یکی از اندیشکده های پیشرو که همیشه تلاش می کند در مرزهای دانش بشری حرکت کرده و مفهومی تحت عنوان فرهنگ سوم را کاملا جا بیاندازد اخیرا پرسش دشواری را مطرح کرد و از نخبگان جهانی، که عمدتا علم گرا هستند، خواست که جوابی به آن بدهند. اصل سوال این بود که
به نظر شما چه چیزی در آینده همه چیز را تغییر خواهد داد؟
اشخاص مختلف بنابر تجربه و تخصص خود پاسخ های جالب و ایده های متنوعی داده اند که خواندن برخی از آنها به اصطلاح موجب می شوند که مخ آدم سوت بکشد! من اگرچه یک انتقاد کوچک به نوع نگاه آنها داشتم اما در بین همه موارد مطرح شده به نظرم ایده راجر شنک از همه آنها جالب تر بود که می گفت امروزه ما در جست و جوی اطلاعات هستیم و به زودی روزی می رسد که اطلاعات در جست و جوی ما خواهند بود. یعنی اطلاعات دقیقا مرتبط با آنچه که به آن فکر می کنیم در بسته بندی های مناسب و سر وقت ما را پیدا می کنند.
من اگر بخواهم به این سوال جواب دهم که چه چیزی همه چیز را تغییر خواهد داد اول به یاد این می افتم که با این جمعیت زیاد کره زمین و امکانات محدود آن واقعا چقدر جا برای زندگی تنگ است. البته واضح است از دیدگاه اشخاصی که جمعیت زیاد برای آنها به سود و درآمد زیاد ترجمه می شود مثلا برای فروشندگان نخود و لوبیا و چیپس و پفک هر چقدر مشتری بیشتر بهتر و بهتر ولی از دیدگاه اکثر مردم باید توجه کرد که عمده درگیری ها و رقابت های نفس گیر برای به چنگ آوردن حق و سهم خود از زندگی در فاکتور جمعیت زیاد خلاصه می شود. همین الان که به خاطر بحران مالی جهانی صف های طولانی جویندگان کار شکل گرفته شده است این موضوع بیشتر به چشم می آید. اگرچه هنوز مشخص نیست که جمعیت بهینه برای کره زمین واقعا چند نفر است با این وجود به نظر می رسد که اگر مثلا از این شش هفت میلیارد نفر کنونی به شیوه ای بتوان یک دفعه چهار پنج میلیارد آن را کم کرد زندگی در این دنیا به بهشت شدن بیشتر از جهنم شدن نزدیک خواهد شد. هرمان کان، پدر روش برنامه ریزی بر پایه سناریوها، که به خاطر صحبت از جنگ تمام عیار هسته ای در گذشته آماج انتقاد قرار گرفت حداقل این موضوع را روشن کرد که پس از یک جنگ درست و حسابی هسته ای که مثلا آمار تلفات میلیونی یا حتی میلیاردی داشته باشد نسل بشر منقرض نخواهد شد. به جز جنگ هسته ای مثلا یک قحطی شدید آب هم می تواند موجب مرگ و میر گسترده و به تبع آن کاهش شدید جمعیت شده و احتمالا باید منتظر بود که در نتیجه این اتفاق همه چیز تغییر کند.
دومین نکته به کشمکش و تقابل علم و دین مربوط می شود. در واقع از زمانی که نهضت علمی در جهان پاگرفته است علی رغم حرف های مودبانه و احترام آمیزی که معمولا بین این دو اردوگاه مبادله می شود در موارد متعددی نگرش علمی و نگرش دینی به شدت واگرا هستند. به بیان دیگر نه این گروه حرف های آن گروه را مثلا درباره منشاء حیات یا کیهان قبول دارد و نه آن گروه حرف های این گروه را. بنابراین اگر روزی برسد که این روند واگرائی متوقف شده و جهت آن به سمت همگرائی و حتی وحدت تغییر کند حداقل من انتظار دارم که همه چیز تغییر کند.
سومین نکته هم به جایگاه برجسته و چیره کنونی انسان در حیات بر روی کره زمین مربوط می شود. اگر روزی فراانسان ها که قاعدتا باید گونه ای جدید بر روی کره زمین باشند ظهور کنند آنگاه همه چیز تغییر خواهد کرد. ما فقط می توانیم امیدوار باشیم که رفتار فراانسان ها (یا هر عنوان دیگری که برای آنها انتخاب خواهد شد) با ما مهربانانه باشد. فراانسان ها که علاوه بر مزیت های ما نسبت به دیگر اشکال حیات مزیت هایی هم خواهند داشت که ما از آنها بی بهره ایم عملا می توانند هر طور که اراده کنند با گونه انسان رفتار کنند. و اگر قرار باشد که فراانسان ها همانطور که ما اکنون با سایر اشکال حیات رفتار می کنیم با ما رفتار کنند باید گفت که همه چیز تغییر خواهد کرد!