پرستوها به لانه باز می گردند
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[10 Jun 2006]
[ دکتر پرویز داورپناه]
یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
خواجه حافظ شیرازی
ادبیات و فرهنگ مقاومت ملت ایران ، بدون تردید یکی از بزرگترین حماسه های مقاومتی است که در سالهای سیاه حکومتهای استبدادی ، همیشه باعث دلگرمی و امید فراوان مردم وطن ما ، بویژه آوارگان و پناهندگان ایرانی بوده است.
شاعران و اهل قلم ونویسندگان جلای وطن کرده ما ، که خود تبعید را برنگزیده اند ، بلکه به آنان تحمیل شده است ، در غربت نیز دمی از یاد وطن غافل نبوده و نیستند.و به راستی که درد غربت بد دردی است.
نادر نادر پور که روانش شاد باد ، گفته است : " وقتی در وطنم بودم و همه پنجره ها را می بستم هنوز می توانستم با گوش درون ، جزئی ترین ارتعاش خیابان را بشنوم. در غربت اگر پنجره ها را بگشایم ، ناشنوا باقی می مانم. صدا را می شنوم ، اما صدا به من ربطی ندارد. میان من و کشوری که در آن زیست می کنم ، گسستی هست. این است غربت."
مسئله پناهندگان سیاسی در دنیا اهمیت ویژه ای پیدا کرده است. هزاران هزار ایرانی در اقصی نقاط جهان ، به علت ترس و وحشت از رژیم استبداد دینی حاکم ، به طرق مختلف از کشور خارج گردیده اند تا جان خود را نجات دهند.
در اثر پیدایش بحران بدنبال بحران و جانشین شدن تضادها و منازعات کهنه با تضادها و منازعات نو ، جهان نتوانسته است پیامدهای یک موج پناهنده را در خود جذب کند ، پیش از آنکه برای موج دیگری آماده شود.
باید قبول کرد که پناهندگی از اصول اولیه قانون بین المللی به حساب آمد و به مورد اجرا گذارده شد تا از استرداد اجباری پناهندگان به میهنشان ممانعت شود.
جامعه بین المللی سیستم گسترده ای برای حفاظت و حمایت پناهندگان ایجاد کرده است که محور اصلی آن کمیسر عالی پناهندگان سازمان ملل است و اساس قانونی آن دو موافقنامه بین المللی است که به تصویب 100 کشور جهان رسیده است.. یکی کنوانسیون 1951 ژنو مربوط به وضعیت پناهندگان است و دیگری پروتکل 1967.
این مدارک ، پناهنده را اینگونه تعریف می کند : " کسی که مجبور است در خارج پناهنده شود به دلیل ترس کاملا" موجه از اینکه در وطنش مورد آزار و اذیت قرار خواهد گرفت."
علل فرار و پناهنده شدن بسیار است. علت اصلی ترس است ، ترس از جان خود و خانواده و ترس از آینده ، داستانهایشان تشابهی دلخراش و غم انگیز داردوفقر ، نا امیدی ، بیکاری ، فشار و اختناق و جنگ و همه و همه دست بهم داده اند. اغلب از مشاغل خود پاکسازی شده اند. هموطنانشان و گاه دوستان و بستگانشان بدون علت بازداشت شده اند. بهنگام فرار اغلب آسیب دیده اند و اموالشان را دزدیده اند. آنها نسبت به خود بی اعتنا هستند ولی برای تامین آینده فرزندانشان هر چه از دستشان بر آید ، کوتاهی نمی کنند و در باره نزدیکانی که پشت سر گذارده اند دائما" نگرانند.
در گزارش کمیساریای عالی امور پناهندگی سازمان ملل متحد می خوانیم که شمار پناهجویان به 9 میلیون و دویست هزار نفر کاهش یافته است ، که در بیست و پنج سال اخیر بی سابقه بوده است. دلیل این امر کاهش درگیریهای مسلحانه و بازگشت گروههای زیادی از پناهندگان اهل سیرالئون و افغانستان به کشورشان بوده است.
با این حال در این گزارش آمده است که کنترل شدید مرزها که در واکنش به وحشت از تروریسم انجام می شود ، مانعی در برابر پناهجویان بوده است.
رئیس کمیساریای عالی پناهندگان می گوید ، تعصب نژادی ، ناسیونالیسم توام با خشونت و افراط گرایی مذهبی همگی بذر عدم بردباری علیه مهاجران را پرورش می دهد.
