انسان با گذر از ۲۰قرن پرفراز و نشيب و ادعاى برپاداشتن تمدنى كه اگرنه بيش از دو هزارسال، ولى دست كم سيصدسال قدمت دارد، اكنون در نخستين دهه قرن بيست و يكم در چه جايگاهى قراردارد؟
شكى نيست كه برپايه مهمترين دستاوردش ـ انقلاب علمى ـ و با استفاده از محصولات حيرت انگيز اين انقلاب يعنى تكنولوژى هاى گوناگون، توانسته است سلطه خود را بربخش مهمى از طبيعت محقق كند و به يقين دراين راه همچنان پيش خواهدرفت.
دستكارى هاى انسان در ژن و ماده و انرژى و اطلاعات تازه آغازشده است. دهه هاى آينده براى جامعه بشرى شگفتى هاى بسيار به همراه دارد.
اما، آيا اين تمام داستان زندگى انسان بر پهنه كيهانى است؟ بار رسالتى كه بردوش دارد سلطه بر طبيعت و دستكارى درعناصر اصلى طبيعت است؟ آيا فقط ژن و ماده و انرژى و اطلاعات اند كه سرنوشت او را براين كره خاكى احاطه شده دركيهان پر و رمز و رازى رقم مى زنند كه تنها گوشه اى از قوانين آن را شناخته است؟ و يا عوالم ديگرى نيز هست كه درآن انسان و به طوركلى تمدن بشرى دستاورد چندانى نداشته است؟ عوالمى كه معلوم نيست قوانين حاكم بر آن از دستاوردهاى علمى تكنولوژيك پيروى كنند.
با نگاهى گذرا به تاريخ زندگى بشر روى اين كره خاكى، درهمان اولين نظر درمى يابيم كه دستاوردهاى انسان انكارناپذير است. درعرصه هاى مادى با آن كه نتوانسته دور باطل فقر و جهل را براى همه ساكنان كره زمين ازبين ببرد، ولى با بالابردن استاندارد زندگى براى بخش هاى مهمى از مردم جهان، دستيابى به غذا، مسكن، آب سالم، بهداشت و درمان و آموزش را تضمين كرده است و براى بخش هاى عقب مانده نيز راه حل خروج از وضع كنونى و امكان بهبود سطح زندگى فراهم تر از گذشته است.
به حق اينها چيزكمى نيست. درواقع درزمينه توليد ثروت و تبديل آن به امكانات رفاهى توفيق هاى بسيارى حاصل شده است ولى اين درحالى است كه درتوزيع ثروت توليدشده همان قدر ناموفق بوده است.
به رغم همه پيشرفت ها هنوز ۴۰۰ميليون نفر ازمردم جهان از ملزومات اساسى زندگى ازجمله آب آشاميدنى محرومند آن هم در شرايطى كه انقلاب ارتباطات باعث شده مردم درهرگوشه اى از جهان درجريان نه تنها رويدادهاى سايرنقاط قرارگيرند، بلكه از الگوهاى زندگى و امكانات رفاهى مردمان مرفه نيز باخبر شوند.
همين امر باعث انفجار خواسته ها و انتظارات شده است و چون دولت ها و حكومت ها نتوانسته اند ازطريق مديريت خردمندانه و عالمانه و دلسوزانه منابع جامعه خود و دستيابى به سطحى قابل قبول از توسعه وپيشرفت، اين انتظارات را برآورده سازند باعث انباشتگى سرخوردگى ها شده و زمينه را براى نه تنها آشوب ها و ناآرامى هاى داخلى بلكه انتقام جويى هاى بين المللى به هرشكل ممكن فراهم آورده است.
رشد بنيادگرايى راديكال بيشترمعلول اين پديده است تا علل ديگرى كه به آن نسبت داده اند.
ازسوى ديگر انقلاب ارتباطات زمينه را براى تبديل مسائل ملى به مسائل منطقه اى و بين المللى و راه حل يابى براى آن ازطريق تشكل هاى سازمان يافته فرامرزى فراهم آورده است.
اين تشكل ها در درون شبكه هايى فعاليت دارند كه بيشتر به صورت الكترونى و نه فيزيكى با هم درتماسند و باز به دليل همان انقلاب ارتباطات، اعمال نظارت و كنترل حكومتى و دولتى برآنها تقريباً محال است. سركوب كه جاى خود دارد!
بدين ترتيب دستاوردهاى انسان درعرصه هاى مادى باعث پيدايش شكاف هاى عظيمى شد كه مدام درحال رشد است و اكنون به سياهچال هايى تبديل شده كه انواع منابع و انرژى پيرامون را مى بلعد. ظهور شكاف هاى جديد آن هم در شرايطى كه شكاف هاى موجود برطرف نشده، چالش اساسى قرن بيست و يكم خواهدبود، قرنى كه به عكس قرن بيستم، بشر آن را با احساس نگرانى و ناامنى و هراس آغازكرده است. درعرصه هاى غيرمادى نيز همان وضعيت حاكم است با اين تفاوت كه مسائل همه گير شده اند. اين عرصه، گستره وسيعى از انديشه هاى سياسى تا اصول حاكم بر روابط فرهنگى ـ اجتماعى سطوح گوناگون از سطح فردى تا ملى و بين المللى و الگوهاى معنوى و بسيارى عناصر ديگر را دربرمى گيرد.
درهمه اين زمينه ها بشر راه درازى را طى كرده است و به حق آنچه حاصل شده جاى تقدير دارد.
اما دراين عرصه نيز دستاوردها يكسان توزيع نشده است. ولى نكته مهم آن است كه دركشورهايى كه ضمن برخوردارى از مزاياى عصر رفاه، ازموهبت حاكميت اصول و موازين دموكراتيك برنظام حكومت و به طور كلى زندگى سياسى و حاكميت قانون بر روابط فرهنگى ـ اجتماعى و از آن مهمتر، آزادى هاى فردى و حق انتخاب الگوى زندگى معنوى برخوردارند، شرايط به گونه اى تغييركرده كه مردم اين سرزمين ها نيز ديگر با آن آسودگى خيال وسرخوشى گذشته سرگرم لذت بردن از مواهب كسب شده زندگى نيستند.
ناامن شدن مرزهاى امن كشورشان و تماشاى تصاوير وحشتناك و شنيدن اخبار دلخراش رفتارهاى وحشيانه آرامش را از آنان سلب كرده است. با حيرت و سردرگمى مى بينند كه چگونه مرزهاى تمدن و توحش فروريخته است و ديگر نمى توان تشخيص داد كدام رفتار متعلق به اشخاص به اصطلاح «متمدن» است و كدام متعلق به افراد «بى تمدن و وحشى».
به نوعى آن هويت يكپارچه و تعريف شده فروريخته و دچار بحران شده است.
براى برخى از آنان انگيزه رفتارهاى وحشيانه به قول خودشان مردمان «بى تمدن» بهتر قابل درك است تا انگيزه رفتارهاى شرم آگين مردان و زنان باز به گفته خودشان «متمدن» هموطنشان. آنان نيز از خود مى پرسند بشر به كجا مى رود و سرانجام اين مسير كجاست؟
دردو جهان توسعه يافته و توسعه نيافته، مردمان آگاه به حقوق در رنج اند.
هرچند ماهيت اين رنج يكسان نيست ولى يك وجه مشترك دارد. درهردو جا مردم از نابخردى حكام خود رنج مى برند. دركشورهاى توسعه نيافته مردم خواهان احقاق حق توسعه اند. مى خواهند از تمام مواهب توسعه مادى و معنوى برخوردار باشند و خود را شايسته اين مواهب مى دانند.
مايل نيستند شاهد درجازدن و يا عقب رفتن جامعه خودباشند و دركشورهاى پيشرفته مردم مى خواهند امنيت و آرامش به درون مرزهايشان بازگردد.
تأمين خواسته هردوگروه مستلزم خرد حكمرانى است كه درست زمانى ناياب شده كه جوامع بشرى بيش از هميشه بدان نيازدارد. درچنين شرايطى است كه انسان امروزين درميانه هياهويى كه او را ازهرسو احاطه كرده است با نگاهى پرتأمل، ازوضع موجود و زمانه حال فاصله مى گيرد و از دور با بينشى كاوشگر و بازيگر به تماشاى تنهاكاشانه قابل سكونتش يعنى اين كره آبى رنگ معلق در فضاى پركهكشان مى نشيند و ازخود مى پرسد: ازكجا آمده ام؟ به كجا مى روم؟ آمدنم بهرچه بود؟ به كجا رسيده ام؟ همان پرسش هاى اساسى كه به محض دستيابى به خودآگاهى درذهنش شكل گرفت و از آن زمان تاكنون هم چنان بدون جواب مانده اند.
علم تجربى به او وعده داد كه مسائلش را حل كند. به ژنتيك روى آورد تا با انقلاب ژنوم به رؤياى دست نيافتنى اش يعنى كمال مطلق دست يابد. چيزى نمانده كه اين انقلاب راه را براى از بين بردن نقص فيزيكى و دستيابى به زيبايى كامل هموار سازد. رفع امكان ابتلا به بيمارى يعنى تحقق آرزوى سلامت كامل نيز در چشم انداز آينده اى نه چندان دور قرار دارد. انقلاب ارتباطات و اطلاعات نيز پرشتاب پيش مى رود و با انتقال زندگى از عرصه هاى فيزيكى به عرصه هاى الكترونى مرز خيال و واقعيت را در هم مى شكند و انسان را از قيد و بند زمان و مكان مى رهاند. علوم مواد و نانو تكنولوژى نيز وعده هاى بسيار دارد.
اما انسان اكنون مى داند كه اميد به حل همه مسائل به كمك علم و تكنولوژى توهمى بيش نبوده است. انسان نمى دانست كه گستره مسائلش در خيال نمى گنجد و مسائل بشرى همگام با او رشد مى كنند و پديدار مى شوند و چندان قابل پيش بينى نيستند. از آن مهمتر، انسان طى قرنهاى اخير بيشتر سرگرم ساختن ودستكارى در جهان بيرون بوده و از جهان درون غافل مانده است. در درون انسان آتشفشان اميال و غرايز و هيجانات آماده انفجار است. به رغم پيشرفت هاى علوم رفتارى از جمله روانشناسى و علوم شناخت و علومى كه از تركيب نورولوژى وروان شناسى پديد آمده، دانش ما درباره ريشه ها و علل رفتار انسان بويژه در محيط هاى پيچيده و در موقعيت هاى نوظهور آنقدر نيست كه بتوان از آن براى كنترل رفتار استفاده كرد. در دهه ۱۹۷۰ مكتب رفتارگرايى در اين راه گامهايى برداست و خوش درخشيد . ولى به دليل پيش فرض هاى ساده انديشانه اش درباره انسان و علل رفتار او، در پيش بينى و كنترل رفتار انسان ناكام ماند و دستاوردهايش به قلمرو كنترل و تغيير رفتار حيوانات محدود ماند.
امروز باتوجه به شرايطى كه در آن قرارداريم، شايد بيش از هر دورانى ديگر نياز داشته باشيم به تلفيق خلاق و كارساز علم وفلسفه و اخلاق، دست كم در حوزه تصميم گيرى هاى علمى اين تلفيق لازم است. ملاحظات فلسفى و اخلاقى مى تواند راهگشاى اتخاذ استراتژى و تدوين سياست در حوزه برنامه ريزى علمى و پژوهشى باشد و منابع مالى را به سمت تحقيقاتى سوق دهد كه براى مسائلى كه مسأله استراتژيك جامعه بشرى است راه حل بيابد. مسائلى كه اگر حل شوند بايد بتواند هم مشكل توزيع نابرابر دستاوردهاى بشرى را در عرصه مادى و غيرمادى براى جوامع توسعه نيافته حل كند و هم امنيت و آرامش را به جهان توسعه يافته بازگرداند. اين مسائل كدامند؟ با نگاه علمى ـ فلسفى ـ اخلاقى مى توان اين مسائل را شناسايى كرد. منظور از نگاه فلسفى، توجه به پرسش هاى اساسى بى جوابى است كه به آن اشاره شد و نگاه اخلاقى به معناى توجه به ارزشهاى مشترك بشرى خارج از چارچوبهاى مكتبى تفرقه برانگيز موجود است. اگر قرار است علم و تكنولوژى در خدمت رفع بى عدالتى و نابرابرى هايى باشد كه جهان امروز را ناامن و پرآشوب كرده است، بايد برآن بينشى وسيع و پرژرفا حاكم شود. محدوده هاى تنگ و قالب هاى از پيش تعريف شده اخلاقى چنين هدفى را تأمين نمى كند.
باتوجه به روى آوردن بنگاه هاى تجارى بزرگ به تحقيقات علمى، اين نگرانى دامن زده شده كه با حاكم شدن روح افسار گسيخته بازار و تجارت برشكل گيرى روند تحقيقات علمى و پيشرفت هاى تكنولوژى، اميدى نمى ماند كه علم و تكنولوژى بتواند با شيوه اى كه اكنون پيش مى رود در خدمت حل معضلات استراتژيك جامعه بشرى قرار گيرد. از ۶۴۵ميليارد دلارى كه در كشورهاى OECD ـ به يك معنا گروه كشورهاى پيشرفته جهان ـ در سال ۲۰۰۱ صرف تحقيق و توسعه شده است، بخش مهمى بويژه در كشور آمريكا متعلق به كسب و كار و يا بنگاههاى خصوصى است. انگيزه اين سازمان هاى دستيابى به نوآورى براى كسب مزيت رقابتى در بازارهاى جهانى است بيشترين حوزه هايى كه اين حجم پول را جذب كرده است، ارتباطات و اطلاعات و بيوتكنولوژى و نانو تكنولوژى و صنايع دفاعى و فضايى است. شكى نيست كه از بنگاههاى تجارى نمى توان انتظار داشت كه به سرنوشت كنونى و آينده جامعه بشرى بينديشند. بازى آنان توليد ثروت است و اگر در اين زمينه كارشان را خوب انجام دهند در شرايطى كه دولتها و حكومتها كارشان را بد انجام مى دهند، دستكم اميدى هست كه وضع عرصه مادى بدتر نشود. اين وظيفه دولت ها است كه با هدف تأمين منافع جامعه بشرى و با حساسيت نسبت به منافع نسل هاى آينده، به تحقيقات جهت دهند. لازمه آن اين است كه دولت ها خود از كارآمدى لازم و شايستگى كافى و خرد حكمرانى براى اداره امور نسل فعلى و انديشيدن به سرنوشت نسلهاى آينده برخوردار باشند.
بدين ترتيب شايد بتوان نتيجه گرفت كه به رغم همه دستاوردها، به دليل خلأ حكمرانان خردمند در سطح جهان و در رأس امور كشورها، دستاوردهاى مادى و غيرمادى بشرى نتوانسته است در هيچ كجا كيفيت زندگى بشر را بهبود بخشد و اگر اين معضل حل نشود، باتوجه به پيچيدگى روزافزون طبيعت انسان و آشفته تر شدن محيط پيرامونش، وضع بدتر خواهدشد. امور جهان آشوب زده و بحران خيز را نمى توان به دست حكمرانان و رهبران ضعيف و نابخرد سپرد و انتظار داشت اوضاع معجزه آسا دگرگون شود.
ولى از آن مهمتر اين است كه اميد خود را به علم و تكنولوژى از دست ندهيم. راه نجات بشر از گرداب هايى كه در حال حاضر در آن فرو رفته، پشت كردن به علم و يا تلاش مذبوحانه براى متوقف ساختن پيشرفت هاى علمى نيست سرخوردگى از علم راهگشا نيست. به عكس، خرد حكم مى كند كه با تدبيرلازم در سطوح ملى و منطقه اى و بين المللى سياست هاى علمى كل نگر و دورنگر و يكپارچه نگر، اتخاذ شود تا فرصت هاى كم نظير پيشرفت هاى علمى در خدمت تحقق آينده امن تر و با ثبات تر براى همه مردم جهان قرار گيرد اين گونه است كه بخشى از مردم جهان از بازى توسعه و پيشرفت حذف نخواهندشد تا براى بخش ديگر پايدارى آسودگى خيال، آسايش و رفاه و بهبود مستمر تضمين شود. ساكنان كره زمين سرنوشتى مشترك دارند پيوندهاى تنگاتنگ اين سرنوشت بيش از پيش خود را نمايان ساخته است. ديدن آن چشم بصيرت نمى خواهد.