این کنکاش از منظری بدیع به موضوعی با سابقه میپردازد. البته حسب مرسوم نوشته هایم به صورت موجز به نکته جالبی پرداخته شده است که شاید برای گروهی ابتدا به ساکن باورنکردنی می نماید.
یکی از اصول اساسی موتور ماتریالیسم دیالکتیک بعنوان سرچشمه و مقوم کمونیسم بوده و جایگاه منحصر به فرد "فرایند سنتز[1]" در آن می باشد.
با عنایت به اشراف خوانندگان فرهیخته، صرفاً به یک توضیح ساده و کوتاه بسنده می نمایم :
"هر فرآورده ای در زمان ایجاد و تشکیل خود حامل و دربرگیرنده فرآورده ای معارض و متضاد با خود را در خود بوجود آورده و می پروراند و این دو در جدالی که منتج از تضعیف فرآورده اصلی ( تز[2]) و تقویت فرآورده درونی معارض ( آنتی تز[3]) می باشد که در نهایت منجر به فروپاشی هر دو و تولد موجودی تازه که محصول سنتز میباشد است آنهم بگونه ایکه موجود تازه تقریباً بی شباهت به هر دو والد خود یعنی تز و آنتی تز است. سپس در تکرار همین حلقه و در نقش "تز" جدید ایفای وظیفه می نماید و ...
این یافته بزرگ و بنیادی مارکسیسم که اصولا میبایست موجبات و نتایج فرخنده ای را برای اندیشه و عمل چپ و در راس آن اتحاد جماهیر شوروی و سایر شیفتگان و دلسپردگان این ایدئولوژی[4] را به ارمغان می آورد و باعث موفقیت، پیروزی، سربلندی و جهانگیر شدن و شکست رقیب (غرب ) می گردید، نتیجه کاملاً معکوسی را رقم زد !
" اضمحلال مودیان خود و ابقاء مخالفانش، فروپاشی روسیه و بقاء غرب " و از همه مهمتر بر اساس فرمول و نظریه بنیادی مارکسیسم !
منحنی های عمر[5] به طور عام حداقل از سه بخش تشکیل میگردند، " جوانی یا رشد "، " تثبیت " و " پیری (زوال) ".
این موضوع را از منظر فرآیند سنتز بدین گونه توضیح داد :
در مرحله جوانی ( رشد ) که از لحظه تولد یک " تز " آغاز می گردد و در نقطه آغاز " تثبیت " به پایان میرسد که در این مرحله و در لحظه تولد قدرتهای "تز" و "آنتی تز" به ترتیب صفر و صد درصد می باشد که طی این مرحله تا قریب به ۵۵ درصد و ۴۵ درصد که به ترتیب مربوط به "تز" و "آنتی تز" میباشد جابجا می گردند.
در مرحله (فاز) "تثبیت" مقادیر فوق به ترتیب از ۵۵% و۴۵ درصد برای "تز" تا ۴۵ و۵۵ درصد تغییر مییابد تا در نقطه آغاز پیری (زوال و افول)، مرحله تثبیت به پایان برسد.
در مرحله آخر فرآیند، جدال "تز" تضعیف شده با "آنتی تز" تقویت شده، قوت گرفته تا آنجا به پیش میرود که در نقطه پایان با تکمیل شدن "سنتز" در یک نقطه عطف ( انقلاب ) شاهد مولودی هستیم با تضاد در درون خود و تقریباً بی شباهت به هر کدام از والدینش و این حلقه ادامه مییابد.
اما نکته مهم در بررسی و تحلیل منحنی های عمر، تدبیر اقدام یا اقداماتی است که در مرحله تثبیت صورت می پذیرد تا مانع از بروز و رسیدن به نقطه افول گردد. البته بدیهی است که این مفهوم در مقوله های مختلف مصادیق متفاوتی دارد.
به طور مثال در دنیای تولید و تکنولوژی یک مصداق مرسوم معرفی محصول جدید است که از قابلیت بالقوه احیای منحنی عمر برخوردار باشد. اما در مقوله علوم انسانی و سیستم های کلان اجتماعی نظیر حکومتها، طبیعتا مصادیق دیگری مطرح هستند. اما نکته طلایی و کلیدی در این خصوص جابجایی تز و آنتی تز است!!!
ممکن است درنظر اول کمی تعجب برانگیز و حتی انتزاعی به نظر برسد به ویژه از نظر آن دسته افرادی که دارای ذهنیت زاویهدار و پیش داوری مبتنی بر آن می باشند اما این حقیقت است حقیقتی که هر چند از مبانی نظریه مارکسیسم گرفته شده است اما از عجایب تاریخ آن است که باعث اضمحلال معتقدان و ابقاء منتقدانش گردیده[6] !
