" در گستره بی مرز این جهان " ممنوع الپروازم !
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[04 Jan 2007]
[ عرفان قانعی فرد]
نامه زبانشناس ایرانی به دانشگاه آتن به خاطر عدم حضور در مراسم رونمایی فرهنگ یونانی
چندی پیش در روزنامه های آتن ، خبر پایان یافتن نخستین فرهنگ یونانی – فارسی در روابط چند هزار ساله این دو تمدن کهن ، انتشار یافت که توسط یک زبانشناس جوان ایرانی تدوین و تالیف شده بود و مقرر شد تا در اول ژانویه در دانشگاه آتن از این فرهنگ بصورت نمادین رونمایی شود و قانعی فرد نیز در این باره سخنرانی نماید ، اما بنا به عدم پاسخگویی مسئولان ، پاسپورت وی هنوز در وزارت اطلاعات و امنیت ضبط شده و وی از انجام مسافرت جهت شرکت در این برنامه آکادمیک باز ماند.
در داخل کشور نیز رسانه های داخلی مانند " ایسنا ، ایرنا ، مهر و ایلنا و شبکه خبر " این موضوع را تحت پوشش قرار دادند و روزنامه های " ایران ، آینده نو ، تهران تایمز ، کارگزاران و کتاب هفته " نیز سعی در تشریح و خبر رسانی این رخداد زیبا و غرور آفرین علمی داشتند .
تا اینکه عرفان قانعی فرد در اوایل دی ماه به مجلس شورای اسلامی رفت و از نمایندگان کٌرد استمداد خواست تا وی را از مشکل ممنوع الخروجی برهانند که البته قبل از آن وی – هنگامی که پیگیری هایش بدون نتیجه ماند - در نامه ای سرگشاده موضوع خود را علنی کرد که تاریخ 5 دی 1382 و سپس در 22 اسفند 1383 در فرودگاه به وی نامه ای جهت حضور در نهاد ریاست جمهوری ارائه داده اند و سرانجام در 9 مهر 84، هنگام پرواز به رم – جهت شرکت کردن در کنفرانس زبانشناسی ایتالیا- در فرودگاه مهر آباد به دستور دادگاه انقلاب ممنوع الخروج و ، پاسپورت وی را ضبط کردند. که سپس 4 روز در دادگاه انقلاب و نهاد امنیتی مربوطه مورد بازجوئی قرار گرفت که در همان بدو امر ، تقاضای وثیقه داشتند، که با کفالت حاج محمود دعایی – رئیس روزنامه اطلاعات – مساله ظاهرا ختم به خیر شد و با نامه دادستانی کل تهران ، رفع ممنوع الخروجی شد و پس از سه روز تاخیر به رم رفت .
تا زمستان 84 ، 5-6 بار از کشور خارج شد – از جمله دیدارش با ادیب مشهور چک " ایوانا بوزداوی در دانشگاه پراگ و.. - و بار آخر بنا به دعوت دانشگاه کارولینای شمالی - نویسنده کتاب انقلاب ناممکن " چارلز کورزمن " که قانعی فرد کتاابش را به فارسی برگردانده بود - به امریکا رفت ؛ و در 1 / خرداد 85 ؛ دوباره برای بار سوم به محض بازگشت به ایران ، پاسپورت وی را ضبط کردند. و این مسئله تا امروز ادامه دارد .
که بیشتر موضوع بازجویی ها و مواخذه قرار گرفتن های وی " انجام همان گفتگوهای مبسوط با چهره های مشهور سیاسی در داخل و خارج از کشور در سال 1383 انجام داده است . زیرا وی در هنگام ادامه تحصیل در استرالیا ؛ به عنوان کار دانشجویی و منبع درآمد ی مختصر ، علاوه بر فعالیت به عنوان مترجم ، در حوزه خبرنگاری بین المللی هم مدتی با چهره های مشهور ادبی و سیاسی گفتگوهای مبسوطی را انجام داد که در نشریات داخلی و خبرگذاری های خارجی منتشر شده اند و وی پس از بازگشت به ایران ، این کار را کنار نهاد و صرفا به زبانشناسی پرداخت .
