هنر برنامه ریزی کوانتومی
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[25 Feb 2011]
[ پيتر شوارتز]
هنر برنامه ریزی کوانتومی
----------------------
فهرست مطالب:
-------
پیشگفتار پیتر شوارتز
پیشگفتار مترجمین
مقدمه: برنامه ریزی، تفکر و یادگیری
فصل اول: برنامه ریزی مبتنی بر یادگیری
فصل دوم: از فیزیک کوانتوم تا تفکر و برنامه ریزی کوانتومی
فصل سوم: تفکر فراتر از دوگانگی
فصل چهارم: عدم قطعیت گریزناپذیر
فصل پنجم: قصد، اقدام، و واقعیت
فصل ششم: خطای ادراک زمان و مکان
فصل هفتم: جهان های متعدد
فصل هشتم: تفکر و برنامه ریری در حوزه همه احتمالات
فصل نهم: سازمان به عنوان سیستم انرژی
فصل دهم: رشد شخصی، تفکر و برنامه ریزی کوانتومی
نتیجه گیری: تغییر، خلاقیت و نوآوری
فصل تکمیلی: برنامه ریزی بر پایه سناریو
...................................
پيشگفتار مترجمين
آغاز قرن بيستم طليعه ظهور و گسترش دو حوزه علمي در تاريخ بود: فيزيك و مديريت. در حوزه فيزيك، پژوهشهاي پلانك و ديگر دانشمندان برجسته عصر، فيزيك كوانتم را به جهانيان معرفي كرد و بشر، دوران حاكميت فيزيك كلاسيك را پشت سر گذاشت. درحوزه مديريت نيز با تبيين اصول مديريت علمي توسط تيلور و ساير انديشمندان اين حوزه، دوران نوين مديريت علمي آغاز شد. پيشرفت هاي شگرف در شاخه هاي مختلف علوم تجربي و علوم انساني چنان پرشتاب بود كه در اندك زماني، دستاوردهاي متنوع علمي، استانداردهاي زندگي فردي و اجتماعي انسان را دگرگون ساخت. آهنگ تاثير و تاثر و نفوذ علوم در يكديگر بالا گرفت و حوزه هاي علمي بين رشته اي پا به عرصه وجود گذاشت. فيزيك و فلسفه در كنار يكديگر قرار گرفتند و مديريت از جامعه شناسي وروانشناسي و رياضي و فيزيك تاثير پذيرفت.
اصول و ايده هاي فيزيك كوانتم مانند دوگانگي ذره - موج، اصل عدم قطعيت، تاثير مشاهده بر واقعيت، خطاي ادراك زمان و مكان، ايده جهان هاي متعدد، نظريه ميدان واحد، و هم ارزي ماده و انرژي، افق هاي نويني در برابر انديشه آدمي پديدار ساختند و ساير حوزه هاي فكري و علمي را به چالش كشيدند. علم مديريت كه با گسترده شدن دامنه نفوذ و تاثير سازمانها و بنگاههاي اقتصادي و صنعتي به عنوان نهادهاي اجتماعي جديد، به سرعت مراحل تكامل را طي مي كرد در جنبه هاي مختلفي كه سازمانها با آن مواجه بودند از جمله برنامه ريزي استراتژيك، نوآوري و رهبري، تحت تاثير اين موج قرار گرفت. در اين ميان، استفاده از زبان و مفاهيم استعاره اي براي تشبيه و تمثيل حقايق مديريتي و سازماني جائي باز كرد.
جرالد هريس نويسنده دانشمند كه خود سالها دست اندركار مديريت و برنامه ريزي استراتژيك شركت هاي متعدد بوده، در اين كتاب كوشيده است تا هفت ايده اصلي را كه از فيزيك كوانتم برگرفته، در حوزه هاي گوناگون مديريت مانند برنامه ريزي، نوآوري و رهبري بكار گيرد و از آنها در جهت ارتقاء و بهبود كيفيت تفكر و يادگيري در فرآيندهاي سازماني بهره برداري كند. او اصول هفت گانه فيزيك كوانتم را بطور مختصر تشريح و از هريك، در حوزه مديريت و برنامه ريزي نكات و نتايجي را استنباط و استخراج مي كند.
