ظرف شش ماه گذشته بعضی از دوستان و نزدیکان مرتب راجع به چند بی اقدامی مشهود از جانب من پیشنهادهایی می دادند. عمده ترین این پیشنهادها با موضوعاتی مانند ادامه تحصیل، مهاجرت، ازدواج، و فعالیت سیاسی مرتبط بودند. مثلا در مراسم اهدای جایزه کتاب فصل یکی از دوستان می گفت کتاب نوشتن و فعالیت علمی- تحقیقاتی تا زمانی که با فعالیت عملی مخصوصا از نوع سیاسی پیوند نخورد هیچ فایده ای نخواهد داشت. البته به نظر خودم همه این بی اقدامی ها کاملا موجه است. در واقع اگر کسی به یک چارچوب مفهومی متشکل از سه مولفه توانمندی، جذابیت، و ضرورت نگاه کند به راحتی می تواند توجیه بی اقدامی را درک کند (مثلا اینجا را ببینید). آنطور که یادم هست یکبار بی اقدامی درباره ادامه تحصیل را در این مطلب کمی توضیح دادم. به هر حال اخیرا علی رغم نبود ضرورت ازدواج جذابیت آن برای من از حدی مشخص بیشتر شد. به همین دلیل تصمیم گرفتم برای مدتی نسبتا کوتاه مثلا سه ماه پنجره فرصتی را باز کنم. برای اینکه شکل و ابعاد این پنجره را طراحی کنم چاره ای نداشتم جز اینکه آن را با مجموعه ای از معیارها که شامل واقعیت ها و ارزش ها می شود بسازم. بعد از کمی جست و جو توانستم یک پرسش نامه تستی را پیدا کنم که بخش های عقلانی و منطقی قضیه را خوب پوشش می داد. کمکی که این سوالات می کند این است که می توان بر یک مبنای ایده آلیستی و یک الگوی وزن دهی مشخص بخش عقلانی و منطقی قضیه را امتیاز بندی عددی کرد. به بیان دیگر با کسی که بتواند از پنجره وارد شود (یعنی حداقل نصف امتیازها را کسب کند) اصلا لازم نیست بحث منطقی کرد. به بیان دیگر می توان بدون مزاحمت عقل و منطق فقط به احساس و عاطفه و زیبایی و علاقه پرداخت.
قاعدتا وقتی که چنین رویکرد کمی ساخته می شود سوال این است که آیا اصلا نتیجه آن با یک حس درونی و کلی درباره مناسب بودن طرف مقابل تطبیق می کند یا نه. خوشبختانه مواردی وجود داشتند که بدون داشتن یک شاخص کمی درخواست هایی را بی هیچ تردیدی سریعا رد کرده بودم یا مواردی بودند که به فاصله کمی پس از آشنایی خودم درخواست را مطرح کردم که البته به دلیل مخالفت خانواده نهایتا به نتیجه نرسیدند. همین موارد به خوبی نشان دادند که شاخص کمی مذکور به اندازه خوبی اصطلاحا کالیبره شده است. یعنی بعید است که یک مورد مناسب روی این شاخص ها امتیاز کمی بگیرد یا برعکس یک مورد نامناسب امتیاز بالایی بگیرد(البته به شرط اینکه پاسخ همه سوالات را با صداقت کامل جواب داشته باشد). فرمولی که تهیه کردم نسبتا پیچیده است و بعید است کسی بتواند امتیاز بالای آن را به راحتی حدس بزند. فقط می توان گفت که برخی معیارها کاملا بی تاثیرند (همان نکته انحرافی معروف)، برخی آنقدر تاثیر دارند که اگر مطلوب نباشند بقیه معیارها عملا هیچ می شوند و برخی دیگر اگر خیلی مطلوب باشند بقیه معیارها عملا هیچ می شوند. بقیه معیارها هم جایگاهی بینابینی در طیف دارند. علاوه بر این در مورد برخی واقعیت ها و ارزش ها انطباق کامل امتیاز مثبت دارد و در مورد برخی دیگر از معیارها و ارزش ها اختلاف کامل امتیاز می گیرد. به هر حال این بخش وزن دهی و فرمول نوشتن بی تردید بستگی به این دارد که چه شخصی می خواهد از مجموعه معیارهای مذکور استفاده کند.
چند روز پیش با بهره گیری از امکانات جالب گمنامی در اینترنت (که به دلیل حفظ حریم خصوصی افراد در این موضوع خاص خیلی مهمی است) صریحا گفتم که اگر کسی علاقه دارد می تواند این پرسش نامه را پر کرده و با یک ایمیل ناشناس (یعنی بدون اسم و فامیل واقعی) ارسال کند تا اگر مناسب بود وارد مرحله بعدی بشویم. به فاصله کوتاهی پس از این اعلام چند مورد اعلام آمادگی کردند. وقتی که جواب ها را بر اساس فرمول وزن دهی شده که حداکثر امتیاز آن ۱۲۸ است بررسی کردم بعضی از آنها که به امتیاز نصف نرسیدند حذف شدند و مواردی هم که نسبتا امتیاز بالایی داشتند برای ملاقات حضوری و ادامه آشنایی و بازشدن پنجره فرصت از طرف مقابل مناسب تشخیص داده شدند. البته این پنجره فرصت هنوز هم برای کسانی که علاقه مند باشند کاملا باز است.
شاید برای عده ای مخصوصا کسانی که در چنین تصمیم های مهمی به حرف های بی اساسی مانند قسمت و استخاره و مواردی شبیه این متعقدند چنین کاری مضحک به نظر برسد. اما احتمالا حتی چنین اشخاصی هم قبول داشته باشند که جدا کردن فیلترهای عقلانی و منطقی مرتبط با واقعیت ها و ارزش های متقابل زندگی شخصی دو نفر از فیلترهای جذابیت های ظاهری، احساسی، عاطفی و علاقه هم موجب تمرکز انرژی و توجه و هم آسایش و راحتی خیال می شود. مخصوصا اینکه چون از بین سه مولفه توانمندی، جذابیت، و ضرورت مورد آخر یعنی ضرورت حداقل در مورد من اصلا صدق نمی کند می توان یک پیامد ایده آل را توصیف کرد و گزینه ای را یافت که انحراف آن از پیامد ایده آل حتی الامکان حداقل باشد ( مثلا اینجا را ببینید).