این گفته ام از سخنوری در یاد است :
آنجا که وطن اسیرِ استبداد است ،
گر رأی کسی منشاء تغییری بود ،
کِی حاکم ، حُکمِ رأی دادن داده ست؟
..............................................
* سخنی ست منسوب به مارک تواین ، نویسنده آمریکایی
□□□
می گویند:« هاشمی می آید!»
چنین که کارِ جهان، جمله ریش در ریش است
بگو به کوسه که گُرگِ تو بهتر از میش است
بیا بیا که ازین گلّــه داد بستانی
که دیگِ قیمه به بارست و سور در پیش است !
نام نویسی
طبق اخبار رسانه ها ، نیرو های نظامی و امنیتی سید علی ، اطراف خانه سید محمد را محاصره کرده اند تا مانع نام نویسی او در انتخابات شوند :
چون پیرزنی که چرخ ریسی نکند
این مرتبه خاتمی رئیسی نکند
عُمّالِ علی راهِ عبورش ندهند
تا بارِ دگر نام نویسی نکند !
□□□
من رأی می دهم
من رأی می دهم به الاغی که قبل ازین
او را الاغ های دگر رأی داده اند
افسار او کشیده و آورده اند پیش
پالان بادکرده به پشتش نهاده اند
ریشی دراز بر زنخش بسته اند و بند
از پوزه اش به هرزه دُرایی گشاده اند
من رأی می دهم به سگ زرد یا شغال
کاین هردو تخم یک خر و یک خانواده اند
***
این رأی من وظیفهء تاریخی من است
وز روشنای رأی من این خانه روشن است
سی سال رأی داده و خر برگزیده ام
وینگونه استراتژی من مدون است
من رأی می دهم که شود رهنمای خلق
گرگی که در کمین و امینی که رهزنست
محجورم و صغیر م و در کشتزار دین
خارم خلیده در دل و خاکم به خرمن است
***
تا کاروان به شبرو دین واسپرده ایم
خوشبخت خیل رهزن و بیچاره میهن است
................................................................
پاریس 8.4.2009
* این قطعه هم در سال 2009 برای انتخابات پیشین سروده شده اما همچنان مناسب روزا ست
□□□
این شعر هم سرودهء همین روزهاست :
حفظ نظام
تا حفظ نظامشان شعاراست
فرمان خدا طناب ِ دار است
تزویر و ستم خلیفة الله
نامردمِ دون ، طلایه دار است
انسان به لجن نشسته کشتی ست
ایران به بلای دین دچار است
طاعون و فنا مشاور الملک
بیداد مدّبر الدیار است
دین آلتِ قهر و کین مِن المَهد
در چنگ ِ ددان اِلی المزَار است
قران تبری ست بسته بر فقه
زان نانِ فقیه در تغار است !
انسان به نظام می فروشند
تا دیگِ نظامشان به بار است
ایران لب پرتگاه تاریخ
جولانگه شیخ ِ نابکار است
ایرانی اگر به پا نخیزد
آینده او تباه و تار است !
9/5/ 2013
□□□
این شعر هم با اندیشیدن به همین حال و هوا و همین اوضاع زمانه ما و کشور ما سروده شد
و نقل آن در همین صفحه بیم ناسبت نیست :
گــــورتــــان را گـــُم کــنیـــــد....
ای که کردستید بازارِ ستم ، دین و خداتان را
«کس به چیزی یا پشیزی برنگیرد سکه هاتان را» *
فقه وجدانسوزتان جز دام تزویر و رذالت نیست
گرچه بی وجدان ، روا دارید ننگ ِ نارواتان را
هرچه بیماری ست از ذات شما ساری ست بر این خاک
مرگ حوشتر باد اگر بیمار بپذیرد دواتان را !
دین تبر کردید و سرو افکن به جان جنگل افتادید
خون فروپوشانده در بیداد گاهان جای پاتان را
مردم ایران ندیده ست از مغول آنچ از شمایان دید
برنخواهد تافتن زین بیشتر جور و جفاتان را
گورتان را گم کنید از عرصه ء تاریخ این کشور
بیش ازین با خون مگردانید سنگ آسیاتان را
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* ــ وام از اخوان ثالث