استبداد دینی درمانده تر است یا اپوزیسیون ؟
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
[08 Oct 2006]
[ دکتر پرویز داورپناه]
دامن محبت را گر کنی ز خون رنگین / می توان ترا گفتن پیشوای آزادی
فرخی ز جان و دل می کند در این محفل / دل نثار استقلال جان فدای آزادی
فرخی یزدی
چه بخواهیم ، چه نخواهیم ، اینها رفتنی هستند و جنگ زرگری سران رژیم جمهوری اسلامی نیز موجب فریب دادن مردم نمی شود و کششی در میان توده ها ندارد. حکومت مذهبی واقعا" در برابرمشکلات اجتماعی و اقتصادی درمانده است.
سرو صداهائی که اینجا و آنجا در خبرها و گزارشهای ماههای اخیر پیرامون تحریم اقتصادی و سیاسی رژیم ایران توسط حکومت ایالات متحده آمریکا و دولتهای کشورهای اروپائی در صحنهء بین المللی علیه رژیم برپا می شود.، معمولا" در دلهای مردم ساده اندیش ما شور وهیجان می آفریند که بزودی ایران آزاد می گردد و موجب خوشبختی و امیدواری می گردد. امٌا در این پیش گوئیها هیچ صحبتی از خود ما ایرانیان بمیان نمی آید که اصلا" ما چکاره هستیم و وظیفه ما چیست .؟ آیا ایران تجزیه می شود.؟ آیا دچار جنگ داخلی می شود.؟ آیا به اشغال خارجی در خواهد آمد و ده ها سئوالات دیگری که بی جواب میماند. زیان عمده ی این برخورد ساده اندیشانه ، گسترش ابعاد تلخکامی ، ناامیدی و تسلیم پذیری در جامعه می گردد.
آمریکا پس از فروپاشی شوروی در نظم جدیدی که بر روابط بین المللی حاکم شده است بصورت قدرت بلامنازعی در آمده است که برای خود حقوق و اختیاراتی بیش از دیگران قائل است و نیازی به ملاحظه کاری ندارد و شدت عمل خود را به بهانهء مبارزه با تروریسم و حفظ امنیت ملی توجیه می کند. هدف های اصلی این سیاست نیز همچنان ثابت است و شاهد کنترل منابع انرژی و مواد اولیه ، تاُمین مداوم و ارزان نفت و دستیابی به بازارهای اقتصادی است.
جمهوری اسلامی در برابرمخالفت اکثریت مردم با ولایت فقیه ، دست و پای خود را سخت گم کرده است و فعل و انفعالات مسئولان نظام در همین ماههای اخیر ، حکایت گویائی در این باب دارد. دستگیری نویسندگان و روزنامه نگاران ، تعطیل مکرر مطبوعات غیر دولتی ، ترورهای برنامه ریزی شده مخالفان بوسیله ماموران وزارت اطلاعات و امنیت ، بازداشت های کارگران و دانشجویان تحت بهانه های بی اساس ، کشتار زندانیان سیاسی در هفته های اخیر نشانگر آشکار و گویای آشفتگی و درماندگی تصیم گیران حکومت است که دارد باشتاب آنها را بسوی فروپاشی و نابودی سوق میدهد.
اکنون سئوال اساسی این است که اپوزیسیون چه می کند. ؟ در برابر این استبداد لرزان و وامانده و در حال فروپاشی ، کدام جانشین ( آلترناتیو ) در میدان عمل است.؟
کدام سازمان سیاسی بوجود آمده است که مردم بتوانند بآن اعتماد کنند.؟
مدعی های جانشینی نظام حاکم در پی رکود سیاسی ، کارشان به مزاح و شوخی کشیده است.
دوری از مردمسالاری در احزاب چپ و راست در زمیته داخلی جز انشعابهای پی در پی ، که آشکارا نشانه مرگ سیاسی است ودر زمینه خارجی جز طلب کمک و حمایت از استعمارگران و کودتاچیان چه بجا گذاشته است.
