندهپژوهي ـ از جمله سازمانهاي غيردولتي، مراكز مشاوره، سازمانهاي دولتي و ديگر گروههاي فراملي ـ را شامل ميشود كه برخي از آنها با يونسكو در ارتباط هستند. طي سالها اخير طيف گستردهاي از شبكههاي اينترنتي پاي به عرصهي گذاردهاند كه جنبههاي مختلف و متنوع آيندهپژوهي را در اكنون توجه خود قرار دادهاند.
آيندهپژوهان اقدام به توليد، پالايش و كاربست دانشي رسمي ميكنند كه مسير خود را در ادبيات آيندهپژوهي خواهد يافت. اگر زبان، مفاهيم واستعارهها پايهي نمادين مطالعات آيندهپژوهي را ميسازند، دستاندركاران آيندهپژوهي نيز نيروي انساني، فكري و كاربردي موردنياز را فراهم ميكنند. آيندهپژوهان از اين حوزهي نوخاسته براي بررسي احتمالها و طرحهاي مختلف استفاده ميكنند و نتايج اين اقدام به روشهاي مختلف بر فرايندهاي اجتماعي اثر ميگذارد؛ اما مهمترين اثر آن، نيرومندسازي ساختارها و نوآوريهاي اجتماعي است.
5. روششناسيها و ابزارها
روششناسي، هستهاي آيندهپژوهي كاربردي است. همانطور كه نظريهپردازيها، ساختارهاي تازهاي از مفاهيم جاري پديد ميآورند، روششناسيها نيز افزايش نيروي فكري و كاربردي ايدهها و نظريهها را به دنبال دارند. روششناسيهاي تجربي عبارتند از: پايش محيط و ديدهباني، تحليل سناريو، ماتريسهاي تاثير متقاطع، روش دلفي، مديريت راهبردي و پيشبيني، مدلسازي ملي و جهاني. روششناسيهاي تفسيري نيز شامل روشهايي به اين شرح هستند: نقد مثبت، تحليل گفتمان، تحليل لايهاي و كارساخت اجتماعي. با تركيب عناصري خاص در تواليهاي سودمند، ميتوان روششناسيهاي كارآمدتر و پايدارتري پديد آورد. رويكردها و نگرشهاي مبتني بر اين تركيب عبارتند از: ”آيندهنگاري“ گوده، ”مديريت موضوعات“ كوتس و روش كست كه توسط انزر و نانوس توسعه يافت. روششناسيهاي تعميم يافته و گسترده، كاربرد وسيعي در برخي دولتها و محيطهاي سازماني دارند؛ اما متاسفانه به ندرت در امر آموزش به كار ميروند. ابزارهاي آيندهپژوهي، نمونههاي سادهاي از برخي روششناسيها يا كاربردهاي عملي ماخوذ از مفاهيم و ايدههاي آيندهپژوهانه هستند. آنها شامل مواردي نظير خطوط زماني، شبكههاي آينده، شبكهي فضا/زمان، ارزيابي سادهي فناوري، راهبردهاي پاسخگويي به نگرانيها و مواردي از اين دست ميباشند. اين قبيل ابزارها در يك بازهي زماني سيساله، يعني درست از هنگامي كه نخستين دورههاي آموزشي آيندهپژوهي در حدود سال 1966 ميلادي برگزار شد، توسعه يافته و به كارگرفته شدهاند.
6. جنبشهاي اجتماعي و نوآوريها
نقش آفريني، گستره و ميزان مشاركت جنبشهاي طرفدار صلح، زنان، محيط زيست و نظاير آن در حوزهي آيندهپژوهي مورد بحث و مناقشه است. برخي، اين جنبشها را در ارتباطي نزديك با آيندهپژوهي ميدانند، زيرا اين حركتهاي اجتماعي نه تنها در طرح بحث، بررسي و نظريهپردازي پيرامون جوامع آينده دخيل هستند، بلكه در حال حاضر نيز براي ايجاد تغيير و اصلاحات اجتماعي وارد ميدان مبارزه شدهاند. در نتيجه اين جنبشها با يكي از اهداف آيندهپژوهانه كه ايجاد تغييراست، قرابت نزديك دارند. نوآوريهاي اجتماعي نيز همهگير بوده و مطالعهي آن كار دشواري نيست. فرايند نوآوريهاي اجتماعي را ميتوان آموزش داد و فرا گرفت.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: