عبور از طوفان
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
معرفی کتاب که توسط آقای مهدی کنعانی عضو هیئت مدیره بنیاد توسعه فردا و یکی از نویسندگان کتاب نگاشته شده است:
این کتاب شانزده فصل دارد و به همین تعداد نویسنده. عناوین فصلهای کتاب عبارتند از: 1. چطور شروع کنیم؟ 2.بهبود ایده های خام 3. نوشتن طرح تجاری 4.حمایت از ایده ها 5. از نمونه اولیه تا محصول 6. مدیریت کیفیت 7. مدیریت پروژه 8. مدیریت بر انسان ها 9. حسابداری ساده 10. بازاریابی 11. مدیریت رشد 12. راهنمای حقوقی 13. تهیه بانکها 14. معرفی بانکها و صندوقهای حمایتی 15. مراکز رشد 16. تعیین ارزش و قیمت شرکت.
مهندس سید کامران باقری نویسنده اصلی کتاب است و دکتر سید علیرضا فیض بخش بازرگان که از اولین صاحبنظران و مولفان و مترجمان حوزه کارآفرینی در کشور است، مقدمه ای بر آن نوشته است مقدمه ای که با این مطلع شروع می شود:
«موفق شدم قبل از انتشار کتاب مفید عبور از طوفان، آن را بخوانم. مهندس باقرای را مدتی است که می شناسم. ایشان پس از اتمام تحصیل در رشته مهندسی مکانیک، کارشناسی ارشد خود را در رشته مدیریت صنعتی از دانشگاه تهران گرفته اند و در حال حاضر عضو هیات علمی و رییس واحد مالکیت فکری پژوهشگاه صنعت نفت هستند. ایشان مقالات و کتب ارزشمندی در ارتباط با مدیریت تکنولوژی، مالکیت فکری و سرمایه گذاری خطرپذیر تالیف و ترجمه نموده اند. مهندس سید کامران باقری جزو پیشکسوتان حوزه مالکیت فکری می باشند و در این زمینه و مباحث مدیریت تکنولوژی تدریس می نمایند.»
با مطالعه قسمت مقدمه مولف، با روند شکل گیری ایده این کتاب و تکوین آن آشنا می شویم. این کتاب به شکل Hand Book نگاشته شده و مهندس باقری تدوین بخشهای مختلف آن را به متخصصان مختلفی سپرده تا آنچه را به مدد تحصیلات دانشگاهی و محک تجربه عملی به دست آورده اند، روی کاغذ و به زبانی ساده برای دیگران بازگو کنند. این یکی از مهمترین نقاط مثبت کتاب است و باعث شده تا خواننده بتواند پاسخ سوالاتی را که در عالم واقع و در فضای کسب و کار کشور با آن روبرو می شود را در دل این کتاب بیابد. به ویژه فصلهای «حسابداری ساده»، «راهنمای حقوقی» که قوانین مربوط به حسابداری و مالیات و نیز ثبت و انحلال شرکتها، بیمه و قراردادهای استخدامی و نیز راههای گرفتن را می آموزانند. در فصل «معرفی بانکها و صندوقهای حمایتی»، نام بسیاری از بانکهای دولتی و خصوصی کشور به همراه انواع وامهایی که پرداخت می کنند امده است و بعد هم صندوقهای دولتی ای که تسهیلات حمایتی و ارزان قیمت می دهند معرفی شده و در انتها هم آدرس و مشخصات تماس آنها ذکر شده است. فصل مراکز رشد هم آدرس و تلفن اکثر مراکز رشد موجود در کشور را در خود جای داده تا هر کسی در هر استان یا شهرستانی که هست، بتواند به نزدیکترین مرکز رشد مراجعه کرده و مورد حمایت قرار گیرد.
علاوه بر همه اینها دو فصلی تقریباً منحصر به فرد در این کتاب هست که در کمتر کتاب کارآفرینی دیگری به آن پرداخته شده است:
1- فصل "حمایت از ایده": موضوع این فصل مربوط به حفاظت از مالکیت فکری و حق امتیازهای مربوط به اختراعات و ایده های ارزشمندی است که دارایی اصلی خیلی از کارآفرینان حوزه تکنولوژی کشور محسوب می گردد. در این فصل قراردادهای امتیاز، قراردادهای عدم افشاء و نحوه برخورد با نقض کنندگان حقوق مالکیت فکری به علاوه مسایل مربوط به پتنت، اسرار تجاری و کپی رایت تشریح شده و در قالب دو نمودار "مراحل بررسی و ثبت اختراعات در ایران" و نیز "فرآیند بررسی و ثبت علامت تجاری در اداره مالکیت صنعتی ایران" بازگو شده است.