وی در بخش از نامه خود چنین می گوید : « از آن پس مرتبا" احضارهای تلفنی صورت گرفت و تهدید به داشتن حکم دستگیری اینجانب و تشویق به تهیه وثیقه 100 میلیون تومانی در تهران همچنان ادامه داشت . متجاوز از 35 بار ، به هر بهانه ای احضار تلفنی صورت گرفت ؛ که نه در چارچوب مسائل حقوقی ایران و نه بر پایه برگه احضاریه رسمی دادگاه صالحه بود، اما با علم به این که چنین رفتاری فاقد وجاهت قانونی است؛ همیشه در سر موعد حاضر شده ام و به کلیه سوالات صادقانه و مکتوب ، پاسخ داده ام. در دادگاه انقلاب شعبه 13 بازپرسی ، مجددا آقای محمود دعایی ، بنا به مهر و محبت همیشگی شان ، کفیل اینجانب شد ؛از آن پس همیشه تهدید به وجود داشتن پرونده در دادگاه و حکم دستگیری در تلفن ها و دیدارها وجود داشت و البته اتهامات من را " اقدام علیه امنیت ملی ، تشویش اذهان عمومی ، افتراء و توهین و ارتباط با بیگانه" اعلام کردند؛ که هیچ کدام نه محرز است و نه درباره من مصداق دارد. نه محاربم ، نه مخالفتی سیاسی و نظامی با نظام کرده ام ، نه سوء نیتی داشته ام ، نه هتک حرمت صریحی به کسی کرده ام . تنها دغدغه من پژوهش در رشته زبانشناسی - رشته تخصصی خودم - است و لاغیر و مانند بسیاری از محققان دیگر به دانشگاه های مختلف دعوت می شوم و پس از انجام کارم به وطنم باز می گردم .
با وجودی که در تمام مدت بازجوئی ها، به دنبال کشف و داشتن وابستگی ، ارتباط و یا ارتزاق من از سرویس ها و عوامل بیگانه بودند، به انواع و اقسام شیوه های تخلیه اطلاعاتی روی آوردند تا چیزی فرضی را کشف کنند و همیشه مواخذه شده ام که چرا براحتی ویزا می گیرم و پول سفرهای تحقیقاتی و دانشگاهی من از کجاتامین می شود؟
البته در حد بررسی کارشناسی امنیتی ، کسی مخالف جستجو در حوزه عمومی نیست ؛ اما پا را از جاده انصاف بیرون نهادن و احترامی برای حق آزادی فردی قائل نبودن ، و لجاجت کردن و اصرار بر کشف چیزهای موهوم و یافتن پرسش های ذهنی و از همه مهمتر اتلاف وقت ، چندان درحوزه کارشناسی امنیتی نمی گنجد.
اکنون نیز که جهت ارئه فرهنگ یونانی ام، باید به دانشگاه آتن بروم و از طرف دیگر مرا برای سخنرانی درباره فرهنگ نروژی در اول ژانویه به دانشگاه اسلو دعوت کرده اند و مراسم انتشار مجدد فرهنگ نروژی ام را می خواهم در آنجا برگزار کنم ، انگار در فراخنای جهان بدون موطن ، حق پرواز ندارم!من یک محقق دانشگاهی ام که برای حفظ استقلال حرفه ای ام نیز تاکنون تاوان بسیاری پرداخت کرده ام ؛ فقط درسال 82، مدتی را مترجم خبر گزاری بودم ؛ 133 مصاحبه با شخصیت های مختلف سیاسی کرده ام که بخشی از آنها مقامات تراز اول جمهوری اسلامی است و پس از آن مدت 3 سال است که جز زبانشناسی و فعالیت در حوزه تخصصی ام کاری به حواشی و جنجال های کاذب نداشته ام.
