با آذر تشکر جامعه شناس و متخصص فضاهای شهری در این گفت وگو از تاثیر تکنولوژی بر تغییر و تحول حوزه عمومی و حوزه خصوصی در جامعه ایرانی سخن گفتیم.
به تعبیر او، این تغییر و تحولات بیش از هر چیز ناشی از ورود و گسترش عرصه های زیر سلطه تکنولوژی های مدرن در جامعه بوده است. تشکر در این گفت وگو به خصوص بر اهمیت موضوع «درک محضر دیگری» یا بهره گیری افراد از حضور واقعی همدیگر تاکید داشت، درک محضر دیگران همان چیزی است که به دلیل توسعه ارتباطات مجازی از زاویه تلفن، اینترنت و دیگر ابزارها در عصر جدید رفته رفته به فراموشی سپرده می شود. این گفت وگو را بخوانید.
به نظر می رسد استفاده و وابستگی مردم ما به تکنولوژی حالتی استثنایی دارد، یعنی تبعات و عوارض آن گاهی بر شیوه های صحیح استفاده از آن می چربد. به عنوان مثال به یاد بیاورید مساله و بحرانی را که بلوتوث در اوایل دوره ای که گوشی های بلوتوث دار به ایران آمده بود، در مترو و دیگر فضاهای عمومی ایجاد کرده بود فایل های مختلف و مشکل دار توسط افراد به دیگران ارسال می شد و در بیشتر مواقع مزاحمت هایی برای افراد درست می شد. آیا می توان چنین چیزی را تایید کرد، یا این ویژگی مختص جامعه ایرانی نیست و در همه جای جهان چنین چیزی رخ می دهد؟
به نظرم ابتدا باید دید تکنولوژی چه تاثیراتی بر روابط اجتماعی ما گذاشته است، بحثی نیست که این ابزارهای نوین زندگی ما را از بسیاری جهات راحت تر کرده است. این راحتی که به ما داده شده در ابتدا منجر به لذت و هیجان زدگی در ما می شود، مثل هر مصرف کننده دیگری. از طرفی چون جایگاه ما در عرصه تکنولوژی جایگاه مصرف کنندگی است، اگرچه در برخی دولت ها تلاش شد این جایگاه عوض شود و ما از مصرف کننده صرف به تولید کنند ارتقا پیدا کنیم، اما در نهایت با همه شعارهایی که داده شد اینطور نشد اگر هم در برخی موارد معدود چنین شد بیشتر از هر چیز کپی کاری بود تا تولید خلاقه. یعنی اول اینکه ما در جایگاه تولیدکنندگی قرار نداریم و مصرف کننده هستیم. دیگر کشورهای دنیا اغلب در جایگاه تولیدکننده هستند. حتی برخی کشورهایی که ما تصورش را هم نمی کنیم، مثل هند امروزه از تولیدکنندگان برجسته این صنعت هستند.
وقتی کشوری تولیدکننده این تکنولوژی ها باشد، مناسبات اجتماعی آن به شکلی روی هم چیده می شود تا برسد به تشیخص مشکل و پیدا کردن راه حل برای آن. در نتیجه همه اینها روی هم سوار می شود تا در نهایت اخلاق استفاده از آن محصول به وجود بیاید و در نهایت مشکلی اگر ایجاد می شود، هم در راستای ارتقای امنیت و بهره وری از آن است، اما چون ما مصرف کننده هستیم، این موضوع برای ما مشکل زا می شود، نه فقط در زمینه ابزارهای جدید، از ابتدای دوره مدرن هر ابزار نویی که محصول دنیای مدرن بود با ورود به ایران در وهله اول مشکل ایجاد کرد، مثل ورود اتومبیل که البته هنوز هم در کشور ما قربانی های زیادی می گیرد. دلیل آن هم این است که چون تولید این ابزارها محصول نیاز و در ادامه خلاقیت خود جامعه نیست، هر گاه وارد شده برای ما معارض هایی ایجاد کرده است. ما شروع می کنیم به اینکه خودمان را تخریب کردن با گفتن اینکه ما بلد نیستیم، فرهنگ استفاده درست را نداریم و... بخشی از این مربوط به این می شود که طبیعتا در بازار مصرف هیجان زدگی برای کل سیستم اجتماعی ایجاد می کند، مثل موبایل و اینترنت و ما معمولا در انتقال این هیجان زدگی به فرآیند عقلانی دچار مشکل هستیم، چرا که این هیجان زدگی برای ما ادامه پیدا می کند. تکنولوژی ما را دچار حیرت می کند؛ یعنی وقتی این حیرت را دارید، در موضع خلع سلاح هستید و خصلت خودبنیادی خود را از دست می دهید. این حیرت و هیجان باعث می شود که افراد متوجه نباشند که در زمینه تکنولوژی صرفا افرادی انتخاب گر هستند. قرار نیست هر چیز جدیدی که می آید تنها به دلیل جدید بودن، معنای خوب بودن را هم داشته باشد.
باید یاد بگیریم این ابزارها را با توجه به شرایط و نیازهایمان تهیه کرده و استفاده کنیم. الان خیلی از افراد هیچ نقش اجتماعی خاصی ندارند، اما به جدیدترین تکنولوژی های روز مثل موبایل، تبلت، اینترنت پرسرعت و ... مجهز هستند. در حقیقت، این ابزارها برای کسانی است که ارتباطات وسیع و مهمی دارد، مثل روزنامه نگارها، بیزینس من ها و ... در حالی که باید بدانیم فردیت خودبنیاد ما جایگاهی انتخابگر دارد و این وجه آن مهم است، چون ما از عقلانیت و قدرت استدلال برخورداریم.
در صحبت هایتان از معارض هایی که این ابزارهای تکنولوژی برای جامعه ایجاد کرده اند سخن گفتید. سال های قبل بحث ها و حاشیه ها پیرامون این ابزارهای جدید بیشتر بود، انتشار بی اجازه عکس ها و فیلم های خصوصی افراد در اینترنت یکی از این بحث ها بوده، امروزه استفاده از این ابزارها آنقدر گسترده و همه گیر شده است که به نوعی از مباحثی که پیش از این تابو محسوب می شد، حالا به مواردی عادی بدل شده، یک وجه این ماجرا یعنی تغییر و جابه جایی در سنت های جامعه، به نظرتان این مساله در مجموع امری مثبت است یا منفی؟
برای روشن شدن بحث، اجازه دهید به صورت خاص روی اینترنت بحث کنیم، وقتی اینترنت آمد، ابتدا هیجان زدگی بسیاری ایجاد کرد، بسیاری از محققان اجتماعی هم تاکید کردند که این تکنولوژی باعث شده مردم با هم بهتر و بیشتر ارتباط بگیرند که گفته درستی است؛ یعنی شما ارتباطاتتان تسهیل شده، مساله دوم مرتبط با این موضع آن چیزی است ما در نظام سنتی نداریم؛ یعنی موضوع آزادی های فردی. در آن نظام انواع مسائل باعث می شد که ما خودمان را پشت نقاب ها یا حفاظ های مختلف پنهان کنیم و سنگر بگیریم. وقتی تکنولوژی جدید امکانی را برای حضور افراد فراهم می کند در ابتدا همه از هویت ها و اسامی مستعار استفاده می کردند. به یاد بیاورید شبکه های اجتماعی اولیه را.
افراد در آن شبکه ها نه جنسشان معلوم بود نه سن و سال و دیگر مشخص های هویتیشان. افراد با هویت کاذب در فضای عمومی اینترنت حاضر می شدند. الان اما عوض شده و مردم با هویت واقعی خودشان در این شبکه ها حضور دارند. این را در روانشناسی دنیای مدرن خودبیانگری می نامند، یعنی افراد از ارائه و معرفی خود به دیگران هراسی نداشته باشند و پشت نقابی پنهان نشوند و به هویت و اصالت زندگی خود افتخار بکنند. از نظر من این یکی از دستاوردهای بسیار مفید این تکنولوژی ها است اینکه افراد بدون هراس خود را به دیگران معرفی بکنند. چون فردیتی که بنیان مدرنیته است این است که فرد بتواند با شفافیت خود را بیان کرده و بتواند ارتباط هم بگیرد. به اعتقاد من آنچه شما گفتید در مجموع امری مثبت است، چون در دنیای مدرن هر چقدر افراد پنهان کارتر و چند چهره تر باشند، به روابط اجتماعی صدمه وارد می کنند، چون نمی توانند روابط اجتماعی پایدار ایجاد کنند.
حتی روابط اجتماعی و حس اعتماد عمومی به دیگران هم در چنین شرایطی دچار آسیب می شود؟
دقیقا همینطور است، فرهنگ پنهانکاری و قایم شدن پشت نقاب های مختلف به اعتماد عمومی آسیب می زند. از آن سو هر چقدر افراد بتوانند این نقاب ها را کنار بزنند این خوب است، اما باید دید این در حوزه عمومی چه تاثیری دارد.
در این زمینه پرسش این است، که اگرچه تکنولوژی و ابزارهای جدید برای تسهیل در روابط اجتماعی افراد آمده، اما آسیب هایی هم به جا گذاشته، به عنوان مثال افرادی که به واسطه این ابزارها حریم خصوصی و زندگی شخصیشان با انتشار یک فیلم یا عکس دچار مشکل شده است؛ یعنی در واقع به حریم خصوصی آنها تجاوز شده است، مثل ویدئوهایی که از افرادی ساده دل یا گاه ناآگاه منتشر می شود و اسباب تمسخر دیگران را فراهم می کند.
به راحتی و خیلی ساده انگارانه نمی شود گفت افراد ساده اند و کارهایی را انجام می دهند. وقتی گفته می شود آگاهی مساله است برخی می گویند باید برای آگاهی دادن به مردم کلاس آموزشی و جلسه توجیهی برگزار کرد. این اگر چه خوب است، اما یک مرحله است. مساله اینجاست که از هر سوراخی که مدرنیته وارد شد، شما باید مناسبات آن را تجربه کنید و یاد بگیرید آن هم در جریان عمل. نمی توان تا ابد فکر کنی این تکنولوژی است و به من ارتباطی ندارد. اخلاق و مناسبات ویژه آن با کلاس برگزار کردن حاصل نمی شود باید تجربه زیسته داشته باشند. باید ضررش را ببینید، محاسنش را درک کنند و ... مثل ماجرای کمربند ایمنی که تا خیلی ها کشته نشدند قانون بستن آن الزامی نشد. در کشور ما تکنولوژی یک بار دیگر تجربه می شود. اینکه گفته می شود مردم آگاهی ندارند خیلی تکراری است، نقد تکنولوژی کمک می کند دوباره مردم درباره آن فکر کنند و از منظری جدید با آن روبه رو شوند. نه اینکه فقط مصرف کننده صرف آن باشند. علاوه بر این باید دید تکنولوژی چه تغییری در فضاها ایجاد می کند. همیشه در تاریخ مملکت ما یک درگیری میان فضای خصوصی و فضای عمومی بوده است. فضای خصوصی برای جامعه سنتی فوق العاده غنی و بزرگ و محافظت شده است، اگرچه فضای عمومی وجود دارد، اما برخلاف وجه عمومی بودنش خیلی مراقبت شده و با نرده کشی و گاردهای مشخص حفاظت می شود و ورود و استفاده از آن برای همه به اندازه ای برابر ممکن نیست. آن جریان سیال بین فضای عمومی و خصوصی که در جامعه مدرن وجود دارد، اینجا نیست، حالا این مساله اصلی جامعه ما است، اما یکباره تکنولوژی وارد جامعه ما می شود ، ما می دانیم که حوزه عمومی عبارت است از حوزه ای که نه بازار در آن دخالت دارد و نه دولت. یعنی حوزه آزاد شهروندان است. وقتی تکنولوژی های جدید مثل شبکه های اجتماعی آمدند اغلب محققان اجتماعی ما اعلام کردند که چه خوب است و آدم ها می توانند به راحتی در این فضا ارتباط برقرار کنند.
البته در پاره ای از مواقع هم همین طور بود، حضور افراد برجسته در فضای وب، شبکه های اجتماعی و... بخشی از نشانه های خوب این ماجرا بود؛ یعنی به مدد این ابزارها ما از نظر اطلاعات اجتماعی نسبتا در مرحله خوبی قرار داریم، ولی بحث این است که ما آیا آن جریان سیال را توانستیم ایجاد کنیم یا اینکه همان را دوباره تبدیل کرده ایم به یک دژ مستحکم و حفاظت شده دیگر؟ چون اگرچه این تکنولوژی ها مدرن هستند، اما با ورود به کشور ما به سبک و سیاق داخلی درآمده و مانند بقیه فضاهای خصوصی در درون دژ هایی قرار می گیرند. ما الان در حوزه خصوصی با یک وضعیت تکنولوژیک مواجه هستیم، یعنی بسیاری از افراد را می بینیم که از آخرین فناوری های نرم افزاری و سخت افزاری برخوردار هستند تا حوزه خصوصی خود را از بهترین ابزارهای مدرن غنی بکنند با این هدف که ارتباطات خود را سرعت بخشیده و گسترش دهند، ولی بحث این است که این غنی سازی با چه هدفی انجام می شود؟ اینجا است که حالتی اتفاق می افتد به این شکل که ارتباط برای ارتباط است، نه برای برانگیختن کنشی دیگر.
در حالی که معمولا باید چنین باشد. چون ارتباطات اجتماعی برای کنش های دیگر است، افراد ارتباط می گیرند که برای جامعه کاری بکنند، اما وقتی ارتباط فقط به همین ارتباط برای ارتباط خلاصه شود، آن وقت نمی توانید هیچ کنش دیگری انجام دهید. اینگونه حاصل کار می شود یک زندان مجهز در درون فضای خصوصی که من از آن با نام «گتو» یاد می کنم. گتو فضایی است که آدم ها می توانند از آن خارج شوند، اما شانس های دیگر زندگیشان در آن محدود می شود. گتو یک مفهوم جامعه شناختی فضایی است. در تاریخ هم زیاد بوده است، در دوره هایی از تاریخ ایران یهودی ها در گتو زندگی می کردند؛ یعنی در محله های خاص خودشان. در خیلی از کشورها هنوز هم همین طور است، در ژاپن بوده در آمریکا محله های زندگی سیاه پوستان و... با فقرا در همین گتوها زندگی می کردند که بتوانند ارتباطشان با خود و همجنسانشان باشند ... این شکل افراد فضای خصوصی خود را با وجود داشتن همه ابزارهای مدرن ارتباطی به فضایی گتویی تبدیل می کنند، اما جریان سیالی در جامعه به معنای فضای عمومی نخواهید داشت.
اجازه دهید سوالی در همین رابطه طرح کنم، این روزها در حول و حوش خیلی هایمان افرادی هستند که وابستگی شدیدی به ارتباط تکنولوژیک دارند، یعنی حتی در جمع فامیل، دوستان یا در خیابان و دیگر جاها همیشه در حال ور رفتن با موبایل یا تبلتشان هستند، یعنی در حقیقت در حال برقراری ارتباط با دوستانشان در فضای مجازی هستند، اما با اطرافیانشان در فضای واقعی به ندرت ارتباط برقرار می کنند. آیا می شود این افراد را افرادی تنها و منزوی به حساب آورد یا این تعریف از تنهایی تعریفی سنتی نیست؟
در ابتدای بحث موضوع هیجان زدگی و حیرت ناشی از تکنولوژی را طرح کردیم، ارتباط از اساس به چندین دسته تقسیم می شود، معمولا اینطور نباید دید که ارتباط مراتب دارد، ارتباط مراتب ندارد اما نوع های مختلف دارد. یعنی اینطور نیست که ارتباط های خصوصی دوستانت را داری بعد آنها را رها می کنی و به سراغ ارتباطات مجازی می روی. به این معنا که از قبلی می بری و به بعدی وصل می شوی. نه ممکن است شما به صورت هم ارز همه اینها را داشته باشی. اگر فرض کنیم فردی در فضای خانوادگی، محل و شهری که در آن زندگی می کند دچار مشکل باشد، ولی همین فرد در فضای مجازی و وبلاگ و فیسبوک آدم مهم و تاثیرگذاری است. این از نظر ما آدم پاتولوژیکی است. همه می گویند این فرد نمی تواند دو کلمه حرف بزند، اما خوب می نویسد و ... این به وضوح نشان دهنده ای این است که مشکلی وجود دارد. در جامعه شناسی مبحثی هست تحت عنوان «دانش ملموس» یا «دانش حضوری» یعنی دانشی که از حضور واقعی آدم ها کسب می کنی، که از طریق مجازی و پشت تلفن و چت و فیسبوک منتقل نمی شود. حس برقراری ارتباط با موجود زنده که شامل میمیک چهره، زبان بدن، حرکت دست ها و ... می شود. چنین چیزی را ما در سنت هایمان هم داریم.
یعنی اینکه شما کتاب یک استاد را بخوانید یک بحث است، اینکه در محضر او حاضر می شدید بحثی دیگر. این شکل از کسب دانش خیلی ارزشمندتر از کسب دانش به شیوه خواندن کتاب های افراد است. درک محضر استاد علائم و نشانه هایی دارد که جز با حضور واقعی و رو در رو در محضر او حاصل نمی شد. حالا تفاوت ارتباطات مجازی و واقعی هم مشابه همین است. یعنی درک محضر اجتماعی بسیار متفاوت از برقراری ارتباط به شیوه مجازی است. حالا اگر این درکی که ما از محضر همدیگر می بریم حذف شود، یعنی نکته ای مهم از جامعه سنتی حذف شود و به دریای بیکران تکنولوژی بیافتیم. بحث مهم این است که آنچه را داریم با آنچه که نو و مدرن است بتوانیم خوب تلفیق کنیم. این باعث می شود سوبژکتیویته (خودبنیادی فردی) مدرن ما رشد کند. این البته فقط به نظام سنتی ما محدود نمی شود در همه دنیا همین طور است.