این بمنزله صحه گذاری بر این کلمه قصار است: " حرف حق از هر زبانی شنیدن دارد ". این همان تمایزی است که سیستم های مستبد و تمامیت خواه با نپذیرفتن و انکار آن باعث نابودی خود می شوند و در مقابل رقیبان شان با پذیرش و عمل بر آن را پیروز و پایدار مینماید.
مصداق این موضوع در مقوله علوم انسانی و اجتماعی گروههای اپوزیسیون و منتقد یا حتی مخالف هستند.
"تز" که به مثابه هیئت حاکمه میباشد و گروه مخالفان که میتوان ذیل "آنتی تز" دسته بندی نمود. سیستمهای غربی با درک و گردن نهادن بر این واقعیت، سازوکاری را تدارک دیده و با ملزم نمودن خود به التزام عملی به آن[7]، پویایی را در سیستم خود نهادینه نموده اند تا بتوانند هدف بقاء حداکثری را برآورده و تجربه نمایند. در حالیکه بلوک شرق و در راس آن اتحاد جماهیر شوروی، با بیتوجهی و عدم پذیرش این نکته کلیدی فلسفه وجودی خود، به فروپاشی رسیدند !
بمنظور حسن ختام این نوشته و همچنین برای رفع ابهام پیشبینی شده، به مورد "چین" اشاره می نمایم
برخی دلسپردگان عقیده چپ و مارکسیسم که هرگز نتوانستند با واقعیت فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی کنار بیایند و آن را واقعاً بپذیرند و هنوز در سودای توجیه آن هستند، اینک با شعف از رشد و بقای "چین" بعنوان مصداق یاد میکنند، نباید در این خصوص دو نکته را به فراموشی سپارند مفید فایده می دانم :
- بقاء و پیشرفت "چین" تاکنون، مرهون و مدیون پذیرش ( ولو اجباری و از روی اکراه ) مورد فوق میباشد که میتوان به عنوان بارزترین مصداق این " گزینش فردی که پدرش سالیان سال به عنوان منتقد سیستم موجود در زندان هیئت حاکمه کنونی بوده به عنوان بالاترین مقام چین خاطرنشان نمود."
- اقدام اشتباهی که مبنی بر دستکاری قانون اساسی و طولانی یا مادام العمر کردن پست ریاست جمهوری، یقیناً تاثیر سوء خود را خواهد گذاشت ( به گواهی تاریخ ).
سیستمهای اجتماعی همواره با لزوم تغییرات[8] مواجه می باشند اما نکته مهم و تعیینکننده در نحوه مواجهه با این الزام غیرقابل انکار تاریخی رقم میخورد. حکومتهای مستبد و دیکتاتوری رویکرد بیتوجهی و نادیده گرفتن را در پیش می گیرند که نتیجه محتوم آن عصیان و انقلاب[9] و پیامد آن تالی فاسده "فروپاشی" است.
نادیده انگاشتن و انکار تغییرات کوچک، تدریجی و متعدد موجب تجمیع و هم افزایی[10] و به تبع آن همجوشی آن تغییرات هضم نشده می گردد که حاصل آن "سنتز"، چیزی جز انقلاب نخواهد بود.
این مولود نامیمون بنا به شهادت تاریخ هرگز پیامد فرخنده ای در پی نخواهد داشت. در واقع از منظری دیگر، انقلاب همچون جهش ژنتیکی[11] است. اما از سوی دیگر حکومتهای غیرمستند بت با تدبیر و نهادینهسازی هاضمه تدریجی تغییرات ( نظیر جابجایی سینوسی "تز" و "آنتی تز" ) جامعه خود را از آفتهای انکار مصون می دارند.
- در خصوص پیشنهاد میگردد به نوشته دیگری از بنده تحت عنوان " مذمومیت عام ایدئولوژی " مندرج در تارنمای زیر مراجعه نمائید:[4]
https://neeloofar.org/1399/07/03/ideology/
- [6] سیستم های غیر مستبد که مهمترین مشخصه و وجه تمایز آنها "پذیرش تغییرات و اصلاحات " میباشد، برخلاف حکومتهای مستبد که ستون خیمه آنها عدم پذیرش هرگونه تغییرات و اصلاحاتی است.
[7] - بر خلاف برخی که با عدم پذیرش واقعی و در نهایت با برون فکنی چهره پنهان خود و مکنونات قلبی خود، اقدام به دستکاری قانون اساسی جهت طولانی یا مادامالعمر کردن حاکمیت یک حاکم مینمایند.
[11] - که در قریب به اتفاق موارد هرگز منجر به نیک سرانجامی نگشته و نمی گردد.