اقتصاد در ایران پوست انداخته است. مجادلات صرف خرد و کلان و یا مباحثات تقدم توسعه عینی و ذهنی اگر تا دهه گذشته درخور اعتنا و در کانون تحلیلهای علمی اقتصاددانان و سیاسیون بوده است اینک به حاشیه رانده شدهاند.
از دل اقتصاد کم ارتباط با فضای زیست جامعه ایرانی و متکی بر ترجمههای منابع خارجی، حالا اقتصاددانانی ظهور کردهاند که مشقشان با دوات اجتماع فهمی و درک کافی از فضای سیاسی ایران ارزش خواندن دوچندانی پیدا کرده است. سبک جدیدی از سخنرانیها و همایشها و البته شمایل جدیدی از سخنرانان و نوشتارنویسان در دسترس خوانندگان ایرانی قرار گرفتهاند که برخلاف نسلهای گذشته نه تکرارکنندهٔ صرف ترجمههای پر از تعابیر درک نشدنیاند (که این البته خصلت دوره آغاز است و کاریش نمیتوان کرد) و نه زیر سایه سیاست تنفس میکنند و قصر آرزوی مردم را با انتظارات سیاسی خودشان خشت مینهند.
این نوظهوران دانشگاهی، اقتصاددانانی تحلیگراند که هم فیلم میبینند و هم شعر میخوانند، و درباره شرایط جامعه واضع و مبدع واژگانیاند که از جنس تحولات همین زمانه است. یکی از این نوظهوران عرصه نوشتار درباره اقتصاد ایران، محسن رنانی است. استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان. او که هشدارهایش درباره تکینگی و امتناع برنامه خوانندگان بسیاری را بر سر شوق آورد و نامههای عاشقانهاش به مسئولین بیش از آنکه ندای تقویت جناح بندیهای سیاسی موجود را دهد، دعوتی است برای آشتی همه با همه.
در ایران و در درون مرزهای اخلاق. رنانی نه کم تحملی است که شنیده نشدنش سودای سفر به بیرون مرزهای ملی و رحل اقامت از ایران را برایش برجسته سازد و نه متن ناخواندهای است که نداند نبض جامعه چگونه میزند و کدام دارو مرهم آلام مسیر توسعه در ایران است.
خوانندگانی که اندیشه ایشان را میخوانند البتهگاه تلخ کام نیز میشوند چه اینکه به باور منتقدانش احترام بگذاریم و بپذیریم او در تکینگی یاس گرفتار شده و یا حرف همراهانش را بشنویم که میگویند چون خوراکش از زمینهٔ جامعهٔ ایران است لاجرم تلخی روزگارانگاه بر شیرینی نقطه عطفها، در کلامش میچربد.
محسن رنانی اگرچه استاد اقتصاد دانشگاه اصفهان است اما فعالیتهای علمی و آموزشیاش با شرکت در سخنرانیها، ارائه مقالات، انتشارکتب، سفرهای استانی، نامهها و پیامهای سیاسی از دامنه اقتصاد خرد و کلان فراتر رفته و توجهاتی را پیرامون اندیشهاش در میان دانشجویان علوم سیاسی و جامعهشناسی به طور خاص و علوم انسانی بطور عام، برانگیخته است.
جسارت وضع واژگان برای توضیح آنچه که مورد نظر تحلیل گر است از خواص اوست. رنانیگاه در قامت یک تحلیلگر اقتصادی از گذرگاه تحلیل انواع عقلانیت به توضیح آنچه که باید درباره اقتصاد ایران دانست ظاهر میشود وگاه صدای نبض مردم کوچه و خیابان ایران میشود و دلنوشتهای درباره یک آسیب اجتماعی منتشر میکند. گاه ابعاد عقلانیت را با دانشجویانش در کلاس به مداقه میگذارد وگاه معلمی سخت گیر میشود تا خط قرمز هنجارهای جامعه را بیاموزاند تا بگوید اگرچه بیمرز میتوان اندیشید اما بیتعلق به باورها و سرزمین نمیتوان زیست.
در کلاسهای درس محسن رنانی همه چیز در اپوخه اندیشه قرار میگیرد الا اخلاق. اقتصاددانی که نه سودای خط شکنی علمی در جامعه جهانی را در سر میپروراند و نه اندیشهاش را محدود به صف بندیهای سیاسی انتخاباتی میکند. برای همین گریزهاست که کسی نتوانسته است او را برای خودش و جناحش مصادره کند و پلی سازد برای پیروزی.
اندیشهاش اگر هم پلی شود منزلگاه، حتما توسعهٔ ایران و در چارچوب باورهای همین سرزمین است. او برای مردم ایران مینویسد و حرف میزند و البته خوانندگانش نیز از همین دستاند. بیمها درباره رنانی البته کم نیستند، از خطر برجستگی بیش از اندازه دستنوشتهها و نامههای سیاسیاش تا خطر خروج از مسیر بیطرفی در نقد دولتها.
منتقدانش اصرار دارند که او درباره دولت یازدهم سکوت جانبدارانه کرده است و موافقانش میگویند رنانی بارها در همین دولت هشدار داده است که خروج از رکود با شعار و بدون اتکا به برنامه میسر نخواهد بود.