پیشگفتار
منطق ارسطوئی : این منطق که سالیان متمادی و حتی بمقدار زیادی در حال حاضر باوری نهادینه و بلامنازعه می باشد٬ دو ارزشی است. ( دو قطب کاملا متفاوت ) نظیر سفید و سیاه ٬ صفرویک ٬ روز و شب ٬ درست و غلط و خیروشر.
منطق فازی : این منطق که افتخار ابداع آن نیز متعلق به یک ایرانی بنام آقای پرفسور لطفی زاده می باشد تحولی شگرف را بوجود آورد. این منطق مبتنی است برچند ارزش بودن. بعبارت بهتردراین منطق مفهومی بنام "درجه عضویت " یا "درجه تعلق" معرفی گردیده. طبق این نظریه مادردنیای واقعی فقط و فقط با دو طیف کاملا متفاوت و مجزا مواجه نمی باشیم بلکه درآن بین ارزشهای دیگری هم داریم. ارزشهایی با درجات عضویت یا تعلق متفاوت. بعبارت ساده تر مجموعه و دنیای سفید و سیاه به مجموعه و دنیایی متشکل از سفید و سیاه و تعداد متنابهی خاکستری با درجه های مختلفی از عضویت.
تقابل از نظرفلسفی بدینگونه تعریف می گردد : عدم امکان اجتماع دو صفت در موضوع و شرایط واحد . درمتون سنتی آموزش فلسفه مثال بسیار مرسوم سفیدی و سیاهی است . زیرانمی توان مصداقی داشته باشیم که هم سفید باشد و هم سیاه.
گفتار
از همین محل یعنی تعریف تقابل به بحث ورود مینماییم. منطق ارسطوئی و تفکر مبتنی بر آن که سالیان متمادی حتی اکنون ٬ پارادایمعمومی را شکل داده و بر باورعام حکم فرمایی بی رقیب نموده و می نماید٬ یک منطقاستبدادزا می باشد.
بهمین ترتیب ایدئولوژی نیز مخرب و مطرود است زیرادنیا را به دو ارزش تقسیم می نماید.
در اینجا ذکر یک نکته بسیارظریف لازم بنظر می رسد وآن اینکه شاید در نگاه اول دیدگاههای استبدادی و تمامیت خواهانه دو ارزشی نبوده وبلکه تک ارزشی است. بمنظور رفع این ابهام احتمالی این توضیح را می دهم که ما هرگز دردنیای واقعی با مفهوم یا موضوع تک ارزشی نداریم زیرا هر مجموعه تک ارزشی در واقعاز دو ارزش تشکیل می گردد ٬ خود ارزش و متمم آن . بعبارت ساده تر " خودی وغیر خودی " .
اکنون پرده ابهامی که خواسته و ناخواسته بر واقعیتپوشانده شده تا موجبات افتراق و پریشانی را بویژه در قرائتهای تمامیت خواهانهایجاد و تشدید گردد و با معیوب و معکوس جلوه دادن واقعیت ثمرات نامبارک خود را بهبارآورد٬ تاب مستوری نداشته و از پرده برون افتاده است.
بصورتی بسیار موجز می توان گفت که کلیه تبعات منفیآنگونه دیدگاههای باطل بدان علت می باشد که آنها سعی می نمایند تا دنیای واقعی راکه آفریدگارش متنوع و متکثر و چند ارزشی آفریده شده است٬ به دنیای غیرواقعی وکاملا انتزاعی دو ارزشی تبدیل نمایند.
تا اینجای بحث بصورت عام بطلان هرگونه استبداد٬دیکتاتوری و تمامیت خواهی اثبات گردید.
اما بصورتی خاص برای دینداران این توضیحات اضافیروشنگرانه خواهد بود :
سبقت گرفتن از خداوند روی دیگر سکه کفر است. یعنی آندستهمومنینی که دانسته یا نادانسته آفرینش آفریدگار را علی رغم آنچه بر زبان می آورنددر عمل نفی می نمایند کافرانی مبتلا به جهل مرکب اند.
چگونه ؟
اینگونه که مستبدان می کوشند تا با انکار و نادرستپنداشتن آفرینش متکثر آفریدگار٬ آنرا دو ارزشی نمایند.