بر اساس آخرین آمار فدرال آلمان تعداد پناهندگان در آلمان به شش میلیون و هفتصد هزار نفر رسیده و نسبت به سال گذشته کاهش یافته است. در این آمار ایرانیها با 81.495 نفر در ردیف بیست و یکم قرار دارند.
حدود چهل در صد از متقاضیان پناهندگی در آلمان از ناراحتی های روحی و تاثیرات بعد از آن رنج می برند.
بر اساس آمار منتشر شده از سوی کمیساریای عالی امور پناهجویان سازمان ملل متحد ، آمار متقاضیان پناهندگی در کشورهای صنعتی نصف شده است . در 50 کشور صنعتی جهان ، آمار متقاضیان پناهندگی همچنان رو به کاهش بوده و به پائین ترین میزان خود طی دو دهه گذشته رسیده است.
از سال 2001 میزان تقاضای پناهندگی در 50 کشور صنعتی به میزان 49% کاهش یافته است. در سال 2005 در مجموع این کشورها 336000 درخواست پناهندگی به ثبت رسیده است که 15% کمتر از سال قبل می باشد.
در جدول اصلی ترین کشورهای مبداء پناهجویان ، ایران در ردیف پنجم قرار می گیرد. میزان پناهجویان ایرانی به ثبت رسیده در کشورهای اتحادیه اروپا در سال 2005 حدود 7720 نفر می باشد که نسبت به سال 2004 کاهشی برابر 13% داشته است.
اقامت طولانی در اردوگاهها می تواند آثار سوئی در شخصیت و خلق و خوی پناهندگان به جای گذارد. اقامت در اردوگاه روال معمول زندگی را بویژه در جوامع سنتی از هم می پاشد و عادات شخصی و نقش هایی که بر حسب وظیفه و رسوم ملی می بایستی فرد در رابطه با خانواده و اجتماع ایفا کند ، مورد تهدید قرار می دهد و بهم می زند.
مرد ها از کار و کسب و زراعت باز می مانند و قادر به تاًمین معیشت خانواده نیستند.
زنها دستشان از خانه داری و کار در باغچه و مزرعه کوتاه می شود. صاحبان مشاغل مانند پزشک و مهندس و وکیل و معلم از فعالیت و پیشرفت محروم می شوند.
کودکان ناگزیرند از رفتار و وظایفی که مرسوم سن آنان است چشم پوشی کنند و خود را با محدودیت های محیط ارودگاه وفق دهند.
در چنین شرایطی فرد پناهنده بخاطر وابستگی طولانی عمیقا" متاًلم می شود و اقامت طولانی پناهندگان دشواری مسئله را عمیق تر می کند. دولت کشور میزبان و مردم محل ممکن است بار ازدحام پناهندگان را برای یک مدت کوتاه و گذرا بپذیرند ، اما حتی چنانچه از ابتدا نیز تازه واردین را با آغوش باز پذیرفته باشند ، دیری نخواهد پائید که شروع به اعتراض و شکوه کنند که میهمانان ناخوانده زندگی را بر آنان تنگ کرده اند.
آثار این برخورد ها را در انگلستان ، فرانسه ، آلمان ، دانمارک ، سوئد و هلند نسبت به ایرانیان پناهنده دیده ایم که به توهین و برخوردهای فیزیکی و مجروح شدن تعدادی از ایرانیان و خارجیان منجر شده است.
در آماری که برای اولین بار انتشار می یابد ، عشق عمیق میهن دوستی پناهجویان یکی از شهرهای آلمان را نشان می دهد که می تواند الگوی سایر شهرهای اروپا باشد و در تحلیل سیاسی اپوزیسیون به حساب آید.
اینجانب بیش از بیست و هفت سال است که معالجه و درمان هموطنان پناهنده یکی از شهرهای فدرال آلمان را بعهده دارم. تعداد بیماران پناهنده ایرانی 200 نفر می باشد.
پنج سال است که موج دیدار و بازگشت موقتی یا دائم پناهجویان به ایران که دیگر تاب و تحمل غربت و دوری از خانه پدری را ندارند رو به افزایش است.
