یادم هست یک بار از آقای خاتمی پرسیدم : چرا کردها رییس جمهور نمی شوند ؟ با خنده گفت : ما مخلص همه کردها هستیم! یک بار هم از آقای رفسنجانی پرسیدم : او هم با خنده گفت : نه اقا این طوری ها هم نیست ، فرقی با هم نداریم ! ... اما هنوز این سوال در پس ذهن من می چرخد که چه اتفاقی افتاده است . آقای بنی صدر هم و اقای حبیبی هم نمی گفتند که چرا اگر فرقی نیست کردها نباید کاندید شوند حتی صوری و فرمایشی و اخرش غلام حلقه به گوشی برای من خام توضیح داد در قانون اساسی به این سخن اشاره شده که " شیعه اثنی عشری " حق کاندیدایی ریاست جمهوری را دارد ! به هر حال 10 بار روسای جمهور انتخاب شدند و رفتند و حاشا اگر کردها یک بار جز تماشاچی بودن کاری کرده باشند . کرد شیعه مذهب هم فراوان داریم اما باز هم کسی باور ندارد تا که مشارکتی بکند . حرف غلام را جدی نگرفتم ، قصدم خدای ناکرده نبش قبر نیست و یا سخنی به لاف و گزاف گفتن و زبانم لال مطایبه گفتن ؛ بلکه یک فضولی خام است و بس .
در ایام پهلوی اول ؛ اگر باور کنیم که مثلا دروغ است که " نمی گذاشتند کردها درایام پهلوی در ارتش ایران به مقام و رده های بالا برسند " و این خبر چندان درست و منطقی نیست و این بیشتر تبلیغات چپ بود و سرتیپ محمد امین بیگلری ، سپهبد فریدون فرح نیا ، سرلشکر معتمدی کردستانی در ارتش حضور داشتند و.. اما می توان گفت که اعتماد زیادی به کردها توسط حکومت مرکزی نبوده . البته گاهی می گویند : اردلان ها و جاف ها که با سناتوری ووزارت و سفارت هم رسیدند و یا در 1 هفته قبل از انقلاب 1357 یحیی صادق وزیری وزیر دادگستری کابینه بختیار شد که می توان صادقانه گفت که البته شاید پهلوی اول و دوم به کردها مدیون بودند : در ایامی رضا ماکسیم که در سنندج ، نگهبان در خلنه میرزا علی نقی خان آصف بود سر سفره خان گاهی رنگ پلو و نان داغ می دید و کسی نمی دانست که روزی این سرباز بی نان و آب قزاق ؛ رضا شاه ایران خواهد شد و یا در دشت زنجان شکست خورد ، شبانه به خانه " اسماعیل ئاغا سمکو ( سمیتقو ) پناه برد که اگر کاری که خود در برابر سمکو کرد ، برعکس می شد ؛ هرگز سلسله ای به نام پهلوی در تاریخ پدید نمی امد . و یا روزگاری که تیمور بختیار هوس کودتا داشت این سالار جاف بود که دراردن با عوامل نفوذی عشیره اش او را کنترل می کرد و پهلوی دوم بدین خاطر بدو مدیون بود .
اما کم کم سلسله پهلوی از صفحات تاریخ ایران کنار رفتند و سپیده دم انقلاب فرا رسید . کردی سفیر ایران در مسکو شد و کردی دیگر برنده انتخابات خبرگان ؛ که اولی مکری بود و به فرانسه پناهنده شد و دومی قاسملو بود و تراژدی گلوله خوردنش در پای میز گفت و شنود به گوش هر دیار بشری رسیده است .
سالها گذشت تا یکی از کردها شبی هوس کرد منشی مجلس بشود و میرزا بنویس نمایندگان ؛ گرچه طبق قانون ریاست مجلس شدن را می توان هوس فرمود ؛ ناگاه در قم کفن پوش ها صدایشان بلند شد و کسی باور نمیکرد که سوگند به همه مقدسات ، 30 سال از انقلاب گذشته و جلالی زاده معلمی ساده است ؛ بعضی ها گمان میکردند هنوز در سنندج تانک و اسلحه سر هر گذر و خیابانی هست و کردها قربان گوش تا گوش سر می برند ( که البته این سخن گهر بار از دهان انکه خارج شد - خدای رحمتش کند - در کردستان کم به جوخه اعدام سپرد کاش 10 سالی می ماندو نسل باقی مانده را هم به موزه تاریخ می فرستاد اماافسوس عمرش کفاف نداد ! ) .
البته دو کرد دیگر داشتیم که رندانه از پله مقام و منصب بالاتر رفتند یکی روزگاری سخن گوی رییس جمهور بود و روزهای اخر یادش افتاد که کردی هم می تواند سخن بگوید و یکی دیگر هم رییس سازمان حسابرسی کشور شد و اکنون معاون رییس جمهور و زبان کردی خوبی هم لابد می داند ، دیگر هر چه به ذهن درمانده ام فشار اوردم نام دیگری را ندیدم و نیافتم .
مرحوم ادب یک بار به رمضان زاده گفت که آقا شما کاندید شوید خود رمضان زاده هم جدی نگرفت و خندید ! و رمضان زاده سراغ دکتر معین رفت که کردها از شما حمایت می کنند او هم به سنندج امد و کردها هرچه گفتند او گفت : " چشم و سمعنا و طعنا " ، اما این بار کردها خندیدند و کسی جدی نگرفت . آقای ادب و دیگران سراغ پیر سیاست ایران - رفسنجانی - رفتند اما او هم خنده کرد و گفت : خوش امدید ! برادریم و فرقی با هم نداریم .
الان هم باز انتخابات ریاست جمهوری است شاید یکی از ارمنستان یا اوگاندا کاندید شود تا ما کردها ایران هم شاید مداخله کنیم وگرنه کسی به دنبال این حرف ها نیست . البته دیگر خبری از سفارت و وزارت و ژنرالی نبوده و کردها – طفلک های نجیب - هم خواسته ای نداشتند گویا ؛ نظاره گر رشد ایران بودند و قوامش و به بار نشستنش . کم کم استاندار کرد زبان را کنار نهادیم اخر کردها خیلی نجیب اند و جزو قدیمی ترین ایرانی ها هستند پس حیف است درگیر مقام و مسند و نام وعنوان شوند خدای ناکرده موجب رنجش می شود . با 8 میلیون جمعیت در ایران ، فقط یکی دوتا فرماندار کرد داریم ؛ کافی است، طبق تجویز پزشک از پذیرفتن هر مقامی به شدت و اکیدا ممنوع شده اند و برای سلامتی شان مضر. این در حالی است که ان سو تر یک ریس جمهور کرد بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زده است که به گمانم ان هم اولین و اخرین بار در تاریخ کردها بود و بس. گرچه شادروان قاضی محمد هم برای نجات کردها از سودای سلطه پیشه وری و آذربایجان 11 ماهی بر کرسی زعامت تکیه داد و بعدها این روحانی ساده دل را جدایی طلب خواندند و به زور - بی اجازه نخست وزیر - به پای چوبه دارش بردند تا طناب هر چه بی لیاقتی و کم کاری و سفسطه کاری خوش خدمتان استبداد را به گردن وی بگذارند .
حرف غلام را باز هم جدی نگرفتم ، ؛ که این فضولی ها به بچه نیامده است ؛ اما عشق دیدن یک مقام همزبان دارم ؛ ارزو که بر جوانان عیب نیست !.. یا خندیدن به ان هوس.
به خنده گفت که سعدی از این سخن بگریز / کجا روم کجا روم که به زندان عشق دربندم !