در این مدت هم ، با آرامش و پوشش گذاشتن براین مساله ، قصدم ختم به خیر شدن و روشن شدن قضیه و برطرف شدن شبهه های این مقامات امنیتی بوده است . اما متاسفانه سکوت و احترام فایده ای نداشت و خواستم اعتراض خودم را با صدای بلند مطرح کنم که دیگر فرصت هایم را نسوزانند تا آزادانه به ادامه فعالیت حرفه ای ام بپردازم. من یک مترجم ساده و زبانشناسی جوان هستم ....نه به اپوزیسیون ایرانی معتقدم و نه وابسته به حزبی و دسته ای و گروهی در داخل و خارج از کشورم....نه علیه امنیت و آرامش و ثبات کشور اقدامی کرده ام ....نه در صف براندازی مخملی و پنبه ای نظام و حکومت ایستاده ام.... و عقیده ای هم به فعالیت در بازار مکاره سیاست ندارم و چون باورم به کار فرهنگی است و این نکته که اهل فرهنگ ؛ سازندگان تاریخ اند و اهل سیاست میهمان تاریخ... نه مطابق قوانین ایران سونیتی محرز و نسبتی صریح در انتساب افترا و هتک حرمت داشته ام و نه مرتکب تشویش اذهان عمومی شده ام!...هر انچه را که منتشر کرده ام به صورت مجمو عه ای حرفه ای و بطور صریح در اختیار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار داده ام و همواره ارشیوم علنی و در اختیار و دسترس بوده است !.... در کشوری مثل ایتالیا کسی مثل فالاچی با 13 مصاحبه بین المللی مایه غرور و مباهات ایتالیا است اما من ایرانی با 133 شخصیت مشهور نشستم و گفت و گو کردم و مستحق و سزاوار این رفتار خشونت و سوتفاهم نیستم!" »
سرانجام و جلال آیین پرست ، نماینده مهاباد ، نامه قانعی فرد را به دست ریاست محترم مجلس – که به ظاهر خود از دور دستی بر زبان و فرهنگ دارد – رسانید و آقای حداد نیز در گوشه نامه خطاب به معاون وزیر اطلاعات خواستار پیگیری و رفع و رجوع مسئله شد که تا امروز نتیجه ای در بر نداشت. و مراسمی چنین رسمی و آکادمیک در کشوری اروپایی ، بدون حضور مولف ، صورت خوشی را در بر نخواهد داشت و سرانجام مولف مجبور شد تا در نامه ای به وزیر علوم یونان و ریا ست دانشگاه آتن ، مراتب پوزش و عذر خواهی از عدم حضور را اعلام کند . ....هنوز در روزنامه های یونان این نامه انعکاس نیافته است . اما جای این پرسش باقی است که براستی روزنامه ها و خبرگزاری های یونان در این رابطه چه خواهند نوشت ؟
قانعی فرد در نامه خود ، چنین نوشته است :
[ جناب ریاست محترم دانشگاه آتن و گروه زباشناسی دانشگاه آتن –
با سلام ، امیدوارم که در سال نو ؛ شادی و سلامتی و موفقیت قرین راهتان باشد. طبق قرار و برنامه قبلی رونمایی از نخستین فرهنگ یونانی – فارسی در آن دانشگاه و اعلام به سفارت جمهوری اسلامی در آتن ؛ اینجانب در این مراسم نتوانستم حضور داشته باشم.
هر چند به خود می بالم که بنا به گواهی تاریخ و ارتباط دیرینه با یونان و ایران ، که شاید یکی از کهن ترین ارتباط های فرهنگی ما باشد ، این افتخار نصیبم شد که مولف نخستین فرهنگ بین این دو تمدن باشم . فرهنگی که پل بین زبان سقراط و بقراط و ارسطو در دولت شهر آتن و زبان خیام و بوعلی و رازی و بیرونی در ایران است ؛ و امروز فرهنگی رو نمایی می شود که این فرهنگ را شاید بتوان نوعی شناساگر نامید که قیاس اعتبارش را اهل زبان می توانند روشن کنند ، اما این فرهنگ شناساگردوزبانه یونانی معاصر ، فقط شالوده معرفتی برای کاربران و بستر اول کار دیگران در آینده است.
هر چند که می بایست در این مراسم می بودم تا در کنار علاقمندان به زبان کشورم ، شاهد به ثمر رسیدن نهال عمرم می بودم ، اما متاسفانه در کشورم با مشکلی ناخواسته روبرو شده ام که انگار " در گستره بی مرز این جهان " حق پرواز به سوی شما را ندارم. با وجودی که تنها دلخوشی ام انتشار همین کارهاست و فعالیت در همین راستا ، اما برای حل چنین مشکلی، به جایی نرسیدم و ظاهرا هم هیچ کاری ز ما بر نمی آید و کسی صدایم را نشنید.... پس دردسر خریدن چه فایده ای دارد ؟!... " به هیچ خنجر هم این ریسمان توهم نمی گسلد". هرچند همیشه معتقدم که " عاقبت آن صبح خواهد رست " امیدوارم از عمرم باقی باشد تا از نزدیک شما را ببینم.
با تقدیم احترامات فائقه در سال جدید/ عرفان قانعی فرد – تهران/
( رونوشت ها : وزیرعلوم یونان - رئیس دانشگاه یونان – سفیر ایران در یونان – سفیر یونان در تهران ) ]
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: