هنر ساختن آیندهی کار
تحلیل نیروهای تاثیرگذار و تغییرات عمده در آیندهی زندگی کاری
نویسنده: لیندا گراتن
ترجمه: مسعود بینش ، سیما مهذب
نشر پژواك
چاپ: اول 1393
چرا هنرساختن آيندهي کار؟ زيرا براي فرار از آيندهي تاريک حرفهاي که در نتيجهي منفعلانه عمل کردن پیش روی ما خواهد بود، ميتوان با تغيير در نگرش و رفتارها و نيز به استناد سناريوهاي خلاقانهي نويسندهي کتاب، آيندهي روشن کار را براي خود هنرمندانه ساخت.
ليندا گراتن تحليل آيندهي كار را در قالب سفري ارائه داده است كه در آن، هم نيمنگاهي به تحولات انقلاب صنعتي در اواخر قرن هجدهم و اوايل قرن نوزدهم داشته و هم پيشرانهاي تغيير و تحول را در تركيب ظريفي از پنج نيرو يافته است: نياز به اقتصاد كمكربن، پيشرفت سريع فناوري، گسترش جهانيشدن، تغييرات ژرف در روند جمعيت و طول عمر، و تغييرات مهم اجتماعي.
او در اين سفر مسيرهاي محتملي را بهسوي آينده به تصوير ميكشد. گاه مسير به گونهاي است كه جنبههاي منفي اين پنج نيرو را برجسته ميكند و به آيندهاي گسسته، پر از انزوا، توأم با خودپرستي، محروميت و فقر ميرسد. او اين آينده را "آيندهي تاریک" مينامد كه در آن، اين پنج نيرو بهطور مجزا يا در ترکیب با يكديگر، بر اعمال ما پيشي ميگيرند و انسان را در موضعي منفعلانه قرار ميدهند. گاه در اين مسير، جنبههاي مثبت اين پنج نيرو تحت كنترل انسان درميآيند و انسان بهصورت فعالانه آيندهاي را ميآفريند كه تحت هدايت خودش قرار دارد. او این آينده را "آيندهي روشن" مینامد.
خانم گراتن براي هر يك از اين پنج نيرو، قطعات و نكاتي را در نظر ميگيرد - در مجموع
32قطعه - كه شكلدهندهي دهههاي آيندهي زندگي كاري است. هر يك از ما، به تناسب موقعيت فكري و عملي كه داريم ميتوانيم برخي از اين قطعات را كنار بگذاريم، آنها را مرتب كنيم و از ميان آنها الگوهايي را استخراج كنيم كه آنچه را دربارهي آينده باور داريم در ما طنينانداز كند.
دکتر گراتن بر اساس داستانهاي متعددي كه از زندگي كاري افراد در دهههاي آينده ارائه ميدهد، باور دارد كه در مسير منفيِ حركت به آينده، سه موضوع اصلي گسست، انزوا و محروميت ظاهر ميشود. او بر این باور است که رهایی از این سه معضل، مستلزم تغییر اساسی در شیوهي فکری و رفتاری ماست. ما بايد از سطحي بودن به تخصص و تبحر عبور كنيم. ديگر، همه
چيزداني و همه فنحريفي در روزگار آتي كاربردي نخواهد داشت، بلكه تبحر در چند حوزهي تخصصي مورد نياز خواهد بود. این، محور اصلي اولين تغييري است كه براي داشتن زندگي موفق در آينده حياتي است.
كاهش اندازهي خانوادهها، افزايش قيمت انرژي، رشد بياعتمادي در جامعه، كمفروغ شدن شادماني و بهويژه صرف زمان فراوان فراغت بهصورت منفعلانه و غيرمؤثر پاي تلويزيون، بهجاي پيوستن به گروهها و تشكلهاي اجتماعي، به انزواي بيشتر انسانها انجاميده است. اينكه چگونه ميتوانيم از انزوا رهايي پيدا كنيم، موضوع دومين تغييري است كه خانم گراتن بر آن انگشت تاكيد مينهد و رفتن از انزوا به ارتباط را چارهي درد میداند.
امروزه افراد بيشماري هستند كه از قافلهي توسعهي جهاني بازماندهاند. البته اينان لزوماً فقط كساني نيستند كه در مناطق محروم متولد ميشوند، بلكه فقيران جديد كساني هستند كه نميتوانند به بانك جهانيِ استعداد بپيوندند، بدون توجه به اينكه در كجا متولد شده باشند. اين نابرابريها به افول اعتماد و افزايش اضطراب اجتماعي منجر شده و حالت پريشاني را در افراد افزايش داده است. رهاشدن از محروميت، مستلزم پذيرش سومين تغيير است كه در آن بايد حرص مصرف كنار نهاده شود و فرد از مصرفكنندهي حريص به توليدكنندهي خلاق و مشتاق تبديل شود.
بنابراین باید الگوهايي را ساخت كه از منظر خوشبينانهي داستانِ سناریوها استخراج شود و آيندهي پيش رو را مثبت و نوراني نشان دهد. این همان آيندهي روشن است. در این حالت از همسوييِ تأثيرگذاري و انرژيزايي میتوان به همآفريني رسيد. نيروهاي فناوري از طريق گسترش شبكههاي اجتماعي توانسته ميلياردها ساعت فراغتِ مؤثر را در يك همكاري شبكهاي به كار گيرد و مشاركت اجتماعي را افزون كند. ضمن اينكه داشتن تجربهي مولد و كارِ بامعنا را جايگزين مصرف حريصانه كرده است.
بنابراين بايد دانست كه در دهههاي آينده بسياري از فرضيههاي سنتي دربارهي شغل و مسير شغلي فرو ميريزد. جهان با شتاب بسيار در حال گذار است و بسياري از باورها دربارهي ماهيت كار و نحوهي انجام آن در حال تغيير است. براي خلق يك آيندهي كاري باارزش، بايد تغييرات اساسي در فرضيهها، دانش، مهارتها، عادتها و شيوههاي كار ايجاد کرد.
در این سفر پرمخاطره و هیجانانگیز، هم از شب تاریک آيندهای عبور میکنیم که عوامل و نیروهای بیرونی عنان حرکت و هدایت را از ما میگیرند و ما را به جایی میبرند که گویی از قبل مفروض است و مورد خواست و انتظارمان نیست، و هم از روز روشن آيندهای عبور می
کنیم که با تسلط بر نیروهای بیرونی مسیر و جهت را خود تعیین میکنیم و آيندهي را خود میسازیم. کوشش خانم لیندا گراتن در این کتاب آن است که تفاوت مؤلفههای آيندهي تاریک و روشن را بیان کند و هنر ساختن آيندهي روشن را بهشکلي كاملاً مثبت و مبتني بر همدلي و مشارکت و از منظری زنانه و لطیف نشان دهد.
اگر میخواهیم سفر به آينده در پرتو نور تجربه و عقل و درایت صورت گیرد باید تغییر کنیم. این کتاب، شرح جزئیات همین سفر و تبیین ماهیت همین تغییر است.