تصور می کنم که اکثر اشخاصی که سر و کارشان با اطلاعات و دانش و مفهوم سازی است بتوانند بر اساس چند نکته کیفی و کمی که قبلا تحت عناوین فهم تاثیر اطلاعات جدید بر کارهای بعدی ما و زمان واکنش در عصر اطلاعات آنها را توضیح دادم تا حدی نسبت به کاربردی کردن این نکات توجه کنند.
علاوه بر خود مفهوم اطلاعات و مسیرهای پیشنهادی برای جمع آوری و تحلیل و استنباط و اقدام بر مبنای آن باید گفت آنچه که زمینه یا ساخت یا مفروضات حاکم بر این مسیر را تعیین می کند اهمیت به مراتب بیشتری از ابعاد کیفی و کمی قضیه دارد. مدل ذهنی یا الگوی ذهنی به همین موضوع اشاره دارد و اتفاقا اکتشاف و آشکار سازی و شناخت و تسلط بر این مدل های ذهنی که از فردی به فردی دیگر متفاوت است کاری دشوار است و بیشتر از آنکه یک علم باشد یک هنر تلقی می شود. حداقل من تاکنون نتوانسته ام یک راه اثربخش و منسجم و قابل یادگیری برای این بخش در بین آثار علاقه مندان به این حوزه پیدا کنم. در واقع تشخیص و شناخت الگوی ذهنی فرد الف و یافتن تمایزها و تشابه های آن با الگوی افراد ب و ج بیشتر به هنر و تجربه شخصی بر می گردد که قصد چنین کاری را داشته باشد.
یکی از روش های تجربی خودم به این صورت است که به اصطلاح برای افراد مختلف به یک گوش مفت تبدیل می شوم. یعنی موارد مختلفی وجود دارد که پس از آغاز یک ارتباط شفاهی یا کتبی یا دیگر انواع ارتباطی وقتی که می فهمم شخص مورد نظر احتمالا دارای یک الگوی ذهنی متفاوت و نامتعارف و ناآشناست صحبتش را قطع نمی کنم، حتی اگر محتوای اطلاعاتی که می خواهد منتقل کند برای من نه جالب باشد و نه مفید. این شخص می تواند یک استاد دانشگاه در رشته ای باشد که هیچ علاقه ای به آن ندارم. می تواند یک راننده تاکسی یا آژانس باشد که دلش از زمین و زمان پر است. می تواند یک کودک یا نوجوان باشد که فقط راجع به کارتون و فیلم و موبایل دوست دارد حرف بزند. می تواند یک پیرمرد باشد که انبوهی از خاطرات از عهد بوق برای تعریف کردن دارد. حتی می تواند زنی میانسال باشد که مشغول بیان حرف های خاله زنکی است. در اکثر این موارد کانون توجه ذهنی من اطلاعاتی که شخص مورد نظر بیان می کند نیست و بعید نیست که اگر دو ساعت بعد از من بپرسد که چه گفته است دقیقا یادم نباشد. در واقع به جای آن سعی می کنم حتی الامکان یادم باشد که او در ساخت اطلاعات و فضای ذهنی اش چه تشابه یا تفاوتی با نفر قبلی داشت. اینکه در زمینه یا ساخت یا مفروضات حاکم بر مسیر جذب و پردازش و بیان آنچه که می داند احتمالا چه عناصر یا مولفه هایی می تواند وجود داشته باشد.
اگر واقعا کسی پیدا شود که بتواند راه یا شیوه یا روشی را برای آشکار سازی و تشخیص و شناخت مدل یا الگوی ذهنی اشخاص مختلف پیدا کند آنگاه می توان هر بار که مجموعه ای از اطلاعات که با همه آن ملاحظات کیفی و کمی بدست آمد آن اطلاعات خام را درون هر یک از الگوهای ذهنی بدیل برد و بنابراین فضاهای ذهنی و به تبع آن فضاهای واقعی متعددی که هم اکنون غایب هستند را خلق کرد و توسعه داد و آنها را همه گیر و رایج کرد.