سیاست های ضد مردمسالاری آنها کارشان را بجائی رسانیده است که در جستجوی آبرو و منزلت سیاسی دست به دامن رئیس جمهور ی و سیا ستمداران کنگره آمریکا در کاخ سفید شده اند.
پس از نفی بازی آریامهری ، سلطنت طلبان از سوئی می گویند " قوای مملکت ناشی از ملت است " و از سوی دیگراراده آشکار ملت را در نفی سلطنت انکار می کنند.
آیا کسی یافت می شود که نداند استناد به قانون مشروطه بهانه ای است برای نفی حاکمیت ملی و سرانجام برای بازگرداندن پهلوی های ازاله شده به قیمت گرو گذاشتن خون انقلابی های مشروطه و آبروی ستارخان و مصدق ؟
امروز مردم ایران از همهء گروهها ی ملی با مسئولیت و شخصیت هائی که برای خود وظیفه و در عین حال توانائی و شایستگی پیشگامی دراین جنبش عظیم همگانی را قائلند انتظار دارند که این وظیفه شناسی و شایستگی را قبل از هر چیز در عزم راسخ خود برای اتحاد با دیگر نیروهای ملی و دموکرات و برداشتن قدمی قاطع در این راه نشان دهند ، زیرا بر این رژیم استبدادی تنها با وحدت عمل میتوان فائق آمد و دموکراسی فردا را تنها در سایهء اتحاد پایدار امروز بنا کرد.
در اوضاع و احوال سخت و اضطراری کنونی که حضور هر نیروی دموکرات و استقلال طلب ، هر چقدر هم کوچک باشد ، در کنار دیگر آزادیخواهان کشور غنیمتی محسوب می شود و باید کلیهء نیروهای کوچک و بزرگی که به هیچیک از قدرتهای امپریالیستی وابسته نبوده و در صدد ایجاد رژیمهای آزادی کش تک حزبی در ایران هم نیستند ، بدون توجه به الگوهائی که برای اداره سیاسی و اقتصادی کشور دارند برای سرنگونی رژیم اسارت و ویرانی بسرعت به یکدیگر نزدیک شوند و مقدمات یک ائتلاف اصولی و استراتژیک و نه تاکتیکی را فراهم آورند.
ملیون ایران بنا بر سوابق طولانی مبارزات و خدمات بزرگ خود در دوران حکومت دکتر مصدق و پس از آن در مقام آن قرار دارند که در این لحظهء حساس یکبار دیگر این ندا را بگوش همه ی مبارزان خط مقدم رسانده ، آنان را در برابرمسئولیت سنگین و خطیر خویش قرار دهند و از همگی بخواهند که هر چه سریع تر به این ندا که خود مصلحت می دانند پاسخ داده ، ملت ایران را از تصمیم خود آگاه سازند، بطوری که بیش از این خونهای هزاران زن و مرد و جوان و کودک بیگناه ایرانی در انتظار اتحاد ضروری نیروهای متشکل و شخصیت ها بهدر نرود.
آری هر روزی که میگذرد ، کسانی که از اتحاد اصولی سرباز میزنند ، مسئولیت اتلاف فرصت ها،نیروها و خونهای بیشتری را بعهده خواهند گرفت.
فراموش نکنیم که در مبارزه ای که در پیش داریم نه تنها مسئلهء استقلال و آزادی و دمکراسی و عدالت اجتماعی بلکه مسئله بقاء ایران نیز مطرح است . میان آنچه خود برای خود آرزو داریم و آنچه دیگران برای ما می خواهند دریاها فاصله است. شایسته نیست که به نقش ناظری بسنده کنیم و انتظار داشته باشیم سیاست بازان بین المللی وظیفه ای را که به عهده ماست برای ما انجام دهند.
مطلبهای دیگر از همین نویسنده در سایت آیندهنگری: