اصلاح طلبی در ایران
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[24 Mar 2013]
[ کیومرث صابغی]
الف -این درست است که یکی از اشکال تعمیرات، و نه تغییرات ، در ساختار سیستمهای استبدادی، اقدام به بعضی از اصلاحات آن هم در محدوده معینی که وحشت را بی اعتبار نکند میباشد. این هم پذیرفته شده است که اصلاحات را دولت میکند و نه مردم. به عبارت دیگر، دولتها ، آن زمانی که به ثبات خود مطمئن شدند، و یا هجوم تهدید را کم یافتند، به این دلایل دست به اصلاحات میزنند:
۱-به امید یافتن پایگاهی بین مردم، جهت تضمین دوام سیستم
۲ -به دلیل حضور و به تفاهم رسیدن با بخش خودی مداراگر تر (جناحها )
۳-به دلیل اجتناب از خیزش مردم
۴-و در مواردی شاید به دلیل تغییر در سیاست خود سیستم.
نشانههای این موارد را از زمان طرح ماکیاولیسم ، افول قدرت کلیسا،جامعه سازی نوع آمریکا و برش از سازمان اروپا، تا تغییرات دیکتاتورهای آمریکا لاتن، و نه نوع خاور میانه یی آن و در ایران از زمان حملات کشور گشایشی کورش تا حکومت امویان و هجوم مغول و امضا مشروطه و حتا فرصت خواهیهای وا پسین شاه را در تاریخ به ثبت رسانده ایم.
ب- آیا اصلاح طلبی امر نجسی است ؟ از آنجا که اساسا انسان خواهان آرامش و رفاه است، جواب منفی است.
ج- آیا اصلاح طلبان حکومتی در ایران، جناحهای مداراگر تر خودی،عناصر " دگر اندیش" جمهوری اسلامی و نیروهای آینده نگر این سیستم، که وجه مشترک همه شان، حفظ و دوام نظام است، خواهان اصلاحاتی در سیستم هستند ؟ بی شک آری. ولی از چه نوع آن، و آیا امکان و توانایی انجام این خواسته را دارند یا خیر؟
تا آنجا که در گفتار ، بیانیهها ، مثلا در آخرین بیانیه دعوت خاتمی برای کاندیدا توری ریاست جمهوری، و پیامهای اینان آمده است جایی سخن از تغییر قانون اساسی و نسخ یا تعدیل قدرت ولایت فقیه نیست. روشن است که این دو ارگان عناصر ضابطه نظام میباشند. و این هر دو در نص خود و در عمل جلو گیر هر حرکت متفاوت بودهاند. واقعیت این است که نیت خیر زمانی که محلی برای مادی شدن ندارد سرابی بیش نیست . و نیروهای مداخله گر ایران، آنانی که خواهان تغییر اساسی هستند، نباید، و بدون هجو و یا دفع این دسته، به آنان دل بندد و میان جبهه خود شکاف اندازد. فراموش نشود که قول اکثر اندیشمندان و فعالین اجتماعی ٔبر این امر است که رژیم ایران از طریق ایجاد بحران توانسته است از مشگلات مردم عبور کند. و راست هم هست. اگر چنین است چرا نتواند با شگردهای دیگری نظیر ایجاد نزاعهای جناحی، که خود بیان اطمینان خاطر از استقرار موقعیت خویش است ، حادثه آفرینی نکند. امیدوارم این نکته به بعد بینی من نسبت به این رژیم گذشته نشود، چرا که تاریخ ملاهای ایران از ۳۳ سال پیش به این طرف نیست. فراموش نشود که به محض اینکه مشروطه امضا شد و نمایندگان مردم در مجلس نشستند، ملاها با ملاحظه چگونگی قانون، به مخالفت با آن ٔبر خاستند.
البته میتوان استدلال کرد که این دوران و ملاها یش با ملاهای آن زمان فرق دارند. این حرف به طور کلی میتواند درست باشد ولی نمیتواند بیان تغییر سیاست اساسی آخوندی باشد ، کمااینکه ، تقلّاهای آنان از دوران بعثت محمّد تا کنون ٔبر قراری نظم بیت رهبری و رابطه رعیت ( امت ) و امامت بوده است. اینان هم در شکل مدرن امروزی تا اندازهای موفق به چنین نظمی شده اند : کوشش در جدایی جنسیتها از هم، ایجاد ابزار اجرائی محارم ، نفاق افکنی از طریق تعریف قانونی و شرعی حقوق زن و مرد ، قانونی کردن تعریف شرعی از انسانها ، کوشش در جدایی آموزش زن از مرد و موارد اجتماعی دیگر. به گمان من دلیل عدم موفقیت آینان در اسلامیزه کردن ایران در گرو اول مبارزه مدنی زنان و مردان ایران و دوم جهانی شدن و پیوند عمیق مناسبات اقتصادی ایران با بقیه جهان است که دروازههای دنیا را به روی ایران باز نگاه میدارد. شکی نیست که این شکل از مناسبات جهانی فرهنگها و ارزشهای نوی را هم همراه دارند که ملاهای مدرن هم ناگزیر به پذیرش بعضی از آنها میشوند. اینجاست که تناقضات آن زمانی و این زمانی سبب تفسیر، تعبیر و یا قرائت دو و یا چند گانه از یک مضمون ، مثلا سنگ سار زن به دلیل زنا میگردد. و یا مثلا، آیا باید تمدنهای دیگر را پذیرفت و در انصورت گفتگوهای آنها چه گونه خواهد بود. آیا آزادی و حق شهروندی ایفایی است و یا طبیعی . آیا مردم دیگر کشورها هم از شعور قضاوتی برخوردار هستند یا اینکه نمیفهمند و نمیدانند که نمیفهمند. میتوان جلوهها و نمودهای بسیار دیگری از شئونات و رفتارهای اجتماعی را ٔبر شمرد تا نتیجتاً به تعریف دمکراسی رسید و قضاوتهای اصلاح طلبان درون سیستم را آزمود. و یا اینکه میشود به زعم برخی قناعت پیشه کرد و به اینکه مثلا بین احمدی نژاد و خامنهای فاصله افتاده است دل بست اگر نه بسنده .
همچنانکه در آغاز آمد، برای اصلاحات، اول باید در درون دولت و از حکومتیان بود و بعد از طریق تغییر اساسی و بنیادین قوانین نقض اصلاحات ، آن اصلاحات را نهادینه و تضمین کرد. در شیلی ، تا پینوشه نرفت ، کشتارهای ۳۰،۰۰۰ نفره خاتمه پیدا نکرد. در پرتقال، یونان، بولیوی، آل سالوادر... تا قانون اساسی تغییر نکرد، آزادی انسانها تضمین نشد. و این تغییرات را اصلاحات ، و اصلاح طلبان تامین نکردند. ارتش مصر، حتا آنگاه گه نظاره گر به قدرت رسیدن نظام جدید بود از سر کوب مردم دست ٔبر نداشت. اینانی که خود را در نظام جدید هم سهیم میدانستند و هم مداراگر. اما در ایران اصلاح طلبان خارج حکومتی همانقدر در حاشیه قرار دارند که ما اپوزیسیون خارج از کشور . مثلا موسوی و کروبی را حبس کردند و هیچ اتفاقی نیفتاد. چرا ؟ یا پایگاهی ندارند، یا خطری ایجاد نمیکنند ، یعنی کسی دلواپس آنها نیست، و یا قدرت مرکزی ، یعنی اصول گرایان، هم دولت است و هم حکومت. که هست.
در اینصورت هر گونه سخن از امیدواری انتخابات آزاد بدانگونه که باید انجام شود ، تامین برخی منافذ تنفسی، کاهش زمینههای رعب و وحشت، امنیت فردی و غیره غلتیدن آرام به دندانهای گرگیست که پوشش بره دارد. این نداها در خارج از کشور هم سر داده میشود و مبادا که هر سیخ داغی به جای سیخ کباب گرفته شود.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: