ویلیامز فرهنگ در منظر ویلیامز و این اثر مهم، همان امر عمومیای است که گاه مبتذل و پیشپاافتاده به نظر میرسد، اما هرگز غیرمهم و فاقد ارزشِ شناختی و مطالعاتی نیست. این البته یک گرایش و دعوی مشترک در میان پایهگذاران مطالعات فرهنگی است که با از میان برداشتن مرز نخبهگرایی و عامهپسندی، حداقل از نظر شناختی، زمینه را برای معرفی و شناخت هرچه بیشتر زندگی روزمره و سویههای همزمان شکلگیرندۀ قدرت و مقاومت در دل آن فراهم کردهاند.
فرهنگ امروز/ سید حمید میرهادی:
بعد از شکلگیری و گسترش گفتمان مطالعات فرهنگی در فضای علوم انسانی دانشگاهی و بعدتر عمومی در ایرانِ دهه ۸۰ شمسی، حالا در این سالهای نیمۀ دوم دهه ۹۰ ناشران جدیِ کشور به فکر ترجمه و انتشار آثار مهم کلاسیک این زمینۀ مطالعاتی بینارشتهای، فراگیر و جذاب، آن هم در فضای فقیر کتب هدفمند مرتبط با این جریان افتادهاند. هرچند در سابقهای نهچندان دور، در فضای دهه ۷۰ و در زمانۀ اوج گفتمانهای مربوط به علوم اجتماعی در خوانشهای همزمان پوزیتیویستی، انتقادی و روشنفکرانه، این حلقۀ ارغنون بود که با انتشار ویژهنامههای موضوعیِ دنبالهداری مثل «مسائل نظری فرهنگ» و همچنین «فرهنگ و زندگی روزمره» (در دو شماره) زمینه را برای معرفی نوعی از کار مطالعات فرهنگی و اندیشمندان برجستۀ آن در فضای عمومی ایجاد کرد؛ نکتهای که عباس کاظمی هم در کتاب «مطالعات فرهنگی دانشگاهی در ایران» بر آن صحه گذاشته است.
از دل همین برند تأثیرگذار سنت پررونق ترجمه-تفکر در آن سالهای اصلاحات بود که کتاب معروف لزلی جانسون تحت عنوان «منتقدان فرهنگ» با زیرعنوان «از ماتیو آرنولد تا ریموند ویلیامز» با تشویق و حمایت دستاندرکارانی از پروژۀ ارغنون چون مرتضی شفیعیشکیب و یوسف اباذری و به همت ضیاء موحد ترجمه و توسط ناشر پرکار و معتبر آن روزها (طرح نو) به بازار عرضه شد؛ کتابی که در آن در زمینهای تاریخی خاصه از نیمۀ دوم قرن نوزدهم، نوعی از اندیشۀ فرهنگی در دل سنت روشنفکری بریتانیایی با وجوه بارز ادبی-زیباییشناختی و با چهرۀ مهم و پرنفوذی مثل لیوِس تحلیل و بررسی میشود؛ سنتی که ریشه در عصر ویکتوریا و بریتانیای قرن هجدهم و آثار آرنولد و معاصرانش دارد.
این کتاب مهم و همچنان پرارجاع در همۀ این سالها در واقع به ریشههای تاریخی نوعی تفکر فرهنگی در دل جامعۀ انگلستان در فضای بعد از تحول بزرگ انقلاب صنعتی میپردازد، تفکری که در نهایت و از نیمۀ دوم قرن بیستم (که در سالهای پایانیاش این کتاب در ایران منتشر شد) با تلاش اندیشمندانی چون ریچارد هوگارت، ریموند ویلیامز، ای.پی تامپسون و استوارت هال منجر به شکلگیری گرایشی تحت عنوان مطالعات فرهنگی در زمینۀ چپ نوی انگلیسی شد که ابتدا با چاپ و انتشار آثار بزرگ و کلاسیکی چون «کاربردهای سواد» اثر هوگارت (۱۹۵۷)، «فرهنگ و جامعه؛ ۱۷۸۰-۱۹۵۰» اثر ویلیامز (۱۹۵۸)، «تکوین طبقۀ کارگر در انگلستان» اثر تامپسون (۱۹۶۸) و بعدتر با تأسیس «مرکز مطالعات فرهنگی معاصر» در دانشگاه بیرمنگام، شکل حرفهای، آکادمیک و نهادی پیدا کرد.