این هموطنان که بدون استثناء تابعیت مضاعف دارند و در اینجا از آزادیهای فردی و اجتماعی برخوردارند ، هنوز در غربت ، وطن استبداد زده خود را فراموش نکرده اند.
گرچه سالها پیش بدون سر وصدا و بدور از آگاهی دوستان و آشنایانشان به ایران می رفتند و به کسی چیزی نمی گفتند که انها را " لو" ندهند، اما ، اکنون بطور علنی این مسافرتها انجام می گیرد و سالی یک تا دو بار به ایران می روند ، در خیابانها و کوچه و بازار وطن پرسه می زنند و از شهرستانها و آثار باستانی آن دیدن می کنند و عده ای از آنها در ایران بیشتر اقامت دارند تا درموطن دوم که تابعیت وحق اقامت و پناهندگی آن را دارند.
این بازگشت اختیاری به اصل خود و خانه پدری را میتوان یکی از صفات و خصوصیات زیبا و ارزنده ایرانیان بحساب آورد.که از نظر اجتماعی بسیار مهم است.
در شرایط سخت و دشوار ایران که وضع مردم نسبت بگذشته بدتر شده است ، این مسافرتها و اقامت های طولانی در ایران در بیداری و آگاهی هموطنان دربند ، نقش موثری دارد.
اگر تا پانزده سال پیش این مسافرتها به ندرت انجام می گرفت. آمار نشان می دهد که نود در صد هموطنان پناهنده حداقل سالی یکبار به ایران مسافرت میکنند.
مدت اقامت سی در صد پناهجویان در ایران بیش از مدت اقامت در وطن دومشان می باشد.
دور نیست روزی که همه ی پرستوها برای همیشه به لانه و کاشانه خود بازگردند و کلبه احزان منور و گلستان شود.
با وجود این تسهیلات ، نباید فراموش کرد که متاسفانه بسیاری از هموطنان پناهجوی ما در ترکیه و در بخش کردستان عراق در وضع بسیار بدی بسر می برند و از ابتدایی ترین وسائل زندگی محروم هستند
بسیاری از کودکان و جوانان ایرانی در عراق ، بدون غذای کافی و کفش و لباس در نیستانها زندگی می کنند و وضع بسیار اسف انگیزی دارند.
ما وظیفه داریم به هموطنان مستمند و فقیرمان در کشورهای نامبرده کمک کنیم و پس از وقوف بر مشکلات پناهندگان در رفع آن از طریق تماس با مقامات و سازمانهای جهانی بکوشیم و نگذاریم که هموطنانمان بیش از این با مشکلات مسکن و بهداشت و غذا و درمان روبرو باشند. ایجاد این تفاهم و همبستگی ها خود نوعی مبارزه با رژیم استبداد دینی است که آتش آن باید شعله ور بماند.
بجاست که سخن خود را با اثری از هنرمند و نویسنده نامدار آلمانی برتولت برشت در باره نام مهاجران پایان دهم.
« چه نارواست که ما را مهاجران نام نهاده اند، زیرا که این به معنی ترک دیارگفتگان است ، امٌا ما به اختیار ترک وطن نگفته ایم ، تا وطن دیگری اختیار کنیم ، نیز به سرزمینی نیامده ایم که هماره ماندگار باشیم.
ما گریخته ایم ـ ما راندگانیم ـ خانه سوختگان ـ و کشوری که ما را بخود راه داده ، وطن ما نیست ـ تبعیدگاه ماست. نگران و هرچه نزدیکتر به مرزهای میهن نشسته ایم ، در انتظار روز بازگشت و گوش بزنگ هر تغییری کوچک از آن سوی مرز ، با بی تابی از هر تازه واردی پرسشها می کنیم ، بی آنکه چیزی را فراموش کنیم ، یا از خواسته ای بگذریم. ، یا از آنچه رخ داده ، چیزکی ببخشائیم.
هر گز سکوت ساعتها فریبمان نمی دهد زیرا که ضجه ها از زندانهای دور دست بر می خیزد ، ما خود نیز جز ناله هایی نیستیم که اسرار تبهکاریهارا به این سوی مرز آورده ایم.
هر یک از ما که با پا افزاری در میان مردم ظاهر می شود ، ننگی را آشکار می کند که امروز ما را آلوده کرده است.
امٌا هیچ یک از ما اینجا نخواهد ماند ، آخرین سخن هنوز ناگفته مانده است.»
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: