میتوان ادعا کرد تقریباً تمام تلاشهای پراکندهای که در خصوص آیندهپژوهی تا امروز در کشور انجام شده، به دست علاقمندان نرسیده و یکی از دلایل ناشناخته ماندن این شاخه از دانش در کشور را میتوان همین موضوع به شمار آورد.
این قاعده کلی تنها در یک مورد استثنا دارد و آن، آثار تافلر است که به خوبی به دست مخاطبان رسید و با استقبال گستردهای بهویژه در میان مدیران روبرو شد. همین موضوع کافی بود تا نام تافلر با آیندهپژوهی در ایران گره بخورد و البته در کنار تافلر، نام دیگری وجود داشت و آن شهیندخت خوارزمی بود.
از همین رو بسیاری دکتر شهیندخت خوارزمی را با ترجمه سه کتاب موج سوم، جابجایی در قدرت و جنگ و ضدجنگ که هر سه از آثار تافلر بودند و در فاصله سالهای 1359 تا 1373 منتشر شدند، میشناسند؛ که البته از دکتر خوارزمی آثار دیگری نیز منتشر و روانه بازار نشر شده است.
گزارش همشهريآنلاين از نشست نقد كتاب جهان مسطح است
در گفتوگویی که در ماهنامه مديريت ارتباطات (شماره خردادماه) منتشر شده است، دکتر خوارزمی درباره ضرورت اندیشیدن به آینده، نقش فناوری در شکلگیری آینده مطلوب، ارزیابی تلاشهای آیندهپژوهان ایرانی و ... سخن گفته است که در ادامه میخوانید. [ماهنامه تخصصي مديريت ارتباطات منتشر شد]
•چرا بايد درباره آينده انديشيد، وقتي هيچ تضميني براي به واقعيت پيوستن آيندهانديشيهاي ما وجود ندارد؟
اندیشیدن درباره آینده به چند دلیل برای انسان معاصر ضروری است. در جامعه بشری هرگز تحولات چنین شتابی نداشته است. شتاب تحول به طور طبیعی بحرانخیز است. در شرایط بحرانی تعادل موجود به هم میریزد، به طور طبیعی انسان دچار آشفتگی میشود و به راحتی نیروهای سازنده در گرداب احساس عدم امنیت و نگرانی و پریشان حالی گرفتار آمده و انسان را به واکنشهای نامناسب وا میدارد.
اگر بپذیریم که این دو واقعیت - شتاب تحول و بحران - جزء جداییناپذیر زندگی انسان معاصرند و گریز از آن امکان ندارد، داشتن اندیشهای روشن درباره روندهای تحولآفرین و بحرانخیز آینده، میتواند به انسان کمک کند و در چنین شرایطی به جای آشفتگی و سردرگمی سعی میکند با واقعبینی از فرصتهای توسعهآفرین تحولات و بحرانها استفاده کند.
این امر درمورد جامعه نیز صادق است. بدون آیندهاندیشی و از آن مهمتر، آیندهپژوهی به عنوان زیربنای طراحی تصویری روشن از آینده مطلوب یا به بیانی دیگر دغدغه ساختن آیندهای مطلوب، کمتر جامعهای میتواند در شرایط پرتحول جهان کنونی از فرصتها برای توسعه ملی استفاده کند.
•از ميان تمام پيشبينيها درباره آينده، بيشتر آنها زير سوال ميروند و تعداد اندكي از آنها به وقوع ميپيوندند. با اين حساب ضرورت ارايه پيشبيني درباره آينده چيست و اين پيشبينيها كه ممكن است بسياري از آنها به واقعيت نپيوندند چه كمكي به شكلگيري آينده مطلوب ميكنند؟
امروزه متدولوژیهای آیندهنگری پیشرفت کرده و دقیقتر شدهاند. اگر پیشبینیها با متدولوژی دقیقتری انجام شود، بدون شک اعتبار بیشتری خواهد داشت. اما، به هر حال در مورد پدیدههایی درباره آینده، به ویژه پدیدههایی از نوع اجتماعی احتمال آن وجود دارد که پیشبینیها محقق نشوند. اما پیشبینی به شما کمک میکند که بهویژه در مورد آیندههای نامطلوب با اصلاح رفتارها، روشها و الگوهای موجود؛ از تحقق آنها پیشگیری شود.
بهترین مثال این مورد پیشبینیها، مربوط به بحرانهای محیطزیست و انرژی است. در سرتاسر جهان این دو موضوع در دستور کار بسیاری از کشورهای دارای دولتهای آگاه و دوراندیش قرار گرفته و در همه سطوح برنامههای جدی برای کاهش مخاطرات در دست اجراست. به هر حال، آیندهنگری در دو زمینه بسیار سودمند است: تحقق آینده مطلوب و جلوگیری از وقوع آینده نامطلوب. اهمیت این مسأله وقتی بیشتر خود را نشان میدهد که سرنوشت بشر کانون توجه آیندهنگری قرار داشته باشد.
•مبناي مطالعه آينده تا چند دهه قبل تنها مطالعه روندهاي موجود و گذشته بود. اما با شتاب گرفتن فناوري و بروز رخدادهاي شگفتانگيز، اين مبنا براي انديشيدن در خصوص آينده با ترديد روبرو شد. با در نظر گرفتن اين نكته چگونه ميتوان برنامهريزيهايي كه بر مبناي آيندهانديشيها انجام شده را پايدار كرد؟ به عبارت ديگر وقتي فرضيات ما درباره آينده زير سوال ميروند، چگونه ميتوان به برنامهريزيهايي كه بر پايه اين فرضيات انجام شده، اتكا كرد؟
به نکته مهمی اشاره کردید. تکنولوژیهای نوین اغلب گسستآفریناند. روندهای تحولی میآفرینند که بیسابقه است. به همین دلیل در آیندهپژوهی و به طور کلی مطالعات اجتماعی، این فرض را نقض میکنند که آینده ادامه گذشته است. در نتیجه، روشهایی که بر مبنای این فرض شکل گرفتهاند، پاسخگو نخواهند بود.