از این سه کتاب مهم و برجسته، خوشبختانه دو عنوان به همت مترجمان خوب ایرانی به فارسی ترجمه شده است، اثر مفصل و قطور تامپسون با ترجمۀ محمد مالجو توسط انتشارات آگاه در سال ۱۳۹۵ و کتاب مهم ویلیامز با ترجمۀ مشترک اکبر معصومبیگی و نسترن موسوی توسط انتشارات نگاه در سال ۱۳۹۸. هرچند در سالهای اخیر، پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات در طرحی با عنوان «بنیانهای مطالعات فرهنگی» زیر نظر محمد رضایی (از چهرههای شناختهشدۀ مطالعات فرهنگی در ایران) اقدام به ترجمۀ آثار منتخب کلاسیک این گرایش کرد که جلد اول این مجموعه نُهتایی که ازقضا اثر ویلیامز هم است، تحت عنوان «جامعهشناسی فرهنگ» با ترجمۀ حسن چاوشیان در سال ۱۳۹۶ منتشر شد و بقیۀ این مجموعه که در آن دو اثر مهم و بههمپیوستۀ دیگر ویلیامز؛ «فرهنگ و جامعه» (ترجمۀ کاظم فیروزمند) و «انقلاب طولانی» (ترجمۀ افشین خاکباز) هم به چشم میخورد، همچنان رنگ بازار را به خود ندیده است و فعلاً انتشارات نگاه با چاپ این ترجمه از «فرهنگ و جامعه» و بهزودی «کلیدواژهها، واژگان و مفاهیم فرهنگ و جامعه» (۱۹۷۶) بر آن پژوهشگاه پیشی گرفته است.
نکتۀ مهم در بررسی آرا و آثار بنیانگذاران مطالعات فرهنگی این است که آنان همگی از دل طبقه کارگر برآمده بودند و با نگاهی نئومارکسیستی و در تلقی رایج، چپ نو، در پی کشف و شناخت سویههای فرهنگیِ آرایش اجتماعیِ طبقات در بستر جامعۀ فراصنعتی انگلستان و در دوران پس از جنگ جهانی دوم بودند. خاصه ریموند ویلیامز که در همین اثر مهم «فرهنگ و جامعه»، با نگاهی تاریخی، مسئلۀ فرهنگ را در زمینه و زمانۀ عصر مدرن از دهههای پایانی قرن هجدهم تا نیمۀ قرن بیستم در نسبتی مداوم با جامعه و حیات دورههای مختلف اجتماعی مورد مطالعه و بحث و بررسی قرار میدهد. او با تأکید بر پنج مفهوم محوری عصر مدرن؛ صنعت، دموکراسی، طبقه، هنر و فرهنگ، تحول معنای فرهنگ را در هر عصر مرتبط با این مفاهیم میکاود. در گذار از نوعی رمانتیسم در خوانش بریتانیایی آن و سنت ریشهدار نقد ادبی و روشنفکران اهلادب انگلستان قرون هجدهم و نوزدهم، فرهنگ هم از نوعی تلقی والا و به تعبیر ویلیامز، از شکل فرهیختگی، قدم به حوزۀ عمومیتر فرهنگ میگذارد؛ از جایی که ویلیامز آن را به صورت امر عادی و روزمره تعریف میکند. فضایی که در آن، فرهنگ توسط فرایندها و ساختارهای اجتماعی هر دوره ساخته و برساخته میشود و بر مبنای نوعی ساختار احساس، وجود پیدا میکند. اینجا دیگر خوانش اخلاقی-ادبی-زیباییشناختی فرهیختهوار مبتنی بر نگاه نخبهگرا و طبقۀ فرادست، جای خود را بهنوعی نگاه روزمره و واقعی از جریان عادی فرهنگ در دل ساختارهای اجتماعی طبقات میانی و به خصوص فرودست جامعه میسپارد.
فرهنگ در منظر ویلیامز و این اثر مهم، همان امر عمومیای است که گاه مبتذل و پیشپاافتاده به نظر میرسد، اما هرگز غیرمهم و فاقد ارزشِ شناختی و مطالعاتی نیست. این البته یک گرایش و دعوی مشترک در میان پایهگذاران مطالعات فرهنگی است که با از میان برداشتن مرز نخبهگرایی و عامهپسندی، حداقل از نظر شناختی، زمینه را برای معرفی و شناخت هرچه بیشتر زندگی روزمره و سویههای همزمان شکلگیرندۀ قدرت و مقاومت در دل آن فراهم کردهاند. «فرهنگ و جامعه»، تلاش خواندنی و پرنکتۀ ویلیامز در مطالعۀ فرهنگ در زمینۀ اجتماعی جامعۀ انگلستان در گذاری تاریخی و در بسترهای صنعتی، زیباییشناختی و مارکسیستی و چهرههای شناختهشدۀ هر جریان در کشاکش آشکار میان حوزههای هنری-ادبی تا عمومی-اجتماعی است. اهمیت این کتاب کلاسیک تا آنجاست که لزلی جانسون هم در ادای دِینی واضح به ویلیامز، اساساً ساختار کتاب خوبش، «منتقدان فرهنگ» را بر اساس فصلبندی «فرهنگ و جامعه» طراحی میکند.
هرچند در ایران این روند ترجمه مسیری معکوس را طی کرده است و ما در روندی بیستساله و در گذاری تاریخی-سیاسی از «منتقدان فرهنگ» در سال ۱۳۷۸ به «فرهنگ و جامعه» در سال ۱۳۹۸رسیدهایم، آن هم از تیراژ ۳۳۰۰ نسخه در سالهای اصلاحات به شمارگان ۳۰۰ نسخه در عصر اعتدال!