2- فصل تعیین ارزش و قیمت شرکت: در این فصل صحبت از شرایط و ریزه کاریهای مربوط به فروش یا واگذاری تمام یا بخشی از شرکت است. امری که در خیلی از کتابهای کارآفرینی کمتر به آن توجه شده است. شاید خیلی از کارآفرینان نخواهند یا نتوانند مدیریت شرکت موفق خود را ادامه دهند و بخواهند آن را به دیگران فروخته یا مدیریت اجرایی آن را به دیگری سپرده و خود نقشی مشاوره ای بیابند.
سایر فصلهای کتاب نیز با زبانی خودمانی و ساده قدمهای مختلف مربوط به توسعه یک ایده خام تا تبدیل آن به نمونه اولیه و رساندن آن به بازار و رساندن شرکت به رشد و سودآوری را تبیین می نمایند. اما شاید مهمترین ویژگی کتاب در معرفی منابع تکمیلی در انتهای هر فصل باشد. کتاب، سایت و مقاله هایی که در انتهای هر فصل معرفی شده اند، کمک بزرگی به کسانی می کنند که در مورد برخی از موضوعات فصول نیاز به دانستن و مطالعه بیشتر دارند. کاش سنت حسنه این کتاب در همه کتابهای کاربردی کارآفرینی و مدیریت رعایت شود.
***
نمی خواهید کارآفرین شوید؟
یکی از کارآفرینان جوان و پرانگیزه کشور عزیزمان ایران که پس از تجربه یکبار شکست در ثبت شرکت و مدیریت آن، برای گرفتن مشاوره کاؤافرینی به سراغم آمده بود، داستان اولین تجربه کارآفرینی خود را اینچنین برایم تعریف کرد:
«سال 1379 بود. هرچه مغازه های کتابفروشی اطراف میدان انقلاب را گشتم هیچ کتابی را پیدا نکردم که همه چیز را برایم توضیح دهد. دو سه تا کتاب قانون تجارت و کار و ... خریدم که چیز زیادی از آنها نفهمیدم و چند تا کتاب در مورد ثبت شرکتها و کارآفرینی که آنها هم بیشتر مثالهایشان مال آنور آب بود . انها را خواندم اما خیلی از مثالها و توضیحاتشان مربوط به شرایط ثبت شرکت در کشورهای خارجی بود و مترجم با بیشترین فداکاری ممکن به متن و بدون اینکه چیزی راجع به ایران و پیچیدگیهای کار شرکتی در آن بزند، کتاب را به چاپ سپرده بود. من نمی فهمیدم که اگر مثلاً آقایی به نام جان استوارت مثلاً توانسته با مراجعه به "بانک صنایع کوچک آمریکا" راحت وام مورد نظر خود را بگیرد و اقساط وامش به روش تصاعدی محاسبه می شود، من چه طور می توانم وام بگیرم. اگر خانم لویی ساچمن فرضی توانسته با مراجعه به یک شرکت مشاوره خبره برنامه بازاریابی مشکل مشتری رستوران خود را حل کند، من در ایران چه می توانم بکنم. در یکی از این کتابها پیوست مفصلی بود که قانون مالیات شرکتهای کوچک و متوسط (SMEs) در کانادا را شرح می داد و با همین قانون در استرالیا مقایسه می کرد. من که نمی خواستم مهاجرت کنم! دنبال شروع کار در مملکت خودم بودم. کلافه شده بودم و دنبال کسی یا چیزی می گشتم که کمکم کند. نمی یافتم که نمی یافتم.»
دنباله ماجرای او با سناریوهای فیلمهای سینمایی معمول فرق می کرد. او آن فرشته نجاتی که معمولاً در داستانهایی از این دست یکمرتبه پیدایش می شود و به قهرمانان ماجرا کمک می کند را نیافته بود:
«من شرکت خود را ثبت کرده و کار خود را شروع کردم بدون آنکه بدانم دارم چکار می کنم. حتی ندانستم چرا شرکتم را "با مسئولیت محدود" ثبت کردم؛ راستش موقعی که بعد از کلی آدرس پرسیدن به اداره ثبت شرکتها رفتم، خانمی که مسئول دادن فرمهای تقاضای ثبت شرکت بود، فرمهای این نوع شرکت را به من داد و من هم همانها را پر کردم و شرکت تازه تاسیسم صفت " با مسئولیت محدود" را به دوش کشید و من و دوستان شریکم بعدها فهمیدیم که با این نوع شرکت نمی توانیم در بعضی از مناقصه ها شرکت کنیم و محدودیتهایی در سقف مبلغ بعضی از قراردادها پیدا می کنیم.»
حسرتی عمیق، چهره جوان و شاداب او را پر کرد و مثل آنکه راجع به از دست دادن یکی از عزیزترین کسانش صحبت کند، داستان غرق شدن کشتی آرزوهایش را برایم تعریف کرد:
«اولین قرارداد را بستیم و قسط اول را هم گرفتیم؛ اما هنوز نمی دانستیم چگونه باید کارکنانمان را بیمه کنیم و اصلاً چطور با آنها قرارداد ببندیم. تا آخر سال از ده تا کارگر شرکت دوتایشان به اداره کار شکایت کرده بودند، چون ما آنها را برای هفت ماه کار پروژه ای می خواستیم اما طبق قوانین باید تا آخر سال نگاهشان می داشتیم و ما نمی فهمیدیم که چه اشتباهی در قراردادشان داشته ایم. مشکلات به همین جا ختم نمی شد. به ما گفتند ضمانت نامه بانکی بدهید برای بستن قرارداد و ما به نزدیکترین بانک محل شرکت مراجعه کردیم و با دست خالی برگشتیم. کمی که گذشت و کار به قرارداد دوم و سوم رسید جایی را اجاره کردیم و به سر ماه نرسیده فهمیدیم که کاربری اداری نداشته و ما باید کاسه و کوزه شرکت را جمع کنیم و به جای دیگری برویم و ... . اینها همه به کنار و مشکلات پرسنلی و تناسب در تقسیم سود پروژه ها طرف دیگر. سر سهم هر کدام از شرکا از سود آخر سال دعوایمان شده بود و هنوز به خودمان نیامده بودیم که ممیز اداره مالیات به سراغمان آمد و کلی جریمه مالیاتی برایمان نوشت و ما تازه فهمیدیم که باید سال گذسته "دفاتر قانونی"برای شرکت می خریدیم و با رعایت اصول حسابداری، دخل و خرجمان را در آن می-نوشتیم. عطای کار شرکتی برای خودمان را به لقایش بخشیدیم و با کلی ضرر، در شرکت را تخته کردیم رفت.»
هنگامی که این جوان سخنانش را به پایان می برد، یاد مقاله ای افتادم که در شماره اخیر نشریه “Entrepreneurship, Theory and Practice” خواندم که در آن اشاره کرده بود که بیشتر از 80 درصد شرکتهای کوچک دنیا قبل از رسیدن به سال نخست فعالیت خود منحل می شوند و در پایان سال پنجم پس از تاسیس تنها کمتر از پنج درصد آنها به نحوی موفق به فعالیت خود ادامه می دهند. فکر می کنید این آمار در مورد ایران چقدر است؟
***
من به واسطه تخصص و تحصیلاتم، شغل مشاوره و آموزش کارآفرینی را انتخاب کردهام. جوانی که در بالا داستان شکستش را برای شما بازگو کردم، یکی از صدها جوانی بود که برای گرفتن مشاوره در مورد رموز کارآفرینی و موفقیت در شرکتداری پیش من آمده و میآیند. آنها به جز نصیحت و توصیههای حکیمانه، از من منبعی برای مطالعه می خواهند و من نیز کتاب «عبور از طوفان» را به آنها معرفی و توصیه میکنم. حداقل میدانم که در آن به جای ترجمه مثالهای مربوط به آمریکا و اروپا، آدرس، مشخصات و قوانین به دردبخور کشور خودمان را پیدا خواهند کرد و لحن کتاب آنقدر ساده هست که نیازی به توضیح مجدد آنها در جلسات حضوری نداشته باشم. شما نمیخواهید کارآفرین شوید؟
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری:
|
بنیاد آیندهنگری ایران |
پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۳ - ۱۴ نوامبر ۲۰۲۴
معرفی کتب و نشریات آیندهنگری به زبان فارسی
|
|