این روشها در مورد پدیدههایی مناسباند که به طور تکاملی و پیوسته تحول مییابند. در مورد پدیدههای دیگر که گسستآفریناند، از متدولوژی دیگر باید استفاده کرد. در نتیجه، نخست پژوهشگر باید مدل ذهنی خود را تغییر دهد و بر مبنای مدل ذهنی جدید، فرضهای خود را تدوین کند. به بیانی دیگر از ذهنیتی باز برخوردار باشد و آمادگی آن را داشته باشد که به تناسب پدیده مورد بررسی، فرضهای خود را تغییر دهد. در چنین شرایطی است که نتایج بررسیهای آیندهپژوهی قابل اتکا میشود.
•تفاوت پيشگويي، پيشبيني و آنچه امروز آيندهپژوهي خوانده ميشود در چيست؟ به نظر سركارعالي، ريشههاي آيندهپژوهي در طول تاريخ و همچنين در دنياي معاصر به چه زماني باز ميگردد؟
آیندهپژوهی همان گونه که قبلأ اشاره کردم سعی دارد از روشهای علمیتری استفاده کند. هر چند به دلیل ماهیت پدیدههای مورد بررسی، روشهای علمی به معنای روشهایی که برای شناخت واقعیت، بر تجربه و مشاهده و آزمایش استوار است، در مورد پدیدههای آینده کاربرد کمتری داشته است.
ولی امروزه با کمک تکنولوژیهای جدید، از جمله انواع شبیهسازی در فضاهای مجازی، این پدیدهها به طور مصنوعی خلق یا بازسازی میشوند و از این طریق مورد مشاهده و تجربه و آزمایش قرار میگیرند. از این روشها در حوزههای بسیاری از جمله تکنولوژیهای نوین و مهندسی و بسیاری از علوم استفاده میشود و نتایج آن اعتبار کافی دارد.
در مطالعات اجتماعی هم به تدریج مورد استفاده قرار گرفته است. اما، پیشگویی اصطلاحی است که کمتر بنیان علمی دارد. پیشبینی، میتواند خروجی آیندهپژوهی باشد یا نباشد و اصطلاح عامتری است. تفکر درباره آینده ، پدیده جدیدی نیست.
در واقع، انسان با زمان به خودآگاهی رسید. با آگاهی به آینده، برنامهریزی خلق شد. اولین کوشش بشر برای ذخیره منابع – اول غذا – نشانه این تحول است. اما آیندهنگری به معنای مدرن آن، شاید به بعد از جنگ جهانی دوم بر گردد. در واقع به نوعی با برنامهریزی توسعه گره خورده است. اما، از نیمه دوم قرن 20 به طور جدی مطرح شد. شاید کوششهای باشگاه رم را در این زمینه بتوان نقطه عطفی تلقی کرد.
•كتابهايي كه سركارعالي ترجمه كردهايد از نخستين متوني به شمار ميروند كه به فارسي درباره آيندهپژوهي منتشر شدهاند. آيا پيش از ترجمه اين كتابها هم در اين زمينه تلاشهايي انجام شده بود؟
بله، اولین کتابی که در این زمینه منتشر شد کتاب محدودیتهای رشد از انتشارات باشگاه رم با ترجمه فرهاد حکیمزاده است که قبل از انقلاب منتشر شد و از آن مهمتر طرح آیندهنگری است که در سؤال بعدی توضیح خواهم داد.
•تلاشهايي كه امروز در زمينه آيندهپژوهي در كشور انجام ميشود را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
این تلاشها را مفید میدانم. بسیار دیر آغاز شد ولی به هر حال حرکتهایی شروع شده است. انجمن آیندهنگری ایران تشکیل شده و در فرهنگستان علوم نیز این بحث مطرح شده است؛ کنفرانس و همایشهایی نیز برگزار شده که بسیار باارزش است.
اما، در زمینه متدولوژیهای آیندهنگری کار جدی صورت نگرفته است. آقای بایزید مردوخی در این زمینه کتابی دارند که به زودی منتشر خواهد شد. حدود 30 سال است که آرزو میکنم در کشور مراکز متعدد مطالعات آینده تأسیس و در دانشگاهها این رشته در حوزههای مختلف تدریس شود. ولی متأسفانه تا رسیدن به وضع مطلوب راه درازی در پیش است. هنوز کشور نتوانسته از دورباطل توسعهنیافتگی رها شود.
•به عنوان آخرين سوال، گمان ميكنيد كه آيندهپژوهي چگونه ميتواند به ما در «مديريت ارتباطات» آينده كمك كند؟
مدیریت ارتباطات چگونه میتواند بدون آیندهپژوهی به حیات خود ادامه دهد؟ ارتباطات را اگر به معنای وسیع و امروزی آن در نظر بگیریم، موتور محرک تحولات جامعه بشری است. مدیریت چنین جریان عظیم تحولی چگونه میتواند از آیندهپژوهی غافل بماند. این خود سؤالی است که در مصاحبهای دیگر میتوان به آن پرداخت.