کار خبرنگار ميراث فرهنگي، تغيير پارادايم هاي ذهني مردم و مسئولان به فرهنگ است. به اعتقاد شهيندخت خوارزمي با چنين پاراديمي، رسانه ها مي توانند مشکل بحران هويت را حل کنند.
----------------------------
خبرگزاري ميراث فرهنگي_ فرهنگي_ طاهره رحيمي_ جهاني شدن در فرهنگ لغات هريک از ما معاني متفاوتي دارد. دامنه اي از محور مثبت اعداد تا منفي ترين نقطه آن. بسياري با مترادف دانستن آن با تهاجم و شبيخون فرهنگي آن را همچون غولي ساخته دست قدرتهاي بزرگ مي دانند که قرار است خورده فرهنگ ها، ميراث ملتهاي ضعيت و گذشته آنها را در خود هضم کند. به ترتيبي که شيوه اي از زندگي را به ملتهاي پيراموني تحميل مي کند که هيچ گونه سنخيتي با گذشته، فرهنگ و باورهاي آنها ندارد. در مقابل، بسياري نيز معتقدند که اين پديده بهترين راه براي طرح همين فرهنگهاي بومي است به شکلي که حتي زمينه پذيرش آن را در دنيا فراهم کرده و مي تواند با جهاني کردن آن، از ميان رفتن آن فرهنگها و حتي آثار باستاني آنها جلوگيري کند. اين عده معتقدند هر فرهنگي ارزشهاي خاص خود را دارد و هيچکس نمي تواند کمک هريک از اين خرده فرهنگها به غناي ميراث فرهنگي جهاني را انکار کند. در واقع هر فرهنگي مي تواند با کاهش شکاف و سوتفاهم ميان تمدنها، زمينه ايجاد يک فرهنگ تقريبا مشترک بشري و جهاني را فراهم کند. به اين ترتيب ساکنان تمام نقاط دنيا مي توانند از آن براي تقويت همبستگي و رعايت صلح استفاده کنند.
بنابراين اگرجهاني شدن را موضوعي فراتر از تحميل يک اتّحاد خرد کننده و سلطه جو بدانيم، همه کشورها مي توانند با استفاده از ميراث فرهنگي، معنوي و حتي طبيعي خود به اين روند کمک نمايند. يکي از ابزارهايي که براي رسيدن به اين اهداف، مي توان در دست داشت، رسانه ها هستند که خود يکي از دلايل شکل گيري پديده جهاني شدن بوده اند. رسانه ها مي توانند همچون قبل وظيفه اصلي شان که آگاهي بخشي است و هميشه هم به آن افتخار کرده اند، را ادامه دهند. براي افرادي که امروز به واسطه جهاني شدن سرنوشت شان، بيش از گذشته به همگره خورده است هر اتفاقي مي تواند مهم باشد. خواه يکي از اين رويدادها را زير آب رفتن يک اثر تاريخي بدانيم يا ثبت آن در فهرست جهاني.
در اين زمينه با دکتر"شهيندخت خوارزمي" که ما را ناگريز از جهاني شدن مي داند، گفتگويي انجام داده ايم.
خوارزمي، کارشناس علوم ارتباطات و توسعه، نايب رييس انجمن ايراني مطالعات جامعه اطلاعاتي و مترجم کتابهاي "الوين تافلر" همچون: "جابجايي در قدرت"،"موج سوم"، "تکنسين هاي قدرت"، "معماري تمدن" و" پشت پا زدن به قدرت" است.
_ پديده جهاني شدن چه تاثيري مي تواند بر فرهنگ و ميراث فرهنگي ما داشته باشد؟
* آثار جهاني شدن بر فرهنگ عميق و گسترده است. به طور خلاصه مي توان به سه تاثير مهم جهاني شدن بر ميراث فرهنگي اشاره کرد. اول از همه جهاني شدن، نقش و جايگاه فرهنگ را در فعاليتهاي اقتصادي به ويژه در تجارت بين الملل ارتقاء مي دهد و توجه محافل اقتصادي و تجاري و مديريتي را به مباحثي چون تنوع فرهنگي و چندگانگي فرهنگي جلب مي کند و فرهنگ را به انديشه مهمي در اقتصاد و مديريت تبديل مي کند. در واقع جهاني شدن، راه ورود کالاهاي فرهنگي و کالاهاي داراي بار فرهنگي را به بازارهاي جهاني باز مي کند و به کشورهاي داراي سابقه تمدني و فرهنگي کهن فرصت مي دهد از اين طريق در بازارهاي جهاني، سهمي به دست آورده و از اعتباري برخوردار شوند که در تجارت جهاني براي آنان مزيت رقابتي خلق خواهدکرد.
علاوه بر اينها در حال حاضر جهاني شدن به موضوعاتي همچون تهاجم فرهنگي و امپرياليسم فرهنگي معنا و بعد تازه اي بخشيده و آنان را به موضوع مهم discourse روشنفکري و سياسي و تجاري کشورها تبديل کرده است. کشورهاي داراي اقتصاد آزاد و خواهان آزادي تجارت را به موضع گيري حمايت گرايانه و روي آوردن به سياستهاي بسته جهت جلوگيري از ورود کالاهاي فرهنگي به درون کشور واداشته است.
اما در عين حال اين پديده به کشورهاي داراي ميراث فرهنگي، فرصت مي دهد اين ميراث را به جهانيان بشناسانند. در واقع به اين ترتيب ميان ملل، امکان آميزش و تبادل فرهنگي گسترده اي فراهم مي شود. ميراث فرهنگي کشورها به ميراث جهاني و ميراث جامعه بشري تبديل شده و از اين طريق به حفظ اين ميراث کمک خواهد شد. به عنوان مثاال در صورتي که دولت ملي در حفظ ميراث فرهنگي کشور غفلت کند و يا نشانه هايي در تخريب اين آثار ديده شود، رسانه هايي که خود يکي از همين عوامل ايجاد پديده جهاني شدن بوده اند با حساس کردن و برانگيختن افکار عمومي جهاني، مانع از بين رفتن اين آثار مي شود.
رسانه هاي داخلي ما که شايد در جامعه از قدرت چنداني هم برخوردار نباشند، تا چه حد مي توانند در جهاني شدن ميراث فرهنگي کشور تأثير گذار باشند؟
* بسيار زياد. البته به شرط آن که مسؤلان، خبرنگاران و گزارشگران ميراث فرهنگي خود به پاراديم ها و مدل هاي ذهني لازم مجهز باشند. نخست بايد از دل و جان باور داشته باشند که ميراث فرهنگي ايران بسيار غني و آن چنان باارزش است که تعادل وجودي انسان معاصر ايراني را رقم مي زند. انسان ايراني به دليل عملکرد پرابهام حکومت در زمينه فرهنگ و تاريخ کشور به ويژه قبل از اسلام، دچار بحران هويت شده است و به خاطر تحقيرهاي ناجوانمردانه داخلي و خارجي، در مورد تاريخ گذشته و ميراث پرشکوه فرهنگي اش دچار سردرگمي و آشفتگي است. در نتيجه بيش از گذشته نياز دارد هويت خود را با نگاهي تاريخي و در پيوند ارگانيک حال با گذشته تعريف کند. ميراث فرهنگي کشور پلي است معرفتي ميان گذشته و حال که ذهنيت و وجود انسان ايراني امروز را به ذهنيت و تجربه وجودي ايرانيان گذشته پيوند مي زند. بدون آن، ايراني معاصر در عمق وجود خود حلقه اي گمشده مي يابد که چون سياه چالي اورا به ژرفاي تاريک خود خواهد بلعيد.
با چنين پاراديمي است که رسانه هاي داخلي خواهند توانست نه تنها به حل مشکل بحران هويت نسل حاضر کمک کنند، بلکه با معرفي ميراث فرهنگي کشور و جايگاه سرنوشت ساز و سهم انکارناپذير آن در تمدن بشري به جهانيان، آثار سوء تبليغات رسانه هاي پرتوان غربي را در افکار عمومي جهاني _و البته ايراني_ پاک کنند و با معرفي ميراث فرهنگي کشور، ايران را در رسانه هاي جهاني، آن گونه که شايسته است به جهانيان باز شناسند و البته از مهم تر به ثبت ميراث فرهنگي کشور در زمره ميراث جهاني کمک کنند.
_ رسانه هاي ديجيتال در معرفي و حفظ ميراث فرهنگي چه نقشي مي توانند ايفا کنند؟
* رسانه هاي ديجيتال _اينترنت و پخش ماهواره اي راديو و تلويزيون و انواع رسانه هاي ديگر _ امکانات و فرصتهاي حيرت انگيزي براي معرفي و حفظ ميراث فرهنگي در اختيار دارند. اين رسانه ها در آن واحد مي توانند تمام ساکنان کره زمين را مخاطب قرار دهند. از نظر تکنيک و کيفيت و سرعت، با رسانه هاي ماقبل خود قابل مقايسه نيستند. به کمک تکنولوژي هاي پر قدرت، جديد و مدام در حال ظهور، مي توانند شکوه و زيبائي و اهميت ميراث فرهنگي کشور را به ميزان و در ابعادي معرفي کنند که بر عمق ذهن و احساس بيننده ايراني و خارجي اثري ماندگار بر جاي گذارد و در هر بيننده اي اين باور را پديد آورد که آن ميراث متعلق به خود اوست و از آن پس در مسؤليت حفظ آن بايد مشارکت جويد.
_ در رقابت حوزه هاي رسانه اي ايران، اخبار سياسي و اقتصادي در بيشتر موراد حرف اول را مي زنند. در چنين شرايطي خبرنگاران حوزه ميراث فرهنگي و فرهنگ از چه راه هائي مي توانند در رقابت با اين حوزه ها جايگاه اخبار خود را تثبيت کنند؟
* اين امر در همه جهان صادق است ولي مردم در کشورهاي پيشرفته نسبت به مسائل فرهنگي و ميراث فرهنگي علاقه و حساسيت بيشتري دارند. به نظر من براي مقابله با اين مسئله، بيشتر راه حل هاي درازمدت جواب مي دهد. در کوتاه مدت چند راه حل به نظرم مي رسد: نخست، تهيه خبر و گزارش با کيفيت آن چنان جذابي که بتواند اخبار سياسي و اقتصادي را تحت الشعاع قرار دهد و نظر خواننده و بيننده را جلب کند. دوم، پرداختن به ابعاد سياسي و اقتصادي اخبار فرهنگي و ميراث فرهنگي و تبديل مسئله فرهنگي و ميراث فرهنگي به مسئله اي سياسي و اقتصادي است. اين دو راه حل به سطح تازه اي از دانش و مهارت و تکنيک روزنامه نگاري نياز دارد که وارد بحث آن نمي شوم. ولي در درازمدت، کار خبرنگار و روزنامه نگار فرهنگي و ميراث فرهنگي تغيير پاراديم هاي ذهني مردم و مسؤلان جامعه و رهبران و روزنامه نگاران رسانه هاي اقتصادي و سياسي است. به اين معنا که فرهنگ و ميراث فرهنگي را به پاراديم و سرمشق ذهني و نگاه آنان تبديل کند به گونه اي که خود آنان نسبت به مسائل فرهنگي و ميراث فرهنگي حساسيت و دغدغه کافي پيدا کنند.
_ آيا رسانه ها مي توانند تأثير بي واسطه و مستقيمي بر اقتصاد ميراث فرهنگي و گردشگري يک کشور داشته باشند و حوزه اثرگذاري آن ها تا چه ميزان گسترده است؟
* بله مي توانند. رسانه ها به ويژه رسانه هاي ديجيتال و جهاني مي توانند از طريق برنامه هاي جذاب و گوناگون سرگرم کننده و علمي و تبليغاتي و گزارشهاي علمي و خبري به مردم ايران و جهان درباره جاذبه هاي فرهنگي و تاريخي کشور آگاهي دهند و آنان را تشويق کنند از اين جاذبه ها ديدن کنند. بدين ترتيب به توسعه گردشگري کمک خواهند کرد. توريسم فرهنگي مي تواند هم به طور مستقيم منبع توليد ثروت شود و هم براي کشور در جهان اعتباري بيافريند که تسهيل گر سرمايه گذاري خارجي شود. در ضمن به توسعه صنعت و خدمات توريسم در کشور و بهبود کيفيت آن نيز کمک خواهد کرد. اين بخش هم مولد ثروت است و هم مولد اشتغال. نگاهي به آمار سهم بالاي توريسم فرهنگي در توليد ناخالص داخلي بسياري از کشورها از جمله فرانسه، اسپانيا، ترکيه، مصر و يونان بيانگر اين واقعيت است که در ايران چه پتانسيل اقتصادي مهمي وجود دارد که از آن به دلائل بسيار غفلت شده است. رسانه ها در جبران اين غفلت مي توانند نقش مهمي ايفا کنند. بدون شک حوزه اثرگذاري آنان بسيار گسترده است اما بايد بتوانند با نگاهي تازه از امکانات رسانه هاي جهاني و به ويژه از اينترنت و پخش ماهواره اي براي جلب نظر سازمانهاي گردشگري در جهان و گردشگران خارجي به درستي استفاده کنند. البته عقب ماندگي توريسم در ايران، دلائل سياسي – فرهنگي دارد. گشودن باب بحث و گفتگو و مناظره درباره اين موضوع و موانع آن و چاره جوئي براي رفع اين موانع نيز مأموريت مهم رسانه ها به ويژه رسانه هاي فرهنگي تلقي مي شود.