از اصل دوگانگي ذره - موج به تفكر دوگانه مي رسد و آن را دامي بر سر راه تفكر صحيح در سازمانها برمي شمرد وتفكر فراتر از دوگانگي را خلاقانه و نوآورانه مي داند. به شكستن قالب هاي ذهني دوگانه و كنار گذاشتن نگاه ساده انگارانه صفر و يك و دل نبستن به تحليل "يا اين يا آن" فرمان مي دهد و به تحليل "هم اين و هم آن" كه مبتني بر تفكر و يادگيري است توصيه مي كند. اصل عدم قطعيت را در حوزه تفكر نيز جاري مي داند و معتقد است كه اگر بر محتواي فكر تمركز كنيم، جهت تفكر را از دست مي دهيم. مشاهده ما برآنچه مشاهده مي كنيم تاثيرگذار است؛ يعني برداشت هاي كنوني ما بر شكل دهي آينده اي كه براي آن برنامه ريزي مي كنيم مؤثر است. قصد و نيتي كه در پشت هرگونه اقدام وجود دارد حائز اهميت است. قصد، برداشت ما را تنظيم مي كند و بنابراين درك ما را از واقعيت شكل مي دهد و در خلق واقعيت و آينده اي كه در پي آن هستيم مؤثر است. افراد و سازمانها با قصدهاي مختلف مي توانند واقعيت هاي مختلفي را از يك شرايط و محيط واقعي همسان خلق كنند. آنچه در اين ميان مهم است داشتن ذهنيت باز در برابر يادگيري مستمر است تا امكان تنظيم و تطبيق مجدد با يك محيط تغيير يافته فراهم شود.
در جنبه خطاي ادراك زمان و مكان، باور داشتن به توالي پديده ها و باقي ماندن و اصرار به آن را باعث خطا مي داند و به ظهور غيرمنتظره رخدادها و تاثير گذاري فناوريها و ابداع ها در محصولات يا خدمات در محيط متغير كسب و كار اشاره مي كند. از ايده "جهان هاي متعدد" در فيزيك كوانتم به تفكر كاتاليزوري و منشوري مي رسد و تاكيد مي كند كه درست است كه محدود كردن دايره تمركز، درك آنچه را موجود است آسان مي سازد اما به نوعي ساده سازي بيش از حد مي انجامد كه ريشه تفكر خلاقانه و نوآورانه را در سازمان مي خشكاند. براي بازكردن فضا در فرآيندهاي برنامه ريزي، بايد حتي به ايده هاي به ظاهر كوچك و بي اهميت نيز توجه كرد. تفكر كاتاليزوري و منشوري يعني ديدن رخدادها از زوايا و منظرهاي متفاوت. بنابراين بايد احتمالات متعدد را در نظر گرفت. اساس محيط كار، رابطه و تعامل است. يادگيري سريع تر انسان، تغيير و نوآوري را به پيش مي راند و محيط كسب و كار را به يك ماهيت زنده و يادگيرنده تبديل مي كند.
او به دنبال چيزي است در لايه زيرين و پنهان سازمان كه فراتر از صورت هاي سود و زيان و دارائيهاي فيزيكي سبب مي شود سازمان به پيش رود و به همه اينها انرژي بدهد. با تطبيق اصل هم ارزي جرم و انرژي به اين استنتاج مي رسد كه سازمان به منزله يك سيستم انرژي است و انرژي آن عبارت است از ضرب دارائيهاي بهره ور و ايده هاي خلاقي كه متناسب است با ارزشهاي مردمي كه به آنها خدمت مي شود.
نويسنده كتاب فصلي را نيز به تاثير تفكر وبرنامه ريزي كوانتمي بر رشد شخصي اختصاص داده است. در فصل تكميلي هم به توضيح برنامه ريزي بر پايه سناريو مي پردازد و در نهايت نتيجه مي گيرد كه اين ايده هاي هفت گانه مي تواند راههاي تازه تفكر كوانتمي را به روي ما بگشايد و راه پديدآمدن سازمانهايي با ساختار كوانتمي را هموار كند.
اين ايده هاي كوانتمي جامع هستند، يعني هم براي عقل وهم براي قلب آدمي سهمي قائل مي شوند. ذهنيت باز را تشويق مي كنند تا يادگيري حاصل آيد. يادگيري به انعطاف پذيري بيانجامد و بدين گونه درهاي خلاقيت و نوآوري به روي فرد و سازمان گشوده شود.
نويسنده در جاي جاي كتاب از تجربه گرانبهاي خود در كار اجرائي و مشاوره در شركت هاي بزرگ به عنوان شاهد و نمونه استفاده مي كند. پيشگفتار پيتر شوارتز متفكر نامدار حوزه آينده پژوهي وتقريظ و تائيد او از محتواي كتاب، ارزش كار نويسنده را بيشتر كرده است.
از آنجا كه نويسنده به اختصار اصول و ايده هاي هفت گانه فيزيك كوانتم را مورد اشاره قرار داده است، مترجمين سعي كرده اند در چند مورد كه ضروري به نظر مي رسيد توضيحاتي در پيوست پاياني ارائه دهند. اگر اين كتاب توانسته باشد درياي ساكن تفكر تصميم گيرندگان و برنامه ريزان آينده سازمانها را متلاطم كند و انديشه مهيب عدم قطعيت را در ذهن وضمير آنها بنشاند و خواب راحت ناشي از تفكر بسته را از آنها بستاند و اين همه باعث شود تا آنها از گوشه امن بدرآيند و الگوهاي ذهني كهنه را رها كنند و رويكردهاي مبتني بر يادگيري و انعطاف وتفكر باز در برنامه ريزي استراتژيك را در پيش گيرند، مترجمين به قصد خود از ترجمه كتاب دست يافته اند.
مسعود بينش سيما مهذب حسينيان
'''''''''''''''''''''''''''''''''''''
پيشگفتار پيتر شوارتز
جرالد هريس (Gerald Harris) دوست و همکاري است که نزديک به 20 سال تجربه كار مشترک با او دارم. کتاب خردمندانه اش براساس تجربه و يادگيري خلاق اوست. او برخي از پرمحتواترين ايده هاي عصر ما را به کار گرفته است تا چگونگي تاثير واقعيت بر برخي از مهم ترين مسائل چالش برانگيزي را که سازمانها با آن مواجهند معلوم كند؛ سازمانهائي كه تلاش دارند در عصر عدم قطعيت بي سابقه، بر آينده شان بيشترين تاثير را بگذارند.
من تجربه دلپذير 37 سال کار برنامه ريزي بر پايه سناريو را در حوزه مشاوره و کسب و کار داشته ام. مهمترين تجربه در گروه رويال داچ شل(Royal Dutch Shell) در لندن بود؛ جائي که گروه برنامه ريزي بر پايه سناريو آنها را در دهه 1980 سرپرستي مي کردم. چندين سال پس از آنکه چند تن از دوستانم و من "شبکه کسب و کار جهاني" ((Global Business Network: GBN را راه انداختيم و شركت برق و گاز پاسفيک(PG&E) يکي از اولين مشتريان ما شد با جرالد آشنا شدم. پس از آن، او عضوي از گروه برنامه ريزي استراتژيک آنها شد. چنان علاقه و استعدادي براي کار نشان داد که شركت پاسفيک را ترک کرد و ظرف چند سال بعد به ما پيوست.
در اين کتاب، جرالد رويکرد سودمندي را براي بدست آوردن ديدگاهي نو اتخاذ کرده است: بکارگيري ايده هاي داستاني از حوزه فيزيک به حوزه ديگر، يعني برنامه ريزي استراتژيک، براي روشن كردن مسائل پيش رو. پرسش اصلي اين است که آيا حقايق برنامه ريزي استراتژيک سازماني، نه در مفهوم شفاهي بلکه در مفهوم استعاره اي، شبيه به حقايق توصيف شده توسط فيزيک کوانتوم است. اين همان جائي است که نيروي خرد و تجربه طولاني به هم مي پيوندد. جرالد اين راه را براي سودمندي اين ايده ها در دنياي برنامه ريزي استراتژيک خيلي جدي به کار گرفت و سپس اين ايده ها را در بسياري از مشکلات مهم و مسائلي که برنامه ريزان و متفکران استراتژيک با آن مواجه بودند به شکل موفقيت آميزي مورد استفاده قرار داد.
سالها تجربه براي جرالد همان درس هايي را فراهم کرد که من درشركت شل (Shell) آموخته بودم. دشوارترين چالش، پيش بيني آينده يا ابداع استراتژي بهتر براي آينده نيست بلکه تغيير ذهنيت تصميم گيرندگان است که معمولا به خاطر سوابق موفقيت آميز، بر موضع خودشان استوار هستند. آن موقعيت و موفقيت بدين معناست كه آنها به نظر و قضاوت خود اعتماد دارند و به آساني متوجه افق هاي تازه نمي شوند. اثرگذاري موفقيت آميز بر آن ذهنيت ها شبيه فرآيند منطقي برنامه ريزي مجدد يک ماشين با پارادايم سنتي و مکانيکي نيوتني نيست بلکه تغيير برداشت ديگران فرآيند زيرکانه تري است؛ شبيه اين حقيقت در مکانيک کوانتوم كه مشاهده گر توسط عمل اندازه گيري اش، نتيجه را معين مي کند.
مركز ثقل فيزيک کوانتوم و نيز برنامه ريزي بر پايه سناريو، مسئله عدم قطعيت است؛ يکي در دنياي بيروني و ديگري در ذهن تصميم گيرنده. هنر برنامه ريزي کوانتومي ابزارهاي يکي را براي استفاده بهينه در حوزه ديگر به کار مي گيرد. آنچه تفكر جرالد را به پيش مي برد برنامه ريزي به عنوان يك فرايند كنترلي نيست بلكه به عنوان يك فرايند يادگيري پوياست مبتني بر مدل هاي عدم قطعيت كوانتمي كه موضوعات را براي برنامه ريزي استراتژيك روشن مي كند.
يکي پس از ديگري، جرالد چالش هايي را که برنامه ريز استراتژيک با آن مواجه است بيان مي کند و سپس توسط ابزارهاي تفکر کوانتومي راه هاي عملي و مفيد را براي اداره آنها فراهم مي آورد. شايد اين تنها شروع ارتباط با اين ايده ها و نيز با خواننده و حوزه گسترده تر برنامه ريزي باشد و جرالد آن را براي مقابله با پيچيدگي ها و عدم قطعيت بيشتر ادامه خواهد داد.
پيتر شوارتز / سانفرانسيسکو
''''''''''''''''''''
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: