عامل هاي عقلاني هنگام قضاوت درباره رويدادهاي آينده بايد احتمالات را برآورد کنند. اما سوال اين است که آيا واقعا اين کار از عهده انسان بر مي آيد و اگر پاسخ مثبت است چنين توانمندي ادراکي کي، چگونه و از کجا شکل مي گيرد. بر طبق برخي ديدگاه ها استدلال انسان در مورد احتمالات به طور کلي دچار نقص شديد و تحت تاثير سوگيري ها و همچنين ساده سازي هاي غير موجه است. ديدگاه ديگر معتقد است تا زماني که انسان نتواند رويدادهاي گذشته را به دفعات تجربه و مشاهده کند قادر به پيش بيني رويدادهاي آینده و برآورد احتمالات نخواهد بود. به بيان ديگر، پيش بيني و برآورد احتمال يک رويداد بي سابقه کاملا بي معني است. و نهايتا ديدگاه سومي وجود دارد که براي قدرت شهودي ادراک انسان جايگاه ويژه اي قائل است. البته عده اي با انجام مطالعات تجربي ظاهرا نشان داده اند که شهود انسان بر اساس گذشت زمان و تجربه اندوزي و در مراحل بعدي رشد شکل مي گيرد. اما اخيرا دانشمندان ايتاليايي و فرانسوي در آزمايشگاه هاي تحقيقاتي علوم شناختي - ادراکي اروپا با انجام چند آزمايش علمي - تجربي ادعاي مذکور را ابطال کرده اند. آنها در واقع نشان داده اند که حتي نوزاد ۱۲ ماهه انسان بدون نياز به تجربه مشاهده هاي مکرر، درک شهودي - غريزي خوبي نسبت به رويدادهاي محتمل و ممکن آینده دارد.
آزمايش اول آنها بدين صورت بود که يک انيميشن ساده تهيه کردند که در آن سه شي يکسان و يک شي متفاوت از لحاظ شکل و رنگ در داخل يک محفظه اين سو و آن سو مي رفتند. در پايين محفظه، شبيه چرخه هاي قرعه کشي، يک منفذ وجود داشت تا يکي از شي ها از آن خارج شود. سوژه هاي آزمايش به تعداد ۲۰ نفر و با ميانگين سني ۱۲ ماه و ۱۲ روز به مدت ۱۳ ثانيه انيميشن را تماشا مي کردند، سپس اشياء درون محفظه محو شده و بعد از يک ثانيه درون محفظه به آنها نشان داده مي شد. هر نوزاد چهار انيميشن را تماشا مي کرد که در دو مورد رويداد محتمل ( يعني خروج يکي از ۳ شيء يکسان) و در دو مورد رويداد غير محتمل (يعني خروج شيء متفاوت) در پايان اتفاق مي افتاد. سپس متوسط زمان نگاه کردن نوزادان به تصوير پایانی محفظه ثبت شد. نتايج آزمايش حاکي از آن بود که از لحاظ آماري زمان نگاه کردن نوزاد به رويداد غير محتمل به اندازه چشمگير و معناداري بيشتر است.
چنين يافته اي به خوبي نشانگر عدم نياز نوزادان به تکرار و مشاهده قبلی براي تشخيص محتمل بودن يک رويداد است. اما شايد اين طور ادعا شود که نوزادان نه به خاطر غیر محتمل بودن بلکه صرفا به خاطر سادگي درک و فهم تصوير سه شيء يکسان باقي مانده در محفظه به اين تصوير طولاني تر نگاه مي کنند.
در يک آزمايش مکمل اين موضوع جداگانه بررسي شد. بدين صورت که در وسط محفظه يک خط مانع گذاشته شد. سه شي يکسان بالاي مانع بوده و بنابراين خروج از منفذ پايين محفظه براي آنها ميسر نبود. شي متفاوت از لحاظ شکل و رنگ نيز پايين مانع و قادر به خروج از منفذ بود. سپس اشياء درون محفظه محو شده و بعد از يک ثانيه درون محفظه نشان داده شد. هر نوزاد چهار انیمیشن را تماشا مي کرد که در دو مورد رويداد غير ممکن ( يعني خروج يکي از ۳ شيء بالاي مانع) و در دو مورد رويداد ممکن (يعني خروج شيء متفاوت) در پايان اتفاق مي افتاد. اگر دليل نگاه طولاني نوزادان در آزمايش اول صرفا سادگي و برجستگي تصوير بود در اين آزمايش تکميلي نيز بايد به رويداد ممکن (يعني باقي ماندن سه شيء يکسان بالاي مانع درون محفظه) بيشتر نگاه مي کردند. اما نتايج آزمايش دوم نشانگر اين بود که مدت زمان نگاه کردن نوزادان به تصوير غير ممکن بيشتر است.
با تحليل مرکب نتايج آزمايش اول و دوم مي توان نتيجه گرفت که نوازدان ۱۲ ماهه مشخصا به محتمل بودن و ممکن بودن رويدادها و نه صرفا يک ويژگي غير مرتبط با موضوع آزمايش واکنش نشان مي دهند.
به طور خلاصه بايد گفت که آزمايش هاي مذکور ثابت مي کنند که در انتظارات نوزاد انسان نسبت به رويدادهاي آينده اولا محدوديت هاي فيزيکي رعايت شده و دوما تشخيص محتمل ترين رويداد آينده متکي بر شهود است تا تجربه قبلي. اگرچه تجربه و مشاهده هاي قبلي در واکنش نوزادان نسبت به محتمل بودن رويدادهاي آينده تاثير گذار است اما اين آزمايش هاي علمي - تجربي جديد ثابت مي کنند که نمي توان مفهوم احتمال را صرفا به تعداد دفعات مشاهده هاي قبلي فروکاست.